کمونیست های مذکر در مناسک برائت از عورت

شواهد حاکی از آنست که بخشی از کمونیست های مذکر هنوز از شوکی که اعتراض عریان مریم نمازی و همراهانش به آنها وارد کرد، رنج می برند. جالب اینجاست که آکسیون عریان مریم و دوستانش اسلام سیاسی و زن ستیزی آنرا نشانه رفته بود ولی این وسط تعداد زیادی کمونیست مذکر بطور مستقیم و غیر مستقیم شکوه کردند که مورد اصابت تیر اعتراض عریان قرار گرفته اند و بخود غلتیدند. بعضی از این حضرات از جریحه دار شدن احساسات ناب کمونیستی اشان و از آلوده شدن تاریخ پر افتخار ۸ مارس شکوه کردند. به دامن دراز کلارا و روزا، که در یکی از عکس های مشترکشان به اندازه پرده سینما لباس بر تن دارند، پناه بردند تا اوج ابتذال و نا۸- مارسی بودن اعتراض عریان را نشان دهند. برخی دیگر با عذر به نظر خودشان موجه فردی بودن و غیر کارگری بودن این شکل اعتراض، از آن فاصله طبقاتی و ایدئولوژیک گرفتند. بازهم برخی دیگر از این کمونیست های مذکر با جلوه دادن اعتراض عریان بعنوان “نمایش کس” ، زیرا از دیدگاه سکسیستی این عده بدن لخت زن و حتی خود زن به یک واژن تقلیل داده می شود، گفتند که تن برهنه کمونیست های مٶنث آب به آسیاب شبهه های ضد کمونیستی مبنی بر انحطاط اخلاقی و بی بند و باری جنسی کمونیست ها می ریزد. با ین مقدمه لازم است بگویم که هدف این نوشته کوتاه بازگو کردن تمامی اظهارات و بهانه های سیاسی، ایدئولوژیک و ایرادهای سکسیستی مخالفین مذکر اعتراض عریان در طیف چپ نیست. این مطلب سعی می کند به این دو سٶال پاسخ دهد: ١) آیا اعتراض عریان یک ظرف اعتراضی اساسا بورژوائی بوده و در تضاد با سنتی های متعارف اعتراض کمونیستی است؟ ٢) چرا بخشی از کمونیست های مذکر از اعتراض عریان واهمه دارند؟

در پاسخ به سٶال اول باید تأکید کرد که بر خلاف تصورات رایج، اعتراض عریان بدعت گروه اکراینی FEMEN نیست. ‌قدمت این شیوه بیان نارضایتی به سالها و دهه ها قبل از تأسیس و ظهور FEMENبر می گردد. همچنین این شکل اعتراض در نقاط مختلف دنیا و توسط زن و مرد، هم در سطح فردی هم در بعد جمعی، علیه ستم، استثمار، تبعیض، تجاوز استفاده شده و می شود. اعتراض برهنه بر ضد قوانین ضد انسانی پناهندگی کشورهای غربی، علیه آلودگی محیط زیست، علیه جنگ، تظاهرات برهنه مادران هندی علیه تجاوز ارتشیان هندی به یک زن چریک مائوئیست در سال ٢٠٠۴، اعتراض برهنه علیه بهره کشی کمپانیهای بزرگ از توده های مردم در کشورهای آفریقائی، آمریکای لاتین وآسیامهر باطلی است بر ادعای بورژوائی بودن این شیوه مبارزه.

آماج اعتراض عریان مریم نمازی و دوستانش، همانطور که قبلا اشاره شد، تحقیر، سرکوب و نفی زن بعنوان یک موجود کامل العقل دارای اراده مستقل و قدرت تمییز شر از خیر، توسط حکومت ها و گروه های اسلامی بود. در فرهنگ اسلامی و ناموسی زن باید وجود(بمعنای غرائض، آمال، آرزوها، اعمال اراده و انتخاب فردی مستقل) خود را نفی کند تا از جانب “سرپرستان” مذکرش اجازه وجود داشته باشد. زنی که دنبال ارضاء غرائض انسانی اش می رود و/ یا در پی تحقق آمال، آرزوها و اعمال اراده مستقلش است، وجود آزاد خود را تأید و تصدیق می کند همزمان که با این کار وجود، حیثیت و هویت مردانه “سرپرستان” مذکرش را نفی می کند. وجود و سوبژه بودن زن در چنین فرهنگی در جسم و جنسیت وی تبلور می یابد. کدهای اسلامی و ناموسپرستانه برای پوشش و رفتار مٶقر زنان در قلمرو خصوصی و در اماکن عمومی، بیان آشکار ربط مستقیم وجود و سوبژه بودن زن به جسم و جنسیت وی می باشد. در این فرهنگ نفس جسم و جنسیت زن، با یا بدون پوشش مناسب، یک خطر مهلک برای نظم عمومی، تعادل اخلاقی جامعه و هویت مردانه “سرپرستان” زن، بحساب می آید. حالا تصورش را بکنید که در چنین فضائی یک عده زن جوان ( پارادوکس فرهنگ ناموسی و اسلامی اینجاست که جسم زن تا جوانتر باشدهمزمان هم احساس دلهره و هم حس تحسین بیشتری در میان بافت مذکر جامعه بر می انگیزد) با تن لخت خود تار و پود چنین فرهنگ مردسالارانه ای را به چالش بکشند! مریم و همراهانش با تن لخت خود نخواستند “هوس مردان” را تحریک کنند و با طنازی خود را در معرض نگاه مردانه قرار بدهند. کاملا برعکس آنها با تن برهنه خود سیاست شیء واره کردن و انکار وجود و اراده مستقل زن را مردود اعلام کردند. اعلام کردند که این خود زن است، در مقام مالک جسم و جنسیت خویش، که کد پوشش و رفتار دلخواه خود را انتخاب می کند. اعلام کردند که تنشان ملک مردان خانواده نیست همچنانکه اماکن عمومی قلمرو انحصاری مرد نیستند. اعلام کردند که زن آنطور که باب طبع خودش است وارد اماکن عمومی می شود. پیام اعتراض عریان مریم و دوستانش، بنظر من، این بود که آنان خواستند به نمایندگان و هواداران اسلام سیاسی بگویند که آنها بعنوان زن مالک جسم و جنسیت خودشان هستند، که اعمال کنترل بر و دست درازی خانواده و دولت به جسم و جنسیت زن، نقض حقوق و آزادیهای فردی و جهانشمول زن است.

در پاسخ سٶال دوم باید گفت که این حرکت قرار بود اسلامیها و مرتجعین را مخاطب قرار دهد و مرعوب کند امادر این وسط بخشی از بافت مذکر طیف چپ جامعه ایران شوکه شد، شروع به پرخاشگری کرد، ارتدکس شد، به تاریخ مبارزات کمونیستی و کارگری و به سنت منزه هشت مارس پناه برد تا فرهنگ مردسالارانه ناموسی اش را در کاغذ کادوی کمونیستی و کارگری به محافل چپ عرضه کند. پیام و جواب این بخش از چپ به مریم نمازی چه بود؟ بنظر من دم خروس ناموسی این دوستان از لای استدلالات، توجیهات، دفاعیات داهیانه جنبشی، مارکسیستی اشان بیرون زد. به مریم و جامعه گفتند: مریم غلط کرد ادعا کرد که مالک جسم و جنسیت خودش است! اگر ایشان بطور فردی تومار جمع می کرد، سخنرانی می گذاشت، حجاب به آتش می کشید، اعتصاب غذا می کر،د ماحتی اگر حمایتش نمی کردم اما علیه اش مناسک برائت از عورت برگزار نمی کردیم. مگر نه جسم و جنسیت رفیق مٶنثمان ملک مشترک جنبش است و هر گاه ایشان خودسرانه کدهای پوشش و رفتار مٶقر را نقض کرد باید مرزبندی ایدئولوژیکمان را اعلام کنیم تا از هجوم جریانات مرتجع به کمونیست ها جلوگیری بعمل آوریم!

در آخر لازم است اشاره کنم که مریم و دوستانش اعلام کردند که آنها لخت ولی سوبژه، زنده و صاحب اراده مستقل خودشان هستند. کمونیست های مذکر مخالف در جواب گفتند که مگر مشکل زن ایرانی و زن تحت انقیاد و حاکمیت اسلام برهنگی است؟ باید به این دوستان گفت که نخیر مشکل بخش اعظم زنان در کشورهای اسلامزده برهنگی نیست بلکه برهنگی و پوشش زن مشکل اسلامیون و شما رفقای کمونیست مذکر که بند ناف فرهنگیتان هنوز به سنت ناموسپرستی وصل است، می باشد. صرفنظر از بی تأثیر یا با تأثیر بودن اعتراض عریان مریم نمازی و همراهانش، یکی از جنبه های مثبت حرکتشان این بود که خطوط یک جبهه جدید، یعنی مبارزه با بقایای افکار مردسالارانه ناموسی در میان بخشی از بافت مذکر چپ، روشن تر شد. بحق که اعتراض عریان مریم نمازی و دوستانش نقاب مترقی بودن و برابری طلبی را از چهره مردسالارانه این کمونیست های مذکر بر گرفت.