آنگاه که آموزگار خودخواندە خود باید آموزش ببیند: در پاسخ به اظهارات آقای سعید صالحی نیا

آقای صالحی نیای محترم در پاسخ به نقد شما لازم نمی بینم از محتوی نوشته ام دفاع کنم چون شما در نقد مقاله من ایرادات متدولوژیک نه محتوایی مطرح کرده اید. در دنیای آکادمیک هم هرگاه منتقد انتقاد محتوایی گیرنمی آورد به متد می چسپد زیرا همیشه می شود ایراداتی به متد وارد کرد. بهرحال در این جوابیه خواستم چند نکته زیر را مطرح کنم:
I) بر خلاف برداشت شما مقاله من جوابیه ای فردی به شخص یا گروه مشخصی نیست. بعبارت دیگر نوشته من جدل با یک مخالف و منتقد مجازی نیست بلکه یک جمعبندی کلی از بحث هایی است در مورد اعتراض عریان که من از طریق چند شبکه اجتماعی دنبال کرده ام. اگر دقت کرده باشید مقاله در بر شمردن نقاط انتقادی مخالفین اعترا‌ض عریان از عبارت “استدلالات چشمگیر مخالفین و منتقدین اعتراض عریان” استفادە کرده و بهیچوجه مدعی نیست که تمام بحث های مربوط به اعتراض عریان را پوشش دادە است. اگر شما احیانا خودتان را مخاطب مقاله حس می کنید لازم است بدانید که من متاسفانه نقطه نظرات شما را در رابطه با موضوع مورد بحث دنبال نکرده ام. بنابراین ایراد متدولوژیک شما متاسفانه وارد نیست.

II) دوما ممنونم از شما که سعی می کنید در مقام آموزگار خودخواندە چپ ایران متد مناظره مدرن را یاد من و همفکران “مجازی” من بدهی! لازم است بدانید که این نوع برخورد قیم مأبانه به چگونگی پیشبرد بحث و جدل، هر چند ژست مدرن بخود بگیرد، بازهم تا مغز استخوان آغشته به شرقزدگی است. شما بر این اساس که نوشته من از اعتراض عریان دفاع کرد و نظرات مخالفین این شکل از اشکال اعتراضی را نقد کرد، برای من همفکر مجازی خلق می کنید. اصرار دارید که شناسنامه حزبی برای من صادر کنید. این تنها مقاله ایست که از من دیدی ولی بی پروا براساس همین یک مقاله برای من همفکر تعین می کنید. واقعا آدم غبطه می خورد به انسجام و انطباق آموزه ها و کردار شما آموزگارخودخوانده متد مناظره مدرن! برداشت من اینست که من به گمان شما در حمایت از حزب کمونیست کارگری (حککا) این مقاله را نوشته ام. اگر برداشتم درست باشد لازم است به اطلاعتان برسانم که مقاله من در نقد مخالفین کمونیست و مذکر اعتراض عریان ونتیجتا در دفاع ازاعتراض عریان نوشته شد. بنظر من صفوف حککا هم بمثابه بقیه احزاب چپ جهان سومی و بدلایل قابل توضیح از کمونیستهای مذکری که هنوز یک پایشان توی فرهنگ ناموسی و مردسالارانه است، کاملا مبری نیست. چرا این واقعیت ساده که بخش قابل توجهی از بافت مذکر سازمانهای چپ ایرانی بدلیل پرورش در محیطی که فرهنگ مردسالارانه ناموسی در آن غالب بوده، هنوز هم ازآن فرهنگ نبریده است، شانتاژ است؟ لازم است اینرا هم بدانید که در قاموس سیاسی من عباراتی مثل “ناموس پرستی” و “مرد سالاری” لیچار، شانتاژ و الفاظ رکیک نیستند بلکه نماد عرف، اخلاقیات ارتجاعی و معضلات اجتماعی هتسند که باید ریشه کن شوند. برخورد برخی از کمونیست های مذکر به مریم نمازی نشان داد که مبارزه علیه فرهنگ ناموسی، بهیچوجه به مبارزه کمونیست ها علیه اقشار سنتی و مذهبی محدود نیست بلکه به درجاتی مبارزه ای علیه بافت سنتی و ناموسپرستانه سازمانهای کمونیستی هم هست یا باید باشد.

III) من از شما استدعا دارم که نیم نگاهی به نوشته خودتان بیندازید تا متوجه بشوید که تلاش اصلی آن قرار دادن من و نوشته من در چهارچوب “چپ جلو دانشگاهی سال ۵٧” که مناظره با مخالفینش را بلد نیست، چپی که حربه برخورد به مخالفینش رتوریک شانتاژاست، چپی که استدلالش ضعیف است، می باشد. با این وصف آیا من و امثال من میتوانیم به شما بعنوان الگو و استاد مناظره مدرن که تنها ابزارش در بحث و پلمیک سیاسی منطق و استدلال منسجم است، اعتماد کنیم؟ متاسفانه باید آزرده خاطرتان کنم که نوشته یا جوابیه شما به مقاله من مملو از رتوریک شانتاز و پیشداوری نسبت به تعلق احتمالی سازمانی من است. خود تیتر نوشته شما خط بطلانی است بر ادعاهای شما منبی بر خبرگیتان در پیشبرد پلمیک بیغرضانه، مستدل، منطقی و منسجم. یک ضرب المثل نروژی هست که می گوید کسی که تنها ابزارش چکش است همه چیز را میخ می پندارد. شما هم با چکشتان که از خصومت با حککا تشکیل شده کلیه مدافعین اعتراض عریان را میخهای هوادار آن حزب تلقی می کنید که چاره ای جز کوبیدنشان نداری. این نوع برخورد شما نمونه بارز این واقعیت است که سکتارسیم تنها محدود به اعضاء احزاب حاشیه ای نیست بلکه چپ های مستقل امثال شما هم ازسر دشمنی با یک حزب مشخص بخش قابل توجهی از واقعیت را فاکتور می گیرید.

IV) شما ادعا دارید که اعتراض عریان متعلق به بخش حاشیه ایی سنت فمینیستی است وهمچنین می نویسید که متدهای فمینیستی در برخورد به مساله زن گرایش راست را نمایندگی می کنند. اولا که فمینیسم فقط فمینیسم لیبرال نیست وجناحهای متفاوت و متخاصم دارد. ثانیا شما با یک بنی کردن فمینیسم تلاش و مبارزه فمینیسمت های سوسیالیست را سخاوتمندانه به فمینیسم بورژوائی تقدیم می کنید. خب صرفنظر از دید جامد شما به فمینیسم گیریم که ادعای شما صحیح باشد، آیا این بخودی خود بمعنای مردود بودن اعتراض عریان است؟ با این کمونیسمی که شما نمایندگی می کنید زنان بتنگ آمده از ستم و اجحاف اسلام واقعا محق هستند که به فمینیسم بورژوایی روی آورند چون کمونیسم انتزاعی شما قرار نیست شان خود را با پرداختن به مسأله پیش پا افتاده ای مثل اعتراض زن به سرکوب مذهبی، پائین بیاورد. سعید گرامی شما قادر نیستید که اعتراض عریان را مجزا از حککا درک و بررسی کنید. اعتراض عریان، آتش زدن روسری، پاره کردن کمربند بکارت ونوشتن آیات قرآن بر اندام جنسی هرکدام و همگی سنگرهای سکولاریسم و رادیکالسم کمونیستی هستند علیه اسلام سیاسی که هر جا زورش برسد زندگی و هستی زن را جهنم می کند. اعتراض عریان، برهنگی و انتخاب پوشش مسائلی هستند که به حق مالکیت زن بر جسم و جنسیت خویش ارتباط دارند. برای من سازمان دادن و آتش زدن حجاب، پاره کردن کمربند بکارت، اعتراض عریان نه فقط امر فوری کمونیست ها بلکه وظیفه تمامی لایه های مدرن جامعه است. کمونیسمی که با تفرعن و تمسخرچنین اعتراضاتی را مردود اعلام می کند، فقط بدرد روشنفکران شیفته تفسیر جهان (از نوع وارونه اش) و رویگردان از تغییر آن می خورد.