۸ مارس ۱۸۵۷، نیویورک شاهد تظاهرات اعتراضی کارگران زن کارخانه نساخی و پوشاک بود. اعتراضی که به سرعت گسترده شد و با سرکوب شدید پلیس خاتمه یافت. این زنان به دستمزد پایین و شرایط نابرابر کاری که به فقر آنها دامن میزد اعتراض داشتند. پنجاه سال بعد دوباره در ۸ مارس، زنان نیویورک به فکر افتادند که سالگردی برای این اعتراض خونین بگیرند. و از آنجا بود که جنبش اعتراضی زنان آغاز شد و روز ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن انتخاب شد. این داستان هر ساله بازگو میشود و جهان بدون پرسشی تاریخی و جست و جو برای یافتن سندی معتبر آن را پذیرفته است. داستانی که تاریخ مکتوب جنبش زنان از آن نه به عنوان یک واقعهی تاریخی بلکه یک «اپوکریفا» یا افسانهی کذب یاد میکند.
لیلیان کاندل و فرانسیس پیک، دو محقق جامعهشناس و فمینیست برجسته و برندهی جایزه سیمون دوبوار، در مقاله «افسانههای ریشههای روز جهانی زن» (۱۹۸۲) به بررسی دقیق تاریخ این روز میپردازند. این مقالهی جنجالی که بعدها به عنوان یکی از منابع مهم در تاریخ فمینیسم مطرح شد، در شرح وقایع مربوط به تاریخ ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن، داستان اعتراض کارگران زن کارخانه نساجی نیویورک که در محافل کمونیستی فرانسه در دهه پنجاه میلادی دهان به دهان گشت را یک قصهی کودکانه میخواند که برای اولین بار در روزنامه «لومانیته» در تاریخ ۱۳ مارس ۱۹۵۵ به قلم ژاک دوکلوس نوشته شد. پیش از این تاریخ در هیچ منبع تاریخی، و یا خبر منتشر شده در روزنامهای این واقعه ثبت نشده بود. کاندل و پیک دلیل این جعل تاریخی را تمایل حزب سوسیالیست آمریکا به اجرای سناریوی کمونیسم خوب و کمونیسم بد در دوران اتحاد جماهیر شوروی میداند. زمانی که تاریخ مبارزات زنان گره خورده بود با تاریخ آغاز اعتصابات کارگری در روسیه پیش از انقلاب کبیر. [۱]
گرچه همین روزنامهنگار، پنج سال پیش از نگارش این داستان در همین روزنامه تاریخ ۸ مارس ۱۹۰۸، را به عنوان مأخذ روز جهانی زن به مصوبه کنگره حزب سوسیالیست آمریکا اعلام کرده بود، این تاریخ با مقالهای از ویکتور میچات در ژورنال حزب همخوانی داشت.
پروفسور تِما کاپلَن، در گرماگرم هیاهویی که مقالهی کاندل و پیک در آمریکا به راه انداخته بود، در کتاب «درباره ریشههای سوسیالیستی روز جهانی زن» به سراغ مرجعهای تاریخی مقالهی کاندل و پیک میرود. وی به طور دقیقتری تاریخ مبارزاتی جنبش زنان را در اروپا، روسیه، و آمریکا بررسی میکند و به این نتیجه میرسد، که نه تنها واقعهی کارخانهی نساجی هرگز اتفاق نیفتاده است بلکه سالگرد آن در ۱۹۰۷ نیز تاریخی جعلی است. وی به صراحت در آخرین پاراگراف این کتابِ مفصل می نویسد:
« به کمک «کلارا زتکین»، لنین برای اولین بار در ۱۹۲۲ روز جهانی زن را به عنوان روز یادبودی کمونیستی اعلان کرد. و این همزمان بود با برگزاری جشن این روز در چین کمونیست. در اسپانیا، پس از پیروزی جبهه مردمی در انتخابات سال ۱۹۳۶، «لا پسیوناریا»، یکی از رهبران حزب کمونیست اسپانیا تظاهرات گسترده روز جهانی زن را در ۸ مارس رهبری کرد که خواست آن حفظ جمهوریت در برابر تهدیدهای فاشیستها بود. از پس از جنگ جهانی اول تا سال ۱۹۶۷، روز جهانی زن به عنوان روزی کمونیستی باقی ماند. تا اینکه بر اساس یک داستان که توسط گروهی از زنان دانشگاه ایلینویز در حلقهی شیکاگو، که شامل دختران آن دسته از کمونیستهای آمریکایی میشد که این تاریخ را شنیده بودند در آمریکا تغییر کرد. از آن زمان این تاریخ واقعهای شد برای حس جدید آگاهی زنان و روز جدید جهانی زن.» [۲]
با تمام این اوصاف، پس از بالا گرفتن جنگ سرد در اواخر دههی ۷۰ میلادی، صفکشی غرب در برابر کمونیسم، تلاشهای بسیاری را صرف تغییر این روز برای عدم تداعی شدن این جنبش با انقلاب سوسیالیستی روسیه کرد. در سال ۱۹۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل پس از دو سال رایزنی روز هشتم مارس را به عنوان روز جهانی حقوق زنان و صلح اعلان کرد. [۳] اما در هیچ یک از اسناد موجود سازمان ملل مرتبط با روز جهانی زن و سازمان جهانی زن، با گذار از افسانهی اعتراض خونین کارگران کارخانه نساجی ۱۸۵۷ ، تاریخ ساختگی ۱۹۰۸ حذف نشد. [۴] با این حال تاریخی که گریزی از ذکر آن نبود، تاریخ ثبت شدهی ۸ مارس ۱۹۱۷ سن پیترزبورگ بود.
آخرین یکشنبهی فوریه ۱۹۷۹ در تقویم جولیانو (تقویم میلادی آن زمان در روسیه) که مصادف بود با هشتم مارس در تقویم جورجیان (تقویم میلادی امروزی) آغاز اولین اعتصاب بزرگ کارگری بود. اعتصابی که آغازگر آن زنان کارگر با شعار «نان و صلح» در پتروگراد بودند. [۵] تمامی اسناد موجود تاریخ جنبش زنان، از آن روز به عنوان نقطهی عطف جنبش زنان نام میبرند، نه بدان خاطر که اولین حرکت جنبشی زنان بود. البته که پیشتر با جنبش سافریج در انگلستان و سپس در ایالات متحده، و حتا بسیار قبلتر در انقلاب کبیر فرانسه، اولین حرکتهای رادیکال حقطلبانه زنان شکل گرفته بود. اما، تا آن تاریخ قیامی منظم توسط زنان هدایت نشده بود. لئون تروتسکی در دورهی تاریخ انقلاب به شرح اعتصاب کارگران زن نساجی در پتروگراد میپردازد و آن را آغازگر اعتصاب سراسری کارگران برمیشمرد، اعتصاباتی که منجر به انقلاب سوسیالیستی اکتوبر روسیه میشود.
الکساندر کولونتای، از حزب بلشویک، پس از انقلاب اکتوبر، لنین را متقاعد میکند که این تاریخ را به عنوان روز زن اعلام کند، گرچه این روز تا سال ۱۹۶۵ روز تعطیل نبود. تا آن زمان بیشتر کشورهای اروپایی این تاریخ را به عنوان روز زن پذیرفته و جشن میگرفتند. اما پرسش اینجاست، چنانچه بر اساس تاریخنگاری تروتسکی آغاز اعتصاب ۸ مارس ۱۹۱۷ را مبدأ قرار دهیم، از آنجایی که وی مینویسد: «ما برای انجام میتینگها و برگزاری راهپیمایی آماده بودیم…» آیا باید به دنبال تاریخ دیگری در سالهای قبلتر بگردیم؟
پاسخ روشن است. بله! در واقع اولین بار در آگوست ۱۹۱۰، این کلارا زتکین، از حزب سوسیال دموکرات آلمان و لوییس زیتز بودند که در اجلاس عمومی سوسیالیست انترناسیونال دوم پیشنهاد روز جهانی زن را مطرح کردند. یک سال بعد در ۱۹ مارس ۱۹۱۱ در کپنهاگ برای اولین بار روز جهانی زن اعلام شد و در کشورهای اتریش، دانمارک، سوئد، آلمان و سوییس این روز به رسمیت پذیرفته شد. اما از سال ۱۹۱۳ به بعد، زنان کارگر روسی این تاریخ را به آخرین یکشنبهی ماه فوریه تغییر داده بودند. و به طور خاص از سال ۱۹۱۴ این تاریخ به عنوان روز جهانی زن در دیگر نقاط دنیا مقبول شد و مراسم آن با تظاهرات گستردهای برگزار میشد که طی آن خواستهای زنان ورای حقوق جنسیتی آنها و اغلب در قالب خواستهای مدنی کلیتری که بیشتر معطوف به حقوق طبقهی کارگر بود مطرح میشد.
اینکه چرا این تاریخها اهمیت دارند، درست به دلایلی باز میگردد که پشت تغییر و قلب و جعل این تاریخ خوابیده است: مبارزهی غرب و راستگرایی امپریالیستی با تمام مظاهر سوسیالیسم و کمونیسم. طی نیم قرن گذشته، نظام سرمایهداری تمام توان خود را در محو جلوههای آزادیخواهی، پیشرو بودن سوسیالیسم در اومانیسم و برآوردن حقوق تضییع شده زنان در براندازی ریشههای استثماری و حذف نابرابریهای طبقاتی کرده است. نظام سرمایهداری برای جلب اعتماد تودههای مردم و طبقهی کارگری که تنها راه رهایی انسان را فرو ریختن نظام طبقاتی و مساوات میداند ناگزیر است که دست در تاریخ ببرد، از کمونیسم شیطانی سیهرو، دیکتاتوری خونآشام، و گسترش دهندهی فقر و فلاکت و خفقان بسازد. باید تاریخ را پاک کند، دوباره بنویسد، صورت خود را بزک کند، و سوسیالیسم را با تمام دستآوردهای انسانی پیشرو اش از حافظهها پاک کند و برای سوق دادن جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی زنان به سوی کالاشدگی مطلوب سرمایهداری، فمینیسم لیبرال را جایگزین فمینیسم مارکسیستی کند. گرچه، تاریخ خفته در ذهنها چنان عمیق حک شده است که حتا به راحتی نمیتوان آن را از روی کاغذها و اسناد پاک کرد.
نتیجه گیری
[۱] Liliane Kandel et Françoise Picq,Le mythe des origines, à propos de la journée internationale des femmes
La Revue d’En face, n° ۱۲, automne 1982, http://www.archivesdufeminisme.fr/article.php3?id_article=80%7C
[۲] Temma Kaplan , On the socialist origins of International Women’s Day ,Feminist Studies 11, No. 1 (1985), pp. 163-171. http://www.emancipatie.nl/_documenten/vvnl/doc/2006/KaplanSocialistOrigins.pdf
[۳] http://www.un.org/en/events/womensday/history.shtml
[۴] http://www.internationalwomensday.com/about.asp#.UwKvjmKSy8A
[۵] http://takebackhalloween.org/today-is-international-womens-day/