حمید تقوائی و مقولۀ اتحاد

مفهوم اتحاد فی‏مابین نیروهای درون چپ سال‏ها و سال‏هاست که مورد بحث و مناقشه است. هر یک از سازمان‏ها و احزاب دارند نگرش‏های متفاوتی از اتحاد و یگانه‏گی چپ ارائه می‏دهند. جدا از این‏که، اتحاد در کدام بستر و در چه شرایطی بار عملی و واقعی به‏خود خواهد گرفت، جدا از این‏که ریشه‏ی بی‏فرجامی اتحادهای تاکنونی ناشی از چه بوده است، و جدا از این‏که آیا می‏توان بدون ورود به جامعه، به اتحاد پایه‏ای و هدف‏مند دست یافت، برخورد به نگاهِ و انگیزه‏ی بنادرست بعضاً “سازمان‏ها” و “احزاب” خارج از کشوری و آن‏هم در حوزه‏ی نظری، پیرامون مقوله‏ی اتحاد می‏باشد.

به‏هر حال آن‏چه را که مهم است، آن است‏که اتحاد را نمی‏توان و نمی‏بایست خارج از چهارچوبه‏های روشن و هم‏چنین خارج از کنش‏های طبقه و اقشار تحت ستم جامعه با طبقه‏ی بالا مورد بررسی و کنکاش قرار داد. به این دلیل که جامعه، شاهد به انقیاد کشیدن و استثمار افسار گسیخته‏ی زورمداران و مفت‏خواران علیه‏ی کارگران و تمامی اقشار تحت ستم می‏باشد و پُر واضح است که هر انقلابی و از جمله انقلاب ایران، نیازمند درک و تبیین چنین ضرورت‏هاست. مسلماً فهم این موضوعات نمی‏تواند کار چندان مشکلی باشد و معین است‏که پرش و تغییر هر مناسبات ناسالم حاکم بر جامعه، منوط به تشخیص هم‏راهان طبقه‏ی کارگر است. هم‏چنین و تنها با درایت کمونیستی و با مقدم شمردن بر منافع‏ی عمومی جنبش است که می‏توان پیش‏رفت انقلاب و پس زدن ایده‏های انحرافی را در صحن جامعه دید و در خلاف درک‏های بناصحیح و رایج – بعضاً – نیروهای درون چپ خارج از کشور قرار گرفت که، اتحاد نیروهای درون جنبش چپ، به معنای هم‏سو شدن خط و خطوط پایه‏ای و استراتژیک نیست، بلکه انطباق سیاست‏ها و تاکتیک‏ها – و آن‏هم در مرحله‏ی معینی از مبارزه‏ی طبقاتی – در مقابل طبقه‏ی حاکمه و ظالم است؛ به معنای تمرکز پائینی‏ها علیه‏ی بالائی‏هاست و معین است که بدون اتخاذ چنین امری، امر مبارزه و بسیج کارگران ناممکن می‏باشد.

در هر صورت نمی‏توان ادعای کمونیستی داشت و از تلاش به‏منظور وصل پائینی‏ها در مبارزه با بالائی‏ها، سر باز زد؛ نمی‏توان سخن از یکسانی منفعت اقشار پائینی‏ها به‏میان آورد و عملاً از اتحاد با دیگران فاصله گرفت و آنانرا به قبول سیاست‏ها و تاکتیک‏های خودی ترغیب نمود. چنین نگاه و نگرشی خلاف افکار مارکسیست – لنینیستی‏ست. نظری که «حمید تقوائی» مبلغ و مدافع‏ی آن می‏باشد. اساساً “حزب” «حمید تقوائی»، فاقد یکسانی برداشت‏های کمونیستی با دیگر جریانات چپ – و آن‏هم در حوزه‏ی نظری – است و اگرُ در این میان، یکی از دغدغه‏های تشکلات و تجمعات خارج از کشوری را، مسئله‏ی اتحادِ نیروهای چپ تشکیل می‏دهد، امّا و متأسفانه، معضل و مشغله‏ی فکری «حمید تقوائی» و “حزب”اش، اصلاً و ابداً سامان‏بخشی فعالیت مشترک با دیگران – و آن‏هم – حول سیاست‏های معین و واحد نیست؛ چرا که مسئله‏اش – و بر خلاف دیگران -، “سیاسی”ست و باوری به نقد “روانی” و “اخلاقی” نه‏دارد؛ چرا که این “حزب” مقوله‏ی اتحاد را دارد به معنای ورود دیگر “سازمان‏”ها و “احزاب”، به درون خودی تعریف می‏کند و عملاً مخالف هم‏سوئی و نزدیکی پائینی‏ها در مقابل بالائی‏هاست.

«حمید تقوائی» به‏عنوان “لیدر حزب کمونیست کارگری ایران” حول جمع‏بندی – و چه باید کرد – در برنامه‏ی بزرگ‏داشت زندانیان سیاسی در سوئد می‏گوید: “.. بنظر من چپ نمی‏توونه خودشو سرزنش کنه، به دلیل این‏که طبقه کارگر متفرقه، اوّلاً طبقه کارگر ایران خیلی متشکل‏تر از دوران شاه است…. وقتی ما از سیاست صحبت می‏کنیم باید نقدمان سیاسی باشه، نقد روانی، اخلاقی، خودخواه‏ایم، ما دمکرات نیستیم، ما خودمانرا دوست داریم، به من می‏گند شما می‏خواهید همه به حزب توون به پیوندند، من می‏گم معلومه، اگر من می‏خواستم به حزب دیگه‏ای به پیوندم، من اوّل می‏رفتم تو اون حزب، معلومه هر حزبی می‏خواد، این جرم نه شده، این گناه کبیره نیست، این سکتاریسم نیست، گویا چپ مسئله‏اش این‏طوری حل میشه، بیاد فصل مشترک بگیره روی نقطه اشتراکات، من می‏گیم مسئله سر این نیست، مسئله سیاسی‏ست، اون سیاست، اون خطی که از چپ انتظار داریم، اون چیست…. بر گردم به امروز، امروز بنظر من هم در سطح در ایران و هم در سطح جهان، از نظر اجتماعی چپ خیلی قویه” ….

البته “لیدر حزب کمونیست کارگری ایران” پیرامون “انقلابات” رخ‏داده در مصر و لیبی و غیره، توضیحاتی را ارائه داده است که فعلاً جای برخورد با آن‏ها نیست و قصد بر آن است، تا به نکات مطروحه در گیومه اشاره شود و دریابیم که «حمید تقوائی» و “حزب”اش تا چه اندازه به مقولۀ اتحاد، هم‏کاری و یا اتئلاف فی‏مابین نیروهای چپ باور دارد.

در حایشه و بر خلاف نظر «حمید تقوائی» باید تاکید ورزید که یکی از جلوه‏های سکتاریسم سازمانی و حزبی در بی‏باروی به نظرات دیگران و در باوری کامل – و به عبارتی دقیق‏تر در خودخواهی – به نظرات خودی‏ست. جریان سکتاریستی کمترین اعتقادی به وحدت طبقه‏ی کارگر و محرومان – نه‏داشته و – نه‏دارد؛ جریان سکتاریستی هم‏واره و هم‏واره در حال و هوای خودی‏ست و عقب ماندن از توده‏ها، جمود فکری و تحریف مارکسیست – لنینیست از مشخصه‏ی بارز آن می‏باشد و کاری به دنیای واقعی و به خواسته‏های اقشار ستم‏دیده نه‏داشته و نه‏دارد. بنابراین، بیان چنین احکامی از جانب این و آن، به معنای نقد روانی و یا اخلاقی نیست بلکه بر گرفته از رفتار و کردار سیاسی عناصر و جریاناتی‏ست که دارند در مقام چپ، به تخریب آرمان چپ می‏پردازند.

در هر صورت به بینیم که دنیای حقیقی تا چه اندازه هم‏سو با نظرات «حمید تقوائی» – پیرامون وجود تشکل بالای طبقه‏ی کارگر و چپ – می‏باشد و آیا آن‏چه بر فضای جامعه‏ی ایران حاکم است، نشان از پیش‏رفت طبقه‏ی کارگر و رشد چپ دارد؟

قبل از ورود به نظرات فوق، از در, پاسخ این سئوال بر آئیم که تجلی پیش‏رفت چپ و طبقه‏ی کارگر – و آن‏هم به‏عنوان طبقه‏ی متشکل، سازمان‏یافته و هم‏چنین چپ “قوی” و تأثیرگذار – را باید و می‏بایست در کدامین کارکردها دید؟ آیا جامعه نباید و نمی‏بایست بر تحرکات چپ اجتماعی – و آن‏هم از نوعِ قوی آن – روبرو گردد و ماحصل آنرا در تقابل تعرضات رژیم به‏عینه مشاهده نماید؟ مگر چپ قوی و بالغ، چپ تأثیرگذار نیست و حضور نه‏دارد؟ و …

خوش‏بختانه جامعه پاسخ سئوالات فوق را داده است؛ چرا که کرده‏ها و ناکرده‏ها زمینی‏ست و هم‏چنین دارد این‏موضوع را در مقابل هر انسان آزاده به‏نمایش می‏گذارد که چپ کنونی نسبت به چپ گذشته و “سنتی” پیش‏رفته‏تر، بالنده‏تر، سر زنده‏تر و عمل‏گراتر نیست! هم‏چنین پذیرفتنی‏ست که میزان اعتراضات کارگری نسبت به گذشته قابل شمارش نیست و طبقه‏ی کارگر علی‏رغم مقابله‏ی رو در رو و روزانه با کارفرمایان و سرمایه‏داران، هم‏چنان پراکنده، نامنسجم و نامتشکل و آن‏هم به دلیل قوانین حاکم بر نظام وابسته و سراسر خشن ایران می‏باشد. مضافاً این‏که قابل اذعان است به دلیل تحولات جهانی و هم‏چنین به دلیل رشد تکنولوژی و دست‏رسی به منابع‏ی اطلاعاتی، این‏روزها تفاوت‏های بس عظیمی با دُوره‏های پیشین دارد، امّا و متأسفانه و به‏موازات آن‏ها باید تاکید ورزید که نمودهای عملی دانش طبقاتی روشن‏فکران و کمونیست‏ها قابل رویت نیست؛ به این دلیل که چپ امروزی از فهم و درک قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه بسیار و بسیار، عقب‏تر از چپ بدون “دست‏رسی” به منابع‏ی آگاه دهنده‏ی چپ پیشین می‏باشد. ثمره‏ی چپ “قوی” مخفی و در خود نیست و کاملاً علنی‏ست. چپ “اجتماعی” مورد نظر، بی‏سازمان و سر در گم است و خواسته‏ها، سیاست‏ها و تاکتیک‏های‏اش در خدمت به حل مبارزه‏ی طبقاتی درونِ جامعه نیست.

این روزها دنیا و بویژه جامعه‏ی ایران دارد به دلیل فقدان یک سازمان رزمنده و کمونیستی رنج می‏برد. جنبش‏های اعتراضی طبقه‏ی کارگر و دیگر اقشار ستم‏دیده یکی پس از دیگری بپاخاسته‏اند و دارند توسط جریانات و عناصر وابسته به سرمایه، به انحراف کشیده می‏شوند. همه‏جا و از جمله در ایران، کعبه‏ی آمال و آرزوهای مردم، عناصر اصلاح‏طلب حکومتی و مدافعین نظام تبدیل گردیده‏اند و هیچ نیروی سالمی نیست تا بداد مردم دردمند برسد. کارگر جان‏اش به لب‏اش رسیده است و از این وضعیت زله است و سرمایه‏دار، دارد با هوشیاری تمام، انرژی وی را در جهت منفعت خود سمت‏و‏سو می‏دهد. میادین ایران درگیر، تنش‏ها و زد و خوردهای فی‏مابین کارگران و زحمت‏کشان با وابسته‏گان به طبقه‏ی سرمایه‏داری‏ست و در این‏میان چپ “اجتماعی” و “قوی”، کمترین نقشی در این کشاکش نه‏دارد. مگر بیهوده و بی دلیل است که رژیم جمهوری اسلامی هم‏چنان – و علی‏رغم تحلیل‏های جریانات چپ و آن‏هم در اوائل سال‏های جابه‏جائی حکومت، مبنی بر این‏که رژیم “رفتنی”ست، “تثبیت” نه شده و “بحرانی”ست -، بر سر کار مانده است و دارد، مردم را سر کیسه و سرکوب می‏کند؟ مگر بی‏دلیل بوده و می‏باشد که قربانیان نظام و مخالفین خود را دارد، در اینور و آنور جامعه به دار می‏کشد و جان صدها نفر را می‏گیرد؟ در حقیقت چرخه‏ی تعرض دهه‏هاست یک‏طرفه شده است و در مقابل جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای، شاهد عکس‏العمل به‏جا و مقابله‏ای از جانب مدافعین خود نیست. متأسفانه حضور و دخالت‏گری کمونیستی و هم‏چنین دیالوگ سازنده به‏منظور یگانه‏گی و پیش‏رفت انقلاب به‏یکی از مشکلات اساسی نیروهای کمونیستی تبدیل گردیده است و جنبش‏های خودجوش داخل، بر خلاف ایده‏ها و افکار بنادرست عناصرئی هم‏چون «حمید تقوائی» دارد، راه خود را پی می‏گیرد و علی‏رغم تفاوت‏های منفعتی، در مقابل طبقه‏ی حاکمه و مدافعین رنگارنگ رژیم جمهوری اسلامی به صف – شده و – می‏شوند و یک‏صدا و یک‏زبان، نظام امپریالیستی را به چالش می‏کشند. نمونه‏ها فراوان‏اند و می‏توان نشان داد که توده صدها قدم از به اصطلاح نماینده‏گان سیاسی خود به پیش است.

بر مبنای چنین واقعیاتی‏ست که چپ امروزی دارد مورد ملامت و سرزنش قرار می‏گیرد؛ چرا که بیش از سه دهه‏ای‏ست کوچک‏ترین کار مثبت و عملی‏ای از خود نشان نه‏داده است؛ چرا که از کارگران و توده‏ها فاصله گرفته است و گفته‏های‏اش فاقد پشتوانه‏ی عملی‏ست؛ چرا که همه‏ی وظایف‏اش را حول حمایت و پشتی‏بانی از جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای و هم‏چنین افشاءگری از رژیم سراپا مسلح و خشن – و آن‏هم در خارج از کشور – پای ریخته است و هیچ برنامه و نقشه‏ی عملی‏ای، برای حضور، دخالت‏گری و مبارزه‏ی رو در رو با ارگان‏های حافظ بقای سلطه‏ی امپریالیستی نه‏دارد.

دی ۱۳۹۲

مارچ ۲۰۱۴

بر گرفته از پیام سیاهکل شماره بیست