مستند پروپاگاندا ساخت کره شمالی

مستند پروپاگاندا ساخت کره شمالی ۲۰۱۲، یک ویدئوی ۹۵ دقیقه ای و آموزشی بوده که ظاهرا به منظور اطلاع رسانی به شهروندان ساکن جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی در مورد خطرات ناشی از پروپاگاندا یا همان تبلیغات سیاسی و هدفمند کشورهای غربی ارائه شده است. آپلودر یا شخصی که ویدئو را برای اولین بار روی شبکه اینترنت قرار داده است، معروف به سابین بوده که بعد از دستگیری توسط مزدوران پلیس فدرال عموسام و گذراندن بازجویی های فشرده و پیاپی مجبور به ارایه توضیحات در مورد ریشه های اصلی این مستند و اینکه چگونه بدست او رسیده، می گردد. سابین تصریح نموده که این فیلم توسط یک زن و مرد که ظاهرا از کره شمالی فرار کرده اند، در هنگام بازدیدش از سئول، پایتخت کره جنوبی به دستش رسیده است. با اینحال سابین در ادامه می گوید: معتقد است که تهیه کنندگان در اصل جزو سمپات های کره شمالی بوده و مخاطبین مستند نیز در درجه اول غربیها و انسانهای می باشند که روزانه توسط بیشمار دم و دستگاه سخن پراکنی بمباران تبلیغاتی گشته و بعنوان برده های مدرنِ مصرف کننده و آشغال ساز، عملکرد و مقدرات ذهن خود را به دستان رژیمهای حاکم سپرده تا هر طور که می خواهند، کنترل شان نمایند. این اظهارات به این دلیل بیان شده اند که مسایل مطرح شده در مستند، بسیار دقیق، گسترده و سیستماتیک بوده و طراحی چنین سیستم درهم تنیده و بهم مربوطی در قالب یک مستند نمی تواند کار یکسری هوادار و سمپات دولت کره شمالی باشد بلکه ارگانهای بزرگ دولتی و نهادهای وابسته به آن در پشت قضیه قرار داشته اند.
بهر حال، هر چند منشأ مستند پروپاگاندا در هاله ای از ابهام باقی مانده است، ولی یکی از نکات تأثیر گذارش این واقعیت می باشد که بخاطر آنالیز مُتد کاربردی تبلیغات در غرب، به ریشه های تاریخی مسئله رجوع نموده و اسناد و مدارک زیادی از چگونگی بوجود آمدن اولین نهادها و ارگانهای تبلیغاتی غربی تهیه و به بیننده معرفی نموده و با اینکار به مصاف جنگ تبلیغاتی جهان غرب علیه کره شمالی رفته تا سیاستهای کثیف آنها را در قبال مردمان آن دیار و دیگر نقاط جهان افشاء نماید، به دیگر سخن علاوه بر واکاوی تاریخ امپریالیسم و جنگهای مکرر آنها برای تسلط بر منابع و نیروی کار دیگر کشورهای جهان، تبدیل انسان امروز غرب را به شخصیتی بی هویت، خنثی و پاسیو، از خود بیگانه، ناامید، مصرف کننده صرف، معتاد به موزیک و سکس و خریدهای هر روزه و در کل، انسانهای ماشینی و بی اراده بیان می کند.
به نظر می رسد که نگرش کلی فیلم، آموزش، وارد کردن شوک و دادن این هشدار به مخاطبین غربی باشد که در جوامع کنترل شده توسط یک درصد از نخبگان اولترا سرمایه دار و گروهکهایی مانند بیلدربرگ – رویچیلدها، به هیچ عنوان نمی توان ادعای حاکمیت دمکراسی واقعی و مردم سالاری را نمود و دقیقا به همین دلیل می باشد که دستگاههای عظیم تبلیغاتی و غولهای رسانه ای عَلم شده اند تا بکمک تحریف حقایق، شستشوی مغزی، بمباران تبلیغاتی و براه انداختن عملیات روانی، این مهم را ولو بصورت دروغین هم که شده برای سرکردگان غربی تحقق بخشند، که گویا تمدن آنها مظهر دمکراسی و مخلفاتش همچون حقوق بشر و رفاه و بیشمار حق و حقوق رنگارنگ دیگر می باشد، این در حالی است که امروزه حداقل برای بخشهای وسیعی از مردمان کشورهای جهان سوم مشخص شده که این دمکراسی کذایی در واقع چیزی نیست بغیر از محق شمردن و استحقاقیت بخشیدن غربیها به خودشان، طی یک پروسه نابرابر و کاملا اشتباهِ مقایسه کردن کشورها و فرهنگهای مختلف، قضاوت یکطرفه نمودن در مورد آنها و سپس صدور حکم مدرن و متمدن و دمکرات بودن برای خود بدون اینکه به متهم فرصت دفاع داده شود و در مرحله پایانی، اشاعه این نوع استنتاجات دلبخواهی توسط مدیا خودی و خوراندن آن به شهروندانشان می باشد. مثلا هر یک از ما بکرات شاهد بوده ایم که ژورنالیسم نوکر صفت غربی در کمال زرنگی یکسری زن نیمه لخت را در کنار سواحل کشورهای اروپایی و مشغول آفتاب گرفتن نشان می دهد که بهمراه موزیک متن ملایم و سخنان دلنشین مجری برنامه، این تفکر التقاطی به بیننده حقنه می شود که بله در اینجا خانمها در آرامش کامل دارند از آزادیهای فردی خویش از جمله لخت و عور بودن لذت می برند، بعد از القای این اراجیف، دوربین مستقیما سر از اردوگاه آوراگان جنگ داخلی سومالی در اتیوپی در آورده و زنانی را به تصویر می کشد که یا نقاره بسته اند و یا یک چشم و بخشی از بینی شان بیرون از حجاب قرار گرفته و فورا این تصور را در ذهن بیننده بوجود می آورد که بله، اینجا زنها حق ندارند لباس و پوشش خود را تعیین نمایند و مردسالاری دمار از روزگارشان در آورده است، نتیجه آخر که بصورت تبلیغات در ذهن بیننده ناشی کاشته می شود، این تصور است که زنها در غرب کاملا آزاد می باشند و روی دیگر سکه هم، دربند بودن زنان کشورهای شرقی و جهان سوم می باشد که این روزها با اسلام فوبیای شدیدی عجین گشته است. اما واقعیت اینست که این مسایل سیاسی – ابزاری در حالی اتفاق می افتند که لباس و پوشاک، طبق تعارف انسانی – اخلاقی هیچ ربطی به آزادی نداشته و جزو ذات و حق و حقوق ابتدایی هر انسانی می باشند که میزان آن نیز با توجه به فرهنگها و ادیان و جغرافیای منطقه کم و زیاد شده است، ولی اگر دولت یا دین و فرهنگی بیاید و میزان و اندازه پوشاک مصرفی یک انسان را تعیین نماید در آن صورت می توان این پدیده را به نقض حق و حقوق انسانها متهم نمود که در دنیای امروزه و بخاطر مقاصد سیاسی – ابزاری به نقض آزادی، باز تعریف شده است. نکته دیگر در همین خصوص نیز بر می گردد به تعاریف سفسطه آمیز مدیای غربی از واژه آزادی، یعنی بشریت روزانه و از راههای گوناگون تحریک می گردد تا بیشترین حق و حقوق را بصورت کاملا خود پرستانه برای خود تقاضا نموده در حالیکه هیچ بحثی از اخلاقیات لازم برای زیستن ما بعنوان موجودات اجتماعی نشده و در واقع سرِ رشته دراز حق و حقوق را بدون لحاظ داشتن یا یادآوری هیچ نوع اخلاق و پرنسیبهای انسانی، توسط مدیا دست انسانها داده می شود تا آن را دنبال نمایند و نتیجه وضعیتی شده که در حال حاضر با آن روبرو شده ایم، خواستن همه چیز برای خود بدون احساس مسئولیت در برابر حق و حقوق و ارزشهای دیگران.
در صحنه های اولیه مستند می بینیم که عده ای در حال جیغ کشیدن، فریادهای هیستریک و زنجوره های وحشتناک می باشند و بقول راوی فیلم: فکر نکنید اینها راههای رسیدن به خدا را پیدا کرده یا به حقیقت و شناخت رسیده اند بلکه اینهمه حقارت و مسخ شدگیِ به نمایش در آمده، تنها بخاطر رسیدن به کالای مصرفی و در اینجا بطور مشخص، کفشهای کتانی می باشد و یا در بخش دیگری، مردکی را می بینیم که توسط مردم و دوربین های فیلمبرداری احاطه شده و بعنوان شخصیتی بسیار مهربان، خوشبخت و قابل احترام به تصویر کشیده شده، اما در برابر سؤال راوی فیلم که می پرسد: آیا این مرد با اختراع یک داروی جدید باعث نجات جان هزاران بیمار از مرگ شده است ؟ آیا این شخص به نمایندگی از طرف جامعه خود به پست و مقامی عالیرتبه انتخاب شده است ؟ نه، اصلا از این خبرها نسیت، ایشان ظاهرا اولین کسی می باشند که توانسته یک گوشی آیفون مدل جدید بخرد. اینجا مستند به دنبال نقد سیاستهایی است که بوسیله کمونیسم هراسی و تروریسم، مردم را در چنبره سرمایه داری و مذهب و حاکمیت یک درصد نخبه، گیر انداخته تا بعدا توسط صنایع موسوم به روابط عمومی، آنها را شستشوی مغزی بیشتر نموده و ملکه ذهنشان را مارکهای تجاری مختلف و شعارهایی توخالی همچون: این همه چیز را تغییر می دهد یا من عاشق این هستم و غیره بکنند. همچنین در بخشهای دیگر مستند می بینیم که رسانه های جریان اصلی و حاکم بر جهان با بهره گیری از فیلم های کوئنتین تارانتینو و مجموعه تلویزیونی آخرین بازماندگان، در حال به تصویر کشیدن جهان به عنوان محلی خشونت آمیز و میدان تنازع برای بقا بوده که در آن تنها بیرحم ترین ها موفق می شوند و البته بزعم این سریال ها، آخرین بازماندگان هم از میان نسل بلوند و نژاد انگلساکسون – وایکینگها بوده و هم آنها هستند که برای نسل بشری و ادامه حیات بر روی کره زمین، تعیین تکلیف نهایی می کنند.
در ادامه مستند شاهد هستیم که چگونه مدیای غربی و حجم تبلیغات آن، در فردای جنگ جهانی دوم نه تنها کاهش نمی یابد، بلکه علاوه بر تحریف حقایق مربوط به جنگ و انداختن مسئولیت جنایات انجام گرفته بر عهده شیاطینی همچون هیتلر و تبرئه نمودن متفقین بعنوان ناجیان نسل بشری، سعی دارد مردم را پای تلویزیون یا همان جعبه سیاه نشانده تا دلقکهای رنگارنگ سیستم و افراد مستعدِ ابتلا به نارسیسم و خود شیفتگی را تماشا نموده و آنها را الگوی زندگانی مصرفی خویش قرار دهند و همزمان که پای قارقارکهای داخل منازلشان نشسته اند، مشغول مصرف مواد غذایی سمی و ژنریک – هورمونی گردند.
بنابراین مردمان غرب در فقدان آموزشهای سیاسی و شعور اجتماعی کافی، در واقع به سرکردگان و اساتید کنترل بیرون آمده از اتاقهای سیاه فکر، اجازه داده اند که حکومت هایشان بدون نیاز داشتن به هیچ نوع اجماع ملی یا کسب اجازه از آنها، وارد جنگهای امپریالیستی شده و هر روز شتر مرگ و نابودی را به بهانه جنگِ به اصطلاح علیه تروریسم، جلوی درِ خانه یک کشور دیگر و مردمانش بخوابانند و همچنانکه در مستند به مردم و جوانان کره شمالی هشدار داده شده است: در مورد تهدیدات نظامی غرب باید مراقب باشند زیرا آنان در گذشته آمده اند و دگر بار خواهند آمد تا کشورمان را بخاک و خون بکشند. هشداری که البته از دیرباز متوجه کشورمان، ایران هم بوده است.
اگر چه مستند پروپاگاندا بخشی از نظرات خویش را بر مبنای فرضیات و تئوری ثابت شده توطئه، پایه ریزی نموده است ولی در بسیاری از موارد نیز ادله قاطع در مورد مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ارایه نموده است که یکی از آنها، توطئه ۱۱ سپتامبر و طراحی آن توسط مراکز تولید و صدور شر و نفرت در جهان می باشد، اعمالی که ابتدا به ساکن نبوده و دارای سابقه تاریخی می باشند که از جمله مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود: در آلمان تحت تسلط نازیها، بدستور گوبلز ساختمان پارلمان یا رایشتاک به آتش کشیده می شود تا با متهم نمودن کمونیستها به انجام آن، زمینه را برای سرکوب داخلی و سوق دادن کشور بسوی جنگ دوم جهانی فراهم نمایند و یا حمله چشم بادامیهای ژاپنی به بندر پرل هاربر که علیرغم ارسال هشدارهای اولیه مبنی بر احتمال قریب الوقوع بودن این حمله توسط دولتهای انگلیس، استرالیا و شوروی پیشین به دولت آمریکا، دیدیم که این هشدارها عمدا به فرماندهان نظامی ارتش یانکی منتقل نشده تا آنها در غفلت باقی مانده و در واقع راه برای انجام این حمله ژاپنی ها هموار گشت تا در پیشگاه افکار عمومی مردم آن دوران آمریکا، بهانه ای برای دولت یانکی و ورود آن به جنگ با ژاپن فراهم گردد و همچنین ماجرای حمله دروغین نیروهای ویتنامی در خلیج تونکن به ارتش آمریکا و حمله بعد از آن به ویتنام که همگی جزو عملیاتهای موسوم به پرچم دروغین بوده و اکنون در اوایل قرن بیست و یکم، بازهم سران و سرکردگان یانکی توطئه ای دیگر را از آستین بیرون کشیده تا آن را دستاویزی برای شروع مجدد یکسری حملات و شبیخونها، علیه دیگر کشورهای جهان قرار دهند و همانطور که در عمل می بینیم پیراهن عثمان یازدهم سپتامبر تا کنون کشورهای عراق و افغانستان را به ورطه نابودی کشانده و سوریه و چندین کشور دیگر نیز توسط روشهای جنگِ سخت یا نرم زیر هجمه های امپریالیستی رفته اند.
درک و فهمش مستند پروپاگاندا به دلیل وسعت مسایلی که مطرح و به بیننده عرضه می دارد، مستلزم داشتن اطلاع و احاطه تقریبا کامل بر یک پروسه طولانی از حوادث تاریخی – اجتماعی و رویدادهای سیاسی – فرهنگی می باشد و در واقع، مستند کل عواطف، احساسات، خشم و تفکر و تأملات بیننده را به این دلیل تحت تأثیر خود قرار می دهد تا در نتیجه تجزیه و تحلیل مسایل و مقایسه آن با یک کل که در اینجا مشخصا سیر تاریخ می باشد، تماشاگر بتواند تتمه حقایق را از زیر خروارها دروغ، تحریفات، جنایات و توطئه های مختلف بیرون کشیده و آن را به ذهن جستجو گر و تشنه خویش اهدا نماید.
سخنِ آخر
در مستند اشاراتی ولو مختصر به مواد غذایی – سمی و داروها شده است ولی بنابر هر دلیلی زوم اصلی روی پروپاگاندا بعنوان نوک حمله مدیا در اجرای پروسه کنترل اذهان بشری باقی می ماند. اما در واقع، مثلثِ کنترل انسان در دنیای مدرن کنونی دارای سه زاویه با اهداف مشترک می باشد. غذا – دارو، سیستم آموزشی و مدیا.
علم ابزاری امروزه، با دستکاری و به اصطلاح مهندسی ژنتیکِ مواد غذایی، باعث بروز بیشمار مشکلات مختلف از نفخ شکم و زخم معده گرفته تا دیابت، فشار خون و چاقی مفرط گشته است، لذا علاوه بر تبعات ناخوشایند اخلاقی – انسانی این مسایل، باید توجه داشته باشیم که انسان ناسالم و بیمار بخاطر مشکلاتی که گریبانگیرش شده اند، در موقعیت ضعف قرار گرفته و کنترل آن بسادگی ممکن می باشد. بُعد دیگر مسئله هم، داروها می باشند. یعنی موادی که انسانها در اصل بخاطر بهبود امراض و مشکلات فیزیکی – روانی شان مصرف می کنند، این در حالیست که داروهای امروزه با ترکیبات شیمیایی بسیار پیچیده شان، بشریت را در چنبره عوارض عمدی یا غیر عمدی مصرف شان انداخته اند. پس می توان نتیجه گرفت که امروزه غذاها و داروها دستکاری شده، علاوه بر سود ناشی از فروششان، توسط حاکمان برای بیمار نمودن، کنترل جمعیت، ایجاد تغییرات ژنتیکی و تدریجی از جمله بهم زدن توازن طبیعی بین انسان زن و مرد، عقیم سازی، تقویت روحیات پرخاشگری یا تسلیم و تمکین و جهت دادن به گرایشات و غرایز جنسی و عاطفی انسانها بکار رفته و یکی از پیچیده ترین لایه های کنترل سیستم و دولتها، بر جوامع انسانی را فراهم نموده اند. لازم بذکر می باشد که اسکاندیناوی بعنوان لابراتور و حیاط خلوت سرمایه داری جهانی یکی از خطرناکترین اماکن برای تست این نوع از شیوه های پیشرفته کنترل بوده و متأسفانه بخش زیادی از ساکنان آن به انسانهای ماشینی و بی اراده یا بیماران روحی – روانی تبدیل شده اند. تأسیس آزمایشگاه بسیار بزرگ مسایل ژنتیک تحت عنوان پروژه یوژنیکس در شمال نروز و توسط بنیاد راکفلر و بیل گیتس سرکرده مایکروسافت نیز شاهد دیگری می باشد بر ادعای بالا. همچنین از بزرگترین جنایتکارانی که در این پروسه خطرناک انحطاط و میرایش ذهنی – روانی انسانها، با دولتها تبانی آشکار نموده اند، شرکتهای داروسازی و روانکاوهای رنگارنگی می باشند که بصورت کیلویی، انواع و اقسام داروهای روانگردان را برای کودک شش ساله گرفته تا سالمندان هشتاد ساله تجویز می نمایند.
لایه دوم کنترل، سیستم آموزش کنونی از کودکستان تا دانشگاه می باشد. از بدو تأسیس نظامهای آموزشی در تاریخ بشری تا قبل از دهه های هفتاد میلادی، آموزش بر اساس فلسفه بوده و این یعنی، علاوه بر آموزشِ مسایل مختلف علمی، اخلاق و نوعی از جهان بینی مذهبی یا غیر مذهبی نیز، به دانش آموزان درس داده می شد تا در دنیای بعد از تحصیلات و در واقع زندگی کاری، شخص بتواند علوم یاد گرفته شده را در کنترل اخلاقیات خویش قرار داده و از آنها هیچ گونه استفاده ناانسانی و خطرناک نکند، چرا که بشریت آن دوران، به حق، انسانهای هوشمند و باسواد را بنوعی واجبِ کنترل شدن می دانست تا هوشمندی شان کار دست بقیه ندهد، این شیوه از آموزش را، آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت می نامیدند که هنوز هم در برخی از کشورهای جهان سوم در حال اجرا می باشد. اما بعد از دوران طلایی دهه های هفتاد، شیوه آموزش بر اساس فلسفه حذف و بجای آن آموزش صرف و بر مبنای ریاضیات، وارد سیستم های غربی گردید که در آن فرد از کودکی تحت شدیدترین و سیستماتیک ترین آموزشهای هوشمندانه و متفکرانه قرار گرفته و به اخلاقیات، احساسات و عواطف انسانی اش فرصت ابراز و رشد کردن را نمی دهند. نتیجه این نوع آموزش این شده که فرد بعد از فارغ التحصیل شدن، بشدت باهوش، فرصت طلب، تاجر صفت، رقابتی، بازاری صفت و تا حد زیادی بی احساس و شعور می باشد. حتی در مشاغلی که با جان و ناموس و شرافت انسانها همچون طبابت سر و کار دارند، افراد تازه دکتر شده را دیگر نه با کتاب افلاطون بلکه با کتاب قانون اساسی کشورها قسم شغلی می دهند که اینهم خود گویای وضعیت بی اخلاق حاکم شده بر جوامع و سیستمهای راسیونال و منتج از عقلانیت ابزاری در غرب می باشند. در پایان باید متذکر شوم که بزرگترین و خطرناک ترین افرادی که در این پروسه ناانسانی، رژیمهای غربی را آگاهانه یا غیر عمدی کمک می کنند، کسی بغیر از معلمین و دبیران و اساتید دانشگاه که همگی در دورانهای قدیم از ارج و قرب خاصی برخوردار بودند، نمی باشند.
اما لایه سوم کنترل انسان که در مستند به آن پرداخته شده است، صنعت مدیا و عملیات روانی می باشد. از آنجا که دماگوژی و عوامفریبی و تحمیل نابرابری و بی عدالتی از اجزای لاینفک سیاستِ مبتنی بر قدرت می باشند، لذا سرکردگان زر و زور دنیا ظاهرا ناگزیر به انجام هر کاری برای حفظ این قدرت یا در واقع بیماری منتج از عقلانیت ابزاری و غرور کاذبِ انسانی می شوند. اینجاست که قدرت طبق قوانین و معاییر خود و برای ادامه سلطه اش، به کمک مدیا نیاز داشته و به راهکارهای متفاوتی چنگ می اندازد که در مجموع به عملیات روانی مشهور می باشند. هر چند رفقای کره شمالی در مستند مذکور سعی کرده اند این عملیات ها را واکاوی و افشاء نمایند ولی نباید فراموش کنیم که کارشناسان آنها هم از تأثیرات پیچیده تبلیغات سیاسی بدور نبوده که برای نمونه می توان به آوردن نقل قول از ریچارد داوکینز در مستند اشاره نمود، داوکینزی که یکی از خطرناکترین مزدوران راسیونالیته حاکم و اتاقهای فکر آن بوده و سالهاست در امتداد راه داروین ها و برتراند راسل ها، سعی دارد علاوه بر پیشبرد علم موسوم به اصلاحات نژادی، خود علم را به مذهب مدرن این دوران تبدیل نموده و بهمراه بیشمار استاد دانشگاه و علمای رنگارنگ، اذهان بشریت را بسوی موجودات فضایی، اینتلیجنت دیزاین یا طراحی هوشمند و غیره منحرف گرداند. کسی که حتی کتاب مشهورش بنام، توهم خدا، نیز با تیراژ چند میلیونی توسط همان اتاقهای فکر سیستم و سرکردگان پشت پرده قدرت جهان، چاپ و توزیع گردید و امروزه متأسفانه می بینیم که سازندگان مستند برای مقابله با نفوذ مذاهب به یاوه های این مترسک اقتدا نموده اند. بهرحال، پروسه کنترل و بردگی انسان روز به روز پیچیده تر شده و عوامل و فاکتورهای جدیدتری در آن دخالت داده می شوند. با توجه به اخباری که این روزها بطور مستمر در مورد حیوانات دفرمه شده ژنتیکی در سایتها و روزنامه های مختلف منتشر می گردند و همچنین مصاحبه مدویدف با کانال روسیه امروز و وزیر دفاع سابق کانادا در مورد رابطه داشتن دولتهای غربی و پیشرفته با موجودات فضایی، دور نیست روزهایی که در آن شاهد پیدا شدن سر و کله جدید ترین محصولات آزمایشگاههای ژنتیکی – نظامی سیستم و درگیری بشریت با آنها باشیم.
عملیات روانی چیست؟
عملیات روانی به زبان ساده حول محور انتقال یک پیام تبلیغاتی (پروپاگاندا) خاص به دشمن شکل می گیرد. عملیات روانی بر اساس نوع پروپاگاندا به انواع زیر تقسیم می شود:
عملیات روانی، عملیاتی برنامه ریزی شده در جهت القای اطلاعات گزینش شده یا سرنخهایی به مخاطب خارجی است به منظور تاثیرگذاری بر احساسات، انگیزه، طرز فکر و در نهایت رفتار دشمن خارجی، سازمانها، گروه ها و افراد. عملیات روانی ممکن است هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ مورد استفاده قرار گیرد.
عملیات روانی در سه سطح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی اجرا می‏شود.
عملیات روانی می تواند موجب ایجاد تنفر علیه رهبری دشمن در میان نیروهای مخالف، بزرگ جلوه دادن تهدیدها و از هم پاشیدن هماهنگی میان نیروهای دشمن شود. عملیات روانی می تواند دشمن را گیج نموده و قدرت تصمیم گیری را از وی سلب کند و در نهایت ابتکار عمل و امکان کنترل شرایط را از دشمن گرفته با پایین آوردن روحیه دشمن انگیزه برخورد تهاجمی را از انان سلب نموده و در نهایت وادار به تسلیم نماید
عملیات روانی به زبان ساده حول محور انتقال یک پیام تبلیغاتی (پروپاگاندا) خاص به دشمن شکل می گیرد. عملیات روانی بر اساس نوع پروپاگاندا به انواع زیر تقسیم می شود:
عملیات روانی سفید: این نوع عملیات را می توان عملیات روانی آشکار نیز نامید. در این حالت حکومت از رسانه‏های رسمی خود و یا از رسانه‏هایی که وابستگی آنها به حکومت آشکار است استفاده می کند. در عملیات روانی سفید محتوای پیام منتقل شده موضع رسمی حکومت تلقی می گردد.
عملیات روانی خاکستری: پروپاگاندا از طریق رسانه‏ های به ظاهر غیر وابسته به حکومت یا مستقل صورت می گیرد. در این حالت باورپذیری و در نتیجه تاثیرگذاری تبلیغات حکومتی بیشتر از زمانی است که همین پیام از طریق رسانه های حکومتی منتقل شود. این نوع عملیات روانی هنگامی موثر خواهد بود که طراحی آن از سوی حکومت برملا نشود و چنانچه به طور کامل از مجاری رسانه‏های غیر ایرانی مطرح شود بیشترین تاثیر را خواهد داشت.
عملیات روانی سیاه: ویژگی این عملیات این است که حکومت و منابع رسمی آن به هیچ وجه حاضر به قبول مسئولیت اطلاعات منتشر شده نیستند. این نوع عملیات اقداماتی نظیر درز دادن اطلاعات یا اسناد و مدارک رسواکننده یا افشاگرانه را شامل می گردد. با توجه به حساسیت سیاسی بسیار زیاد این نوع عملیات، حکومتها یا جناحهای سیاسی سعی می کنند هیچ گونه ردپایی از خود در این عملیات به جا نگذارند و معمولا افشاگری و نشت اطلاعات از طریق منابع ناشناس صورت می‏گیرد.
این نوع عملیات روانی هنگامی موثر خواهد بود که نتوان به راحتی اطلاعات و مدارکی برای نقض و بی اعتبار کردن تبلیغات صورت گرفته به دست آورد. چنانچه عملیات سیاه از طریق رسانه ای صورت گیرد که رویکرد خصمانه‏ای علیه حکومت دارد بیشترین تاثیرگذاری را خواهد داشت.
یک اصل مهم در عملیات روانی جدایی کامل عملیات خاکستری و سیاه از عملیات سفید است. یعنی هرگز نباید رسانه‏ها وافراد درگیر در عملیات خاکستری و سیاه (عملیات پنهان) در عملیات سفید (آشکار) نیز مشارکت داشته باشند.
مراحل عملیات روانی به شرح زیر است:
۱- تعیین هدف
۲- برآورد و ارزیابی وضعیت فعلی
۳- آماده سازی برنامه عملیات روانی
۴- انتخاب رسانه
۵- طرح ریزی پروپاگاندا
۶- تست اولیه (میزان حساسیت مخاطب و کارایی عملیات روانی بر گروه هدف را ارزیابی می کند)
۷- تولید مواد تبلیغاتی جنگ روانی
۸- اجرا
۹- جمع آوری اطلاعات در مورد پاسخ مخاطبان
۱۰- ارزیابی نهایی واکنشها
در این سلسله اقدامات پیش از هرچیز در قدم نخست بایستی با انجام تجزیه وتحلیلهای اطلاعاتی تعیین هدف صورت گیرد. یعنی مشخص شود کدام یک از اهداف می تواند بیشترین تاثیر و منفعت را به دنبال داشته باشد. به این منظور تحلیلگران عملیات روانی باید دریابند که گروه هدف در برابر کدام یک از اهداف اسیب پذیرتر و حساستر است. برای شناخت گروه هدف تحلیلگران رویکرد و وجه نظر گروه هدف در مورد شرایط فعلی، گله و شکایتهای آنها، ترکیب قومیتی، سطح احساس نا امیدی، ترکیب زبانی، مشکلات، حساسیتها، عادات، انگیزه ها، انتظارات و ویژگیهایی نظیر اینها را در گروه هدف مورد بررسی قرار می دهند. پس از این مرحله می توان اهداف را تعیین نمود که به این ترتیب اولین گام عملیات روانی برداشته می شود.
طراحی عملیات روانی در دنیای رسانه های مدرن باید با دقت تمام صورت گیرد زیرا یک اشتباه در طراحی برنامه می‏تواند باعث شود خبری ناخوشایند به سرعت در گوشه و کنار دنیا پخش شده و به عنوان موضع رسمی حکومت تلقی شود.
رسانه: رسانه های مورد استفاده در عملیات روانی بسیار متنوع است از جمله تلوزیون، رادیو، بلندگو، سایتهای اینترنتی، رسانه های چاپی، پخش کردن اعلامیه با هواپیما، درج خبر در روزنامه های خارجی یا پخش اطلاعاتی از طریق شبکه های تلویزیونی خارجی.
مترجم مستند و مقاله : فریدون حسین زاده

داونلود فیلم مستند پروپاگاندا ساخت کره شمالی با زیر نویس فارسی از لینکهای زیر
از سرور مدیا فایر
part.1
mediafire.com/download/m2jv5at54de3nof/Tablighat.part1.rar
part.2
mediafire.com/download/tyf5c8sueq84w19/Tablighat.part2.rar
part.3
mediafire.com/download/uqbev1vpocev0l5/Tablighat.part3.rar
part.4
mediafire.com/download/c76evrpd1e5tsk2/Tablighat.part4.rar
داونلود از تورنت
http://kickass.to/propaganda-t6511722.html
داونلود از یوتیوب
youtube.com/watch?v=wlnwr2HSQN8#t=1656
سایت برای داونلود فیلمهای یوتیوب
www.clipconverter.cc
داونلود زیر نویس فارسی بصورت جداگانه
s2.farsisubtitle.com/downloadz/index.php?act=view&id=41937