برنده تحولات اوکراین کیست؟

بحران اوکراین از ماه نوامبر سال گذشته یعنی حدود سه ماه قبل و هنگامی آغاز شد که ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهوری سابق این کشور، امضای قراردادی تجاری و اقتصادی با اتحادیه اروپا را نپذیرفت و ترجیح داد روابط مستحکم تجاری خود را با روسیه افزایش دهد. در آخرین تحولات مجلس اوکراین رئیس جمهور یاکونوویچ را رسما از سمت خود برکنار کرد و آلکساندر تورچینف رئیس پارلمان را بطور موقت به عنوان رئیس جمهور تعیین کرد. قرار است انتخابات برای تعیین رئیس جمهور جدید ٢۵ ماه مه یعنی حدود سه ماه دیگر برگزار شود. در یک تحول دیگر خانم یولیا تیموشنکو نخست وزیر سابق این کشور که بیش از دو سال پیش در ادامه جنگ قدرت در این کشور به زندان انداخته شده بود، از زندان آزاد شد و اکنون از او بعنوان رئیس جمهور و رهبر آینده این کشور نام برده میشود. طی این مدت بیش از ٨٠ نفر از تظاهر کنندگان کشته شدند. یانوکوویچ رئیس جمهور سابق در یک استان در جنوب شرقی این کشور در ساحل کریمه مخفی است و دستور بازداشت او صادر شده است.
تا اینجا روشن است که بازنده تحولات اوکراین آشکارا پوتین و دولت مافیائی روسیه است که عملا یک متحد اصلی اقتصادی و سیاسی خودرا از دست داده است. اما بسیاری از مفسرین سیاسی ارزیابی شان اینست که برنده اوضاع اوکراین الزاما اتحادیه اروپا و غرب نیست. جنگ قدرت سالهاست میان جریانات مختلف حاکم در اوکراین جریان دارد. تا روزهای اخیر این دولت روسیه بود که در اوکراین دست بالا را داشت. اما تحولات اخیر موازنه را کلا عوض کرد. مساله اساسی اینست که با خیزش توده ای و قیام گسترده مردم نه فقط جناحها و جریانات طرفدار روسیه بلکه طرفداران اتحادیه اروپا نیز قدرت کنترل اوضاع را ندارند. معضل اصلی هردوطرف اینست که رقابتهایی که طی سالها در بالا جریان داشت طی این چند ماه به خیابان کشیده شد. خیزش مردم رقابتها را از حالت قبلی یعنی کشاکش در بالا خارج کرده و به صورت یک خیزش توده ای و قیام و تظاهرات و اشغال کاخ ریاست جمهوری تبدیل کردند. اکنون دیگر جنگ سه طرف پیدا کرده است. مردم طی این خیزشها طعم قدرت خودرا چشیدند و دیکتاتوری از هیچ نوعش را نمیخواهند. نه نوع روسی و نه نوع اروپایی. بنا به یک گزارش در هر شهری صدها شورای مردمی تشکیل شده. جنوب شرقی اوکراین هنوز تحت کنترل طرفداران روسیه و رئیس جمهور سابق است و بخش اعظم کشور در دست بخشهای مختلف مردم است. مساله اصلی اینست که اروپا و آمریکا پایشان به این کشاکش کشیده شده اما قدرت کنترل اوضاع را ندارند. غرب نه توان و نه تمایل جدا کردن کامل اوکراین از سیاستهای روسیه را ندارد. آنها به نفع خود نمی بینند که بر سر اوکراین کشاکشی را دامن بزنند که میتواند تا سر حد درگیریهای نظامی نیز کشیده شود. ترجیحشان اینست که سیاستی بینابینی را دنبال کنند و از شرایط اوکراین برای امتیاز گیری از روسیه در کشاکشهای دیگر از جمله ایران و سوریه و غیره استفاده کنند.. خانم تیموشنکو نخست وزیر سابق این کشور که اکنون از زندان آزاد شده و به عنوان رهبر اوضاع ارز اندام میکند خود سابقه خوبی در اوکراین ندارد. دولت او یک دولت بسیار فاسد و مملو از باندبازیهای سیاسی و اقتصادی بود. او اکنون خودرا طرفدار عضویت اوکراین در اروپای واحد معرفی میکند.
برای اوکراین بریدن کامل از روسیه ساده نیست. مناسبات اصلی اقتصادی این کشور تا کنون با روسیه بوده است و سرمایه داران روسی جای پای محکمی در این کشور دارند. در بخشهای جنوبی و جنوب شرقی هنوز طرفداران روسیه کنترل اوضاع را در دست دارند. بنابر همه اینها خانم تیموشنکو مایل است که بین روسیه و اروپا بند بازی کند.
مساله اصلی اما اکنون مردمی هستند که اوضاع را انقلابی میدانند و میدان مرکزی کیف را ترک نمیکنند. در شرایط فعلی آینده سیاسی اوکراین قابل پیش بینی نیست. این کشور اکنون شکافهای عظیمی برداشته است. اما یک چیز روشن است: هیچکس نمیتواند مثل دوره یانوکوویچ و یا دوره تیموشکنو یک دیکتاتوری متمایل به روسیه یا متمایل به غرب را بسادگی برپا کند و حقوق و و رفاه و آزادیهای سیاسی مردم را نادیده بگیرد. این آغاز دوره ای تازه است که فضا و امکانات برای نیروهای مردمی بازتر و بیشتر خواهد بود. جریانات سیاسی چپ و رادیکال که تاکنون حاشیه ای بوده اند در جریانات اخیر میدان دار شده اند. اما هیچکدام پلاتفرم و خواستهای روشنی ندارند. این اوضاع باعث شده است علیرغم فرار رئیس جمهور و روی کار آمدن یک رئیس جمهور طرفدار اروپا و فرار بخش زیادی از طرفداران یانوکوویچ، مردم اعلام کنند که میدان مرکزی شهر را تا انتخابات بعدی ترک نمیکنند. این ابراز عدم اعتماد به دولت موقت کنونی و تیموشنکو و رهبران خود گمارده کنونی اوکراین است. *