ایران و ملیت ها

ایران ۸۰ میلیونی امروز را ملیت های مختلفی شکل داده اند. به غیر از فارس ها که به نظر میرسد بزرگترین اقلیت ملی اند، اقلیت های دیگر عبارت اند از آذربایجانی ها، کردها، بلوچ ها، عرب ها، ترک ها، لرها، قشقایی ها و بختیاری ها. ارمنی ها و آسوری ها، یهودی یان و…شاید بشود ملیت های بیشتری را هم برشمرد. پایه های تفاوت این ملیت ها زبان های متفاوت شان است و بخشی هم مذهب شان. مثلا مذهب ارمنی ها و آسوری ها مسیحی است، مذهب کرد و بلوچ و عرب ها سنی مسلمان است و اکثر بقیه شیعه مسلمان اند.
این که برشمرده شد یک تقسیم بندی سنتی و قدیمی است. سنتی است به این دلیل که بخش هایی از اینها به تدریج زبان شان به هم نزدیکتر و پایه های ملیتی ویژه شان ضعیف تر شده است. بخشی هم مذهب شان پایه ملیت شان است، مانند یهودی ها و بهایی ها که دومی ها حقوق شهروندی به رسمیت شناخته شده ای ندارند.
دلیل دیگر سنتی و کهنه شدن این تقسیم بندی تغییراتی است که ایران در سه دهه گذشته از سر گذرانده است. بعداز انقلاب ۱۹۷۹ که مردم توقع بالاتری از زندگی داشتند، اسلامی ها به قدرت رسیدند. چیزی که کسی یکسال قبل پیش بینی نمیکرد. از شانس ایران و انقلابش آن دوره دوره جنگ سرد بود. ایران هم در همسایگی شوروی بود. امریکا و غرب به یک کمربند سبز به دور شوروی نیاز داشتند که ایران بخشی از آن بود. به همین دلیل در بحبوحه پیروزی انقلاب ایران، قدرت های غربی در یک کنفرانس در شهر گوادلوپ پزیرفتند که بهترین آلترناتیو مورد قبول آنها خمینی و اسلام اوست که به اندازه کافی ضد کمونیست است. و در ان کنفرانس رسما قدرت را به آنها تحویل دادند…

روی کار آمدن اسلامی ها به معنی پس رفت جامعه ایران بود. اسلام که دین اکثریت مردم بود، به ابزار قدرت تبدیل شد و دینی که هزار و چهارصد سال ظاهرا سالم مانده بود، زیر تعرض همگانی رفت. علت این بود که دولت سرمایه داری جدید تمام تعرضاتش به زندگی مردم را به اسم اسلام انجام داد. از اعدام های وسیع تا دخالت در کوچکترین مسئله مردم، از اتاق خواب تا ظرف غذا زیر تعرض و دخالت اسلام قرار گرفت. از آنروز به بعد اسلام و فرهنگ اسلامی و سنن و آداب و فرهنگ اسلامی توسط توده میلیونی مردم مورد بازبینی قرار گرفت. از آن روز به این طرف میلیون ها مردم اسلام و فرهنگ و سننش را زیر پا نهاده و زندگی خود را از این پدیده پاک کرده اند.
نتیجتا دیگر پایه ملیتی متکی به مذهب تضعیف شد. و این روزها اسم بردن از اسلام به عنوان دین اکثریت بی احترامی به میلیون ها مردمی است که دیگر هیچ دینی ندارند. در نسل جوان این پدیده پررنگ تر و قابل روئیت تر است. قدیمی ها بیشتر به دین شان چسبیده اند. اما بطور کلی میشود گفت جنبش ضد مذهبی در ایران امروز قوی ترین جنبش ضد مذهبی بوده که شاید تاریخ به خود دیده است. اگر گفته شود جنبش سکولار در ایران با سرعت بیش از هر جای دنیا به پیش میرود اغراقی نشده است. این ها یعنی مذهب دیگر یک فاکتور مهم در معجون سازنده ملیت نیست.

ملیت امروز به دلایل دیگری کمتر میرا بوده است؛ دخالت کشورهای همسایه آتش ملیت را باد زده است؛ مثلا اگر کشورهای عرب همسایه ایران نبودند، ملیت عربی تضعیف می شد. یا اگر دخالت ترکیه نبود، ملیت آذری و یا ترکی در ایران تضعیف می شد. همچنانکه اگر کشمکش های منطقه ای نمی بود، ملیت کردی هم به موقعیت قوی امروز نبود، چون در دوران قبل از انقلاب ۱۹۷۹ در خیلی از مناطق تضعیف شده بود و در ملیت بزرگتر به نام ایرانی انتگره تر شده بود.

امروز ایران امید زیادی به رئیس جمهور فعلی است. اما در دنیای واقعی این امید اساسا متعلق به طبقه بالای جامعه و طبقه متوسطه است. طبقه کارگر و مردمان کم درآمد به زودی متوجه شدند که امید طبقات بالا به دولت جدید حق شان است ولی دولت جدید مثل همه دولت های دیگر دولت طبقه سرمایه دار است. این یعنی تقسیم امروز ایران بیش از اینکه بر پایه ملیت ها باشد، برپایه دو طبقه اصلی است؛ طبقه کارگر بزرگ و صنعتی و طبقه سرمایه دار بسیار قدرتمند. نتیجتا اگر کسی از من بپرسد ملیت ها در ایران چگونه تقسیم بندی میشوند، من و میلیون ها مردم میتوانیم داد بزنیم که در ایران دو ملیت جامعه را تقسیم کرده اند؛ طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار.ُ
سیروان فتاحی.