بهرام رحمانی کجای دو قطبی میدان سیاست قرار گرفته است؟

اعتراض عریان مریم نمازی و چند تن از همراهان او در روز جهانی زن، در پاریس، جامعه و دنیای سیاسیت را دوقطبی کرده است. در یک طرف این دوقطبی مریم نمازی، اعتراض عریان، و حزب کمونیست کارگری و نیروهای آزادیخواه قرار گرفته اند که جنبش رهائی زن را نمایندگی میکند، و در طرف دیگر آن جمهوری اسلامی، نیروهای ملی-اسلامی، و چپهایی هستند که آلوده به مذهب و سنت می باشند. برهنه شدن یک عده زن در پاریس که بطور روشن و آشکار علیه بی حقوقی زن، علیه اسارت زن در سیطره مذهب و سنت و شریعه، علیه کنترل جسم و جان و جنسیت زن توسط آخوند و آیت الله و مذهب و سنت و قوانین مردسالار، برای آزادی زن، و برای برابری زن و مرد مبارزه میکنند از یک طرف مورد حمایت وسیع انسانها و احزاب آزادیخواه و برابری طلب قرار گرفته است و از طرف دیگر مورد صدور احکام سنگسار توسط اوباشان اسلامی، قمه چرخانی های آنها در هندوستان، فحاشی و حملات هیستریک به فعالین و مدافعین اعتراض عریان، و مخالفت به بهانه های مختلف قرار گرفته است.

یک نکته یا مسئله قابل توجه و مهم در باره قطبی بودن میدان سیاست حول اعتراض عریان این است که حد وسطی نیست: یا در کنار قطب جنبش رهائی زن قرار میگیری و یا در کنار قطب جمهوری اسلامی. این را صریح بگویم که منظور من از در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن همکار یا مزدور جمهوری اسلامی بودن نیست، همانطور که در کنار جنبش آزادی زن قرار گرفتن بمعنی همکار حزب کمونیست کارگری بودن نیست. در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن، بر سر موضوع مشخص اعتراض عریان، به این معنی هست که سوای قصد و هدف یا آمال و آرزوی کسی که علیه اعتراض عریان موضع میگیرد، در میدان دوقطبی سیاست همسو با جمهوری اسلامی میشود، و کار و سیاست و موضعش بنفع جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی و اسلام تمام میشود.

بهرام رحمانی یک فعال سیاسی و نویسنده شناخته شده چپ است که مواضع خود را در باره اعتراض عریان مکتوب کرده است. نوشته ایشان در مخالفت و محکومیت این حرکت است و من در پایین آن را مورد نقد و بررسی قرار میدهم. موضع سیاسی بهرام رحمانی در پنج بند بیان شده است و منهم در پنج بند آن را مورد نقد قرار میدهم. برای راحتی کار، در اول هر بند نظر ایشان را در گیومه می آورم و بعد به نقد آن می پردازم.

۱٫ “اولا، به نظر من، این حرکت ربط چندانی به مبارزه کارگری کمونیستی و آزادی خواهی و برابری طلبی بر علیه حکومت جهل و جنایت و زن ستیز و آزادی ستیز اسلامی و ایدئولوژی خرافی و پوسیده اسلامی ندارد.”

اولا، چطور برهنگی ربطی به مبارزه کارگری و …. برعلیه حکومت … زن ستیز اسلامی … ندارد؟ مگر حجاب سمبل و محمل اسارت زن نیست؟ مگرحجاب سمبل اقتدار اسلام و جمهوری اسلامی نیست؟ مگربرهنگی زیرپا گذاشتن تمام و کمال حجاب نیست؟ مگربرهنگی نه گفتن به تمام قوانین اسلامی و سنتی در باره کنترل مذهب بر بدن زن نیست؟ مگر جمهوری اسلامی با تحمیل حجاب بر سر زن نیمی از طبقه کارگر را تحقیرنمی کند؟ مگر رژیم با تحمیل حجاب و آپارتاید جنسی زن را از مرد جدا نمی کند و بنابر این رابطه مبارزاتی و طبقاتی نیمی از طبقه کارگر را به نیم دیگر آن قطع نمی کند؟ چطور است بهرام رحمانی میگوید برهنگی ربطی به مبارزه کارگری بر علیه حکومت زن ستیز ندارد؟ چطور ممکن است مبارزه علیه اسارت زن در یک “حکومت زن ستیز” به مبارزه طبقاتی بی ربط باشد؟ مگر نصف کارگران زن نیستند؟ آیا آزادی نصف کارگران از اسارت حجاب و مذهب به مبارزه کارگران بی ربط است؟

۲٫ ” دوما، اسلام و خدا و پیامبر و به طور کلی همه مذاهب را باید با منطق علمی و مستدل مستقیما و بدون واسط مورد بحث و بررسی و نقد و روشنگری قرار داد.”

دوما، آیا اینکه “اسلام و خدا و پیامبر و به طور کلی همه مذاهب را باید با منطق علمی و مستدل مستقیما و بدون واسط مورد بحث و بررسی و نقد و روشنگری قرار داد.” به معنی این است که نباید از شیوه های قدیمی و مدرن دیگر استفاده کرد؟ مگر برای هزاران سال اسلام و مذهب با علم و منطق و .. مورد نقد و روشنگری قرار نگرفته است. این شیوه نقد و بررسی چقدر موثر بوده است؟ این واقعیت که بعد از اینهمه نقد و روشنگری از طریق علم و استدلال و غیره هنوز مذهب میچرخد و فاجعه می آفریند نشانگراین است که این شیوه نقد و بررسی اگر چه مفید است و باید ادامه پیدا کند، اما کافی نیست.

مذهب باید بطور اجتماعی نقد شود. یک جائی زنان و جوانان و کارگران باید یک شیوه اجتماعی برای نقد مذهب پیدا بکنند و توده های مردم بطور اجتماعی برای زیر پا گذاشتن مذهب به میدان بیایند. برهنگی و عریان شدن زنان این فرصت و این امکان را برای توده های مردم فراهم میکند که در واکنش به این حرکت بطور اجتماعی عمل کنند و ارتجاع مذهب را زیر پای خود له کنند.

فراهم کردن فرصت و امکان بمیدان آمدن اجتماعی مردم علیه مذهب از کانال اعتراض عریان به این معنی نیست که همه برهنه شوند، یا حتی تعداد زیادی از مردم برهنه شوند، بلکه بیشتر به این معنی هست که توده های وسیع مردم اولا این اعتراض را بعنوان یک اعتراض برحق و پیشرو برسمیت بشناسند، و ثانیا به هر شکل ممکن از آن حمایت کنند که “شیوه نقد و روشنگری علمی و استدلالی و …” میتواند یکی از این اشکال باشد.

۳٫ ” سوما، استفاده از وجود زن و یا مرد برای جلب توجه چه با هدف سیاسی و اجتماعی و چه با هدف اقتصادی و کالایی، یک استفاده ابزاری از وجود انسان است.”

سوما، این یعنی چه؟ “استفاده ابزاری” از وجود انسان برای جلب توجه به اهداف ذکرشده یعنی چه؟ مگر ما میتوانیم بدون استفاده از وجود انسان، چه بشکل ابزاری و چه غیر آن، کوچکترین کاری یا تغییر و تحولی در دنیای طبیعی یا احتماعی خود از پیش ببریم؟ سوالی که پیش پای بهرام رحمانی هست این است که منظورش از “استفاده ابزاری” قلمداد کردن اعتراض عریان چیست؟ چرا زن حق نداشته باشد از وجود خود استفاده کند تا به قوانین ارتجاعی مذهبی و ملی و سنتی استفاده کند؟ شاید گفته شود حق دارد ولی امر مفید یا قابل دفاعی نیست. سوال این میشود که چرا نیست؟ چرا استفاده زن از وجود خودش برای اعتراض علیه ارتجاع و برای خواست آزادی زن و برابری زن و مرد امری قابل دفاع و پیشرو نیست؟ مگر زن برای آشپزی و معلمی و کار در کارخانه از وجود خودش استفاده نمی کند؟ چرا یکی مشروع و مفید و قابل دفاع است ولی دیگری به بهانه ها و دلایل مختلف محکوم می شود؟

واقعیت این است که در این نگاه بهرام رحمانی به زن دید سکسیستی و مردسلار نهفته است. اینکه وقتی زن بخاطر پیش برد یک امر انسانی برهنه میشود برچسب “استفاده ابزاری از وجود زن” میخورد نشان از نگاه مردسالار و سکسیستی به زن است. نشان از پایبندی خودآگاه یا ناخودآگاه به نگاه مذهبی و مردسالار به بدن زن، به اندامهای جنسی زن، به پارامترهای حضور زن در جامعه، و به ارزش زن است. در این نگاه، برای اینکه زن “ابزار استفاد” نشود باید پوشیده باشد. این عین نگاه مذهبی، سنتی، و مردسالاراست.

۴٫ “چهارم، این که در حال حاضر ما درگیر یک مبارزه نابرابر و همه جانبه ای با هارترین و جانی ترین و تبه کارترین حکومت جهان، یعنی حکومت اسلامی هستیم و به جرات می توان گفت که نصف جامعه نزدیک به هشتاد میلیونی ما، یعنی زنان نه تنها هیچ حقوقی ندارند، بلکه کوچک ترین حرکت حق طلبانه آن ها، به شدت سرکوب می گردد. از این رو، لخت شدن در خیابان های اروپا، کمکی چندانی به همبستگی و مبارزه زنان خانه دار و کارگر و محروم ایرانی نمی کند.”

چهارما، چرا از این واقعیت که، ما امروز ما با هارترین حکومت جهان و سرکوب کوچکترین حرکت حق طلبانه مواجه هستیم، این نتیجه گرفته میشود که “لخت شدن در خیابانهای اروپا” کمک چندانی به همبستگی و مبارزه زنان خانه دار و کارگر و محروم ایرانی نمی کند؟ ارتباط منطقی آن واقعیت و این نتیجه کجاست؟ چرا اگر ارتجاع مذهب و سنت در اروپا، آنهم توسط یک زنانی که از کشورهای اسلام زده خاورمیانه و شمال آفریقا آمده اند، زیر ضرب برود کمکی به همبستگی و مبارزه زنان در ایران نمی کند؟ مگر آن زنی که در ایران اسیر دست مذهب و قوانین مذهبی هست اخبار و اطلاعات زیر ضرب رفتن مذهب و سنت در اروپا را نمی گیرد؟ مگر نمی شنود و نمی بیند و نمی خواند که مریم نمازی، یک زن کمونیست شناخته شده ای که چندین کمپین علیه ارتجاع مذهب و برای حقوق زنان را پیش میبرد، در اعتراض به مذهب و سنت و اسلام و جمهوری اسلامی برهنه شده است؟ چطور است که اعتراض عریان اوباش اسلامی هندوستان را قمه بدست به خیابان می آورد ولی زن (و مرد) در ایران از این اتفاق بی خبر می ماند؟ مگر اکثریت عظیم زنان و جوانان و تمام مردان پیشرو بطور هر روزه علیه مذهب و اسلام و قوانین ضد زن مبارزه نمی کنند؟ مگر این زن و مرد و جوان مبارز در اعتراض عریان زیر پا گذاشته شدن مذهب و اسلام و سنت و شریعه را نمی بیند و از آن خوشحال نمی شود؟

کمترین کاری که اعتراض عریان کرده است این است که انسانها و احزاب را وادار کرده است که بر سر مسئله آزادی زن واکنش نشان دهند: بگویند، بنویسند، بحث کنند، نقد کنند، بررسی کنند، روشنگری کنند، و موضع بگیرند. همین نوشته بهرام رحمانی هم در واکنش به این اتفاق و جریان است.

۵٫ بهرام رحمانی در خاتمه نوشته خود میگوید: “نهایتا، هرگونه اعتراض آزادی خواهانه و برابری طلبانه را حق طبیعی و آزادی بیان و عمل هر فرد و هر جریانی می دانم از جمله حرکت برهنگی.”

سوال اول این است که آیا اعتراض عریان یک اعراض آزادیخواهانه و برابری طلبانه است؟ نقل و قول این را میگوید. اگر هست چرا از آن حمایت نمی کنید؟ چرا به جای حمایت سفت و سخت از آن، علیه آن دست به قلم می برید؟

واقعیت این است که بهرام رحمانی در نوشته خود حتی یک فاکت یا استدال مبنی بر نامشروع بودن، مضر بودن، برحق نبودن، غیر انسانی بودن، و یا ارتجاعی بودن اعتراض عریان نیاورده است. بند پنجم، پاراگراف آخر، نوشته بهرام رحمانی بلحاظ زبانی و دستوری و ادبی می گوید که اعتراض عریان یک اعتراض آزادیخواهانه و برابری طلبانه است، اما این بیان با بقیه نوشته او در تضاد است و من فکر میکنم ایشان در شکل و مضمون بیان بند پنجم بی دقتی کرده اند. کاش این بی دقتی را در بقیه نوشته خود کرده بودند.