کوررنگی در سیاست و سیاست کوررنگ: در نقد مرزبندی رفیق آذر ماجدی با اعتراض عریان

کوررنگی در سیاست و سیاست کوررنگ: در نقد مرزبندی رفیق آذر ماجدی با اعتراض عریان

رفیق آذر ماجدی بدنبال یک مصاحبه تصویری، نظرات انتقادی خود را علیه اعتراض عریان در مقاله “اعتر اض برهنه …سنت شکنی یا ریاکاری؟” مکتوب کرد. این یادداشت فقط به بررسی سیاست کوررنگ و تاریخنویسی جانبدار رفیق آذر که شالوده نقد ایشان به اعتراض عریان است، می پردازد. کوررنگی در سیاست نقطه مقابل تجزیه و تحلیل دیالکتیکی پدیده ها و مسائل اجتماعی است. آنجا که بررسی دیالکتیکی رو کردن تناقضات، تضادهای درونی و علل ریشه ای پدیده ها و معضلات اجتماعی را در دستور خود قرار می دهد، کوررنگی در سیاست به پرداختن به ظواهر پدیده ها و مشکلات اجتماعی بسنده می کند، به این دلیل ساده که فقط ظاهر قضایا را می بیند. مقاله فوق الذکر به قلم رفیق آذر نمونه تیپیک کوررنگی در سیاست است. همنانطور که از نقل قول زیر پیداست پیشینه اعتراض عریان زنان از جانب رفیق آذر به ظهور سازمان فمن FEMEN در صحنه سیاست ربط داده می شود.
“اعتراض برهنه یک شیوه جدید نیست. بیش از یک قرن سابقه دارد. در طول تاریخ افرادی یا گروه هایی تصمیم گرفته اند که اعتراض خود به یک مساله معین را به شکل برهنه اعلام کنند. ما در اینجا وارد تاثیر و میزان شکست و پیروزی این اعتراضات نمی شویم. اما اعتراض تعدادی زن برهنه به چند سال اخیر بر می گردد. آغازگر این حرکت سازمان فمن است که متشکل از تعدادی زن جوان اوکراینی است.”
نقل قول بالا بروشنی نشان می دهد که تاریخنویسی رفیق آذر جانبدار و سوبژکتیف است و بیشتر با اهداف سیاسی معین ایشان خوانائی دارد تا با تاریخ واقعی اعتراض عریان. من در یک مقاله قبلی به این فاکت که سابقه اعتراض عریان به سالها و دهه ها قبل از تأسیس سازمان فمن بر می گردد اشاره کرده ام. یکی از شواهد گویای صحت این ادعا را می توان در اعتراض زنان هندی که در سال ٢٠٠۴ علیه مورد تجاوز قراردادن و بقتل رساندن یک چریک زن مائو ئیست توسط چند تن از ارتشیان هند، رخت های خود را از تن در آوردند، یافت. این اتفاق دقیقا چهار سال قبل ازاینکه گروه فمن در سال ٢٠٠٨ تأسیس شود، رخ داد. سٶال اینست که چرا رفیق آذر به صرافت این نوع پیشینه سازی برای اعتراض عریان می افتد؟ رفیق آذر برای تکفیر و تقبیح اعتراض عریان به گره زدن سابقه اعتراض عریان زنان به گروه فمن که بزعم ایشان “یک سازمان التقاطی، هیاهو چی و “رادیکال فمینیست” است که یک روز علیه اسلام سیاسی برهنه می شود، یک روز از موضع ناسیونالیسم اوکراینی علیه روسیه، روز دیگر در اعتراض برهنه در واتیکان به مردانه بودن پاپ اعتراض می کند و خواهان انتخاب پاپ زن می شود.” احتیاج دارد. برهان از این قاطع تر؟ این شیوه استدلال که برای نفی و نهی حقانیت یک ظرف اعتراضی مشخص آنرا ابداع و اختراع یک جریان مشخص ،که بنظر رفیق آذر منحط و التقاطی است، عنوان می کند، بشدت سفسطه گرایانه است. با این شیوه استدلال چند شکل اعتراضی “حلال” برای کمونیستها باقی می ماند؟ آیا واقعا اشکال موجود و متعارف بیان اعتراض سیاسی ابداع کمونیستها بوده اند و هستند؟ در غیر اینصورت چرا فقط این یکی “رادیکال فمینیستی”، “ضد هشت مارسی”، غیر کمونیستی و التقاطی است؟ ولی رفیق آذر فقط به التقاطی بودن فمن معترض نیست بلکه میخ آخرش را بر تابوت حلال بودن اعتراض عریان اینبار با تأکید بر مشمئز بودن یکی از آکسیونهای فمن اینچنین می کوبد:” یکی از لگوهای شنیع و مشمئز کننده این سازمان تصویر یک زن جوان برهنه است که در یک دست یک داس بدست دارد که از آن خون می چکد و در دست دیگر یک آلت جنسی بریده شده و خون چکان مرد! همین لگو کافیست که هر فرد و سازمان آزادیخواه و برابری طلب را به نقد جدی این جریان بکشاند و صف خود را از این سازمان متمایز کند. تداعی شدن با چنین سازمانی نه تنها پیشرو نیست، بلکه بمعنای قرار گرفتن در کنار یک جریان ضد مرد و باین اعتبار ارتجاعی است.” رفیق آذر فراموش می کند که در دنیای واقعی اسلام سیاسی و اسلام در کل به مرد مسلمان اجازه می دهد که با آلت جنسی اش دنیا و آینده دختربچه های خردسال را عرفا و قانونا برای همیشه تباه کند. با این وجود برای ایشان اعتراض برهنه به زن ستیزی و کودک آزاری اسلام سیاسی مشروعیت خود را از دست می دهد زیرا ایشان اصرار دارند که این شکل اعتراضی ابداع سازمانی است که “آلت بریده شده و خون چکان مرد” را به تصویر می کشد.
دو نقل قول بالا بوضوح نشان می دهند که کوررنگی در سیاست بمعنی در پرانتز قرار دادن کانتکست (context) پدیده های اجتماعی اغلب به سیاست کوررنگ منجر می شود. سیاست کوررنگ به این معنا که مرزبندی رفیق آذر با اعتراض عریان، آن بستر اجتماعی و شرایط مشخصی را که اعتراض عریان در آن روی می دهد نادیده می گیرد. چند بار باید به رفیق آذر و دیگر مخالفین این شکل اعتراض یاد آوری کرد که هدف اصلی اعتراض عریان به چالش کشیدن زن ستیزی اسلام سیاسی و نمایندگان و حامیانش بوده و است؟ چند بار لازم است مدافعین اعتراض عریان تکرار کنند که جنبش اسلام سیاسی یک جنبش جهانی است و به مصاف کشیدنش در خیابانهای اروپا ابدا کم اهمیت تر از به چالش کشیدنش در تونس، مصر و ایران نیست. رفیق آذر هم مثل خیلی از منتقدین اعتراض عریان از این واقعیت چشم پوشی می کنند که سیاست رسمی بسیاری از کشورهای غربی مدارا و مماشات با بعضی از نمایندگان و هواداران اسلام سیاسی است. بعنوان مثال در کشور سوئد تعدادی از سیاستمداران چپ و سبز همراه تنی چند از شخصیت های نامدار آن کشور به بهانه همدردی و همبستگی با یک زن مسلمان که بخاطر محجبه بودنش مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، روسری و حجاب پوشیدند. پارسال هم افشا شد که در یکی از مدارس سوئد مدیریت مدرسه همراه گروههای اسلامی آئین نامه رفتاری و انضباطی برای محدود کردن آزادی عمل دانش آموزان دختر “مسلمان تبار” تنظیم کرده بودند. این آئین نامه خوشبختانه بعدا تحت فشاراعتراض سازمانهای غیر دولتی پاره شد. لازم بذکر است که سیاست مداراطلبی دولت سوئد با نمایندگان اسلام سیاسی بهیچوجه یک استثنا نیست بلکه سیاستی مشمئز کننده است که به قاعده تنظیم روابط دولتهای غربی با جریانات زن ستیز اسلامی تبدیل شده است.
سیاست کوررنگ رفیق آذر تنها در اغماض آگاهانه یا نا آگاهانه نقش و جایگاه اسلام سیاسی نهفته نیست بلکه در بی توجهی به شرایطی پررنگتر می شود که در آن نه فقط اسلام بلکه مذهب بطور کلی بیش از پیش فضای عمومی و عرصه سیاست را مسموم می کند. امروز ما در غرب شاهد سیاست سکوت و مدارای بی سابقه دولتهای سابقا سکولار و روشنفکران غربی با جریانات مذهبی هستیم. حالا اگر در این فضای باز برای تاخت و تاز مذهب یک گروه “رادیکال فمینیستی” با “مدیریت یک سرمایه دار تازه بدوران رسیده ” بیا ید در کنار آکسیونهای “ناسیونالیستی و التقاطی اش” یک سری اعتراض ضد مذهبی هم سازمان بدهد، باید آنرا ستود و حمایت کرد یا آنرا تقبیح و تکفیر کرد؟ در بازار کساد مذهب ستیزی می بایست آرزوی قلبی هر کمونیست وا‌قع بینی این باشد که کاش امثال فمن و “سرمایه دار طراح آن” هر چه بیشتر می بود تا سنگینی بار مبارزه ضد مذهبی کمونیستها اندکی سبک تر شود. اما دریغا که کوررنگی در سیاست و سیاست کوررنگ ناشی از آن بدلیل بی بضاعتی تحلیلی و کالیبرکوتاه غور و تفحص آن، بجای دیدن تضادها، تناقضات و علل ریشه ای معضلات اجتماعی دردایره تنگ تضادها و خرده حسابهای سازمانی درجا می زند.