در باره تحولات اکراین , چه کسی دست بالا را دارد؟

تحولات و بحران اخیر در اوکراین هر چقدر هم به جدال بخش های مختلف بورژوازی مربوط باشد کسی نمی تواند منکر حضور مردم معترض و اعتراضات نیرومند خیابانی آنها شود. نارضایتی مردم اکراین از بی عدالتی اقتصادی و فساد دولتی است. بعد از تجربه کردن حکومتهای پروغرب و نزدیک به روسیه مردم به اینجا رسیده اند که ماحصل تحولات در بالا برای بهبود زندگی آنها دستاوردی بهمراه نداشته است. بنا به برخی گزارشات میزان بیکاری در اوکراین ۱۵ میلیون نفر برآورد شده است و بسیاری از مردم در جستجوی کار و نان مجبور به مهاجرت به کشورهای اروپایی و یا روسیه شده اند. برای بسیاری از مردم عادی حکومت یانوکوویچ نماد سرمایه دارانی بوده است که تمام ثروت جامعه را به قیمت تنگدستی مردم در دست خود و آقازاده های اوکراینی قبضه کرده بود. اعتراضات در اکراین عناصری از انقلابات مردم در مصر و تونس را با خود داشته است. حضور جمعیت عظیم در میدان استقلال کیف و اتکا به خیابان برای اعمال اراده خود و نهایتا تصرف کاخ ریاست جمهوری.
دلیل بلاواسطه شروع اعتراضات در اوکراین امضای نکردن یک توافقنامه بازرگانی با غرب از سوی یانوکوویچ بود. این برای مردم و سرمایه داران اوکراینی دو معنای متفاوت داشته است. مردم در نزدیکی با غرب در پی تحقق رویاهای خود برای یک زندگی بهتر هستند ( اینکه این مسئله چقدر واقعی است موضوع بحث نیست) و سرمایه داران اوکراینی خسته از تنگناهای دولت روسیه در پیوستن به اروپا برای محصولات خود بازار بهتری را جستجو می کنند.
بر خلاف انقلاب در مصر و تونس که با خواستهایی نظیر کرامت انسانی به جهانیان معرفی شد، اعتراضات در اوکراین در متن نزاع جناحهای مختلف سرمایه داری و دعوا بر سر میزان نفوذ غرب و روسیه در اوکراین شکل گرفت. به نظر می رسد از همان شروع اعتراضات، افق جنبش ناسیونالیستی که یک جنبش قوی در اوکراین است بر این اعتراضات تفوق داشت و مردم علیرغم جانفشانی های خود نتوانستند تمایلات و خواستهای انسانی خود را به شکل روشن و شفافی بیان کنند. حضور اعتراض مردم اگر چه توانست معادلات سیاسی را بر هم بزند ولی تا کنون برای مردم دستاوردی بهمراه نداشته است. یک اقتصاد داغان با خزانه دولت خالی شده، قدرت گیری جناحهای راست، نهادهای بین المللی مالی منتظر که حاضرند در ازای بدتر شدن وضع زندگی مردم به اوکراین وام دهند بعلاوه خطر بدتر شدن اوضاع با دخالت نظامی روسیه آن شرایط پیچیده ایی است که مردم با آن روبرویند.
ما در اوکراین با مردمی روبرو هستیم که نسبت به بالایی ها اعتمادی ندارند، از اوضاع بی عدالتی اقتصادی به تنگ آمده اند و در عین حال در سیاست نمایندگی نمی شوند. نیروهای فاشیست و قومی و راسیست هم در کارند که از این وضعیت به نفع خود بهره برداری سیاسی کنند.
اینکه مردم بر ادامه حضور خود در میدان استقلال پافشاری دارند به خودی خود مهم است. ولی مهم این است که این مردم چه می خواهند بکنند و چه افق و گرایشی بر اعتراضات آنها حاکم است؟ راه رهایی مردم اوکراین است که با یک افق انسانی اولا زمینه بالا گرفتن نزاعهای قومی را حاشیه ایی کنند و در ثانی همه شهروندان آن کشور را حول خواستهای رفاهی روشن متحد نمایند. مردم باید خود مستقیما قدرت را به دست بگیرند. نه طرفدران روسیه و نه طرفدران غرب هیچکدام جواب مسئله نیستند و همه بقول معروف امتحان پس داده هستند. یک اوکراین آزاد و مردمی طبعا می تواند مناسبات خود را هم با غرب و هم با روسیه بر اساس روابطی عادلانه تنظیم کند.