گرامی باد هشتم ماه مارس روز جهانی زنان

“گرامی باد هشتم ماه مارس روز جهانی زنان”

از: زهره مهرجو

۸ مارس ۲۰۱۴

مقدمه:

بار دیگر در آستانه هشتم ماه مارس، روز جهانی زنان هستیم. امروز درست صد و چهار سال از بنیانگذاری این روز بزرگ توسط کلارا زِتکین، از بنیانگذاران حزب کمونیست آلمان، و یکی از رهبران جنبش کمونیستی بین المللی زنان می گذرد.

این روز در هشتم ماه مارس ۱۹۱۰ میلادی، در دومین کنفرانس بین المللی زنان کارگر، تحت تاثیر اعتراضات شجاعانه کارگران زن در آمریکا – بخصوص کارگران صنایع نساجی و پوشاک شهر نیویورک در بین سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۰۹ میلادی – و همچنین نیاز به داشتن یک پلاتفرم مشترک برای سوسیالیستها در جهت دفاع از خواسته های اقتصادی و سیاسی زنان کارگر نامگذاری شد.

در طی سالهای پس از این روز، جهان شاهد تلاشها و مبارزات وسیع زنان کارگر و زحمتکش در جهت دستیابی به حقوق خویش بوده است. بدیهی است که این مبارزات در همه جا شکل یکسانی نداشته، و در کشورهایی که حاکمیت سرمایه به دلیل سوابق خاص تاریخی و شرایط عینی حاصل از موجودیت سرمایه داری وابسته شکل عریان و لجام گسیخته ای دارند؛ پیامدهای بسی سخت تر در برداشته و در مواردی حماسه آفرین بوده اند.

آنچه اکثریت این زنان تا کنون مطرح ساخته اند، چیزی بجز دستیابی به حقوق مسلم خویش نیست. اما در جهانی نابرابر، که نتیجه اجتناب ناپذیر حاکمیت سرمایه می باشد؛ این حقوق عادی و به حق، متاسفانه در تضاد با ماهیت درونی سیستم موجود قرار می گیرند و بنابراین خارج از روال طبیعی می نمایند.

مطالبه کردن حقوقی مثل داشتن دستمزدهای برابر با مردان در ازای کار برابر، و تامین نیازهای شغلی مثل اجازه مرخصی با حقوق پس از زایمان، دسترسی به شیرخوارگاهها و مهد کودکهای مجانی، و سایر حقوق مدنی در جهت تحکیم موقعیت زنان در جامعه و رهایی آنها از یوغ ستم مضاعف؛ مطالباتی برخاسته از طبیعت و شرایط عینی زندگی زنان در جوامع امروزی هستند. براستی چرا دستیابی به آنها برای زنان اینهمه مشکل و گاهاً غیرممکن می نماید؟

پاسخ به این سئوال را تئوریسن های مارکسیست چندین دهه است که داده اند. پاسخ ایشان برخاسته از یک نگرش ریشه ای و بنیادین به واقعیتهای زندگی بوده، و از همین جهت نیز در مقایسه با انواع و اقسام تئوری ها و توجیهات بورژوازی درباره مشکلات موجود، درست ترین و علمی ترین اند. ایشان به ما توضیح داده اند که منشاء مشکلات مضاعف زنان در جوامع سرمایه داری، مثل سایر مشکلات مربوط به مقوله تبعیض: قومی و نژادی، دینی و فرهنگی، سن و معلولیت و غیره؛ در ماهیت استثمارگر سرمایه نهفته است.

در مقاله ای که در سال پیش به مناسبت روز زن نوشتم (۱) اشاره مختصری به مصاحبه کلارا زتکین با لنین درباره مسئله زنان کردم. در ادامه این مبحث، توجه خوانندگان را به بخشهایی از این مصاحبه، که در سال ۱۹۲۰ میلادی در اطاق کار لنین در شهر موسکو انجام گرفت جلب می کنم. در آن زمان فقط چند سالی از پیروزی بولشویکها بر حکومت تزار می گذشت و لنین رهبری روسیه شوروی را بعهده داشت.

اهمیت این مصاحبه از اینجهت است که مواضع عنوان شده از جانب هر دوی این شخصیتها در برابر سیستمی بود که با وجود تغییرات شکل گرفته شده در سالهای پس از آن؛ هنوز بر همان ماهیت استثمار و تبعیض باقی می ماند. هنوز هم زنان در اقصی نقاط دنیا از اشکال مختلف ستم بر علیه شان رنج می برند؛ و بنابراین نیازمند تغییر دادن واقعیتهای زندگی خود هستند.

دانستن اصول، ما را همیشه در یافتن راه و کارهای صحیح در شرایط مشخص و غالبا مشکلی که قرار می گیریم کمک می کند. بدون آنها افراد بسادگی می توانند خود را در تنگناهای تاریکی بیابند که نه از عدم صداقت، بلکه از ناآگاهی شان سرچشمه می گیرد.

نگاهی به گفتگوی لنین با کلارا زتکین درباره مسئله زنان:

در این گزارش تهیه شده توسط کلارا زتکین از مصاحبه اش با لنین، بر اهمیت درک و رعایت کردن اصول کمونیستی در کلیه سطوح و مراحل مبارزات زنان تاکید می شود. اینکه این مبارزات به هر شکلی که صورت بگیرند، نهایتا با مشکلات طبقه کارگر و  مبارزه طبقاتی آنها گره می خورند. بنابراین تئوریهایی نیز که برای سازمان دادن این مبارزات بوجود می آیند، باید با دقتی خاص برخاسته از واقعیتهای زندگی زنان کارگر باشند، و در جهت نشان دادن راه و روشهای صحیح و کمونیستی به آنان نوشته شوند.

کلارا چنین آغاز می کند:

رﻓﻴﻖ ﻟﻨﻴﻦ بطور مکرّر با من درﺑﺎرۀ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺣﻘﻮق زﻧﺎن ﺑﺤﺚ کرد. او ﺑﻪ وﺿﻮح اهمیت زیادی ﺑﻪ ﺟﻨﺒﺶ زﻧﺎن، ﮐﻪ در ﻧﻈﺮ او از اﺟﺰاﯼ اﺻﻠﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺗﻮدﻩ اﯼ ﺑﻮدﻩ، و در ﺷﺮاﯾﻂ ﺧﺎﺻﯽ ﻣﻤﮑﻨﺴﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ شود ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮد. ﻻزم ﺑﻪ ذﮐﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ او ﺑﻪ ﺑﺮاﺑﺮﯼ ﮐﺎﻣﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ زﻧﺎن ﺑﺎ ﻣﺮدان ﺑﻌﻨﻮان اﺻﻠﯽ می نگریست ﮐﻪ هیچ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ ﺁﻧﺮا ﻣﻮرد ﺗﺮدﯾﺪ ﻗﺮار ﻧﻤﻴﺪهد. او پس از خوش آمدگویی ادامه داد:

“ما باید با استفاده از همه امکانات خود، ﯾﮏ ﺟﻨﺒﺶ ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ زﻧﺎن ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺗﺌﻮریکی روشن و مشخص ﺑﻮﺟﻮد ﺁورﯾﻢ. واﺿﺢ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪون ﺗﺌﻮرﯼ ﻣﺎرﮐﺴﻴﺴﺘﯽ ﻧﻤﻴﺘﻮاﻧﻴﻢ بدرستی عمل کنیم. در اﯾﻨﺠﺎ نیز ﻣﺎ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ها نیازمند مطرح کردن اصول خود به روشن ترین وجه ممکن هستیم. ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮزﺑﻨﺪﯼ دﻗﻴﻘﯽ ﺑﻴﻦ ﺧﻮد و دﯾﮕﺮ اﺣﺰاب انجام دهیم. ﮐﻨﮕﺮﻩ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ دوم ما ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﺴﺌﻠﻪ زﻧﺎن را ﺁﻧﻄﻮرﯾﮑﻪ اﻧﺘﻈﺎر ﻣﻴﺮﻓﺖ ﻣﻮرد ﺑﺤﺚ ﻗﺮار نداد. ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﻃﺮح ﮐﺮد، اﻣﺎ درباره اش به ﻣﻮﺿﻊ ﻗﻄﻌﯽ نرسید. ﮐﻤﻴﺘﻪ اﯼ هنوز هم ﻣﺴﺌﻮل اﯾﻦ اﻣﺮ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻣﻴﺒﺎﯾﺴﺖ ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ ها، ﺗﺰها و رهنمودهایی را ﻃﺮح ﻧﻤﺎﯾﺪ، اﻣﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮن ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ کمی ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻴﺪ.”

ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪ را ﮐﻪ اﮐﻨﻮن ﻟﻨﻴﻦ ﺑﻴﺎن ﻣﻴﮑﺮد ﻗﺒﻼ از دﯾﮕﺮان ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮدم، و شگفتی ام را ابراز کردم. ﻣﻦ ﺳﺮﺷﺎر از اﺷﺘﻴﺎق ﺑﺮاﯼ همه ﮐﺎرهاﺋﻴﮑﻪ زﻧﺎن روﺳﻴﻪ در ﻃﯽ اﻧﻘﻼب اﻧﺠﺎم دادﻩ بودند، و ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ اﮐﻨﻮن در دﻓﺎع از آن و در جهت ﺗﮑﺎﻣﻞ آن انجام می دادند ﺑﻮدم:

“به لحاظ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ زﻧﺎن در ﺣﺰب ﺑﻠﺸﻮﯾﮏ، ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ این ﺣﺰب حقیقتاً ﻧﻤﻮﻧﻪ اﺳﺖ. حزب بلشویک ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﺋﯽ ﺑﺮاﯼ ﺟﻨﺒﺶ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ یک ﻧﻴﺮوﯼ ﺁﻣﻮزش دﯾﺪﻩ و باتجربۀ ﺑﺎارزﺷﯽ ﻓﺮاهم ﺁوردﻩ؛ و ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﺰرﮔﯽ ﺑﻪ ﺗﺎرﯾﺦ ارائه دادﻩ اﺳﺖ .”

ﻟﻨﻴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻼﯾﻤﯽ ﮔﻔﺖ:

“ﺣﻘﻴﻘﺖ دارد، شگفت ﺁور اﺳﺖ. در ﭘﻄﺮوﮔﺮاد، اینجا در ﻣﺴﮑﻮ و در ﺳﺎﯾﺮ ﺷﻬﺮها و ﻣﺮاﮐﺰ ﺻﻨﻌﺘﯽ، زﻧﺎن ﭘﺮوﻟﺘﺮ در ﻃﯽ اﻧﻘﻼب ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ عالی از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ. ﺑﺪون ﺁنها، پیروزی ما غیرممکن  و ﯾﺎ بسیار سخت بود. من اینطور فکر می کنم. زنان ﭼﻪ ﺷﺠﺎﻋﺘﯽ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ، و هنوز هم ﭼﻘﺪر ﺷﺠﺎع هﺴﺘﻨﺪ! ﺗﺼﻮر ﮐﻦ ﮐﻪ ﺁنها ﭼﻪ رﻧﺞ و ﻣﺤﺮوﻣﻴﺘﯽ را ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. اﻣﺎ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻣﻴﻮرزﻧﺪ چون ﻣﻴﺨﻮاهﻨﺪ از ﺷﻮراها دﻓﺎع کنند، چونکه آنها ﺧﻮاﺳﺘﺎر ﺁزادﯼ و ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﻢ هﺴﺘﻨﺪ. بله، زﻧﺎن ﮐﺎرگرِ ﻣﺎ ﻣﺒﺎرزﯾﻦ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﺑﯽ ﻧﻈﻴﺮﯼ هﺴﺘﻨﺪ. آنها ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺗﺤﺴﻴﻦ و عشق هستند. در مجموع، باید اﻋﺘﺮاف ﺷﻮد ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯼ “دﻣﮑﺮاﺗﻬﺎﯼ ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﺧﻮاﻩ” در ﭘﻄﺮوﮔﺮاد از خود ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮﯼ نسبت به کارآموران درمانده ارتشی؛ در جنگیدن با ما نشان دادند.

این ﺣﻘﻴﻘﺖ دارد ﮐﻪ ﻣﺎ زﻧﺎن ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد، تیزهوش و ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯼ را در ﺣﺰﺑﻤﺎن دارﯾﻢ. ﺁنها ﭘﺴﺖ هﺎﯼ ﻣﻬﻤﯽ را در ﺷﻮراهﺎ، ﮐﻤﻴﺘﻪ هﺎﯼ اﺟﺮاﺋﯽ، ﮐﻤﻴﺴﺮهﺎﯼ مردمی و دﻓﺎﺗﺮ مختلف ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺷﻐﺎل ﮐﺮدﻩ اﻧﺪ. ﺑﺴﻴﺎرﯼ از ﺁنها ﺷﺐ و روز ﯾﺎ در ﺣﺰب،  ﯾﺎ در ﻣﻴﺎن ﮐﺎرﮔﺮان و دهقانان، و ﯾﺎ در ارﺗﺶ ﺳﺮخ ﮐﺎر ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ. اﯾﻦ ﺑﺮاﯼ ﻣﺎ ارزش ﺑﺴﻴﺎر زﯾﺎدﯼ دارد. ﺑﺮاﯼ زﻧﺎن ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن اهﻤﻴﺖ دارد، زﯾﺮا ﮔﻮاهی از ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ زﻧﺎن و ارزش ﻋﻈﻴﻢ ﮐﺎر ﺁنها ﺑﺮاﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ است.

اولین دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎریا راه خود را حقیقتاً در جهت برابری کامل اجتماعی زنان باز می کند. این ﺗﻌﺼﺒﺎت بیشتری را از ریشه می کند، تا اﻧﺒﻮهی از ﻧﺸﺮﯾﺎت ﻓﻤﻨﻴﺴﺘﯽ.

بهرحال، ﻋﻠﻴﺮﻏﻢ همه اینها، ﻣﺎ هﻨﻮز ﯾﮏ ﺟﻨﺒﺶ ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ﻧﺪارﯾﻢ، و ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪون هﻴﭻ ﮐﻮﺗﺎهی آن را بسازیم. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯽ درﻧﮓ دﺳﺖ ﺑﻪ انجام این ﮐﺎر بزنیم. ﺑﺪون ﭼﻨﻴﻦ ﺟﻨﺒﺸﯽ، ﮐﺎر ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﻣﺎ و اﺣﺰاب آن ﻧﺎﮐﺎﻣﻞ اﺳﺖ و هﺮﮔﺰ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺨﻮاهﺪ گشت.

ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺰهاﯼ راهﻨﻤﺎ ﺑﺮاﯼ ﮐﺎر ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ در ﻣﻴﺎن زﻧﺎن ﺗﻬﻴﻪ ﮐﻨﻴﺪ. ﻣﻦ روش اﺻﻮﻟﯽ و ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻋﻤﻠﯽ ﺷﻤﺎ را ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﺎ در اﯾﻨﺒﺎرﻩ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺧﻮاهﺪ ﺑﻮد؛ ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺮوع ﮐﻨﻴﺪ. ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ ﺗﺰها چه ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ؟”

ﻣﻦ ﺷﺮح ﻣﺨﺘﺼﺮﯼ در اﯾﻦ زمینه ﺑﻪ او دادم. ﻟﻨﻴﻦ ﺑﺪون اﯾﻨﮑﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﺮا ﻗﻄﻊ ﮐﻨﺪ، ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎر ﺑﻪ ﺗﺎﺋﻴﺪ ﺳﺮ ﺗﮑﺎن داد.  وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺻﺤﺒﺘﻢ ﺗﻤﺎم ﺷﺪ ﭘﺮﺳﺸﮕﺮاﻧﻪ به او نگاه کردم.

ﻟﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ: “ﺑﺴﻴﺎر ﺧﻮب ..”

“.. ﺗﺰها باید ﺑﺮ اﯾﻦ اﻣﺮ شدیداً تاکید کنند که ﺁزادﯼ واﻗﻌﯽ زﻧﺎن، از راهی بجز ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﻢ اﻣﮑﺎن ﭘﺬﯾﺮ ﻧﻴﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﺮ ارﺗﺒﺎط ﻧﺎﮔﺴﺴﺘﻨﯽ میان ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و اﻧﺴﺎﻧﯽ زﻧﺎن، و ﻣﺎﻟﮑﻴﺖ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺑﺮ وﺳﺎﺋﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺗﺎﮐﻴﺪ کنید. اﯾﻦ یک ﺧﻄ قوی و غیرقابل استیصال در برابر «ﺟﻨﺒﺶ ﺑﻮرژوازﯼ ﺑﺮاﯼ ﺁزادﯼ زﻧﺎن» ﻣﯽ ﮐﺸﺪ. اﯾﻦ همچنین ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﺒﻨﺎﺋﯽ ﺑﺮاﯼ ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ زن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺨﺸﯽ از ﻣﺴﺌﻠﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮ، و ﭘﻴﻮﻧﺪ دادن ﻣﺴﺘﺤﮑﻢ ﺁن ﺑﺎ ﻣﺒﺎرزﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ و اﻧﻘﻼب ﺧﻮاهد داد.

ﺟﻨﺒﺶ زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ، خود ﻣﯽ ﺑﺎید ﺟﻨﺒﺸﯽ ﺗﻮدﻩ اﯼ باشد، ﺑﺨﺸﯽ از ﺟﻨﺒﺶ هاﯼ ﺗﻮدﻩ اﯼ در ﮐﻞ؛ و ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺗﻤﺎم اﺳﺘﺜﻤﺎر ﺷﺪﮔﺎن و ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﺎن، از ﺗﻤﺎم ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎن ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ ﯾﺎ ﻃﺒﻘﻪ ﺣﺎکم ﺑﺎﺷﺪ. در اﯾﻦ همچنین اهمیت ﺟﻨﺒﺶ زﻧﺎن ﺑﺮاﯼ ﻣﺒﺎرزﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ، و رﺳﺎﻟﺖ ﺗﺎرﯾﺨﯽ اش – اﯾﺠﺎد یک ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ -ﻧﻬﻔﺘﻪ اﺳﺖ.

ﻣﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻴﻢ حقیقتاً به داشتن ﻣﻈﻬﺮ زﻧﺎﻧﮕﯽ اﻧﻘﻼﺑﯽ در ﺣﺰﺑﻤﺎن و در ﮐﻤﻴﻨﺘﺮن افتخار کنیم. اﻣﺎ اﯾﻦ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ. می بایست ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ زن ﮐﺎرﮔﺮ را در ﺷﻬﺮ و روﺳﺘﺎ، ﺑﺮاﯼ ﻣﺒﺎرزﻩ مان  و ﺧﺼﻮﺻﺎً ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺠﺪﯾﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ ﺟﺎﻣﻌﻪ؛ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮد ﺟﻠﺐ کنیم. ﺑﺪون ﺷﺮﮐﺖ زﻧﺎن، ﺟﻨﺒﺶ واقعی تودﻩ اﯼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ!

ﻣﺎ ﻧﻈﺮیه های ﺗﺸﮑﻴﻼﺗﯽ ﺧﻮد را از ﻣﻔﺎهیم اﯾﺪﺋﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ مان برﻣﯽ ﮔﻴﺮﯾﻢ.

.. ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ زﻧﺎن بیدار ﺷﺪﻩ را ﺁﻣﻮزش دهیم، و ﺁنها را ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﺗﺤﺖ رهبرﯼ ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ﺟﻠﺐ و ﺗﺠﻬﻴﺰ ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ. ﺑﺎ ﻃﺮح اﯾﻦ موضوع، ﻣﻦ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ زﻧﺎن ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ را – چه ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ در ﮐﺎرﮔﺎﻩ ها ﮐﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ و ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﻏﺬاﯼ ﺧﺎﻧﻮادﻩ را ﻃﺒﺦ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ – ﺑﻠﮑﻪ همچنین زﻧﺎن دهقان و زﻧﺎن ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻗﺸﺮ ﭘﺎﺋﻴﻨﯽ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﻮﺳﻂ را ﻧﻴﺰ در ﻧﻈﺮ دارم. ﺁنها هم ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎن سیستم ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ هﺴﺘﻨﺪ، و از زﻣﺎن ﺟﻨﮓ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ اﯾﻦ واقعیت شدیدتر ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.

ﻋﺪم ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ، و از ﺳﻮﯼ دﯾﮕﺮ روﺣﻴﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ و ﺿﺪ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﯾﻦ بخش از زﻧﺎن، دامنه ﻣﺤﺪود ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﯾﺸﺎن، و ﺗﻤﺎم طرح زﻧﺪﮔﻴﺸﺎن واقعیتهای ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ اﻧﮑﺎرﻧﺪ. ﻧﺎدﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻧﺎن ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻪ اﺳﺖ، ﮐﺎﻣﻼً ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻪ! ما ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﮔﺮوههاﯼ ﺧﻮد را ﺑﺎ روﺷﻬﺎﯼ ﺧﺎص ﺗﺒﻠﻴﻐﯽ و اَﺷﮑﺎل وﯾﮋﻩ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، ﺑﺮاﯼ ﮐﺎر در ﻣﻴﺎن ﺁنها داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ. اﯾﻦ “ﻓﻤﻴﻨﻴﺴﻢ” ﺑﻮرژوازﯼ  ﻧﻴﺴﺖ؛ بلکه یک ﺗﺪﺑﻴﺮ عملی اﻧﻘﻼﺑﯽ اﺳﺖ.”

.. ﻟﻨﻴﻦ ﺑﺎ تحرک و اﻗﻨﺎع ﻋﻤﻴﻘﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﺮد. ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻢ اﺣﺴﺎس ﮐﻨﻢ ﮐﻪ هر ﮐﻼﻣﺶ از ﻗﻠﺒﺶ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻴﺰد، و ﺣﺎﻟﺖ ﭼﻬﺮﻩ اش ﺑﻪ اﯾﻦ اﺣﺴﺎﺳﻢ ﻣﯽ اﻓﺰود. ﮔﺎﻩ و ﺑﻴﮕﺎﻩ، ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺎﺗﯽ روﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﻧﻈﺮات؛ باحرارت ﺗﺎﮐﻴﺪ ﻣﯽ کرد ..  او اینهمه توجه را ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻣﻮرد روﺳﻴﻪ ﺷﻮروﯼ، ﺑﻠﮑﻪ در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﮐﺸﻮرهاﯼ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ ﻧﻴﺰ بکار می برد. مارﮐﺴﻴﺴﺖ ﺷﮕﺮﻓﯽ که او ﺑﻮد؛ به سرعت ﻣﻄﺎﻟﺐ را در هر کجا و ﺑﻪ هر ﺷﮑﻠﯽ ﮐﻪ ﻇﺎهر ﻣﯽ ﺷﺪند می گرفت، و ارﺗﺒﺎﻃ و تاثیری را که بر امور کلی می گذاشتند درﮎ ﻣﯽ ﮐﺮد. ﺗﻤﺎم تمایل و هدف او ﺑﺎ ﯾﮑﺘﺎﺋﯽ ﺗﺰﻟﺰل ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﯼ، مثل ﻧﻴﺮوهاﯼ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻃﺒﻴﻌﺖ، ﺑﺮ روی یک چیز: «ﺗﺴﺮﯾﻊ اﻧﻘﻼب بعنوان ﯾﮏ ﮐﺎر ﺗﻮدﻩ اﯼ» متمرکز شده بود. او هر ﭼﻴﺰﯼ را ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﺄﺛﻴﺮش ﺑﺮ وﺟﺪان ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ در ﺁورﻧﺪﻩ ﻧﻴﺮوهاﯼ اﻧﻘﻼب – در دو ﺳﻄﺢ ﻣﻠﯽ و ﺑﻴﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ – ارزﯾﺎﺑﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد، زیرا در حین ارزیابی ویژگیهای مشروط ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﻣﺮاﺣﻞ مختلف رشد ﮐﺸﻮرها ﺑﻪ ﻃﻮر منفرد، افق دیدش همواره اﻧﻘﻼب ﺟﺪاﺋﯽ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ پروﻟﺘﺎرﯾﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ ﺟﻬﺎن ﺑﻮد.

ﺑﻪ او ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ اﺳﺘﺪﻻﻻﺗﺶ برای من ﺗﺸﻮﯾﻘﯽ ارزﺷﻤﻨﺪ هستند. رﻓﻘﺎﯼ ﺑﺴﻴﺎرﯼ، ﺁن هم از رﻓﻘﺎﯼ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﻮب ما؛ ﺑﺎ تشکیل دادن گروههای ویژه برای کار در میان زنان شدیداً مخالفت کردند. ﺁنها اﯾﻦ ﮐﺎر را بعنوان یک ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺟﻨﺒﺶ بدنام “ﺁزادﯼ زﻧﺎن” و از رﺳﻮم ﺳﻮﺳﻴﺎل دﻣﮑﺮاﺳﯽ نامیده اند. ایشان ادﻋﺎ کرده اﻧﺪ از ﺁﻧﺠﺎﺋﻴﮑﻪ اﺣﺰاب ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ ﺑﻪ زﻧﺎن ﺗﺴﺎوﯼ دادﻩ اﻧﺪ، زﻧﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﯽ هﻴﭻ ﺗﻔﺎوﺗﯽ ﮐﺎر ﺧﻮد را بین ﺗﻤﺎم زﺣﻤﺘﮑﺸﺎن در ﮐﻞ اﻧﺠﺎم دهﻨﺪ. ﻧﺤﻮﻩ ﺗﻤﺎس ﺑﺎ ﻣﺮدان و زﻧﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ یکی ﺑﺎﺷﺪ. هﺮ تلاشی در جهت ﺑﺮرﺳﯽ ﺷﺮاﯾﻂ در زمینه تبلیغ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهﯽ، ﮐﻪ ﻟﻨﻴﻦ به آنها اﺷﺎرﻩ کرد؛ از ﻃﺮف ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ اﭘﻮرﺗﻮﻧﻴﺴﻢ و اﻧﮑﺎر و ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺑﻪ اﺻﻮل اﺳﺎﺳﯽ شمره ﻣﯽ شد.

ﻟﻨﻴﻦ در جواب ﮔﻔﺖ:

“اﯾﻦ ﻧﻪ ﺗﺎزﻩ اﺳﺖ و ﻧﻪ نهایی. اجازه ندهید ﮐﻪ ﮔﻤﺮاهﺘﺎن ﮐﻨﻨﺪ. ﭼﺮا در هﻴﭻ کجا ﺗﻌﺪاد زﻧﺎن و ﻣﺮدان در ﺣﺰب ﺑﻪ ﯾﮏ اﻧﺪازﻩ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، نه حتی در روسیه شوروی ..؟ ﭼﺮا ﺗﻌﺪاد زﻧﺎن در اﺗﺤﺎدﯾﻪ هﺎﯼ ﺻﻨﻔﯽ اﯾﻨﻘﺪر ﮐﻢ اﺳﺖ ..؟ اﯾﻦ واقعیات، اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻓﺮد را ﺗﻐﺬﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.

ﺗﮑﺬﯾﺐ ﮔﺮوههاﯼ ﻻزم ﺑﺮاﯼ ﮐﺎر در ﻣﻴﺎن ﺗﻮدﻩ هﺎﯼ زﻧﺎن، ﺑﺨﺸﯽ از ﻃﺮز ﺗﻔﮑﺮ خیلی اﺻﻮﻟﯽ و بسیار رادﯾﮑﺎل دوﺳﺘﺎن ﻋﺰﯾﺰ ﻣﺎ در ﺣﺰب “ﮐﺎرﮔﺮان ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ” اﺳﺖ. ﺁﻧﻬﺎ اﻋﺘﻘﺎد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﮑﻞ از ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ: اﺗﺤﺎدﯾﻪ ﮐﺎرﮔﺮﯼ. از اﯾﻦ موضوع آگاه هستم. هﺮﮔﺎﻩ ﮐﻪ ﻋﺪم ﺗﻔﺎهمی وﺟﻮد دارد، ﯾﻌﻨﯽ هربار ذهﻦ از درﮎ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺁﺷﮑﺎرﯼ اﻣﺘﻨﺎع ﻣﯽ ورزد ﮐﻪ اﻋﺘﻨﺎء کردن به آنها ضروری است؛ اﻓﺮادی با ﻃﺮز ﻓﮑﺮ اﻧﻘﻼﺑﯽ، اما ﺳﺮ درﮔﻢ، از اﺻﻮل خویش ﯾﺎرﯼ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﻨﺪ. ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن “پاکیِ اﺻﻮل” ﺿﺮورتهای ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺳﻴﺎﺳﺖ اﻧﻘﻼﺑﯽ ﻣﺎ را تحمل می کنند؟ ﺗﻤﺎم ادعاهایشان در ﺑﺮاﺑﺮ ﺿﺮورﯾﺎت ﺳﺨﺖ درهﻢ شکستنی اند. ﻣﺎ بدون داشتن میلیونها زن در سمت خود، ﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻴﻢ به دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ عمل ﮐﻨﻴﻢ، و ﻧﻪ به کار ﺳﺎختن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﻢ ﺑﭙﺮدازﯾﻢ. ﺑﺎﯾﺪ راهی ﺑﺮاﯼ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ پیدا کنیم، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮاﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ اﯾﻦ راﻩ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ و ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ!

ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ، ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺤﻘﻴﻢ ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻬﺎﯾﯽ را ﺑﻪ ﻧﻔﻊ زﻧﺎن ﻃﺮح ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ. اﯾﻦ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺣﺪاﻗﻞ نیست، و نه ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اﯼ اﺻﻼﺣﯽ ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮم ﺳﻮﺳﻴﺎل دﻣﮑﺮاﺳﯽ اﻧﺘﺮﻧﺎﺳﻴﻮﻧﺎل دوم است. اﯾﻦ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﮕﺮ ﺑﺎور ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺎوداﻧﮕﯽ ﺑﻮرژوازﯼ و دوﻟﺘﺶ، و ﯾﺎ ﺣﺘﯽ دوام ﻃﻮﻻنی آن نیست، و ﻧﻪ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﺮاﯼ ﺗﺴﮑﻴﻦ ﺗﻮدﻩ هﺎﯼ زﻧﺎن ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ اﺻﻼﺣﺎت؛ و اﻧﺼﺮاف ﺁﻧﺎن از راﻩ نبرد اﻧﻘﻼﺑﯽ اﺳﺖ. هیچیک از اینها نیست، و ﻧﻮﻋﯽ ﻻف و ﮔﺰاف رﻓﺮﻣﻴﺴﺘﯽ نیز نمی باشد.

ﺧﻮاﺳﺘﻬﺎﯼ ما در پی نتیجه گیری های ﻋﻤﻠﯽ از ﻧﻴﺎزهاﯼ ﺁﺷﮑﺎر و همینطور ﺣﻘﺎرﺗﻬﺎﯼ ننگینی ﮐﻪ زن ﻣﺤﺮوم شده از ﺣﻘﻮق ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ در ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﮔﺮدد؛ مطرح می شوند. ﻣﺎ ﺑﺪﯾﻨﻮﺳﻴﻠﻪ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ ﮐﻪ از اﯾﻦ ﻧﻴﺎزهﺎ و از ﺳﺘﻤﺪﯾﺪﮔﯽ زﻧﺎن ﺁﮔﺎهﻴﻢ، ﮐﻪ ﻣﺎ از ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻣﻤﺘﺎز ﻣﺮدان ﺁﮔﺎهﻴﻢ، و اینکه ﻣﺎ ﻣﺘﻨﻔﺮﯾﻢ، ﺑﻠﻪ، ﻣﺘﻨﻔﺮﯾﻢ و ﺧﻮاهﺎﻧﻴﻢ ﮐﻪ هﺮ ﭼیزی را ﮐﻪ ﺑﻪ زﻧﺎن ﮐﺎرﮔﺮ، ﺑﻪ هﻤﺴﺮان ﮐﺎرﮔﺮان، زﻧﺎن دهقانان، هﻤﺴﺮ ﻣﺮد ﺣﻘﻴﺮ، و ﺣﺘﯽ از ﺑﺴﻴﺎرﯼ جوانب ﺑﻪ زﻧﺎن از ﻃﺒﻘﺎت دارا ﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﻪ ستوه شان ﻣﯽ آورد؛ ﻧﺎﺑﻮد ﺳﺎزﯾﻢ.”

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻟﻨﻴﻦ اﻃﻤﻴﻨﺎن دادم ﮐﻪ با او هم ﻧﻈﺮ هستم، اﻣﺎ ﺑﯽ ﺗﺮدﯾﺪ اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﺎت ﻣﻮرد ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻗﺮار ﻣﯽ ﮔﻴﺮﻧﺪ. اذهﺎن ﻧﺎﻣﻄﻤﺌﻦ و ﺗﺮﺳﻮ ﺁﻧﺮا ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ اﭘﻮرﺗﻮﻧﻴﺴﻤﯽ ﻣﻈﻨﻮن رد ﺧﻮاهﻨﺪ ﮐﺮد. هﻤﭽﻨﻴﻦ این را ﻧﻤﯽ ﺗﻮان اﻧﮑﺎر ﮐﺮد ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻬﺎﯼ ﮐﻨﻮﻧﯽ ﻣﺎ ﺑﺮاﯼ زﻧﺎن، ﻣﻤﮑﻨﺴﺖ ﺑﻪ گونه ﻧﺎدرﺳﺘﯽ درﮎ و ﺗﻔﺴﻴﺮ شوند.

ﻟﻨﻴﻦ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺁزردﮔﯽ گفت:

“ﮐﻪ ﭼﻪ ..؟ اﺣﺘﻤﺎل اﯾﻦ ﺧﻄﺮ ﺑﺮاﯼ هﺮ چیزی که ما می گوئیم و انجام می دهیم، وﺟﻮد دارد. اﮔﺮ اجازه دهیم تا ﺗﺮس از اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﺎﻧﻊ اﻧﺠﺎم ﺿﺮورتها ﮔﺮدد، ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺎﺿﻴﻦ هندﯼ ﺷﻮﯾﻢ. ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﮑﺎن ﺑﺨﻮرﯾﻢ، وﮔﺮﻧﻪ از ستون بلند اﺻﻮل ﺧﻮد ﻓﺮو ﻣﯽ غلتیم! در ﻣﻮرد ﻣﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪ تنها اﯾﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﻮاﺳﺘﺎر ﭼﻪ هﺴﺘﻴﻢ، ﺑﻠﮑﻪ هﻤﭽﻨﻴﻦ اﯾﻨﮑﻪ «ﭼﮕﻮﻧﻪ» آنها را ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ. فکر می کنم ﺑﻪ اﻧﺪازﻩ ﮐﺎﻓﯽ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را روﺷﻦ ﮐﺮده ام. این همچنین ﺑﻪ اﯾﻦ معنی اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﺧﻮد ﻧﺒﺎﯾﺪ از ﺧﻮاﺳﺘﻪ هاﯾﻤﺎن ﺑﺮاﯼ زﻧﺎن بتی ﺑﺴﺎزﯾﻢ. ﻧﻪ؛ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ «بسته به ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﻮﺟﻮد» اﮐﻨﻮن ﺑﺮاﯼ اﯾﻦ ﺧﻮاﺳﺘﻪ، زمانی برای ﺧﻮاﺳﺘﻪ هﺎﯼ دﯾﮕﺮ؛ و ﻃﺒﻴﻌﺘﺎً همیشه در ارتباط ﺑﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﮐﻠﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎریا مبارزه کنیم!

هر ﻣﺒﺎرزﻩ ای از اﯾﻦ ﻧﻮع، ﻣﺎ را در تقابل ﺑﺎ دﺳﺘﻪ ﺑﻮرژوازﯼ ﻣﺤﺘﺮم و ﭼﺎﮐﺮان محترم رﻓﺮﻣﻴﺴﺖ ایشان ﻗﺮار می دهد. اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ رﻓﺮﻣﻴﺴﺖ ها را ﻣﺠﺒﻮر ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﺎ تحت رهﺒﺮﯼ ﻣﺎ ﻣﺒﺎرزﻩ ﮐﻨﻨﺪ – ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ اﯾﻦ را ﻧﻤﯽ ﺧﻮاهﻨﺪ – ﯾﺎ ﻧﻘﺎب از ﭼﻬﺮﻩ شان ﺑﺮدارﻧﺪ. بنابراین، نبرد ما را ﺑﺎ ﺣﺼﺎرﯼ از ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺳﻴﻤﺎﯼ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ ﻣﺎ را آشکار ﻣﯽ ﺳﺎزد. اﯾﻦ امر اعتماد ﺗﻮدﻩ هﺎﯼ زﻧﺎﻧﻴﮑﻪ ﺧﻮد را ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ سلطه ﻣﺮد، ﻗﺪرت ﺻﺎﺣﺒﮑﺎران و ﮐﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮرژوازﯼ اﺳﺘﺜﻤﺎر ﺷﺪﻩ، ﺑﺮدﻩ ﮔﺸﺘﻪ و درهﻢ ﺷﮑﺴﺘﻪ اﺣﺴﺎس ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ بسوی ما جلب می کند. زﻧﺎن زﺣﻤﺘﮑﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ هﻤﻪ مورد خیانت و طرد شدن واقع گشته اند، ﭘﯽ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ در کنار ﻣﺎ ﻣﺒﺎرزﻩ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.

ﺁﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ پیمان ببندم، ﯾﺎ ﺷﻤﺎ را وادارم عهد ببندید ﮐﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ ﺑﺮاﯼ ﺣﻘﻮق زﻧﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ همچنین ﺑﺎ هدف اﺻﻠﯽ ﻣﺎ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ دست ﺁوردن ﻗﺪرت و برقراری دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﯾﺎﺑﺪ؟ در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ اﯾﻦ ﺁﻟﻔﺎ و اُﻣﮕﺎﯼ ﻣﺎ هست، و همچنان ﺧﻮاهﺪ ماند. اﯾﻦ روﺷﻦ اﺳﺖ، ﮐﺎﻣﻼً روﺷﻦ! اﻣﺎ اﮔﺮ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ اﯾﻦ ﯾﮏ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺗﮑﻴﻪ ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ، ﺣﺘﯽ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﻧﺮا در ﺷﻴﭙﻮرهاﯼ جریکو هم ﺟﺎر ﺑﺰﻧﻴﻢ؛ ﺗﻮدﻩ هاﯼ وﺳﻴﻊ زﻧﺎن زﺣﻤﺘﮑﺶ بطور مقاومت ناپذیری به ما در نبردمان برای دستیابی به قدرت ﮐﺸﻮرﯼ نخواهند پیوست. ﻧﻪ، هزار ﺑﺎر ﻧﻪ ..! ما ﺑﺎﯾﺪ خواﺳﺘﻬﺎی سیاسی خویش را در اذهان زنان ﺑﺎ رﻧﺞ ها، اﺣﺘﻴﺎﺟﺎت و ﺁرزوهاﯼ زﻧﺎن ﮐﺎرﮔﺮ، در هم ﺁﻣﻴﺰﯾﻢ. ﺁنها همگی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪاﻧﻨﺪ ﮐﻪ دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﭼﻪ معنایی ﺑﺮاﯾﺸﺎن ﺧﻮاهد داشت؛ ﺑﺮاﺑﺮﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺣﻘﻮقی ﺑﺎ ﻣﺮدان –  هم از ﻧﻈﺮ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ و هم در ﻋﻤﻞ، در ﺧﺎﻧﻮادﻩ، در دوﻟﺖ و  در ﺟﺎمعه – و اینکه، چنین چیزی همچنین ﻣﺘﻀﻤﻦ ﻧﺎﺑﻮدﯼ ﻗﺪرت ﺑﻮرژوازﯼ اﺳﺖ.”

ﻣﻦ بانگ زدم که: “روﺳﻴﻪ ﺷﻮروﯼ اﯾﻦ را ثابت ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، اﯾﻦ ﻧﻤﻮنۀ بزرگی برای ﻣﺎ ﺧﻮاهﺪ ﺑﻮد!”

ﻟﻨﻴﻦ اداﻣﻪ داد: “روﺳﻴﻪ ﺷﻮروﯼ ﭘﺮﺗﻮﯼ نو ﺑﺮﺧﻮاسته هاﯼ ﻣﺎ ﺑﺮاﯼ زﻧﺎن ﻣﯽ اﻓﮑﻨﺪ. در دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﺁنها دﯾﮕﺮ موضوع کشمکش بین کارگران و ﺑﻮرژوازﯼ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. پس از انجام وظایف ما نسبت به مسئله زنان، آنها ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ بخشی از بنای ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ عمل خواهند کرد. اﯾﻦ موضوع ﺑﻪ زﻧﺎن در فراسوی ﻣﺮزها اهمیت ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺗﺴﺨﻴﺮ ﻗﺪرت ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ را ﻧﺸﺎن خواهد داد. برای جلب کردن حمایت توده های زنان در نبرد انقلابی طبقاتی پرولتاریا، ﺗﻔﺎوت ﺑﻴﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ زﻧﺎن در اﯾﻨﺠﺎ و ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﺎ ﺑﺮﺟﺴﺘﮕﯽ ﮐﺎﻣﻞ نشان داده ﺷﻮد. ﺑﺴﻴﺞ ﺗﻮدﻩ هﺎﯼ زﻧﺎن بهمراه درﮐﯽ روﺷﻦ از اﺻﻮل، و ﺑﺮ ﭘﺎﯾﻪ ﺗﺸﮑﻴﻼﺗﯽ محکم، ﺑﺮاﯼ اﺣﺰاب ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ و ﭘﻴﺮوزﯾﻬﺎﯾﺸﺎن مسئله ای حیاتی است.

اﻣﺎ ﺑﮕﺬار ﺧﻮد را ﻓﺮﯾﺐ ﻧﺪهﻴﻢ. ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﻣﻠﯽ ﻣﺎ هﻨﻮز درﮎ مناسبی از اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻧﺪارﻧﺪ. ﺁنها در قبال موضوع اﯾﺠﺎد ﺟﻨﺒﺶ ﺗﻮدﻩ اﯼ زﻧﺎن ﮐﺎرﮔﺮ ﺗﺤﺖ رهبرﯼ ﺣﺰب، برخوردی ﻣﻨﻔﻌﻞ و یا عدم مداخله را در پیش می گیرند. آنها این را درﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ توسعه و هﺪاﯾﺖ ﭼﻨﻴﻦ ﺟﻨﺒﺶ ﺗﻮدﻩ اﯼ، ﺑﺨﺶ مهم و ﺑﻪ اﻧﺪازﻩ ﻧﺼﻒ ﺗﻤﺎم فعالیتهای حزب اﺳﺖ. ﺗﺎﺋﻴﺪ کردن گهگاه این ﻧﻴﺎز و ارزشِ ﺟﻨﺒﺶ هدفمند، ﻧﻴﺮوﻣﻨﺪ و ﭘﺮﺷﻤﺎر زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ از جانب ایشان، بیشتر از روی ظاهرسازی و ﻟﻔﺎﻇﯽ اﺳﺖ؛ تا داشتن علاقه ای ﺛﺎﺑﺖ به یک وﻇﻴﻔﻪ ﺣﺰﺑﯽ.

آنها ﺗﺒﻠﻴﻎ و ﺗﺮوﯾﺞ در ﻣﻴﺎن زﻧﺎن، و مسئولیت ﺑﻴﺪار کردن و گرویدن به انقلاب شان را کم اهﻤﻴﺖ تلقی می کنند، و آنرا تنها کار زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ بشمار ﻣﯽ آورند. هﻴﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻋﺪم ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺳﺮﯾﻊ و نیرومند ﮐﺎر ﻣﻮرد ﺳﺮزﻧﺶ ﻗﺮار ﻧﻤﯽ ﮔﻴﺮد، مگر زﻧﺎن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ. اﯾﻦ ﻏﻠﻂ اﺳﺖ، اﺳﺎﺳﺎً ﻏﻠﻂ اﺳﺖ! ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻃﻠﺒﯽ ﮐﺎﻣﻞ اﺳﺖ. اﯾﻦ نوع ﺑﺮاﺑﺮﯼ زﻧﺎن بقول ﻓﺮاﻧﺴﻮﯼ ها، ﺑﺮاﺑﺮﯼ ﻣﻌﮑﻮس اﺳﺖ.

چه چیزی در ﻋﻤﻖ این ﻃﺮز ﺗﻔﮑﺮ اشتباه ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﻣﻠﯽ ﻣﺎست؟ (منظورم  روﺳﻴﻪ ﺷﻮروﯼ نیست). در تجزیه و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻧﻬﺎﺋﯽ، ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺷﻤﺮدن زﻧﺎن و دستیابی های ﺁنهاست. دقیقاً همین اﺳﺖ! متاسفانه، هﻨﻮز هم در ﻣﻮرد ﺑﺴﻴﺎرﯼ از رﻓﻘﺎﯾﻤﺎن می توان گفت: “ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ را بخراش، فرد بی فرهنگ ﻧﻤﺎﯾﺎن ﻣﯽ ﺷﻮد.” برای اﻃﻤﻴﻨﺎن، لازم است که ﻧﻘﺎط ﺣﺴﺎس را خراشید، مثل ﻃﺮز ﺗﻔﮑﺮشان در ﻣﻮرد زﻧﺎن. ﺁﯾﺎ ﮔﻮاهی ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮ از ﻣﻨﻈﺮﻩ آشکار ﻣﺮدﯾﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮدﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ زﻧﯽ ﻣﯽ ﻧﺸﻴﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺎرهای ناچیز، ﯾﮑﻨﻮاﺧﺖ و بهدر دهندۀ ﻧﻴﺮو و وﻗﺖ، مثل ﺧﺎﻧﻪ دارﯼ ﺧﻮد را فرسوده می سازد، روﺣﺶ تحلیل می رود، ذهنش راکد می ماند، ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺒﺶ ضعیف می شود و اراده اش سست ﻣﯽ ﮔﺮدد؛ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ البته لازم نیست اضافه کنم ﮐﻪ منظور ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻤﻬﺎﯼ ﺑﻮرژوا نیست ﮐﻪ ﺗﻤﺎم مسئولیتهای ﺧﺎﻧﻪ و مراقبت از ﻓﺮزﻧﺪان را ﺑﻪ دوش ﮐﺎرﮔﺮ اﺟﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﻣﯽ اندازند. آنچه من می گویم، درباره اﮐﺜﺮﯾﺖ ﻋﻈﻴﻢ زﻧﺎن، از ﺟﻤﻠﻪ همسران ﮐﺎرﮔﺮانی صدق می کند؛ که برخی شان حتی روزها را هم برای بدست آوردن مزد در ﮐﺎرﺧﺎﻧﻪ می گذراﻧﻨﺪ.

ﺗﻌﺪاد ﺧﻴﻠﯽ ﮐﻤﯽ از ﺷﻮهران هستند، ﺣﺘﯽ از میان مردان ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ هﻢ، که در اﯾﻨﺒﺎرﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻨﺪ که تا چه حد ﺑﺎ ﺗﻌﺎون در اﯾﻦ “ﮐﺎرِ زﻧﺎﻧﻪ” ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺳﻨﮕﻴﻨﯽ ﺑﺎر و نگرانیهای هﻤﺴﺮان ﺧﻮد ﺑﮑﺎهﻨﺪ و ﯾﺎ ﺁﻧﺮا ﮐﺎﻣﻼً ﺗﺴﮑﻴﻦ ببخشند. اﻣﺎ ﻧﻪ، اﯾﻦ ﺑﺮﺧﻼف ﺑﺮﺗﺮﯼ و ﺷﺄن ﺷﻮهﺮ اﺳﺖ. او برای خود اﺳﺘﺮاﺣﺖ و ﺁﺳﺎﯾﺶ می خواهد. زﻧﺪﮔﯽ ﺧﺎﻧﮕﯽ زن، یکنوع ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﺮدن هر روزﻩ خویش ﺑﺮاﯼ هزاران ﭼﻴﺰِ جزئی و ﺣﻘﻴﺮ اﺳﺖ. ﺣﻘﻮق ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﺷﻮهﺮش، آقا و ارﺑﺎﺑﺶ بدون اینکه مورد توجه قرار بگیرند، همچنان حفظ می شوند.

ﺑﺮدۀ ﻣﺮد هم، بطور واقعی و در خفا اﻧﺘﻘﺎم خودش را ﻣﯽ ﮔﻴﺮد: ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﮔﯽ اش و درک نکردن عقاید اﻧﻘﻼﺑﯽ ﺷﻮهرش؛ روﺣﻴﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ ﺟﻮیانه و ارادﻩ ﻣﺮد را ﺑﻪ پایین ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﺪ. اینها ﻣﺜﻞ ﮐﺮﻣﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ اﯼ ﻏﻴﺮﻣﺤﺴﻮس، آرام اﻣﺎ بااطمینان؛ میﺟﻮﻧﺪ و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﯽ دهند. ﻣﻦ از زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎرﮔﺮان آگاهم، و فقط از روی ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ هم نه! ﮐﺎر ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ ﻣﺎ در ﻣﻴﺎن ﺗﻮدﻩ هاﯼ زﻧﺎن، و ﮐﺎر ﺳﻴﺎﺳﯽ ﻣﺎ در ﮐﻞ؛ شامل مقدار ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ اﯼ کار تعلیماتی در ﻣﻴﺎن ﻣﺮدان اﺳﺖ. ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ طرز نگرش کهنۀ ﺑﺮدﻩ – مالک را در ﺣﺰب و در ﻣﻴﺎن ﺗﻮدﻩ هﺎی مردم رﯾﺸﻪ ﮐﻦ ﺳﺎزﯾﻢ. اﯾﻦ ﯾﮑﯽ از وﻇﺎﯾﻒ ﺳﻴﺎﺳﯽ ﻣﺎﺳﺖ! وظیفه ای با همان ضرورت است که تشکیل دادن پرسنلی از رﻓﻘﺎﯼ ﻣﺮد و زن با آموزش دقیق ﺗﺌﻮریکی و عملی برای انجام ﮐﺎر ﺣﺰبی در ﻣﻴﺎن زﻧﺎن ﮐﺎرﮔﺮ.”

ﻟﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺳﻮال ﻣﻦ درﺑﺎرﻩ ﺷﺮاﯾﻂ ﮐﻨﻮﻧﯽ در روﺳﻴﻪ ﺷﻮروﯼ ﭼﻨﻴﻦ ﭘﺎﺳﺦ داد:

“ﺣﮑﻮﻣﺖ دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ بهمراه ﺣﺰب ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺖ و اﺗﺤﺎدﯾﻪ هاﯼ ﺻﻨﻔﯽ، البته هﺮ ﮐﻮششی را ﺑﺮاﯼ ﻏﻠﺒﻪ کردن ﺑﺮ ﻧﻈﺮﯾﺎت ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﺮدان و زﻧﺎن انجام می دهد، و ﺑﺪﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ روﺣﻴﻪ ﮐﻬﻨﻪ ﺿﺪ ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ را رﯾﺸﻪ ﮐﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

ﻧﻴﺎزﯼ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮدان و زﻧﺎن در ﺑﺮاﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن مطلقاً ﻣﺴﺎوﯼ هستند. یک ﺧﻮاسته ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ ﺑﺮاﯼ ﺗﺮﺗﻴﺐ اﺛﺮ دادن ﺑﻪ اﯾﻦ ﺗﺴﺎوﯼ، در ﺗﻤﺎم زﻣﻴﻨﻪ ها ﻣﺸﺎهدﻩ ﻣﯽ ﮔﺮدد. ﻣﺎ زﻧﺎن را در ﮐﺎرهﺎﯼ اﻗﺘﺼﺎدﯼ، اداری، ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬارﯼ و ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ دهﻴﻢ. درِ ﺗﻤﺎم رﺷﺘﻪ ها و ﻣﺆﺳﺴﺎت ﺁﻣﻮزﺷﯽ ﺑﻪ روﯼ ﺁﻧﺎن ﺑﺎز اﺳﺖ، ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ هاﯼ ﺣﺮﻓﻪ اﯼ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﻮد را ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﻨﺪ. ﻣﺎ در حال سازمان دادن ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ هﺎﯼ اﺷﺘﺮاﮐﯽ، ﻧﻬﺎرﺧﻮرﯼ هﺎﯼ ﻋﻤﻮﻣﯽ، رﺧﺘﺸﻮیﺧﺎﻧﻪ ها و ﮐﺎرﮔﺎهﻬﺎﯼ ﺗﻌﻤﻴﺮ، ﺷﻴﺮﺧﻮارﮔﺎهها، ﮐﻮدﮐﺴﺘﺎﻧﻬﺎ، ﺧﺎﻧﻪ های اطفال و ﻣﺆﺳﺴﺎت ﺗﻌﻠﻴﻤﺎﺗﯽ از هر ﻧﻮعی هستیم. بطور ﺧﻼﺻﻪ، ﻣﺎ در ﺑﺮﺁوردن ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪﯾﻬﺎﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮد در جهت اﻧﺘﻘﺎل وﻇﺎﯾﻒ ﺧﺎﻧﻪ دارﯼ و ﺗﻌﻠﻴﻤﺎﺗﯽ، از ﺧﺎﻧﻪ هﺎﯼ مجزا ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮐﺎﻣﻼ ﺟﺪﯼ هﺴﺘﻴﻢ. ﺑﺪﯾﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ، زن از ﺑﺮدﮔﯽ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﻗﺪﯾﻤﯽ و ﺗﻤﺎم واﺑﺴﺘﮕﯽ ها ﺑﻪ ﺷﻮهرش رهﺎﺋﯽ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ، او ﻗﺎدر اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم ﺗﻮاﻧﺎﺋﯽ هﺎ و ﺗﻤﺎﯾﻼﺗﺶ را در ﺟﺎﻣﻌﻪ ابراز کند. برای رشد اﻃﻔﺎل، ﻓﺮﺻﺘﻬﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮﯼ از ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد. ﻣﺎ ﻣﺘﺮﻗﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻮاﻧﻴﻦ دﻧﻴﺎ را ﺑﺮاﯼ ﮐﺎر زنان دارﯾﻢ، و ﻣﺠﺮﯼ ﺁنها ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﺎن ﻣﺠﺎز ﮐﺎرﮔﺮان ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﺎﻓﺘﻪ هﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎ در حال بنا کردن زایشگاهها، ﺧﺎﻧﻪ های ﻣﺎدر و ﮐﻮدﮎ، ﻣﺮاﮐﺰ ﺗﻨﺪرﺳﺘﯽ ﻣﺎدران، دورﻩ هاﯼ ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﻧﻮزادان و اﻃﻔﺎل، ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎهﻬﺎﯼ ﻣﺮاﻗﺒﺖ از ﻣﺎدر و ﮐﻮدﮎ و اﻣﺜﺎل ﺁن ﻣﯽ باشیم. ﻣﺎ تمام تلاش خود را ﺑﺮاﯼ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪﯾﻬﺎﯼ زﻧﺎن ﻣﺤﺘﺎج و ﺑﻴﮑﺎر ﻣﯽ ﮐﻨﻴﻢ.

ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪﯾﻬﺎﯼ زﻧﺎن ﮐﺎرﮔﺮ، ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺑﯽ ﻣﯽ داﻧﻴﻢ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﭼﻴﺰهﺎ هﻨﻮز ﺑﺴﻴﺎر ﮐﻢ و ﺑﺮاﯼ رهایی واﻗﻌﯽ ﺁنها ﮐﺎﻓﯽ نیستند. ﺑﺎ این وﺟﻮد، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ در روﺳﻴﻪ ﺗﺰارﯼ و ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ ﺑﻮد ﮔﺎم ﻋﻈﻴﻤﯽ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ اﺳﺖ. ﺑﻌﻼوﻩ، در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ اوﺿﺎع ﺟﺎهﺎﺋﻴﮑﻪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ دارﯼ هﻨﻮز ﺳﻠﻄﻪ اش را ﺣﻔﻆ ﮐﺮدﻩ، ﮐﺎر ﺑﺴﻴﺎرﯼ اﻧﺠﺎم ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. ﺷﺮوع ﺧﻮبی در مسیر درﺳﺖ اﺳﺖ، و ﻣﺎ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻧﻴﺮوﺋﯽ ﮐﻪ در اﺧﺘﻴﺎر دارﯾﻢ ﺑﻄﻮر هماهنگ ﺑﻪ ﺗﮑﺎﻣﻠﺶ اداﻣﻪ ﺧﻮاهﻴﻢ داد. ﺷﻤﺎ در ﺧﺎرج ﺧﻴﺎلتان آسوده باشد. زﯾﺮا ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ هﺮ روز، روﺷﻨﺘﺮ ﻣﯽ شود ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺪون ﺷﺮﮐﺖ ﻣﻴﻠﻴﻮﻧﻬﺎ زن ﻧﻤﯽ ﺗﻮانیم ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ کنیم. ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻴﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ در ﮐﺸﻮرﯼ ﮐﻪ ٨٠% کامل ﺁﻧﺮا دهﻘﺎﻧﺎن ﺗﺸﮑﻴﻞ ﻣﯽ دهﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ دارد. زراﻋﺖ دهﻘﺎﻧﯽ ﮐﻮﭼﮏ، ﺧﺎﻧﻪ دارﯼ مجزا و اﺳﺎرت زﻧﺎن را اﯾﺠﺎب ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. از اﯾﻦ ﺣﻴﺚ ﺷﻤﺎ وﺿﻊ ﺧﻴﻠﯽ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺧﻮاهﻴﺪ داﺷﺖ، ﺑﻪ این ﺷﺮط که ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ درﮎ ﻧﻤﺎﯾﺪ ﮐﻪ زﻣﺎن ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﺮاﯼ ﺗﺼﺮف ﻗﺪرت؛ ﺑﺮاﯼ اﻧﻘﻼب ﻓﺮا رﺳﻴﺪﻩ اﺳﺖ.

در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺑﺎ وﺟﻮد ﻣﺸﮑﻼت بزرگ، ﻣﺎ نوﻣﻴﺪﯼ ﺑﻪ ﺧﻮد راﻩ ﻧﻤﯽ دهﻴﻢ! ﺑﺎ اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﺸﮑﻼت، ﻧﻴﺮوهاﯼ ﻣﺎ ﻧﻴﺰ رﺷﺪ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ. ﻧﻴﺎز ﻋﻤﻠﯽ همچنین ﻣﺎ را وادار ﺧﻮاهد ﮐﺮد ﮐﻪ راههاﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ را ﺑﺮاﯼ ﺁزاد ﮐﺮدن ﺗﻮدﻩ هاﯼ زﻧﺎن ﺑﻴﺎﺑﻴﻢ. همراﻩ ﺑﺎ دوﻟﺖ ﺷﻮروﯼ، همبستگی رﻓﻴﻘﺎﻧﻪ ﺷﮕﻔﺘﻴﻬﺎ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﺪ. برای اطمینان، ﻣﻨﻈﻮرم همبستگی رﻓﻴﻘﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﯽ است؛ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻮرژوازﯼ آن ﮐﻪ توسط رﻓﺮﻣﻴﺴﺖ هﺎﺋﯽ ﮐﻪ ذوق و شوق اﻧﻘﻼﺑﻴﺸﺎن مثل ﺑﻮﯼ ﺳﺮکۀ ارزان ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ، ﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﯽ شود. اﺑﺘﮑﺎر ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺟﻤﻌﯽ گسترش یافته و ﺑﺎ ﺁن ﺗﺮکیب ﻣﯽ ﺷﻮد؛ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺑﺎ همبستگی رﻓﻴﻘﺎﻧﻪ هﻤﺮاﻩ ﺑﺎﺷﺪ. در دﯾﮑﺘﺎﺗﻮرﯼ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ ﺁزادﯼ زﻧﺎن از طریق تحقق ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﻢ؛ به روستاها نیز راه خواهد یافت. در این رابطه، ﻣﻦ اﻧﺘﻈﺎر زﯾﺎدﯼ از ﺗﺄﺛﻴﺮ اﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ ﮐﺮدن ﺻﻨﻌﺖ و ﮐﺸﺎورزﯾﻤﺎن دارم. ﻃﺮح بزرگی اﺳﺖ! ﻣﻮاﻧﻊ راﻩ ﻋﻈﻴﻢ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻏﻮل ﺁﺳﺎﺋﯽ ﻋﻈﻴﻢ هستند. ﺑﺮاﯼ ﻏﻠﺒﻪ ﻧﻤﻮدن ﺑﺮ آنها، ﻧﻴﺮوهاﯼ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﯼ ﮐﻪ در ﺗﻮدﻩ ها ﻧﻬﺎﻧﻨﺪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺁزاد ﮔﺮدﻧﺪ و هدایت شوند. ﻣﻴﻠﻴﻮن ها زن ﺑﺎﯾﺪ در اﯾﻦ اﻣﺮ ﺷﺮﮐﺖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.”

در طی دﻩ دﻗﻴﻘﻪ ﺁﺧﺮ شخصی دو ﺑﺎر به در زد، اﻣﺎ ﻟﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﺻﺤﺒﺘﺶ اداﻣﻪ می داد. حالا او در را ﮔﺸﻮد و ﺑﺎﻧﮓ زد:

 “دارم ﻣﯽ ﺁﯾﻢ!”

بعد ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺸﺖ و ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ اضافه کرد:

“ﻣﯽ دانی ﮐﻼرا، ﻣﻦ از اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮏ زن ﮔﻔﺘﮕﻮ ﻣﯽ ﮐﺮدم اﺳﺘﻔﺎدﻩ می کنم، و از پرحرفی معروف زنان بعنوان ﺑﻬﺎﻧﻪ ای برای دیر کردنم استفاده ﺧﻮاهﻢ کرد. اگرچه، اینبار ﻣﺮد ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎ را ﮐﺮد و ﻧﻪ زن. ﺑﻄﻮر ﮐﻠﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ واﻗﻌﺎً ﺧﻮﺑﯽ هستید. اﻣﺎ اﺣﺘﻤﺎﻻً همین اﻣﺮ ﻣﺮا وادار به پرحرفی کرد.”

همراه ﺑﺎ اﯾﻦ اﺷﺎرﻩ ﻃﻨﺰ ﺁﻣﻴﺰ، ﻟﻨﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﺮد ﮐﻪ ﭘﺎﻟﺘﻮﯼ ﺧﻮد را ﺑﭙﻮﺷﻢ .

او ﺑﺎ ﻋﻼﻗﻪ و دﻟﺴﻮزﯼ اﻇﻬﺎر ﮐﺮد ﮐﻪ: “ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎس ﮔﺮﻣﺘﺮﯼ ﺑﭙﻮﺷﻴﺪ. ﻣﺴﮑﻮ ﻣﺜﻞ اﺷﺘﻮﺗﮕﺎرت ﻧﻴﺴﺖ. بهتر است در اینجا کسی از شما ﻣﺮاﻗﺒﺖ کند. ﺳﺮﻣﺎ ﻧﺨﻮرﯾﺪ. بدرود!”

.. و دﺳﺘﻢ را محکم ﻓﺸﺮد.

نتیجه گیری:

دهه ها پس از رشد صنعت و حاکمیت سرمایه بر جهان ما، زنان بیش از هر زمان دیگری وارد چرخه روابط تولیدی و کار گشته اند، و سرنوشت شان به همان اندازه با مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم پیوند می خورد که سرنوشت مردان. تنها تفاوتی که وجود دارد شدت تاثیر این پیوند است؛ زنان در قسمتهای مختلف دنیا به گونه های مختلف بیشتر از مردان مورد تبعیض قرار می گیرند، بیشتر رنج می برند، و بنابراین بیشتر از مردان نیاز به ایجاد تغییر بنیادین را در سیستم موجود حس می کنند.

اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ اهمیت ﻋﻈﻴﻢ ﺷﺮﮐﺖ ﻧﻴﺮوهای زن در اﻧﻘﻼب را روﺷﻦ ﻣﻴﺴﺎزد. ﺑﺪون زﻧﺎن ﺑﻌﻨﻮان ﻧﻴﻤﯽ از اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ، اﻧﻘﻼب اﻣﮑﺎن ﭘﺬﯾﺮ نیست، از آنجا که ﺑﺪون ﭘﻴﺮوزﯼ اﻧﻘﻼب ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎرﮔﺮ؛ ﺁزادﯼ و رهائی زﻧﺎن از ﻗﻴﺪ رﻧﺞ و ﺳﺘﻢ ﻧﺎﻣﻤﮑﻦ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.

برای کمونیستها و فعالین چپ، ﺟﻠﺐ زﻧﺎن ﺑﻪ ﻣﺒﺎرزﻩ و اﻧﻘﻼب؛ ﮐﺎر روﺷﻨﮕﺮﯼ و ﺗﻮﺿﻴﺤﯽ وﯾﮋﻩ اﯼ را اﯾﺠﺎب ﻣﻴﮑﻨﺪ. اﯾﻦ اﻣﺮ عمدتا ﺑﻪ دلیل ﻋﻘﺐ ﻣﺎﻧﺪﮔﯽ نسبی اجتماعی، و گرایش به انفعال ﺑﻴﺸﺘﺮ در زﻧﺎن نسبت به مردان است؛ ﮐﻪ خود نتیجه ساختار طبقاتی و مظاهر روبنائی سیستم موجود می باشد. بهمین جهت، بویژه ﺑﺮاﯼ ﺁﮔﺎهی و جلب ﮐﺮدن کارگران زن؛ لازم است تا از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﻠﻤﻮس و ﻣﻄﺮح آغاز کرد و ﺑﺎ ﺗﻮﺿﻴﺢ و ارﺗﺒﺎط دادن رﻧﺞ و ﺳﺘﻢ وارد ﺑﺮ آﻧﺎن ﺑﻪ ﺳﺘﻢ ﮐﻠﯽ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، در آنها علاقه ای واقعی و پایدار را به ﻣﺒﺎرزﻩ ایجاد نمود.

باید به ایشان توضیح داد که سرمایه از استثمار و بهره کشی نیروی کار تولید می شود، برای بقایش به استثمار و بهره کشی نیاز دارد؛ و هر چه بیشتر استثمار کند، بیشتر انباشته می شود و رشد می کند. بدیهی است که با داشتن چنین ماهیتی، به روشها و ایدئولوژی هم نیاز دارد که آنرا در جهت دستیابی به هدف اش هر چه نزدیکتر گرداند. یکی از موثرترین روشها در این مسیر برای سرمایه داران، نگهداشتن و دامن زدن به انواع و اقسام تبعیضات است.

اگر در بین توده های مردم بنابر هر دلیلی شکاف بیشتری بوجود بیاید، آیا به هدف سودجویانه آنها کمک نمی کند؟ اگر کارگران به جای درگیر شدن با مسائل مهم خود، مثل تلاش برای دستیابی به مزدهای بهتر که حداقل موازی با نرخ تورم باشند، درگیر مشکلات در میان خودشان باشند؛ آیا برای سرمایه دارن بهتر نیست؟ آیا این دریای بزرگ زندگی اگر هر چه گل آلودتر باشد، ماهیگیران سهل تر در آن صید نمی کنند؟

البته پاسخ به سئوالهای بالا مثبت است، هر فردی که بخواهد بدون طرز تفکری از پیش ساخته به واقعیتها نگاه کند، لاجرم به این نتیجه خواهد رسید که تداوم مشکلات زنان، مثل تداوم سایر تبعیضات؛ علی رغم مخالفتها و مبارزات چندین ساله آنها، ریشه در ماهیتی دارد که از اساس با آن در تناقض است. وجودی است که نمی تواند با حل شدن این تبعیضات به زندگی خود ادامه دهد، و بنابراین هر تلاشی برای دفع کردن تبعیضات، اگر بخواهد تا آخر ادامه یابد، به تلاش برای نفی کل سیستم خواهد انجامید.

دانستن این حقیقت، نمی بایست زنان را از نیاز به سازمانیابی و مبارزه در جهت از بین بردن تبعیضات موجود بر علیه شان، حتی در بطن جامعه سرمایه داری نومید سازد. همانطور که تمامی کارگران، زنان و مردان؛ می توانند و ضروری است که برای بهبود شرایط کاری و زیست خود مطالبات خود را در هر زمان و هر کجا که ممکن باشد مطرح سازند، با آنکه واقعیت به ما می گوید هیچگاه تا زمان زیر و رو شدن سیستم موجود بسیاری از این مطالبات تحقق نخواهند یافت؛ زنان نیز می توانند و لازم است برای ارتقاء زندگی خود و برای دستیابی به حقوق برابر با مردان تلاش کنند.

هر چه باشد در متن همین تلاشها و مبارزات است که افراد تجربه می کنند، گروههایی که به همین منظور ساخته می شوند رشد می کنند و بتدریج پی به گوشه و کنار واقعیتها می برند. در پروسه همین مبارزات است که بالاخره خواسته های ریشه ای تر و نهایی تر شکل می گیرند، و فرصت می یابند تا به هر شکل ممکن به واقعیت بپیوندند.

نظریه پردازانی همچون کلارا زتکین و روزا لوگزامبورگ به این مهم پی برده بودند، و درست به همین دلیل، و باور داشتن به ارزش انسجام و مبارزات گروهی زنان بود که روز زن بنیانگزاری شد.

زِتکین به سیاستهای زنان، نظیر مبارزه برای امکانات برابر و بدست آوردن حقِ رأی بسیار علاقمند بود، و در توسعه دادن جنبش سوسیال دمکرات زنان آلمان نقش مهمی ایفا کرد. او از سال ۱۸۹۱ تا ۱۹۱۷ میلادی سردبیر روزنامه زنان حزب سوسیال دمکرات آلمان بنام “برابری” بود، و همچنین در سال ۱۹۰۷ میلادی مسئولیت رهبری “دفتر زنان” این حزب را که بتازگی تأسیس شده بود در اختیار گرفت. او در کنار سایر فعالیتهای ضد جنگ خویش، کنفرانس بین المللی ضد- جنگ زنان سوسیالیست را در سال ۱۹۱۵ میلادی در شهر برلین برنامه ریزی نمود، و بدلیل چنین فعالیتهایی در دوران جنگ چندین بار دستگیر شد.

در مصاحبه کلارا زتکین با لنین در سال ۱۹۲۰ میلادی، ده سال پس از بنیانگذاری روز زنان؛ هر دو به ارزش و اهمیت سازمانیابی زنان و انسجام هر چه بیشتر آنها در جهت مداخله کردن مستقیم در امور اجتماعی و سیاسی تاکید می کنند. آنها بنیاد این نیاز را در ستم مضاعف تاریخی نسبت به زنان می دانند، پدیده ای که بسیاری از ایشان – بخصوص زنان طبقات متوسط جامعه – را به انفعال و عدم یا کم بودن تمایل به مشارکت در امور مهم زندگی اجتماعی کشانیده است.

ایشان پس از مطرح کردن تئوری خود مبنی بر نیاز به کار سیستماتیک در بین زنان، در جهت خنثی نمودن تاثیرات منفی سیستم سرمایه داری در اذهان و شیوه زندگی کردن آنها؛ با مخالفینی حتی در بین رفقای حزبی خویش مواجه شدند، و از جانب برخی از آنها مورد حملات لفظی قرار گرفتند. مخالفین آنها ادعا می کردند که توجه خاص کردن به زنان و مسائل شان، به ویژه هنگامیکه آزادی زنان از جانب احزاب به رسمیت شناخته شده؛ غیر ضروری و بنوعی فرصت طلبی است.

اما هر دو بر این باور بودند که کسانی که این مخالفتها را ابراز می کنند به تغییرات انقلابی ایمان ندارند، و با بسنده کردن صرف به اصلاحات؛ در واقع خود دارای گرایشات بورژوایی هستند. از اینرو با هر قدم که کمونیستها در این مسیر به جلو برمی دارند، عملا صف خود را از کلیه صفوف غیرکارگری جدا می کننند و مبارزات خویش را به سمت استقرار یک جامعه کمونیستی صیقل می دهند. این حقیقت مقیاس ارزشگذاری این تئوریسین های بزرگ مارکسیست به مسئله زنان را به وضوح به ما نشان می دهد.

بطور خلاصه، با تکیه بر آنچه که پیش تر در این مقاله آمد می توان چنین جمع بندی کرد که تلاش در جهت فعال شدن و مشارکت زنان در امور اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بخش مهمی از تلاش ما برای ایجاد تحولات بنیادین، و یکی از ارکان جنبش کارگری است. بدون مداخله فعال زنان، که نیمی از جامعه کارگری را تشکیل می دهند؛ دستیابی به اهداف نهائی و انقلابی امکانپذیر نیست. ستم سرمایه و روبناهای باقی مانده از سیستم های طبقاتی پیشین؛ آنها را بطور طولانی و مضاعف مورد هدف قرار داده اند، در نتیجه پیامدهای منفی حاصل از این واقعیت کمونیستها را به توجه بخصوص و صرف انرژی بیشتر جهت خنثی نمودن این تاثیرات دعوت می کند.

کار کمونیستی در میان زنان، نیازمند یک تئوری روشن و دقیق است که مسیر خود را از مسیر سایر جنبشهای غیرکمونیستی و غیرکارگری جدا می سازد. آموزش در میان فعالین چپ باید بگونه ای باشد که در آنها تمام ته مانده های طرز تفکر کهنۀ بوجود آمده از روابط طبقاتی؛ از جمله حس مالکیت زوجها نسبت به یکدیگر و رفتارهای منفی مربوط به آن از میان برداشته شود، و این مسیری است که لازم است نهایتا در سراسر جامعه طی شود.

 

منابع دیگر:

(۱) یاد کلارا زتکین و همرهان مبارزش گرامی باد – زهره مهرجو:

http://pejvakmag.blogspot.co.uk/2013/03/blog-post_8.html

(۲) کلارا زتکین: لنین درباره مسئله زنان – آرشیو وبسایت مارکسیست ها:

http://www.marxists.org/archive/zetkin/1925/lenin/zetkin2.htm

(۳) خاطرات من از لنین، نوشته کلارا زتکین – انتشارات سیاهکل:

http://www.siahkal.com/zanan/Zetkin-khatrate-man-az-Lenin.pdf