شورا، سندیکا و کمیسیون کارگری , ملاحظاتی به “نامه سرگشاده عده ای از کارگران خودروسازی و فعالان کارگری به کارگران نیشکر هفت تپه”

مازیار رازى

در تیرماه ۱۳۸۷ نامه ی سرگشاده ی خطاب به کارگران نیشکر هفت تپه نگاشته شد. در این نامه ضمن ابراز همبستگی با مبارزات کارگران، به "تناقضی" بین مطالبات و مبارزات کارگران هفت تپه اشاره می شود: "…دوستان در دنیای امروز سندیکا تشکلی است که نه تنها توان رهبری هیچ کدام از این کارهای شما را ندارد بلکه برای جلو گیری از مبارزه کارگران با سرمایه دار ساخته شده است . در دنیای امروز ، سندیکا تشکل سازش کارگر و سرمایه دار با وساطت دولت است . در دنیای امروز سندیکا تشکلی است برای چانه زدن بی حاصل کارگر با کارفرما برای شندر غاز قیمت نیروی کار. سندیکا به کار هیچ کدام از کارهایی که شما در این مدت انجام داده اید ، نمی آید . …. شما برای مبارزه خود و بخصوص اگر بخواهید اداره کارخانه را خود بدست بگیرید ، به تشکلی احتیاج دارید که تمام کارگران را در تصمیم گیری شرکت دهد ، تشکلی که همه کارگران در آن هم تصمیم بگیرند و هم این تصمیم را اجرا کنند ، تشکلی که در آن کارگران هر وقت خواستند بتواننداعضای برگزیده خودرا عزل کنند و کسان دیگر را بجای آنها انتخاب نمایند . این تشکل همان شورای کارگری  است .شما به شورای کارگری نیاز دارید و سندیکا دردی از دردهای شمارا درمان نمی کند ."

More...

مواضع "عده ای از کارگران خودروسازی و فعالان کارگری" چند نکته را برای تبادل نظر در درون جنبش کارگری ضروری می سازد:

آیا «شورای کارگری» در دستور روز قرار دارد؟

اگر فرض را بر این بگذاریم که موضع این دوستان در باره طرح مطالبه تأسیس سندیکا در وضعیت کنونی ایران و شعار ایجاد "شورای کارگری" (با مشخصاتی که بدرستی توسط آنها ذکر شده است) صحیح باشد. در آن صورت سؤالی که از سوی کارگران نیشکر هفت تپه می تواند طرح گردد اینست، که آیا شکل گیری شوراهای  کارگری در موقعیت کنونی ایران در دستور روز کارگران قرار گرفته است؟ بدیهی است که طرح چنین شعاری و انطباق آن با وضعیت کنونی جامعه، باید در ابتدا مورد بررسی قرار گیرد. زیرا برای کارگران پیشرو، تنها طرح هر شعاری که "رادیکال"تر از دیگری به نظر رسد، کافی نیست. شعارهای رادیکال باید منطبق با آگاهی کنونی جنبش کارگری و راهگشای مبارزات ضد سرمایه داری دوره ی بلافاصله آتی آنان باشند. به سخن دیگر، همواره باید حلقه رابط بین وضعیت کنونی و گام بعدی مبارزات را تشخیص داده و مطالبات را در پیوند با آگاهی کنونی کارگران، طرح کرد.

برای پاسخ به سؤال بالا باید ذکر گردد که تاریخ مبارزات جنبش کارگری در سطح بین المللی بارها نشان داده است که تشکیل شورای کارگری تنها در دوران اعتلای مبارزات ضد سرمایه داری و در آستانه براندازی نظام سرمایه داری و آنهم به شکل خودجوش توسط بخش های وسیعی از کارگران ایجاد می گردد (برخی عمداً یا سهواً مفهوم "شورا" را به هر تجمع حتی چند نفره که برای کار مشترکی دور هم می شوند تنزل می دهند- منظور مارکسیستی و تاریخی از "شورای کارگری" اینها نیست). مهمترین و نخستین شوراهای کارگری در سال ۱۹۰۵ در روسیه ایجاد شد. در سال ۱۹۰۵ بیانیه اولین پلنوم شورای پترزبورگ خطاب به زنان و مردان کارگر چنین بود: "نباید گذاشت که اعتصابات به طور پراکنده ظاهر شوند و خاموش گردند. بدین دلیل تصمیم گرفته ایم رهبری جنبش را در دست یک کمیته ی کارگری مشترک متمرکز کنیم. به هر کارخانه، هر کارگاه، و هر صنف پیشنهاد می کنیم که نمایندگان خود را، به میزان یک نماینده برای هر پانصد نفر انتخاب کنند. نمایندگان هر کارخانه یا کارگاه کمیته ی کارخانه یا کارگاه را تشکیل خواهند داد. مجمع نمایندگان تمام کارخانه ها و کارگاه ها کمیته ی عمومی کارگران پترزبورگ را تشکیل خواهد داد."

 

آندره نین دبیر ث. ان. ت، کنفدراسیون آنارشیست ها در کنگره ی بین الملل سندیکایی سرخ در سال ۱۹۲۱ در روسیه، در مورد وضعیت شوراها در سال ۱۹۰۵ چنین می نویسد:

 

"شورای پترزبورگ تمام امور سیاسی را در دست خود متمرکز کرده بود و از قدرت بی سابقه ای برخوردار بود. اعتصاب های عمومی سازمان داد، هشت ساعت کار در روز را با شیوه ی انقلابی در کارخانه ها به اجرا گذاشت، آزادی مطبوعات و مجامع را اعلام داشت و با در دست گرفتن چاپخانه ها و اماکن عمومی احقاق این آزادی ها را عملی ساخت، کمک به بیکاران را سازمان داد، با اعتصاب عمومی، تزاریزم را وادار به قطع جنگ در لهستان کرد. شورا شعار "خود را مسلح کنید!" را صادر کرد. شعاری که انعکاسی آتشین در میان پرولتاریا یافت. در کارخانه ها گروه های مسلح سازمان داده شد."

آیا واقعاً دوستان امضا کننده نامه ی سرگشاده، بر این باورند که در ایران امروز، وضعیت مشابه ای در درون جنبش کارگری حاکم است، که کارگران در هر کارخانه بتوانند نمایندگان خود را برای سازماندهی براندازی دولت و استقرار حکومت خود، انتخاب کرده و دست به تشکیل شوراهای کارگری بزنند؟

 

سایر تجارب جهان نیز وضعیت مشابه ای داشت. مثلاً روسیه در سال ۱۹۱۷، ایتالیا (تورین) ۱۹۱۹- ۱۹۲۰، آلمان ۱۹۱۸، چین ۱۹۲۶- ۱۹۲۷، اسپانیا سال ۱۹۳۶، مجارستان سال ۱۹۵۶، فرانسه سال ۱۹۶۸، شیلی سال ۱۹۷۳ و ایران سال ۱۹۷۸-۱۹۷۹ و ونزوئلا سال ۲۰۰۲ و غیره، شوراهای کارگری با دستآوردهای ارزنده در دوران اعتلای انقلابی بوجود آمدند. بنابراین، طرح شعارتشکیل "شورای کارگری" مطالبه ای نیست که بتوان به شکل دستور العملل از بالا توسط چند نفر به یک بخشی از مبارزان جنبش کارگری و در هر زمان ابلاغ گردد!

به نظرمی آید که دوستان امضا کننده نامه سرگشاده؛ کم و بیش شوراها را به مثابه یک "دکترین" و "اصل" پذیرفته اند، اما آنان همانند سایر همفکرانشان همواره با این خطر مواجه هستند که به این شوراها به عنوان یک بت و ارگان های خودکفا در دوره پیشا انقلابی به نگرند. در صورتی که علی رغم محاسن بی شمار شوراها، به مثابه ارگان های مبارزه برای قدرت،
این احتمال بسیار وجود دارد که در مواردی حساس در مبارزات ضد سرمایه داری، انقلاب کارگری  بر پایه ی دیگر اشکال ارگان های تشکیلاتی (کمیته های کارخانه، اتحادیه های کارگری، و غیره) صورت گیرد و شوراها تنها در طول و حتی پس از پیروزی آن، به عنوان نهادهای قدرت دولتی، ظاهر گردند. برای نمونه در ژوئیه ۱۹۱۷ در روسیه شوراهای کارگری طرفدار منشویک ها (بخشی از بورژوازی) به نهادهای تبدیل شدند که سربازان را به طور علنی علیه سرنگونی سرمایه داری باز داشتند. در این وضعیت، جنبش انقلابی توده های پرولتاریا، بالاجبار می بایستی به دنبال راه ها و روش های جدید می گشت. در این زمان، بلشویک ها  بر لزوم ساختن کمیته های کارخانه تأکید کردند – ارگان هایی که به منظور مبارزه برای تسخیر قدرت ایجاد می شوند.  قیام ضد انقلاب (کورنیلوف) – قیامی که شوراهای کارگری سازش کار را مجبور به دفاع از خود کرد می توانست انقلاب روسیه را مسدود کند.  این قیام بلشویک ها را در موقعیتی قرار داد، تا با شتاب انقلابی، توده ها را به جناح بلشویکی در شوراها، پیوند دهند. در آن زمان جنبش کارگری از طریق کمیته های اعتصاب، سازمان یافت و پیروزی انقلاب کارگری را چند ماه بعد تضمین کرد.

 

آیا «سندیکای کارگری» می تواند رادیکال باشد؟

 

در نامه سرگشاده آمده است که: " در دنیای امروز سندیکا تشکلی است که نه تنها توان رهبری هیچ کدام از این کارهای شما را ندارد بلکه برای جلو گیری از مبارزه کارگران با سرمایه دار ساخته شده است". این ادعا در مورد اکثر سندیکاهای امروزی اروپایی و آمریکایی صحت دارد. اما از این فرض صحیح منطبق به عملکرد بورکراسی اتحادیه های کارگری اروپایی نمی توان به یک نتیجه جهانشمول و بدون تحلیل از وضعیت مشخص تحولات درونی جنبش کارگری و دولت سرمایه داری در ایران، رسید!

 

بدیهی است که اتحادیه های کارگری سنتاً نهاد اصلی طبقه کارگر برای فعالیت های صنفی بوده است. اما؛ در ایران به علت وضعیت انفجاری و بر اساس سال ها عدم سازمان یابی کارگران؛ و اجحافات وارده بر آنها توسط دولت های سرمایه داری؛ تشکیل اتحادیه ها یا سندیکاهای کارگری نوین، می تواند فراتر از صرفاً یک نهاد سنتی صنفی رود. زیرا اختناق حاکم جدایی مطالبات صنفی و سیاسی (سوسیالیستی) را از میان برداشته و آنان را درهم آمیخته است. مبارزات کارگران در بسیاری موارد می تواند از مطالبات صرف صنفی آغاز شده، اما در اسرع وقت به مطالبات سیاسی و انتقالی و حتی سوسیالیستی گرایش یابد (ماهیت دولت سرمایه داری چنین زمینه را ایجاد می کند). برای نمونه مبارزات کارگران هفت تپه در ابتدا از یک سلسله مطالبات صنفی آغاز شد. اما پس از دستگیری برخی از فعالان، مبارزات بر محور مطالبات دموکراتیک (مانند آزادی زندانیان سیاسی و سپس تشکیل سندیکا) و نهایتاً به مطالبات سیاسی (مانند کنترل کارگری یا به دست گرفتن تولید کارخانه ) کشانده شد.  

 

بر خلاف نظر امضا کنندگان نامه ی سرگشاده،  تشکیل سندیکاها درایران می تواند بازتاب کننده نطفه اولیه تحولات نوین در دل جامعه کهن باشد. تدارک برای ایجاد سندیکاهای کارگری در ایران الزاماً به منظور فعالیت های محدود صنفی و چانه زنی با سرمایه داران نیست؛ بلکه می تواند فراتر از آن رود (زیرا سرمایه داری ایران با سرمایه داری اروپایی تفاوت دارد. اولی یک سرمایه داری متکی بر دیکتاتوری نظامی است، و دومی یک سرمایه داری بورژوا دموکراتیک). در ایران سندیکاهای کارگری می توانند از طریق مبارزات سیاسی بر محور مطالبات ضدسرمایه داری؛ نیز بوجود آیند. اتحادیه کارگری به قول فریدریش انگس؛ مدرسه ای برای همبستگی، مبارزه و سوسیالیزم است!

 

در ایران برای ایجاد یک سندیکای رادیکال و ضد سرمایه داری می توان اقداماتی از هم اکنون انجام گیرد. مهم ترین اصل در راستای ایجاد یک سندیکای کارگری تضمین استقلال آن از دولت سرمایه داری و تمام احزاب سیاسی است. و نخستین گام در این راه تدوین یک برنامه روشن ضدسرمایه دای و سوسیالیستی برای سندیکا کارگری است. تنها بدین معنی ایجاد سندیکا می تواند نقش ترقیخواهانه داشته باشد.

 

نمونه های تاریخی بسیاری وجود دارد. برای مثال در بریتانیا اوایل قرن بیستم بسیاری از اتحادیه کارگری با برنامه رادیکال و سوسیالیستی و با چشم انداز تغییر جامعه وارد کارزار سیاسی شدند. به چند مورد اشاره می شود:

 

اتحادیه های رانندگان قطار اسلف ASLEF  در اهداف اتحادیه خود چنین آورده اند:

"کمک رسانی برای گسترش جنبش کارگری به شکل عمومی به سمت یک جامعه سوسیالیستی".

 

در کتاب قواعد اتحادیه کارگران قطار، دریایی و ترابری RMT چنین آمده است که:

"اقدام در جهت انهدام نظام سرمایه دار