داستانی کهنه و استدلال هائی زنگ خورده

اعتراض دهها هزار نفر از مردم شهرهای مختلف استان خوزستان، اصفهان و لرستان و چهارمحال بختیاری در اعتراض به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، بار دیگر داستان کهنه چپ هپروتی را زنده کرد. بخشی از چپ طبق معمول سکوت کرد تا بعد از اینکه خودش را روشن! کرد به تفسیر! این اعتراضات بپردازد و چپ هائی نیز شمشیر چوبی خود را علیه این اعتراضات بلند کرده و رسما و با وقاحت اعلام کردند که بجای جمهوری اسلامی باید مردم را محکوم کرد. استدلال اینها این است که این اعتراضات قومی و ناسیونالیستی است و جلو آزادی بیان، اینجا آزادی بیان جمهوری اسلامی، را میگیرد!

اجازه بدهید این دو مساله یعنی آزادی بیان و ناسیونالیسم را که پای استدلال این بخش چپ است کمی باز کنیم.

یکی از دوستان چپ عینا اینطور نوشته است: “مردم باید پای خود را از این تحرکات بیرون بکشند و به جای شرکت در این تحرک ارتجاعی خواهان آزادی کامل و بی قید و شرط بیان شوند تا هر کسی بتواند آزادانه بنویسد و نقد کند و فیلم بسازد”. باید از این دوست عزیز لااقل بخاطر اینهمه صراحت قدردانی کرد. اعتراضی علیه صدا و سیمای حکومت براه افتاده است، جمهوری اسلامی مشغول سرکوب مردم است و صدها نفر از معترضین را به زندان انداخته است و ایشان به یاد دفاع از آزادی بیان افتاده است! گیریم که این اعتراض اینطور که ایشان میگویند ارتجاعی، اما دوست عزیز چه شد که وسط این دعوا یاد آزادی بیان صدا و سیما افتادید؟ صدا و سیما که آزادی بیانش را به کمک سپاه پاسداران و قوه قضائیه حفظ کرده است. بهتر نبود بحث آزادی بیان را به ضرغامی واگذار میکردید؟ یادم میاید که راه کارگر هم در دوره برو بیای خاتمی، در بحث آزادی بیان یاد آزادی بیان اسداله لاجوردی افتاد. اینها متوجه نیستند که اینجا بحث بر سر توهین صدا و سیما یعنی ارگانی است که ۳۵ سال است به مردم توهین میکند، شانتاژ میکند، مرعوب میکند، ترور شخصیت میکند تا حکومت اسلامی را نگهدارد. اگر بحث آزادی بیان اینجا جائی داشته باشد بحث آزادی اعتراض مردم است نه برعکس.

اما درمورد ناسیونالیسم و قومپرستی. دهها هزار نفر از مردم به خیابان آمده اند و علیه رسانه منفور حکومتی و توهین به بخشی از مردم اعتراض میکنند. بهانه این چپ این است که این اعتراض قومی و ارتجاعی است. در هیچیک از این اعتراضات علیه فارس و عرب و ترک و کرد شعاری داده نشد، برعکس در اهواز شعارشان این بود برادران عرب حمایت حمایت، در جائی شعار میدادند ما همه با هم هستیم و در دزفول و شهرک مدرس میگفتند مرگ بر ضرغامی. خواست محوری مردم هم معذرتخواهی صدا و سیما و استعفای ضرغامی بود. و اگر اینها نبود این اعتراض مطلقا نه به پنج استان کشیده میشد و نه در هیچ شهری اینقدر وسعت می یافت. مرکز اصلی اعتراض در شهرهای مختلف خوزستان بود که محرومیت عمیقی به مردم حاکم کرده اند. اولین اشتباه این چپ این است که فکر میکند جوانی که در اهواز و رامهرمز و دزفول و اندیمشک و ایذه و الیگودرز و اصفهان به خیابان آمده شکمش سیر است، نارضایتی خاصی ندارد و اکنون بدستور خانهای بختیاری و برای اثبات برتری قومی و یا حفظ هویت قومی خود جانش را به خطر انداخته است. نمیدانم از کی تا بحال خانهای بختیاری اینقدر نفوذ کلام و قدرت پیدا کرده اند که برای تحریف مبارزات مردم خوزستان دهها هزار نفر را به خیابان کشانده اند و بخشی از چپ هم پرچم مبارزه مردم را به آنها میدهد! جوانانی که در این هفته اعتراض کردند همانها هستند که علیه بدی هوا در خوزستان هم دست به تجمعات مختلف زده و طومار صدها هزاری امضا کرده اند. همانها هستند که در نفت و لوله سازی و صنایع فولاد دست به اعتصاب و اعتراض میزنند. با توهین صدا و سیما هم ظرفی و فرصتی یافتند که نارضایتی عمیق شان را از کل این وضعیت و از جمله به رسانه ای که دهها سال مورد تنفر مردم بوده است ابراز کنند. اما حتی اگر فرض کنیم مردم فقط بدلیل یک توهین ساده به خیابان ریختند و با اوباش حکومت درگیر شدند باز هم وظیفه هر انسان شریفی این است که قاطعانه از این اعتراض دفاع کند. چه برسد به کمونیست ها که قرار است پرچم مبارزه علیه هر نوع تبعیض و هر نوع تفرقه افکنی را بلند کنند. در این میان اما یک محفل مهجور چپ کارگر پناه، همه اینها را نادیده گرفته و اطلاعیه بی نام و نشانی پیدا کرده که “تحرکات عقب مانده قومی و عشیرتی” را دامن میزده است و همین را دستمایه ارتجاعی و قومی خواندن این اعتراض کرده است. و این چپی است که در طول حیات سیاسی اش و به اعتراف خودش حتی یک بار در یک اعتصاب حضور و نقشی نداشته است. ناسیونالیسم موضع کسی است که بجای مقابله با توهین و تفرقه افکنی حکومت و رسانه اش به مقابله با مردم می ایستد. ناسیونالیسم موضع کسی است که این اعتراض بحق را به سران ایل بختیاری که وجود خارجی ندارند می سپارد.

اما نفس اینکه کسی در این ماجرا به این موضع می افتد آیا نشانه این نیست که از بیخ در اشتباه است و پای استدلالش می لنگد؟ هیچ فرد مخالف جمهوری اسلامی، تاکید میکنم هیچ مخالف جمهوری اسلامی، نمیتواند به چنین موضعی درغلطد. اگر درغلطید باید فورا شستش خبردار شود که مشکلی دارد. صورت مساله را ندیده و یا به متد پوچی پناه برده است. این موضع نه دفاع از آزادی بیان است نه مقابله با ناسیونالیسم، برعکس مقابله با آزادی بیان مردم در اعتراض است و تقویت ناسیونالیسم وقومپرستی.

تخطئه مبارزات مردم توسط بخشی از چپ حاشیه ای را در سال ۸۸ هم شاهد بودیم. بافت بخشی از چپ ایران عمیقا آغشته به این متدولوژی است. سال ۸۸ میلیون ها نفر از مردم به بهانه انتخابات رژیم علیه ظلم و بیحقوقی و حکومت مذهبی و تبعیض و فساد و نابرابری دست به اعتراض زدند. حزب ما در حمایت صریح و قاطع از خیزش مردم تردیدی نکرد و تمام قد در آن شرکت کرد. شعار مردم بسرعت از رای مرا پس بده به مرگ بر دیکتاتور و موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است تحول یافت. اما بخشی از چپ مبارزه عظیم مردم را که به قیام شش دی منجر شد، به جیب رفسنجانی و موسوی ریخت و تحت عنوان ارتجاعی بودن این جنبش از مردم خواست به خانه هایشان بروند. چپ کتابی توقع دارد مردم، آنهم در شرایط اختناق و بدون امکان تصمیم گیری جمعی و سازمان یافته، با شعارهای زنده باد سوسیالیسم و مرگ بر استثمار به خیابان بیایند و اگر شعاری غیر از این دادند جنبش شان ارتجاعی است! معلوم نیست اگر مردم اینطور شسته رفته بتوانند خواست ها و شعارهایشان را مطرح کنند چه نیازی به دخالت این چپ دارند، چپی که حاضر به مداخله نیست و منتظر است مردم شفاف و روشن موضع کمونیستی بگیرند تا این چپ قدم رنجه کند و به خیابان بیاید. این متدی است که این نوع از چپ ها را از هرنوع دخالتگری و تاثیرگذاری مثبت در جامعه دور کرده است. در هیچ اعتراض حق طلبانه ای نقش خاصی ندارد، علیه اعدام لکنت زبان دارد. آخر مگر نه این است که محکومین به اعدام متهم به مواد مخدر و قتل هم هستند و این مساله خیلی هم سرراست نیست! در اعتراض زنان به شرایط اسفبار کنونی نقشی ندارد. آخر مشغله حجاب مال شمال شهری ها است! و کارگر مشغله های دیگری دارد. ماشااله بهانه هم کم نیست. این چپ نقشی در جنبش عظیم ضدمذهبی مردم ندارد. در اعتراض مردم به تخریب محیط زیست حضوری ندارد. اگر هم اظهار لحیه ای بکند چون این مسائل را “دمکراتیک” و غیر سوسیالیستی میداند و معتقد است که نباید نقش دخالتگرانه داشته باشد، حداکثر موضعی برای ارشاد مردم میگیرد و بس! خود را به دل این اعتراضات نمیزند. این عرصه ها را غیر کارگری میداند و هرچند در شعار معتقد است که طبقه کارگر باید پرچم همه خواست های مردم را بلند کند اما در عمل آنها را به جنبش های دیگر میسپارد. البته یک مشکل کوچکش! این است که جائی حضور ندارد و خودش هیچکاره است. منتظر است طبقه کارگر خودش بلند شود و پرچم این مطالبات را بلند کند. قرار نیست خودش نقشی ایفا کند و تا این متد راهنمای آن است هیچ وقت و هیچ جا هم دستش به هیچ اعتراضی بند نخواهد شد. باز هم مردم اعتراض میکنند و اینها موعظه میکنند اعتراضتان ارتجاعی است به خانه برگردید و لبه تیز حمله شان را متوجه حزب کمونیست کارگری میکنند و یا در بهترین حالت بعد از ختم اعتراض جوانب منفی و مثبت آنرا تفسیر میفرمایند. و این داستانی کهنه است.

اما درمورد سیاست و نحوه برخورد حزب ما به این مساله هم لازم است چند کلمه بگویم. اگر این اعتراض ارتجاعی بود ما مقابلش می ایستادیم. اما در غیر اینصورت تنها با دخالت فعال است که میتوان مقابل گرایش یا گرایشاتی که حرکات حق طلبانه مردم را به بیراهه میکشاند، محکم ایستاد و جنبه های رادیکال و آزادیخواهانه آنرا تقویت کرد. ما با دخالت فعال و ضمن حق دادن به مردم معترض سعی کردیم جنبه هائی را در این مبارزه تقویت کنیم و به سهم خود راه را بر دخالت جریانات ناسیونالیست و قومگرا سد کنیم. سعی کردیم از جمله در برنامه های پخش مستقیم در کانال جدید ریشه های عمیق این اعتراض به کل بیعدالتی ها، به فقر و بیکاری و تبعیض و فساد و بیحقوقی و نفرت دیرینه از صدا و سیمای رژیم را مورد تاکید قرار دهیم و به مردم در بیان کردن دلایل و ریشه های اعتراضشان کمک کنیم. سعی کردیم همبستگی بخش های مختلف مردم را تقویت کنیم و با استقبال گرم مردم مواجه شدیم. و تنها با حضور و دخالت فعال در یک مبارزه است که میتوان توجه مردم را جلب کرد و بر آن تاثیر گذاشت نه با تکفیر آن. در هر مبارزه عادلانه ای، میتوان پیرایه های ناسیونالیستی، مذهبی، عقب مانده و تفرقه افکنانه و غیره هم پیدا کرد. راهش تخطئه این مبارزات نیست. کسی که قصد تضعیف این گرایشات و تقویت موضع سوسیالیستی و آزادیخواهانه در مبارزات مردم را داشته باشد، باید قاطعانه در این اعتراضات شرکت کند، از مبارزه مردم دفاع کند، صفوف مبارزه را تقویت کند و تنها در این صورت است که میتواند با جلب سمپاتی و توجه مردم، نفوذش را گسترش دهد و بر آنها تاثیر بگذارد. حتی در اکثر اعتراضات و اعتصابات کارگری نیز گرایشات عقب مانده و رفرمیستی و تفرقه افکنانه دیده میشود و تنها با حضور فعال توسط گرایش سوسیالیستی میتوان مقابل این گرایشات ایستاد و اتحاد مستحکمی را میان کارگران علیه حکومت و سرمایه داران شکل داد. کسی که اینرا نبیند الفبای مبارزه را هم درک نکرده است. هیچ مبارزه عادلانه توده ای از روز اول خالص و بی اشکال نیست. نمیتوان بیرون گود ایستاد و اخ و تف کرد. کمونیسم دخالتگر اینها را میبیند و با حضور فعالش تلاش میکند مبارزه را به سمت و سوی درستی هدایت کند. مردم باید کمونیست ها را در صف اول مبارزه خود ببینند تا جریانات ارتجاعی میداندار نشوند.

این بحثی مربوط به گذشته نیست بحثی مربوط به آینده است. مردم باز هم دعوای دو باند حکومتی یا توهین صدا و سیما یا اتفاق دیگری را بهانه میکنند و به خیابان میریزند. مردم خواهان سرنگونی حکومتند و از هر روزنه ای و هر دعوائی در صفوف حکومت و از هر بهانه و فرصتی برای گسترش اعتراض خود استفاده میکنند. حزب ما تلاش میکند هرجا اعتراض بحقی وجود دارد حضور داشته باشد، از مردم دفاع کند و صفوف مردم را در مقابله با حکومت و طبقه حاکم تقویت کند. تنها با این شیوه است که میتوان مقابل ناسیونالیسم و قومپرستی و جنبش های ارتجاعی دیگر ایستاد نه با قهرکردن با مبارزات مردم.

– – – – – – – –