آن که از آتش می گذرد زیباست!

آن که از آتش می گذرد زیباست!

هیچ کسی نمی تواند ادعا کند ک فلسفه و حکمتی را که پشت جشن چهارشنبه سوری قرار دارد به درستی می داند. باستانشناس ها، پژوهشگران تاریخ و استوره شناس ها نظرات مختلفی، برمبنای حدس و گمان، داده اند از ماجرای «روشن کردن آتش برای روشن کردن ارواح درگذشتگان (فروهرها) در مذهب زرتشت گرفته تا ماجرای جنگ مختار ثقفی مسلمان با کفار و استفاده از آتش، و تا ماجرای گذشتن از آتش سیاوش، قهرمان خوبروی و نیک دل ایرانی. در عوض اگر که همه ی پژوهشگران مطمئن به شناخت فلسفه چهارشنبه سوری نیستند همه ی مردمان ایران با فرهنگ ها و زبان ها و مذاهب مختلف قرن های قرن است باور دارندکه قبل از نوروز چهارشنیه سوری است و چهارشنبه سوری جشنی است که در آن هر کسی به توان خود مراسمی می گیرد و آتشی روشن می کند و از روی آن می پرد. برای این مردم هم فرقی نمی کند که سرچشمه ی این جشن از کجا آمده. همان گونه که سرچشمه های اصلی خیلی از جشن های دیگر ایرانی را هم نمی داند. همان گونه که سرچشمه نوروز هم برایش روشن نیست. اما قرن های قرن است که هم او و هم مردمان کشورهای هم فرهنگ دیگر آن را گرامی می دارند و باور دارند.
چهارشنبه سوری هم از همین جشن هاست و اگر که سرجشمه ی اصلی آن روشن نیست اما این را می شود ثابت کرد که به خاطر حضور آتش (در شکل مثبت آن) مربوط می شود به قبل از آمدن اسلام به ایران. با نگاهی به قرآن کتاب مقدس مسلمانان می توانیم ببینیم که ۱۷۸ مورد از بدی آتش گفته شده. آتشی که کافران و ظالمان به آن مبتلا خواهند شد نمونه هایی چون
ـ آنان به کیفر آن چه به دست می آوردند جایگاهشان آتش است
ـ … پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار
ـ بدانید که برای کافران عذاب آتش خواهد بود
ـ اینان کسانى هستند که در آخرت جز آتش برایشان نخواهد بود
از جمله ی آن ۱۷۸ مورد هستند. و در همه ی آن ها کسی که به صدا و فرمان خدا و پیامبرش گوش فرا ندهد کارش با آتش «هراس انگیز» خواهد بود. در حالی که نقطه ی مقابل آن حضور هزارها آتشکده در سراسر ایران است که در مذاهب مختلف قبل از اسلام وجود داشت و نگاهی مثبت و گاه مقدس به آتش وجود داشت. این دو نگاه متفاوت از سوی دو سرزمینی که یکی دایم در آتش گرما می سوخت و طبعا مردم در آن علاقه ای به آتش نداشتند و سرزمین ما که طبیعتی ملایم و بیشتر سرد داشت و آتش و خورشید گرمابخش آن بود امری کاملا قابل درک است.
در واقع چهارشنبه سوری یکی از چند گوهر بازمانده از فرهنگ دوران های دور سرزمینی است که در آن زندگی می کنیم و حس داشتن آن ها بر تن و جان ما نشسته است. هر چه هست در این جشن نشانه ای از بکن نکن های مذهبی، قومی، نژادی، جنسی و جنسیتی نیست. و از آنجا که زمینی است یا زمینی شده است با روحیه و مردمان این زمانه خوانانی دارد.
اما می بینیم که در سی سال گذشته به بهانه های مختلف از «همزمان شدن با عزاداری های اسلامی» گرفته تا «آتش پرستی» و «بیهوده بودن و مضحک بودن آن » و تا «خطر آتش سوزی» و غیره به شدت از سوی حکومت موجود درایران با آن مخالفت می شود.
این مخالفت های غیر منطقی اتفاقا توجه و علاقه مردمان را نسبت به آن چه از خود می دانند و حس مالکیتی معنوی بر آن دارند بیشتر و بیشتر کرده است به شکلی که می بینیم برگزاری جشن های ملی ـ ایرانی در سال های اخیر به سرعت گسترش پیدا می کند و به خصوص در نزد جوان ها اعتباری امروزی هم پیدا کرده است.
این نوع برخورد ها بین دو طرز فکر که یکی پشتوانه ای از زور و حکومت نظامی ـ مذهبی را در خود دارد و دیگری شوری طبیعی و انسانی ـ زمینی، کار را به جایی رسانده که جشن های ایرانی و به ویژه خصوص چهارشنبه سوری را به عنوان آزمایشی برای شناخت حق از ناحق تبدیل کرده است. مهم نیست این آزمایش علمی باشد یا نه. اما از آنجا که از دل ضرورت های زمانه ی ما برمی آید بر دل و جان می نشیند که: آتش چهارشنبه سوری همان آتشی است که هر آنکس که چون سیاوش نیک و سربلند است از آن می گذرد.