جامعه ای زیر خط فقر

خبرگزاری دولتی فارس نوشته بود که موسی الرضا ثروتی یکی از نمایندگان مجلس اسلامی و عضو کمیسیون برنامه و بودجه گفته است “بر اساس آمار ١۵ میلیون ایرانی زیر خط فقر هستند”. و در ادامه می گوید: “این میزان حدود ٢٠ درصد از جمعیت کل کشور را شامل می‌شود که رقم قابل توجهی است.” در خبر جداگانه دیگری هم در همین هفته آمده است: “گزارش بانک مرکزی ایران نشان می دهد که قیمت کالاها و خدمات در دو سال گذشته تقریبا دو برابر شده است.”
این آمار به همین صورتی هم که منتشر شده اند وحشتناکند، اما واقعی نیستند! به این دلیل ساده که تا بحال حتی یکبار هم اتفاق نیافتده است که جمهوری اسلامی و ارگانهای سر به آن، آماری را منتشر کرده باشند که مستقل از دستکاریها بوده. همیشه آمار را پائین تر از آنچه که واقعا هستند را نشان می دهند. در همین خبر خبرگزاری فارس، موسی الرضا ثروتی می گوید: “این مسئله زیبنده ایران اسلامی نیست”! باید آمار را دستکاری کرد تا “زیبنده” به نظر برسد.
خودشان می گویند که در یک جامعه ٨٠ میلیونی، ١۵ میلیون تن از آنها را زیر خط فقر نگه داشته اند! “خط فقر” اینها، خط فقری نیست که آدمی زندگی بخور و نمیری داشته باشد؛ بلکه خط فقرشان یعنی کارتون خوابی، یعنی تن فروشی اجباری، یعنی افتادن به دام باندهای قاچاق مواد مخدر، یعنی دست زدن به هزار و یک نوع بزه کاری های دیگر.
این ١۵ میلیون کسانی هستند که با محاسبات خودشان باید حداقل ٢ میلیون تومان دستمزد بگیرند، اما دستمزدی را که نهادهایشان قانونا تصویب کرده اند ۴٨٧ هزار تومان است. کسانی هستند که کودکانشان حتی خواب مدرسه رفتن و کودکی کردن را هم نمی بینند.
این آمار و اخبار می گویند که اگر دو سال پیش با ١ میلیون تومان می شد زندگی کرد، و می دانیم که دو سال پیش دستمزد بخش وسیعی از مزدبگیران این جامعه یک چهارم این دستمزد (یعنی چیزی کمتر از ٣٠٠ هزار تومان) بود، اکنون باید ٢ میلیون تومان دستمزد بگیرند که بشود روی خط فقر و نه بالای آن، زندگی کرد! و می دانیم که همان بخش وسیعی از مزدبگیران هنوز نیم میلیون تومان هم دستمزد نمیگیرند! ١۵ میلیون نفری که با هزینه کردن یک رقم از ثروتهای دزدیده شده از آن جامعه و منظور کردن آن برای ایجاد اشتغال و رفاه، ثروتهای کسانی چون رفسنجانی، خامنه ای، ضراب، مشائی، محصولی، زنجانی و خاوری دیگر زیر خط فقر نمی مانند!

زندگی زیر خط فقر و ناامنی اجتماعی
جامعه امروز ایران یکی از ناامن ترین جوامع است. منظورم از “ناامنی” نه حتی ناامنی محیط کار، تحمیق مذهبی، تصادفات وسائل نقلیه و سرکوب عریان اعتراضات توده ای و اعتراضات کارگری و غیره؛ بلکه ناامنی از نظر بزه‌کاری‌های اجتماعی است. منظورم دزدی، قتل، کلاه برداری، جیب بری، تن فروشی و اعتیاد و غیره است. ١۵ میلیون زیر خط فقر یعنی ١۵ میلیون نفر گرسنه. یعنی ١۵ میلیونی که مجبورند راهی برای رفع گرسنگی پیدا کنند. جامعه ای که حداقل ١۵ میلیون گرسنه داشته باشد نمی تواند با هیچ معیاری امن باشد! گرسنه اش باید شکم خود و فرزندش را سیر کند و اگر کار و درآمدی نداشته باشد، دست به دزدی خواهد زد. سر کوچه و خیابان جیب کسی را می برد. مجبور می شود سر همه کلاه بگذارد. مواد مخدر می فروشد. تن فروشی می کند. گوش این و آن را می برد. رشوه می دهد و رشوه می گیرد. خانواده اش از هم می پاشد. بچه اش را به مدرسه و دانشگاه نمی تواند بفرستد.
١۵ میلیون زیر خط فقر یعنی ١۵ میلیون نفر برای سیر کردن شکم خود و فرزندش، اعتصاب می شکند. یعنی خود را در موقعیتی می بیند که مجبور است حقوق دیگران را پایمال کند. در برابر پول بسیار ناچیز، از بسیار از مسائل چشم خواهد پوشید! می خواهم بگویم که وقتی این همه آدم را زیر خط فقر نگه می دارند، دیگر زندگی همان تعداد آدم نیست که ناامن شده؛ بلکه ناامنی کل جامعه را در خود فرو برده است! از در خانه بیرون رفتن برای خرید سر کوچه، می شود ریسک کردن جان خود! و درست از آنجا که موقعیت همه ماها در میان است، باید مسئله این همه فقر را مسئله خودمان بدانیم و به آن اعتراض بکنیم.
کسی نیست که قبول نکند ایران کشوری است مالامال از ثروت و منابع طبیعی. نفت، پتروشیمی، دریا، معادن مختلف، گاز، یک عالمه نیروی کار آماده به کار و غیره. اما همه اینها لفت و لیس می شود و خرج آدمکشی در سوریه، حزب الله لبنان، حماس در فلسطین، تروریستها در عراق و افغانستان و پاکستان، تروریستهای اسلامی در گوشه و کنار این دنیا در به اصطلاح سفارتخانه ها، و ساندیس خوران و بسیجیان و پاسداران آماده آدمکشی! هر امام جمعه ای برای خودش باندی از مفتخوران را دارد. هر وزیری، چه سابق و چه اکنون، باندهای مفتخور و انگل خودشان را دارد. هر رئیسی، هر نماینده مجلسی، هر پاسداری، هر مزدوری در خانه کارگر و حراست و ارتش و سپاه، بسیج بساط مفتخوری خودش را دارد. هر رئیس جمهور اسلامی ای در هر دوره ای برای خودش باند و جناحی را دست و پا کرده و بساط دزدی و مفتخوری خودش را دارد. اینها و دهها مورد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک واقعیت فقر ١۵ میلیون زیر خط فقر را می تواند توضیح دهد. این رژیم اگر با همان باندهای مفتخور و آدمکش تا به امروز توانسته به حکومتش ادامه بدهد، باید با به دفاع برخواستن ما از این حداقل ١۵ میلیون نفر زیر خط فقر از تاج و تخت پائین کشیده شود.
برای خلاصی از این وضعیت، برای تلف نشدن بیشتر جامعه، برای نجات آن ١۵ میلیون نفر و آینده فرزندان خودمان، باید حرکت کرد و با یک اعتراض توده ای برای سرنگونی رژیم اسلامی وارد میدان شد.
١٠ مارس ٢٠١۴