شعری در مورد مراسم اعدام / ناهید وفائى

من این صحنه را بارها به خواب دیده ام
من این صحنه را بارها با چشمان بیدار به خواب دیده ام
صحنه ی مراسم اعدام را می گویم
با یک پلکان صعود به سوی مرگ
یک داربست تزیین شده از ندای مرگ
یک طناب آراسته به پیغام مرگ
و یک رقاص مراسم مرگ
تا آخرین نفس!
……
من این صحنه را بارها با چشمان بیدار به خواب دیده ام
و باور کرده ام که سوداگران مرگ را
در وحشت خروش مردم
جز این راه کاری نیست!
باور کرده ام که غارت گران جان و مال مردم را
از ترس بر باد رفتن باد آورده های شان
جز این انتظاری نیست.
باور کرده ام که رهزنان آزادی را
در هراس بیداری مردم
جز این انتخابی نیست.
اما حضور تماشاگران مراسم اعدام را
هرگز باور نکرده ام
هرگز باور نمیکنم
تماشا گرانی که با سکوت و تمکین خود
رقاصان فردای مراسم اعدام ند!.
و همواره آرزو کرده ام
که از این خواب ناخوش بیدار شوم
اما دریغ!
که من این خواب ناخوش را
با چشمان بیدار دیده ام!.
ناهید وفائی
۰۲٫۰۳٫۲۰۱۴