نوروزجشن بردگان!

به مناسبت فرارسیدن جشن فرخندۀ نوروز
هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز
نوروزجشن بردگان!
نوروز یعنی روز اول هر بهار و این روزِ جشن بردگان بود که ابتدا به حاکمان سومرتحمیل شد و بعدها به دوران اکد وﺁشوریان و همچنین کلدانیان بابل تعمیم یافت و درجوامع ﺁنها نیز به مثابه یک سنت تثبیت شد.
به لحاظ تاریخی بین النهرین گهوارۀ تمدن بشری شناخته می شود. سهولت ﺁبیاریِ زمینهای وسیع واقع در منطقه معروف به هلال سبز درمیان رودهای دجله و فرات برای تولید محصولات کشاورزی موقعیت به مراتب بهتراقتصادی ومعیشتی نسبت به سایر نقاط فراهم ﺁورده بود. بدین لحاظ فراوانی نعمات مادی امکان رشد مادی جامعه را نسبت به سایر نقاط که از اینچنین موقعیتی برخوردار نبودند بسی بیشتر کرده بود. در مصر نیز رود نیل شبیه این موقعیت را میّها کرده بود. در چین رودخانه زرد و در هند رودهای سند و گنگ در کنار خود هریک تمدنی را تامین کرده بودند. ﺁنچه که در بین النهرین اهمیت و ضرورت یافت تعیین فصول سال برای انتخاب زمان دقیقتر ﺁبیاری، شخم، ﺁماده سازی، دانه افشانی، نگهداری و برداشت غلات و انواع محصولات کشاورزی بود. منجمان سومری و بابِلی با رصد موقعیت خورشید در ﺁسمان و نزدیکی ﺁن به equinox (اعتدال ربیعی) و مساوی شدن زمان شب و روز اول بهار و اول پاٸیز و در نتیجه فصول تابستان و زمستان را تعیین می کردند. درحقیقت تقسیم ایام سال به چهار فصل و دوازده ماه و تقسیم اوقات روز و شب هریک به ١٢ ساعت بر حسب وجود ضرورت معینی در بین النهرین سازگاری و هماهنگی بهتری بین زندگی انسان و اوقات مختلف شب و روز و همچنین احوال گوناگون طبیعت ایجاد کرد و از این نظر می تواند دست ﺁورد بزرگی در طول شکل گیری تمدن های اولیه بشری محسوب شود. سالهای قمری که میان قبایل و طوایف سامی مرسوم بود پاسخ گوی نیاز کشاورزی در بابِل و ﺁشورنبود. ﺁنها بدون ﺁنکه علت پیدایش فصول که نتیجه گردش انتقالی زمین بدور خورشید است را بدانند موفق به کشف و تنظیم تقویم سال خورشیدی شدند. این یک کشف بزرگ و ارزشمند بود. توده کشاورز که برده وار روی زمینها، نگهداری دامها، در معادن و کارگاه های مس و ﺁهن و سایر امور حکومتها و اشراف بین النهرین کار میکردند دراین مناسبت فرخنده موفق شدند از اول بهار و در ﺁغاز نوشدن طبیعت بمدت دوازده روز که نتیجۀ جمع شدن یک روز مرخصی درهرماه بود را به اختیار خود باشند و این را به حاکمیت نظام برده داری و اربابانشان تحمیل کردند. توده مردم این ایام را جشن میگرفتند، لباسهای کهنه را که درتمام ایام سال برتن داشتند عوض میکردند و لباس نو می پوشیدند، دوستان و ﺁشنایان به دیدار یگدیگر میرفتند و روزهای شادتری را نسبت به ایام بیگاری میگذراندند. مردم تنها سالی یکباراستطاعت داشتند لباس نو بپوشند. برده دارمتعهد بود که در ﺁغاز هرسال معادل یکدست لباس نو و برخی مایحتاج بردگان را به ﺁنها بدهد. برده داران واشراف اطراف فرمانروا به او که نمایندۀ تام الاختیار ایشتار درﺁشور و مردوک در بابل و هرخدایی که قبل از ﺁنها در ﺁنجاها مرسوم بود، هدایای نفیسی پیش کش می کردند و مقداری از ﺁن نیز سهم کاهنان بود و فرمانروا نیز یک روز بارعام می داد تا بردگان بلکه یک روز از کیسه انباشته فرمانروا و نمایندۀ ایشتار و مردوک بخورند. جماعت برده دار مکلف به تامین پوشاک یک بار در سال و تامین یکی چند روز مهمانی و سفره داری برای مردم بودند. بدرستی دانسته نیست که بردگان در سومر و اکد برای تحمیل اینچنین رفرمی به حاکمیت برده داری چندین و چند بار شورش براه انداخته باشند. منتها گزارشات متعددی از شورش بردگان در ادوار مختلفِ تاریخِ عتیق در بین النهرین و مصر وجود دارد. از زمانی که نظام بردگی ﺁغاز شد تاکنون مردم هیچ روز خوشی را بدون مبارزه ، شورش، قیام و انقلاب به چنگ نیاورده اند. بردگان هرسال همین فرصت دوازده روزه برایشان وجود داشت و بس. بیگاریِ مداوم و تعطیل ناپذیرهرگونه فرصت شادی و دیدار یکدیگر را از ﺁنها ستانده بود. از این جهت بود که روز سیزدهم که درحقیقت پایان روزهای خوش و شروع بیگاری مداوم بود را نیز به عنوان روز ﺁماده کردن خود برای شروع بیگاری و درﺁمدن از خوشیهای دوازده روزتعطیلی به حاکمان تحمیل کردند. منتها این روز ﺁخر از نظر توده مردم روزی نحس، روزپایان ﺁزادی و روزهای خوش تلقی می شد. فردا دیگر گزمه لبخند نمی زد، شلاق بود و کار. مردم سعی میکردند که ﺁنروز را در خانه نمانند و به یک فضای کاملاً ﺁزاد بروند و تا میتوانند خوشی کنند و به فردا فکر نکنند که ﺁغاز یک سال بیگاری است. بردگان همچنین روزهای برداشت محصولات یعنی درچند روز اوایل پاییز نیز جشن و تعطیل کردنِ کار بردگی را به حاکمان تحمیل کرده بودند. البته گفته می شود که همزمان در تمدن مهانجو دارو نیز در اطراف رودخانه سند اوایل پاییزکه موقع برداشت محصول بود مشابه همین جشن برگزارمی شد که بعدها درشکل یک سنت به ساکنان و تمدنهای بعد از ﺁنان منتقل شد و در پایان مهرگان نام گرفت.
با تسلط یافتن دولت هخامنشیان بر بابل و ﺁشور این سنت به عینه درسراسر سرزمینهای تحت سلطه از جمله ﺁناتولی تا ﺁلبانی کنونی به استثناﺀ مناطق یونانی نشین و در سراسر متصرفات شرقی ﺁنها نیزمرسوم شد و با عنوان نوروز شاهی و یا نوروز سلطانی به مثابه لطفی که هرساله شاه و بزرگان به مردم میکنند تعریف و تلقی شد و ″جشن بزرگان″ نامیده شد. در حالیکه در واقعیت امر نوروز جشن بردگان بود. کردیت رفرم را معمولاً حکومتهایی می گیرند که به ﺁن تن داده اند. علاوه بر ﺁن داریوش اول کلیه احکام و قواعد فقهی و مذهبی که در بابل و ﺁشور به مثابه قوانین مدنی اعم از احکام فقهی مربوط به رابطه فیمابین برده و برده دار، مبادله کالا، انواع مالیات، ازدواج، صیغه و متعه یعنی همان احکام مربوط به خرید و فروش زن، حجاب و انواع خدمات شهری و نظامی حکومتهای بابل و ﺁشور را شامل می شد یکجا بنام احکام اهورامزدا اتخاذ و سعی در جاری نمودن ﺁن در سراسرمتصرفات حکومت خود کرد. اهورامزدا خدای مغها و اشراف ماد و پارس بود و درخود فاقد احکامی بود که کنترل مردم ممالک متصرفی هخامنشیان را تامین کند. داریوش اول درحقیقت بنیانگذار بزرگترین و متکامل ترین نوع امپریالیسم به معنی اخص کلمه در تاریخ عتیق بشراست. درنوشته های ﺁتی در مورد داریوش اول، نقش او در بنیانگذاری و تداوم شیوه حکومتی جدید و به مراتب کارﺁمدترازگذشته وتعیین نظم اجتماعی براساس ﺁن شیوۀ حکومتی، تعیین و تعریف رابطه جدیدِ مذهب و فرمانروا وجاری بودنش به مثابه قوانین مدنی جامعه درسراسر تاریخ سیاسی فلات ایران و حتی قارۀ اروپا بعد از انتخاب مذهب به مثابه کار ﺁمدترین ابزار تداوم حاکمیت سیاسی روم و حتی تمام دورانِ فٸودالیسم دراروپا به تفصیل خواهم نوشت.
نوروز از بدو پیدایشش نه سنتی متعلق به شاهان و فرمانروایان بود و نه ربطی به انواع مذاهب و سنن عقب افتاده و فوق ارتجاعی داشت که درطول دوهزار و پانصد سال در سراسرفلات ﺁمدند و ﺁورندگان و صاحبانش تسمه ازگرده ساکنان ﺁن کشیدند و رفتند. با سقوط نظام شاهنشاهی در ایران در حقیقت یک بال نظام حکومتی رایج دوهزار و پانصد ساله شکست و یک بال دیگر ﺁن که مذهب و در اینجا اسلام باشد اوضاعش سخت متزلزل و درمعرض طوفانهای درهم پیچاننده است.
علت پایداری نوروز، گسترش و دوام ﺁن تا به امروز از ماواری تنگه بسفور تا رود جیحون، بخاطر زیبایی و مردمی بودن ﺁن و بلکه به سبب ﺁرزوی دیرینه ″همه روزها نوروز بشود″ نسلهای مداوم مردم ساکن ﺁن فلات و بسی فراتر از ﺁن است. اتفاقاً نوروز ″قوم″ و ″ملت″ سرش نمیشود و نه هرگز یک سنت مذهبی است. بلکه رفرمی بود که در مقابل احکام فقه مذهبی به حاکمیت برده داری تحمیل شد. از ابتدا سنت ﺁریایی و فرمودۀ جمشید و دیگرخزعبلاتی که همیشه خوراک ناسیونالیسم ایرانی بوده اند هم نبود. در کتب ″ودا″ و ″ریگ ودا″ که از کهن ترین ﺁثار نوشتاری هند محسوب می شوند از جمشید به نام ″یم″ یا ″جم″ یکی از شاهان ﺁریایی (رای) نام برده شده است وهیچگونه خبری از بنیان گذاشته شدن نوروز از جانب او دراین ﺁثار نیست و نه حتی در اوستا نامی از نوروز و یا جشن اول بهار برده شده است. در ﺁن زمان که این رفرم در حاکمیت سومر و اکد انجام شد و درﺁن مناطق به عنوان یک سنت مرسوم شد قوم ﺁریا در حال گذار از دوران شبانی و کوچ نشینی بود و رفته رفته در ماورای جیهون اسکان یافته بود و هنوز به شبه قاره هند سرازیر نشده بود.
همه روزتان نوروز، نوروزتان پیروز باد. این شعار درحقیقت بیانگر ﺁرزوی دیرینه مردم ساکن این فلات در سراسر طول تاریخ شان است. اگر کسی اهل شامورتی بازی مذهبی نباشد درهیچ کجای تمام کتب مذهبی از جمله تورات و انجیل و قرﺁن و کتب زرتشت وغیره ﺁیه ای نخواهد یافت که بتواند شعار فوق را از ﺁن استنباط کند. مردم همیشۀ تاریخ دوست داشتند هرروز شان نوروز و فارغ از بیگاری مداوم و بی وقفه برای اشراف و حاکمانشان باشد.
نوروز روزِ وفای به عهدِ طبیعت بابت وعده ای است که به انسان و هر موجود زنده ای برای تداوم زندگی و تکاملش داده است. نوروز جشن نمایش شکوفایی طبعیت و نوید پیروزی انسان است.
سنت نوروزهمراه با تمام احکام و فقه بینهایت ستمگرانۀ مرسوم در بابل به مثابه قوانین مدنی جامعه و کار بی وقفه، کمرشکن و مشقت بار بردگان با قوانین و احکام مذهبی بیرحم برای تامین بودجه شکوه دربار و خرج جنگهای بزرگ، یکجا در یک بسته بندی نصیب مردم ساکن سرزمینهای تصرفی داریوش و جانشینانش و تا شاهنشاهی پهلوی شد.
″ یک دنیای بهتر″ برنامه حزب ما اینگونه ﺁغاز می شود: تغییر و ایجاد دنیایی بهتر یک امید و ﺁرمان همیشگی انسانها در طول تاریخ جامعه بشری بوده است.
به عینه همین است. انسان برای رسیدن به ﺁرمانهایش به تازگی مبارزه اش را علیه منافع طبقۀ حاکم ستمگر شروع نکرده است. نوروز به مثابه نماد مبارزه علیه حاکمان ستمگر، کسب امتیاز و تثبیت ﺁن همچون یک سنت ماندگار در جوامع بشری از جانب بردگان سومرﺁغاز شد. تا کجا باشد که طبقه کارگر وارث بردگان سومر و مصر و هند و پارس و روم و چین و ماچین، نظام سرمایه داری، این ﺁخرین نظم بردگی انسان را از بنیاد براندازد و نقطه پایانی به تداوم تاریخ نظام ستمگر طبقاتی بگذارد.
دهم مارس ٢٠١۴