کمونیسم مردانه و مردان کمونیست: در باب اعتراض عریان

سر و صداها حول اعتراض عریان مریم نمازی و همراهان آتئیستش هنوز نخوابیده است. با این وجود لازم است شیوه برخورد بخشی از منتقدین و مخالفین چپ به حرکت مریم نمازی مورد بحث قرار بگیرد. این اعتراض واکنشهای متضادی را دامن زد. از واکنش لمپن مأبانه، موژیکی و ماچوئیستی بعضی اشخاص که بگذریم، عمدتا دو دسته واکنش باقی می ماند. برخی مریم نمازی و اعتراض سمبلیکش را ستودند و برخی دیگر مریم و اعتراضش را تقبیح و تکفیر کردند. تمرکز این مقاله کوتاه روی انتقاد و اعتراض کمونیست های مذکری است که برای منسوخ و مکروه اعلام کردن اعتراض عریان دلایل سیاسی و ایدئولوژک مطرح کردند. در میان استدلالات منتقدین و مخالفین سه مورد زیر چشمگیر بودند: ١) اعتراض عریان با اشکال سنتی و متعارف بیان اعتراض کمونیستها و جنبش رادیکال زنان منافات دارد یا اینکه اعتراض عریان به جنبش برابری طلبی آسیب می رساند ٢) اعتراض عریان در خیابانهای پاریس علیه زن ستیزی اسلام وجمهوری اسلامی شجا عت نیست. پیام ایندسته به مریم این بود که اگر راست می گوئی در میدان آزادی اعتراض عریان سازمان بده! ٣) ستمکشی زن فقط طبقاتی است و ریشه جنسی ندارد. بگذارید به این سه مورد اصلی از انتقاد و اعتراض کمونیست های مذکری بپردازیم که سنگ برابری زن و مرد و آزادی زن را به سینه می زنند.
آندسته از منتقدینی که استدلالات اول و دوم را مطرح کردند باید پاسخگوی این سٶال باشند که کدامین متون کلاسیک و سنت اعتراضی مارکسیستی اعتراض عریان را ممنوع اعلام کرده اند؟ بعلاوه آیا استفاده کمونیستها از اشکال نامعمول اعتراضی، انحراف ایدئولوژیک است؟ کدام متون و کدام سنت کمونیستی شجاعت، از خود گذشتگی و شهادت را بعنوان پیش فرض مبارزه کمونیستی ذکر کرده اند؟ به احتمال قوی اگر مریم نمازی اعتراض و مطالباتش را نه از طریق بدن عریانش بلکه در فرمت گفتاری یا نوشتاری بیان می کرد، حرکتش اینقدر مایه خشم و پرخاشگری این کمونیست های مذکر نمی شد. بعلاوه در جوامع غربی تشکل یابی، تظاهرات و اعتراض جزو حقوق شهروندی محسوب می شوند و سازمان دادن حرکات اعتراضی نیازی به شجاعت و جانفشانی نوع چریکی و پیشمرگانه ندارد. از کی تا حالا شجاعت محک حقانیت مبارزه کمونیستی و اعتراض سیاسی شده است؟ تا آنجا که به تهور سیاسی بر می گردد لازم است به مخالفین حرکت مریم نمازی یاد آوری کرد که مریم نمازی، تسلیمه نسرین و امثالهم در پایتختهای کشورهای غربی بهیچوجه امنیتشان تضمین نیست. اتقاقا بدلیل مماشات دول غربی، پخمه بودن احزاب چپ اروپائی در برخورد به اسلام سیاسی و محبوبیت تئوری نسبیت فرهنگی نزد نخبگان آن جوامع، زبان و دست جریانات افراطی و لمپن اسلامی علیه مخالفین و منتقدین اسلام، خصوصا از نوع کمونیستی اش بسیار دراز است. بنابراین استدلال ناشجاعانه بودن حرکت مریم نمازی و همراهانش ریشه در کیش پیشمرگایتی و چریکی منتقدینش دارد که شجاعت و جربزه را قلمروانحصاری مرد تصور می کنند. این دوستان در مقابل این سٶال قرار می گیرند که آیا آنها خودشان شجاعت ترک لاک مردسالارانه و ناموسپرستانه اشان را دارند؟ آیا جرات می کنند حق کنترل زن بر جسم و جنسیت خویش را برسمیت بشناسند؟ بازهم لازم است به این دوستان یادآور شد که عرصه مبارزه علیه اسلام سیاسی بکلی و زن ستیزی اش بطور اخص، به ایران محدود نمیشود. اسلام سیاسی در مقیاس جهانی عمل میکند و در همان سطح هم باید آنرا به چالش کشید، کاری که مریم و همراهانش انجام دادند.
قبل از پرداختن به استدلال سوم این دوستان لازم است به این مهم اشاره کرد که جسم و جنسیت زن ، هم بمعنای فیزیکی و هم به ممعنای سمبلیک کلمه، تجسم مرزهای نژادی، قومی، ملی، مذهبی و فرهنگی بوده و هست. فرهنگ ناموسی زن را ملزم می کند که گروه خود را بازتولید کند. “بکارت” دختر، عفت، معصومیت و پرهیز زن از روابط جنسی قبل و خارج از ازدواج، گروهی را که زن متعلق به آنست بطور سمبلیک بازتولید کند. بدنیا آوردن بچه و ترجیحا پسر بچه هم قرار است گروه را از نظر فیزیکی تداوم بخشد. برخی ازمردان کمونیست منتقد مریم نمازی بهیچوجه از این قاعده مستثنا نیستند. برای این عده نیز جسم رفقای کمونیست مونث تبلور مرزایدئولوژیکشان است. اظهار نظر یکی از مخالفین اعتراض عریان منبی بر اینکه حزب کمونیست کارگری با “نشان دادن چند کیلو کس در مرکز پاریس زبان مذهبیون و مرتجعین را علیه کمونیست ها درازتر می کند” مثال بارزمرز ایدئولوژیک بودن جسم رفقای کمونیست مٶنث برای این کمونیست های مذکر است. این رجال کمونیست حرکت مریم نمازی را به طوفان در فنجان حزب کمونیست کارگری تشبیه کردند و گفتتند که در تاثیر این حرکت غلو می کنند. انصافا باید گفت که واکنش این دوستان ثابت کرد که حرکت مریم آنقدر هم بی تاثیر نبوده است. بعلاوه اگر در این وسط فنجانی وجود داشته باشد، باید آنرا در دنیای کوچک ترقی خواهی خیلی از کمونیست های مذکر منتقد اعتراض عریان جستجو کرد.
و بالاخره در جواب استدلال سوم مخالفین اعتراض عریان باید گفت که نفس برخورد این طیف از کمونیستها ی مذکر به اعتراض عریان گواه قاطع این واقعیت است که مساله ستم کشی زن فقط طبقاتی نیست بلکه ریشه جنسی هم دارد. این ستمکشی بطور اتوماتیک در فردای برقراری سوسیالیسم از بین نمیرود. ادعای برابری طلبی کمونیستهائی که با بهانه ایدئولوژیک تراشیدن حق کنترل زن بر جسم و جنسیت خویش را تخطئه می کنند، بیان روشن عجین بودن هویت مردانه اشان با فرهنگ زن ستیز ناموسیست. آنها نهال کمونیسم، برابری طلبی و ترقی خواهیشان را در زمین پر از قارچ سمی مردسالاری و ناموسپرستی کاشته اند. این کمونیست های مذکر واقعا سنگ تمام گذاشتند برای اثبات این واقعیت که کمونیسمشان چقدر مذکر است و همزمان این نکته را به تمام زنان و مردان کمونیست واقعا برابری طلب یاد آوری کردند که تحقق واقعی برابری زن و مرد در فردای پیروزی سوسیالیسم در گرو پیکار سازش ناپذیر با افکار زن ستیزانه و ناموسپرستانه چنین کمونیستها یی خواهد بود.