زبان مادریم را پاس بدار

زبان مادریم را پاس بدار
دیروز ٢١ فیبریواری بود، ساعت ٨ صبح کە از خواب بیدار شدم، انگار با آهنی فولادین بر سر و پیکرم کوبیدن بودند. فکر میکردم کە انگار از تمام زندگیم عقب ماندەام، با عجلە بە حمام رفتم و با یک دوش گرفتن کمی بە اوضاع پریشان خودم سر و سامان دادم.
صبحانە ،آری باید صبحانە میل می کردم اما نە، شوق جلسە و کنفرانس این میل را از من گرفت و حاضر نبودم بە هیچ قیمتی این کنفرانس را از دست بدهم.
سراسیمە و با اشتیاق لباسهایم را بر تن کردم و ادکلن زدم و شاداب راهی کنفرانس شدم، وقتی بە آنجا رسیدم دیدم جمعیت داخل سالن ساکت نشستەاند و یک خانم نروژی با روحیەای بسیار لطیف و با احساس در بارە زبان مادری صحبت میکرد.
آرام آرام در سالن را باز کردم و در اوج سکوت خود را بە یک صندلی خالی رساندم، نشستم و بە صحبتهای آن خانم نروژی گوش دادم. ذوق و شوق این جلسە من را بە گذشتەهای سیاە اندودم برد، بی اختیار در جامعە ایران قرار گرفتم، و بە یاد دوران بچگی خودم بە تفکر عمیق فرو رفتم، سر کلاس بودم ،همە بچەها نشستە بودیم ، معلم ادبیات دیر کردە بود، همە خوشحال بودیم کە یک ساعت را آزاد هستیم.
ساعت ١٠ صبح شد بە ناگاە معلم در کلاس را باز کرد و همە مثل تختە چوب سیقلی شدە صاف برپا شدیم، نجوای آمد و گفت بنشینید، نشستیم و کت خود را در آورد و گفت امروز املاء داریم ، قلم و کاغذهایتان را در بیاورید و تقلب هم نکنید.
گفت با یک شعر املاء را آغاز میکنیم:
ای زبان فارسی، ای درر دریای درری ـــــــــــــــــــــــــــــ ای تو میراث نیاکان،ای زبان مادری
در تو پیدا فرر ما، فرهنگ ما، آیین ما ــــــــــــــــــــــــــــــ از تو برپا، رایت دانایی و دانشوری
کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند ـــــــــــــــــــــــــــــــ جملە، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری
جاودان زی، ای زبان دانش و فرزانگی ـــــــــــــــــــــــــــ تا بە گیتی، نور بخشد آفتاب خاوری
فارسی را پاس میداریم، زیرا گفتەاند ـــــــــــــــــــــــــ زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری
*حـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداد عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادل*
سنگین بود ، من کە بە زبان کوردی تسلط نداشتم ، چە برسد بە زبان فارسی، از کجا باید معنی کلمات( زی یا درر یا خاوری) را می فهمیدم، املاء را نوشتیم اما من نمرە ٩ را از بیست کسب کردم و غلطهای زیادی داشتم و بە خاطر همین موضوع دو تا سیلی هم خوردم.
یکدفعە صدایم بلند شد و گفتم من کە فارس زبان نیستم ،سنگین است نمی توانم آنرا پاس بدارم، در کدامین کتاب و تفکرات مدرن بشری نوشتە شدە است کە منع زبان مادری و ترویج زبان دیگری باید بە خورد انسانها دادە شود ، بە خاطر همین مسئلە حدود یک هفتە از رفتن بە مدرسە منع شدم.
واقعا این سیلی باید بە صورت من میخورد یا بە صورت کسانی کە زبان مادری را از من دریغ کردە بودند، منە کورد بایستی جدا از تکلم بە صورت نوشتاری هم می نوشتم کە زبان پارسی را پاس بداریم، یعنی نە تنها مغز آدمها بلکە اعضای بدن وی را نیز بە اسارت درآوردە بودند.
آسمیلە کردن ملتهای تحت ستم بە صورت بسیار فشردە و تحقیر آمیز در جریان بود و اکنون نیز متداول است.
یکدفعە با کف زدن و تشویق کردن این خانم پرفسور نروژی از طرف حضار در سال کنفرانس اسلو، از تفکرات و خاطرات تلخ گذشتەام بە دنیا واقع برگشتم و دیدم کە یک گروە ۴ نفرە بە صورت میتنگ وار روی صحنە حضور پیدا کردند کە مجری آنهم یک آقای ایرانی بود، پسر خوبی بود، توانا و فهمیدە و مسلط بر زبان نروژی بود.
ایشان از ٣ نفر دیگر، سۆالاتی را پرسیدند، کە یکی از آنها از سامی های نروژ بودند کە خودشان صاحب یک زبان مستقل هستند بود ایشان یک انسان تحصیل کردە و فهمیدەای بودند و سخنانی در باب زبان مادری و تأثیرات بسزای زبان مادری در آموزش و پرورش را ایراد کردند و ابراز داشتند کە زبان مادری شناسە هر انسانی و هر ملتی میباشد و در موفقیت انسانها بسیار مفید و تأثیر گذار میباشد.
یکی دیگر پسر جوانی از ملت عرب بود کە مقیم دانمارک بودند و کتابی را نیز در همین باب کە شامل اهمیت و ارزش زبان مادری و تأثیرات آن بر جامعە بود بە چاپ رساندە بودند، قسمتهای از آنرا نیز برای حضار قراعت نمودند.
نفر سوم یک خانم آرژانتینی بود، ایشان دو رگە بودند کە سرگذشت بسیار اسفناک خود را در باب زبان مادری خود کە بە تحقیر حکومتداران کشورش در آمدە بود را بیان کردند و بە شدت از زبان مادری و تأثیرات مفید آن دفاع کردند و خواهان بە رسمیت شناختن همە زبانها بە زنجیر کشیدە شدە دنیا شدند.
اما چیزی کە ذهن من را بە خودش مشغول کرد، آقای مجری بودند کە ایشان از سوئد تشریف آوردە بودند و گویا انسان بسیار وارستە و فعالی هستند و کارهای بسیار مفیدی هم انجام دادەاند، ایشان در صحبتهای خود بارها تکرار کرد کە ما فارسها اینجوری میگیم و ما فارسها اینطوری فکر میکنیم و در کل ایران را فقط با اسم فارسها خلاصە کردند.
هیچگونە سخنی از اینکە ایران یک کشور کثیروالملل است و بیشتر از ۶ زبان در ایران وجود دارد را بە میان نیاوردند و همین مسئلە من را وادار کرد کە هنگام رفتن و پایان مراسم در بیرون با ایشان هم صحبت بشوم و این مسئلە را با ایشان در میان بگذارم.
ایشان گفتند کە این کار من نبود کە در مورد زبانها موجود در ایران صحبت بکنم و گفتند کە اگر امکان داشت حتما دفعە دیگر اینکار را خواهند کرد.
منظور من از اینکار این بود کە اگر واقعا آنها میگویند کە ایران شامل بە قول خودشان اقوام گوناگون میباشد پس چرا در چنین جاهای خود را از این مباحث دور میگیرند و بازهم بە نوعی ایران را با پارس بودن بە دنیا معرفی میکنند، این در قرن ٢١ و در عصر پیشرفتە امروزە جامعە بشری بە نوعی توهین بە ملتهای تحت ستم میباشد و این در نوع خود همانا دنبالە روی آسمیلە کردن ملتها از طرف قشر بە ظاهر تحصیل کردە مقیم در اروپا میباشد.
من نهایت سپاسگزاری را از این دوست عزیز فارس زبان را دارم کە بە خودشان زحمت دادە بودند و در این گردهمایی شرکت کردە بودند و این در کل بە معنای این بود کە ایشان زبانها دیگر دنیا را کە بە زیر سلطە درآمدەاند بە رسمیت می شناخت و شرکت کردنش دال بر این موضوع بود.
اما خوب از شمار کوردهای مقیم اسلو فقط ۵ نفر شرکت داشتند و این بی نهایت دردآور بود و نشان داد کە علاقەای بە شناسە خود و جامعە خود ندارند.
نشان دادند کە کورد بودن (کوردایەتی) فقط لفظی است جاری بر زبانها، و شناسە یک ملت را در قدرت و تسلط بر مردم زنجدیدە خود می بینند، من انتظار داشتم کە نصف سالن کوردها باشند ، بزرگترین ملتی کە زبان و هویت آنها آسمیلە و نابود شدە است.
در آنروز انتظار داشتیم کە نخبگان کورد ، مظلومیت ملت خود را در معرض دید نروژها و همە جهانیان قرار بدهند، گاها من و کسانی کە وابستە بە کوملە هستند از طرف کوردهای تندرو، محکوم بە بیگانەپرستی میشویم و میگویند کە اینها ایرانی هستند، اما دوستان ناسونالیست تنگ نظر و دوآتشە، من یک انسانم و سوسیالست هم هستم، همین سوسیالیست بودنم بە من حکم می کند کە مدافع ملتهای تحت ستم باشم.
هر ملتی کە تحت ستم باشد، برای ما سوسیالیستها فرقی ندارد، اگر تحت ستم هست این وظیفە من سوسیالیست است کە از او دفاع کنم تا او بتواند شناسە خود را بدست آورد و از ستم ملی رهایی یابد.
در پایان میخواهم تأکید کنم کە زبان هر ملتی شناسە آن ملت است و دریغ کردن ملتها از زبان مادری جنایتی است ضد بشری و نابخشودنی است، همە ملتهای دنیا باهم برابرند و هیچ ملتی ارجعیت بر ملتهای دیگر را ندارد. همە انسانها دنیا آزادند کە بە زبان مادر خود هم آموزش و هم پرورش یابند و در کنار آن یادگیری زبانهای دیگر نیز بسیار خوشایند و مفید میباشد.
من شخصا همە زبانهای دنیا را پاس میدارم اما در عوض انتظار دارم کە همە ملتهای دنیا نیز زبان مادری من را پاس بدارند، و این در نوع خود همانا آن مدینە فاضلەایست کە همە جهت بنیان آن در تلاش هستیم.
از تمامی فعالان سیاسی و روشنفکران کورد و غیر کورد تقاضامندم کە جهت بە رسمیت شناختن زبانها بە زنجیر کشیدە شدە بە میدان عمل بیایید و عملا جهت این مهم گامهای مفید و مٶثر خود را بردارند و دوستی و صفا و صمیمیت و همزیستی مسالمت آمیز را برای جامعە جهانی بە ارمغان بیاورند.
لقمــــــــــــــــــان فاروقــــــــــــــــی(نروژ)
Loqman Faroghi
۲۲٫۰۲٫۲۰۱۴