این خطوط را که مینویسیم دقیقا شش ماه از انتخاب دولت روحانی گذشته است. در دو ماه گذشته، از زمان انتشار شمارهی قبلی تا کنون، دولتِ «تدبیر و امید» بیشتر بر آغاز اجرای برنامهی اقتصادی خود و تصویب بودجهی راستگرایانهاش تمرکز کرده است که گزارشش را در مقالهی حسن سعدی در همین شماره میخوانید.
اما در عرصهی اجتماعی و داخلی کارنامهی او چگونه بوده است؟ خواستهای بخش عمدهی رایدهندگان از روحانی برای گشایش در فضا، کاهش سانسور و به قول خودش «کم شدن فضای امنیتی» چقدر پاسخ گرفته است؟ از آن آزادی چند زندانی در یکی دو ماه اول که بگذریم، وضع زندانیان سیاسی چطور است؟
در تحلیل وضعیت باید به یاد داشته باشیم که دولت روحانی ائتلافی گسترده از جناحهای مختلف رژیم (عمدتا اصلاحطلبان و محافظهکاران سنتی) است که با رضایت خامنهای تشکیل شده و قرار است هنرمندانه مشغول حفظ توازن باشد (البته روحانی انتخاب اول خامنهای نبود و چارهای جز این «رضایت» نداشت). آنها میخواهند اندکی فضای سیاسی را باز کنند تا بعضی گروههای «خودی» حرکتی کنند اما نه آنقدر که مردم تشویق به حرکتهای جدی شوند. اما همین عزمِ مشترک هم از طرف بخشهای تندروتری که موقعیت خود را در خطر میبینند مورد حمله قرار میگیرد. آنها در واقع در حکم جلادانی هستند که از هر گونه احقاق حق قربانیان دیروز خود میترسند چرا که فکر میکنند این میتواند مقدمهی انتقام باشد.
این است که شاهد تناقضات موجود هستیم.
خلاصهی وضعیت در دورهی گذشته اما به این شکل است که دستگاه قضایی کشور برخوردهای «امنیتی» خود را کمتر که نکرده هیچ بیشتر هم کرده است. زندانیان سیاسی همچنان در حصرند. تعداد اعدامها در زمان روحانی افزایش یافته و نه کاهش. هنوز این شمارهی نشریه زیر چاپ نرفته که هاشم شعبانینژاد و هاشم راشدی، دو فعال سیاسی عرب، اعدام شدند.
در عین حال اما نفس آمدن روحانی مسلما به معنی عقبنشینی حاکمیت از خطِ احمدینژاد-جلیلی است. این است که حرکتهایی به تدریج از پایین شکل میگیرد. دیری نمیکشد که جنبش دست به ضدحمله بزند.
برخی وزرای روحانی که خوب از این پتانسیل اجتماعی خبردارند سعی به کمی گشایش فضا، به همان شیوهی «مدبرانه» که انتظار میرود، دارند. اما با کوچکترین تلنگری از سوی حاکمیت معمولا به سرعت به عقب فرار میکنند، چون کودکی که پشت مادرش قایم میشود.
مثلا وزیر ارشاد، علی جنتی، که گفتگو با الجزیره گفت میخواهد شاهد آزادی فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی اینترنتی باشد. اما هنوز حرف از دهانش نیامده بود که به او حمله کردند و مجبور به عقبنشینی شد.
یکی از سرانِ اصلی حملات تندرویان به هرگونه «نرمروی» از سوی روحانی، غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه است؛ چهرهای که از سالها قبل به عنوان قاضی دادگاه کرباسچی، شهردار اصلاحطلب سابق تهران، به شدت نزد مردم منفور است.
اژهای بود که به جنتی حمله کرد و مجبورش کرد عملا حرفش را پس بگیرد.
از سوی دیگر، عبدالصمد خرمآبادی، دبیر کارگروه تعیین مصادق محتوای مجرمانه، از چهرههای تندروی زمان احمدینژاد است که همچنان در سمت خود مانده. این او بود که در برنامهی تلویزیونیِ «دیروز، امروز، فردا» به هر کس که از فیسبوک استفاده میکند تاخت و به علت یهودی بودن مارک زوکربرگ، بنیانگذار آن، این شبکه را صهیونیستی خواند (و البته توئیتر را هم همینطور). او گفت از این شبکهها نباید استفاده کرد همانطور که ورزشکاران ایرانی با همتایان اسرائیلیشان مسابقه نمیدهند! این درحالی است که خیلی وزرای ارشد روحانی، از جمله جواد ظریف، وزیر خارجه، صفحات فیسبوک معروف دارند (بگذریم که دفتر خود خامنهای هم در توئیتر صفحه دارد).
این وضعیت دولتِ «آشتی ملی» است. مقامِ مسئول سانسور اینترنت از زمان احمدینژاد بر جای مانده و با اینکه در کمیتهای که بر صدر آن است خود حق رای ندارد میتواند سیاستها را تعیین کند و در تلویزیون سراسری، وزاری دولت را به صهیونیسم متهم کند!
از سوی دیگر، مصطفی پورمحمدی، وزیر دادگستریِ این دولتِ اهل آشتی، احمد شهید، گزارشگر رسمی سازمان ملل را که روحانی و ظریف اینقدر برایش دلبری میکنند، «فرد فاسد و عملهی سیاسی» مینامد.
کار به جایی رسیده که علی یونسی، وزیر اطلاعات زمان خاتمی که از مشاورین نزدیک روحانی است، به دستگاه قضایی حمله میکند و میگوید مردم اعتماد خود را به آن دست دادهاند.
سران جنبش سبز
یکی از گامهای اصلی برای تشکیل دولتِ «آشتی ملی» قاعدتا میباید آزادی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، سران اصلاحطلب جنبش سبز، که بیش از سه سال است در حصر هستند، میبود. روحانی بارها قولّهایی غیرمستقیم در این مورد داده بود و قرار بود شورای عالی امنیت ملی (که دبیرش، علی شمخانی، وزیر دفاع زمان خاتمی است) آنرا پیگیری کند. چنین حرکتی میتوانست پیروزی بزرگی برای او به حساب بیاید و نشان دهد که حداقل تمام طیفهای اصلی رژیم پشت حکومت او گرد آمدهاند.
دوباره اینجا است که اژهای وارد میشود.
او در آخرین کنفرانس خبری هفتگی خود مشخصا به کروبی (که خبرنگاری در موردش پرسیده بود) حمله کرد و گفت هیچ تغییری در وضعیتش حاصل نشده و تازه نظام خیلی هم به او و سایر «سران فتنه»، «ارفاق» کرده است. اژهای بعد در کمال وقاحت گفت موسوی و کروبی هم میتوانند مثل «هر مجرم دیگری» توبه و طلب استغفار کنند! (محمدتقی، پسرِ کروبی، در جواب گفت پدرش مقابل هیچ خدای زمینی توبه نمیکند).
بنابراین بر سر این مسالهی حساس میبینیم که بخشّهای محافظهکاری همچون اژهای حاضر به آزاد کردن موسوی و کروبی نیستند چرا که آنرا یک قدم عقبنشینی از سرکوب خونین جنبش انقلابی سال ۸۸ میدانند.
اما اگر اینها که خود از سران نظام بودهاند (تا چه برسد به بسیاری زندانیان سیاسی دیگر) قرار است آزاد نشوند چگونه میتوان تصویری از گشایش سیاسی و فضای باز داد؟
دولت، تلاشّهایی کرده است تا به صورت کنترلشده جای فعالیت بعضی احزاب خودی را باز کند. رحمانی فضلی، وزیرِ کشور روحانی که اصولگرا است، مدتی پیش کنفرانسی با حضور تمام احزاب قانونی و فعال کشور ترتیب داد. حزبِ کروبی، اعتماد ملی، هم حضور داشت و رسول منتجبنیا از جانب آن شرکت کرد. اما در اینجا نیز بیش از هر چیز غیبت دو نیروی اصلی اصلاحطلب به چشم میآمد: جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که هر دو به حکم قوهی قضائیه محکوم و «منحل» شدهاند. اصولگرایان از این فرصت استفاده کردند تا دوباره به «فتنه» حمله کنند.
حتی وقتی جبههی مشارکت فک پلمب دفترش را مدتی باز کرد تا به مسائلی با مالک ساختمان رسیدگی شود، نیروهای امنیتی هجوم آورند و به سرعت آنرا دوباره پلمب کردند. رسانههایی همچون خبرگزاری فارس با زبان بسیار تند به این دو حزب اصلی اصطلاحطلبان (که اصلِ رهبریاش امروز یا در زندانند و یا در تبعید) حمله میکنند و دولت را از هرگونه همکاری با آنها بر حذر میدارند.
گشایش از پایین
با این همه شکی نیست که فضای نفس کشیدن کمی راحتتر شده است و به تدریج حرکاتهایی از پایین شکل میگیرد. دانشجویان و جوانان از روزنههای موجود برای جلو آمدن استفاده میکنند و بسیاری نشریات مستقل دانشجویی در مدت اخیر منتشر شدهاند.
حتی وقتی مرضیه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست، کنفرانسی در مورد وضعیت محیط زیست کشور راه میاندازد، و بسیاری از فعالین جوان شرکت میکنند، رسانههای اصولگرا به وحشت میافتند. شبکهی ۲ مجبور میشود در اخبار رسمی خود به این کنفرانس که امثال صادق زیباکلام هم در آن سخنرانی کردند حمله کند!
این نشان از واهمههای موجود از هرگونه حرکت اجتماعی میدهد و البته از اجتنابناپذیر وقوع آن در دورهی آینده.
مهمتر از آن اما داغ شدن دوبارهی تنور جنبش کارگری است. در ستون «از کارگران چه خبر؟» این شماره اخبار برخی مبارزات کارگری کنونی را، از یزد تا آذربایجان، میخوانید.
در اینجا هم اما جا دارد به اژهای اشاره کنیم که با قویترین لحن به کارگران حمله کرد و گفت اعتصاب کارگری اگر «بر خلاف نظم عمومی و امنیت ملی» باشد با قویترین برخورد روبرو میشود. این است صدای هراسان نظام از حرکت کارگران!
سقراطها این بار شوکران نمینوشند
روحانی در سخنرانی اخیر خود در جمع دانشجویان از آنها خواسته بود که در نقد دولت جرات سقراط را به خرج دهند؛ یعنی همان فیلسوف شهیر یونانی که در دادگاه از عقایدِ سنتشکنانهاش دفاع کرد حتی زمانی که او را با مرگ با نوشیدن شوکران مجبور کردند.
شکی نیست که سقراطهایی در حال ظهور از روزنههای مختلف جامعهی جوانانِ ایران هستند. اما روحانی باید دو چیز را بخاطر داشته باشد:
۱) این روحیهی سقراطی باعث میشود بیش از هر چیز علیه سیاستهای اقتصادی و امنیتی دولت خود او به پا خیزند.
۲) سقراطها اینبار با نوشیدن شوکران جان نمیدهند تا از صحنه کنار روند. آنها به صحنه خواهند آمد تا او را به چالش بکشند.
آیندهی ایران را جوانان و کارگران آن رقم خواهند زد.*