اعتر اض برهنه …سنت شکنی یا ریاکاری؟

اعتراض برهنه چند فعال حقوق زن متولد در کشورهای اسلام زده، ایران، مصر و تونس، در روز ۸ مارس در پاریس، مباحثی را له و علیه این شیوه اعتراض در میان فعالین سیاسی ایرانی دامن زده است. این مباحث عمدتا در فضای مجازی صورت گرفته است. ما پیش از این در زمان انتشار تقویم زنان برهنه که قرار بود عواید فروش آن صرف مبارزه برای حقوق زنان شود، ویدیویی که توسط تعدادی از فعالین زن حزب کمونیست کارگری در دفاع از این تقویم تهیه شده بود و همچنین تحرکات سازمان فمن نظرات خود را طی مقالاتی به زبانهای فارسی، انگلیسی و فرانسه و مصاحبه های رادیویی طرح نمودیم. لذا در ابتدا دلیلی برای برخورد مجدد را ضروری ندیدیم. لیکن محتوا و شیوه مباحث فوق یک برخورد جدید را ضروری نمود. در اینجا با تائید استدلالات پیشین به برخی از موضوعات طرح شده در جدل های کنونی می پردازیم.

اعتراض برهنه و آزادی بیان

برخی مخالفت با این شیوه اعتراض و یا نقد آنرا با تلاش برای سلب آزادی بیان یا ابراز وجود این فعالین یکی قرار داده اند. این یک مغلطه بیش نیست. نقد یک شیوه اعتراضی یا حتی نقد محتوای نظرات، اعتقادات یا مقولات بیان شده بهیچوجه بمعنای تلاش برای سلب آزادی بیان فرد یا یک گروه نیست. برسمیت شناسی حق بی قید و شرط آزای بیان، ابراز وجود، اعتقادات و نظرات کسی بمعنای تائید خود نظرات بیان شده یا اعتقادات نیست. بعلاوه، حق بی قید و شرط آزادی بیان رابطه ای است میان دولت و شهروند، نه میان افراد. با توجه به این بحث، ما آزادی بی قید و شرط این فعالین را در بیان یا ابراز وجود برسمیت می شناسیم ضمن آنکه به شیوه این اعتراض نقد داریم.

یا با ما یا با دشمنان ما!

برخی اعلام کرده اند که مخالفین و منقدین این شیوه اعتراض به صف اسلامیون متعلقند، برخی دیگر در این فضای هیجان و هیاهوی مجازی، اختیار از کف داده اند و مخالفین را در صف رژیم اسلامی قرار داده اند. این نه تنها یک شیوه سالم، اصولی و متمدن جدل سیاسی نیست، بلکه بیانگر استیصال موافقین در دفاع مستدل از مواضع خویش است. ظاهرا قرار نیست مخالف را قانع کنیم و به صف خود فرا بخوانیم. قرار است فضا را آلوده و گل آلود کنیم. روشن است که تنها برنده این شیوه جدل و فضا سازی نیروی ارتجاع، در اینجا اسلام سیاسی و رژیم اسلامی است.

سابقه اعتراض برهنه

اعتراض برهنه یک شیوه جدید نیست. بیش از یک قرن سابقه دارد. در طول تاریخ افرادی یا گروه هایی تصمیم گرفته اند که اعتراض خود به یک مساله معین را به شکل برهنه اعلام کنند. ما در اینجا وارد تاثیر و میزان شکست و پیروزی این اعتراضات نمی شویم. اما اعتراض تعدادی زن برهنه به چند سال اخیر بر می گردد. آغازگر این حرکت سازمان فمن است که متشکل از تعدادی زن جوان اوکراینی است. این سازمان برای اولین بار چند سال پیش مورد توجه رسانه های بین المللی قرار گرفت. سخنگوی این سازمان بدنبال تعقیب پلیسی در اوکراین به فرانسه رفت و با نقل مکان او به فرانسه این شیوه با اقبال بیشتری روبرو شد. “تقویم انقلابی” برهنگان با الهام از فمن متولد شد و مریم نمازی در چند حرکت برهنه همراه با فعالین فمن شرکت نمود.

ما فمن را بعنوان یک سازمان التقاطی، هیاهو چی و “رادیکال فمینیست” نقد کردیم. این سازمان یک روز علیه اسلام سیاسی برهنه می شود، یک روز از موضع ناسیونالیسم اوکراینی علیه روسیه، روز دیگر در اعتراض برهنه در واتیکان به مردانه بودن پاپ اعتراض می کند و خواهان انتخاب پاپ زن می شود. یکی از لگوهای شنیع و مشمئز کننده این سازمان تصویر یک زن جوان برهنه است که در یک دست یک داس بدست دارد که از آن خون می چکد و در دست دیگر یک آلت جنسی بریده شده و خون چکان مرد! همین لگو کافیست که هر فرد و سازمان آزادیخواه و برابری طلب را به نقد جدی این جریان بکشاند و صف خود را از این سازمان متمایز کند. تداعی شدن با چنین سازمانی نه تنها پیشرو نیست، بلکه بمعنای قرار گرفتن در کنار یک جریان ضد مرد و باین اعتبار ارتجاعی است.

طولی نکشید که شاهد از غیب رسید و در عمل بر کلیه انتقادات اصولی و رادیکال ما صحه گذاشته شد. یک فیلم ساز مستند فمینست که به اوکراین سفر کرده بود نزدیک یک سال از نزدیک با فعالین فمن زندگی کرد و از زندگی و فعالیت آنها فیلم تهیه نمود. این فیلم نشان می دهد که سازمان فمن ساخته یک مرد اپورتونیست و کلاش اوکراینی است که این فعالین مبارز و باصطلاح مستقل را چپ و راست می کند. ایده این مرد این بوده که باید تعدادی زن جوان زیبا و جذاب برهنه شوند و با حرکات رقص و تئاتریکال توجه رسانه ها را بخود جلب کنند. از قرار رهبر مرد فمن از قِبل فعالیت های این سازمان درآمد خوبی هم نصیب خود کرده است. بدنبال این اسکاندال، سخنگوی فمن اعلام کرد که دیگر مستقل شده اند و راه خود را از این مرد جدا کرده اند. در مقابل نقد ما، مدافعین فمن گذشته و سابقه این جریان را نادیده می گیرند و به نقل این گفته بسنده می کنند.

ما وقتی فمن و تقویم باصطلاح انقلابی را نقد می کردیم از سابقه فمن بی اطلاع بودیم و صرفا بر مبنای یک تحلیل اصولی و مارکسیستی این تحرکات را مورد نقد قرار دادیم. اما در همین دوره، تعرض اسلامیست ها و حکومت مصر به علیا مگدا که تصویر برهنه خود را در اینترنت منتشر کرده بود را قویا محکوم کردیم. ما در دفاع خویش از حق آزادی بیان علیا تا آنجا پیش رفتیم که او را به یکی از کنفرانس های بین المللی سازمان آزادی زن در سوئد دعوت کردیم و اگر علیا اکنون دارد در اروپا و در شرایط امن و بدور از تعرض مستقیم اسلامیست ها زندگی می کند به یمن فعالیت های سازمان آزادی زن است. زمانیکه آمنه تایلر در تونس برهنه شد و خود را عضو سازمان فمن در تونس نامید، ما از او در مقابل اسلامیست ها و دولت تونس قاطعانه دفاع کردیم.

اکنون علیا و آمنه به اروپا آمده اند و خوشبختانه خطری جان و آزادی آنها را بطور مستقیم تهدید نمی کند. آنها به اعتراضات برهنه خود ادامه می دهند. ما کماکان از حق آزادی بیان و ابراز وجود آنها دفاع می کنیم. اما کماکان از شیوه اعتراض شان دفاع نمی کنیم. موضع ما کاملا منسجم، پیگیر و روشن است.

تقاوتها و تشابهات

حرکت روز ۸ مارس رسما با فمن مرتبط نیست. از قرار آمنه تایلر از سازمان فمن استعفاء داده است. متاسفانه دلایل او برایمان روشن نیست. این بار تعدادی فعال زن متولد کشورهای اسلام زده علیه اسلام سیاسی اعتراض برهنه سازمان داده اند. آیا نباید این حرکت را از تحرکات سابق، فمن و تقویم “انقلابی برهنه” متمایز کرد و این حرکت را مستقل مورد ارزیابی قرار داد؟ این سوالی است که در مقابل ما قرار می گیرد و برخی مدعی شده اند که این حرکات متفاوتند و شرایط وقوع آن نیز مختلف است.

این حرکت در همان متن اعتراضات و یا جنجال های رسانه ای چند سال اخیر قرار دارد. نه تنها شیوه اتخاذ شده یکی است، فعالین آن یکی هستند، بلکه بدنبال همان جنجال ها انجام شده است. لذا هیچگونه دلیل قانع کننده ای برای تمایز قرار دادن میان آنها وجود ندارد. شرایط هم طی این دو سال تغییری نکرده است. لذا تغیر موضع با استناد به تفاوت این تحرکات یا متفاوت بودن شرایط یک مغلطه سیاسی بیش نیست.

ما و اسلام سیاسی

جنبش ما یکی از دشمنان سرسخت جنبش اسلامی است. سی و پنج سال است که سرسخت و قاطع علیه رژیم اسلامی و اسلام سیاسی جنگیده ایم. لیکن هیچگاه دشمن خود را فقط رژیم اسلامی یا اسلام سیاسی ندیده ایم. هیچگاه تسلیم متدی که دشمنان را عمده و غیرعمده می کند، نشده ایم. ما از این نظر کاملا از چپ سنتی یا جنبش پوپولیستی متمایز بوده ایم، جریانی که اگر مبارزه ضد امپریالیستی برایش عمده بوده است، با اغماض به رژیم اسلامی و جنبش اسلامی برخورد کرده است و زمانیکه رژیم اسلامی و جنبش اسلامی را عمده تشخیص داده است به تروریسم دولتی، به غرب و سکولاریسم راست اغماض نشان داده است. ما همواره صف خود را از هر دو متمایز کرده ایم، به هیچیک اغماض نکرده ایم. تاکید بر این اصل لازم شده است، زیرا در برخورد های اخیر نیز مشاهده می کنیم که عمده کردن یک دشمن در بهترین حالت بمعنای نادیده گرفتن نقد به جریان مقابل بوده است و در بدترین حالت به سرریز شدن اتهامات زشت و شنیع.

لذا مخالفت و اعتراض به اسلام سیاسی با دفاع بی قید و شرط ما مواجه نمی شود. هر حرکت معینی را بطور مستقل مورد بررسی قرار می دهیم و جایگاه آن حرکت و اقدام را در تصویر بزرگ مبارزه در جهت آرمان نهایی خویش ارزیابی می کنیم. همانگونه که تحرکات تروریسم دولتی بسر کردگی آمریکا علیه تروریسم اسلامی مورد حمایت ما قرار نمی گیرد، تحرکات سکولاریسم راست در غرب نیز با نقد قاطع و جدی ما روبرو می شود.

با توجه به احکام بالا، ما مرعوب مباحثی که قصد دارند با برخ کشیدن هیولای اسلام سیاسی ما را به حمایت و دفاع از حرکت اعتراضی زنان برهنه وادارند، پاسخ ما قاطع است. ما از حق این فعالین برای اعتراض به هر شیوه ای که انتخاب می کنند، دفاع می کنیم ولی از حرکت آنها به دلایلی که چه در بالا برشمردیم و چه طی این دو سال در گفتگوها و مقالات مختلف باز کرده ایم، دفاع نمی کنیم. یک نمونه مشخص از این روش را در مورد واقعۀ “کاریکاتورها” نشان دادیم. ما از حق کاریکاتوریست ها برای ابراز نظرشان دفاع کردیم ولی از خود کاریکاتورها خیر. در مورد دیگری از حق آزادی بیان سیاستمدار دست راستی و راسیست هلندی، وایلدر، دفاع کردیم، در عین حالیکه با محتوای نظرات راسیستی و دست راستی او شدیدآ مخالفت نمودیم. روش و متد ما کاملا روشن، منسجم و کمونیستی کارگری است.

سنت و مدرنیسم

برخی در دفاع از این اعتراض برهنه آنرا بعنوان سنت شکنی، تابو شکنی و مدرنیسم مورد تحسین قرار داده اند. مدعی شده اند که در اینجا ما صف بندی سنت در مقابل مدرنیسم را مشاهده می کنیم. برخی مریم نمازی را با قرعه العین همطراز قرار داده اند. کمی در این ادعاها و جایگاه آنها دقیق شویم:

عموما مدرنیسم از سنت گرایی پیشروتر است. اما این حکم همیشه صادق نیست. باید در مدرنیسم و شیوه ای که اعمال می شود نیز دقیق شد. حمله به هر سنتی با هر شیوه ای مترقی و آزادیخواهانه نیست. بطور مثال خانواده پهلوی مدافعین نوعی مدرنیسم بودند. هم رضا شاه و هم محمد رضا پهلوی بنوعی به سننی حمله کردند و کوشیدند نوعی مدرنیسم را در جامعه اعمال کنند. آیا ما کمونیستهای کارگری با شیوه این دو مستبد موافقیم و از آن دفاع می کنیم؟ این دو فرد قهرمانان ناسیونالیسم ایرانی هستند. روش آنها و اعمال آنها نه تنها مورد دفاع ما نیست، بلکه با ضدیت کامل ما روبرو است. بطور نمونه حملۀ خمینی در سال ۱۳۴۱ به شاه بخاطر اصلاحات ارضی و حق رای به زنان (حق رای ای که در عالم واقع نه برای زنان و نه برای مردان وجود خارجی نداشت) از نظر ما ارتجاعی است. اما اقدامات شاه نیز مورد دفاع ما نیست. این مثال را صرفا برای روشن کردن بحث مطرح کردم. روشن است که قصد مقایسه اقدام این فعالین زن با رژیم سابق نیست.

لذا ما صرفا با استدلال مدرنیسم در مقابل سنت نمی توانیم و نباید از یک حرکت دفاع کنیم. باید جایگاه این حرکت را نیز مستقلا تعیین کنیم. نشان دهیم که هر حرکت معینی چگونه بنفع پیشروی مبارزه طبقاتی و دستیابی به یک جامعه آزاد و برابر عمل می کند. مساله دیگر مقایسه جایگاه این فعالین با قرعه العین است. این یک مقایسۀ بیجا است. چرا؟ اولا قرعه العین اعتراض خود را به حجاب اسلامی با برداشتن حجاب نشان می دهد. همانگونه که اکنون زنان در ایران با حجاب مبارزه می کنند. این حرکت قرعه العین کاری بس متهورانه است. فعالین کنونی با عریان شدن به بی حقوقی زن اعتراض می کنند. ماهیت این دو حرکت را با یکدیگر مقایسه کنیم: آیا خواست زنان آزادی برهنه شدن است و ما با برهنه شدن این خواست را اعمال می کنیم؟ خیر. یکی از خواستهای زنان آزادی پوشش است. آیا با برهنه شدن این خواست را بدرستی بیان و نمایندگی می کنیم؟ بنظر من خیر. ما با این اقدام برخوردی مینیمالیستی به خواستهای زنان انجام می دهیم. این بیشتر یک عصیان است تا یک اقدام حساب شده و فکر شدۀ مبارزاتی. اگر حرکات عصیانی را از مردم بتوان پذیرفت، از رهبران یک جنبش، بویژه از افرادی که خود را از رهبران یک جریان کمونیستی کارگری می دانند، بهیچوجه نمی توان قبول کرد.

ثانیاً با تمام احترامی که به شخصیت قرعه العین قائل هستم، او نه قهرمان جنبش کمونیستی که قهرمان جنبش ناسیونالیستی است. همطراز قرار گرفتن با وی افتخاری نصیب یک چهره کمونیست نمی کند. هر جنبشی قهرمانان و الگوهای خود را دارد. علم کردن قهرمانان جنبش ناسیونالیستی توسط یک کمونیست کارگری بیانگر کم رنگ شدن تمایزات جنبشی نزد این فرد است.

کنفرانس برلین و اعتراض برهنه

برخی از متعلقین به جنبش کمونیسم کارگری مدعی شده اند که حرکت اعتراض برهنه در سنت حرکت حزب کمونیست کارگری در رابطه با کنفرانس برلین است. زیرا در این کنفرانس یک زن فعال در اعتراض به رژیم اسلامی با بیکینی در کنفرانس برلین ظاهر شد و حزب کمونیست کارگری از این فعال دفاع کرد. این یک ادعای بی پایه است. چرا؟

در کنفرانس برلین فعالین حزب کمونیست کارگری یک کنفرانس آلترناتیو در خارج سالن کنفرانس تشکیل دادند و در شرایطی بعنوان اعتراض به داخل سالن رفتند و با دادن شعارهای ضد رژیم اسلامی مانع تشکیل کنفرانس شدند. در این میان پروانه حمیدی که از فعالین حزب کمونیست کارگری نبود با بیکینی در سالن کنفرانس حاضر شد. اقدام فعالین حزب کمونیست کارگری در مورد کنفرانس برلین موجب افشای اصلاح طلبان حکومتی و مدافعین آنها در خارج کشور شد. این یک اقدام بسیار مهم بود. شاخص ترین چهره حزب در این واقعه مینا احدی، نه عریان شد و نه نیمه عریان. پروانه حمیدی عضو حزب نبود. لیکن حزب از او در مقابل حملات شنیع ملی – اسلامی بدرست دفاع کرد. در عین حال هیچ مرجع حزبی بر عمل عریان شدن یکی از اعضای مرد حزب بدنبال حرکت پروانه حمیدی مهر تائید نزد.

کسانی که می کوشند اعتراضات عریان دو سه سال اخیر زنان فعال را در سنت کنفرانس برلین قرار دهند یا خود از ماوقع اطلاعات دقیقی ندارند، یا روی فراموشکاری مخاطبین خود حساب باز کرده اند. نه تقویم “انقلابی” زنان برهنه و نه اعتراض برهنه ۸ مارس هیچگونه ربطی به سنت اعتراضی حزب کمونیست کارگری در کنفرانس برلین ندارد.

تاکتیک چریکی یا مانکنی

از نظر جنبش ما تاکتیکی اصولی است که نه تنها ما را قدمی به هدف نزدیکتر سازد، بلکه در عین حال قابل اتخاذ باشد. ما همانگونه که تاکتیک جنبش چریکی و مقوله “موتور کوچک” و “موتور بزرگ” را نمی پذیریم و نقد می کنیم، روشهایی نیز که قابل اتخاذ توسط طیف وسیعی از مردم و فعالین نباشد و نیاز به چند قهرمان، الگو یا مانکن داشته باشد را نیز مورد تائید قرار نمی دهیم. بحث را باز تر کنیم.

آن روشی باید بعنوان روش مبارزاتی مورد تبلیغ و تائید قرار گیرد که در شرایط سیاسی – اجتماعی مشابه توسط بخش وسیعی از مردم و فعالین مورد اتخاذ باشد. من از مدافعین و تحسین کنندگان این حرکت اعتراضی سوال می کنم، چرا خود به این حرکت نمی پیوندند؟ چرا مردم و کلیه فعالین را برای پیوستن به این حرکت ترغیب و تشویق نمی کنند؟ اگر این حرکت یک “سنت شکنی و تابو شکنی” مهم و مثبت است، اگر حرکتی آزادیخواهانه است؟ اگر قهرمانانه و شجاعانه است؟ اگر حرکتی در جهت ارتقاء و پیروزی جنبش آزادی زن و جنبش انقلابی کمونیستی کارگری است؟ اگر مخالفین آن عقب مانده و متعلق به صف رژیم اسلامی و جنبش اسلام سیاسی هستند و یا دارند در زمین آنها بازی می کنند، چرا خود آنها یک اعتراض برهنه سازمان نمی دهند؟ منظورم هم مرد و هم زن است. آیا مردانی که در دفاع از این حرکت سینه چاک می کنند، بر این نظرند که فقط برهنگی زنان مدرنیستی و سنت شکنانه است؟ تحت رژیم اسلامی مردان هم آزادی پوشش ندارند. اما چرا ما تاکنون با اعتراض زنان برهنه روبرو بوده ایم؟

کسانی که از این حرکت دو آتشه دفاع می کنند، اما حاضر نیستند خود به این حرکت بپیوندند و یا آماده نیستند که کلیه مردم و فعالین را به پیوستن به این حرکت دعوت کنند، دفاعشان ریاکارانه است. اینها با کلمات پر طمطراق تو خالی دارند از مدرنیسم، سنت شکنی، آزادیخواهی و قس علیهذا دم می زنند. من همینجا از تمام این مدافعین دعوت میکنم که به این فعالین زن بپیوندند و روز اول ماه مه برهنه به خیابان ها بیایند! یک بام و دو هوا نمی شود. “یا رومی روم یا زنگی زنگ.” *