آیا حکومت اسلامی محصول پیروزی انقلاب ۵۷ بود یا نتیجه شکست آن؟ / گفتگوی سعید آرمان با علی جوادی

آیا حکومت اسلامی محصول پیروزی انقلاب ۵۷ بود یا نتیجه شکست آن؟

گفتگوی تلویزیون پرتو با علی جوادی

سعید آرمان: بییندگان عزیز ممنونم از همراهیتان با ما. در این بخش از برنامه گفتگویی داریم با علی جوادی از اعضای دفتر سیاسی حزب حکمتیست در رابطه با انقلاب ۵۷ و پی آمدهای آن. همانطور که مطلع هستید٬ ۳۵ سال قبل مردم و طبقه کارگر در ایران بپا خواستند و رژیم سلطنت را طی قیامی پرشور در ۲۲ بهمن بزیر کشیدند. نتیجه این انقلاب آیا رژیم جمهوری اسلامی بود و یا می بایست رژیم اسلامی باشد؟ در رابطه با این سئوال که بخشی از جامعه ایران هنوز بعد از گذشت سالها کماکان به آن مشغولند با علی جوادی گفتگو میکنیم. آیا رژیم اسلامی سرنوشت محتوم انقلاب ۵۷ بود؟

علی جوادی: به شما و به بییندگان تلویزیون پرتو سلام میکنم. ببینید حکومت اسلامی محصول پیروزی آن پدیده ای که به “انقلاب ۵۷” نام گرفته است٬ نبود. بلکه بر عکس محصول شکست و به خاک و خون کشیدن آن تحول عظیم اجتماعی بود. محصول شکست تلاش عظیم مردم برای سرنگونی رژیم سلطنت و رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر و عادلانه بود. حکومت اسلامی محصول سرکوب انقلاب ۵۷ بود. در حقیقت رژیم اسلامی محصول تلاشهای غرب٬ آمریکا و متحدین اش برای کنترل اوضاع و جلوگیری از آن تحول عظیمی بود که میتوانست یک حکومت چپگرا٬ یک حکومت آزادیخواه و برابری طلب را در جامعه ایران به قدرت نزدیک کند. حکومت اسلامی برای مقابله با چنین تحولی حدادی شد و شکل گرفت. به خمین پرو و بال دادند. خمینی و جریان اسلامی را از لجنزار جامعه به جلوی صحنه آوردند. انقلاب ۵۷ را انقلاب اسلامی قلمداد کردند و تلاش مردم را برای آزایخواهی و برابری طلبی با مهندسی عظیم اجتماعی و هزینه کردن ها و روانه کردن مستشاران نظامی و سیاسی شان به ایران و با جلب حمایت ارتش از ائتلاف مرتجع بازرگان – خمینی٬ به زیر سلطه جریان اسلامی بردند. انقلاب ۵۷ میتوانست نتیجه پیرزمندی داشته باشد. آزادیخواهی و برابری طلبی میتوانست پیروز شود. یکبار دیگر باید تاکید کرد که حکومت اسلامی نه نتیجه انقلاب ۵۷ بلکه نتیجه شکست خونین آن بود. حکومت اسلامی درادامه حکومت شاه٬ شاید با یک وقفه ای٬ به همان دستور العمل ضد انقلابی و ضد آزایخواهانه مشغول شد. سرکوبهای خونین٬ قتل عامها٬ شکنجه ها و تیربارانها تماما ادامه دستور سیاسی ای بود که رژیم شاه نتوانسته بود به پایان ببرد. واقعیت این است که بر خلاف تبلیغات دروغین جریان اسلامی و برخی باورهای ساده انگارانه حکومت اسلامی ادامه حکومت شاه بود. حکومت اسلامی محصول تلاش مردم نبود. این حکومت را بر اساس نقشه عمل غرب و روی شانه های جریان ملی – اسلامی و سنت های کور ضد آمریکایی گری و شرق زده و اسلام زده حاکم بر طیف روشنفکری جامعه بر مردم تحمیل و حقنه کردند. مردم آزادی می خواستند. برابری میخواستند. سهم خودشان را از زندگی و رفاه میخواستند. حکومت اسلامی را دقیقا برای سرکوب این خواستها وتمایلات مردم به جلوی صحنه آوردند. حکومت اسلامی را برای جلوگیری از قدرت گیری چپ به میدان آوردند. حکومت اسلامی را برای جلوگیری از نفوذ شوروی سابق و ایجاد کمر بند سبز به جلوی صحنه آوردند. اسناد تاریخی ای که اخیرا ارائه شده اند٬ این جمله گویا را از خمینی دارد که میگوید٬ “ما نفت را میفروشیم و کمونیسم را سرکوب میکنیم.”

سعید آرمان: اگر به ۳۵ سال برگردیم و تجربیات کنونی مان را مد نظر قرار دهیم٬ آیا میتوانستیم مانع شکل گیری چنین پدیده شومی شویم که این چنین زندگی مردم را سیاه و تباه کرد؟

علی جوادی: مسلما اگر ما با تجربیات کنونی مان٬ اگر با قدرت تحزب کنونی مان٬ اگر با روشن بینی و برنامه استراتژیکمان٬ اگر با همبستگی و اتحادمان در آن زمان فعالیت میکردیم شاید ماحصل انقلاب ۵۷ میتوانست چیز دیگری باشد٬ شاید میتوانستیم شاهد پیروزی یک نیروی چپ و آزادیخواه در جامعه باشیم. اگر چه مسلما نمیتوان پیروزی انقلاب را از پیش تضمین کرد. اما در جوامع دیگری در همان دوران چپ جامعه که شاید بتوان گفت به درجات زیادی کم تجربه تر و کم سازمانیافته تر و کم استخوان یافته تر از کمونیسم کارگری امروز است٬ توانستند قدرت را مثلا در نیکاراگوئه در دست بگیرد و نتیجتا سرنوشت جامعه به شکل دیگری رقم خورد. تغییرات مثبت و بهبودهایی در زندگی مردم ایجاد شد و مانند حاکم شدن حکومت اسلامی زندگی مردم دچار چنین مصائب دهشتناکی نشد. نسلی به فقر و فلاکت و محرومیت و نابرابری و حجاب و آپارتاید جنسی و زندگی در تحت حکومتی که خوشی و شادی جرم محسوب میشد٬ محکوم نشدند. اگر ما قوی تر بودیم و تجربیات و تحزب و قدرت امروز خود را داشتیم شاید تلاشهای غرب برای حقنه کردن جریان اسلامی با حمایت جریانات ملی – مذهبی نمیتوانست چنین محصول خونینی داشته باشد. شاید نتیجه دیگری میتوانست حاصل شود. شاید آزادیخواهی میتوانست پیروز شود. شاید برابری طلبی میتوانست پیروز شود. شاید رفاه و سعادت انسانی میتوانست پیروز شود.

سعید آرمان: به هر صورت انقلابی که نیروی محرکه اصلی اش طبقه کارگر و توده های مردم زحمتکش بودند٬ چپ در آن نسبتا قوی بود٬ صف متحد و متشکلی داشتند. حتی بنا به اذعان جریانات بورژوای مشخصا طبقه کارگر نیروی اصلی این انقلاب بود و کارگران نفت توانستند تیر خلاص را به ماشین حکومت نظامی دستگاه سلطنت بزنند و آن را فلج کنند و مانع کشتارهای بیشتر آن شوند. آیا اکنون بعد از ۳۵ سال باز هم طبقه کارگر و کمونیسم جامعه باید دست به چنین قیام و انقلابی بزنند که حکومت اسلامی را بزیر بکشند؟ به تلاشها و تبلیغاتی که انقلاب را مسبب چنین وضعیتی میدانند چگونه باید برخورد کرد؟

علی جوادی: بسیاری از جریاناتی که نادم هستند از تحولات ۵۷ و تحت تاثیر تحولاتی که با سقوط شوروی و بلوک شرق صورت گرفت٬ هرگونه تلاش آزایخواهانه٬ برابری طلبانه و سوسیالیستی را از دستور سیاسی خویش خارج کرده اند و به دریوزگی درگاه سرمایه و دمکراسی غرب افتاده اند٬ معمولا در تبلیغات سیاسی شان مطرح میکنند که انقلاب مترادف خونریزی است٬ انقلابی مترادف خشونت است٬ انقلاب مترادف نابودی جامعه است. مترادف دیکتاتوری و استبداد است. و این تبلیغات را ما از رسانه های این جریانات و دستگاه تبلیغاتی بورژوازی جهانی هر روزه میشنویم و با آن آشنا هستیم. اما واقعیت این است که بدون یک انقلاب کارگری٬ بدون یک انقلاب سوسیالسیتی جامعه ایرنا روی آزادی را نخواهد دید. ما شیفته انقلاب در خود نیستیم. انقلاب یک تحول عظیم اجتماعی است. ما مسلما خواهان آن هستیم که رژیم اسلامی و حاکمیت سرمایه در مقابله اراده طبقه کارگر و مردم زحمتکش تسلیم شوند و گورشان را گم کنند. این حکومت جایش را به یک حکومت سوسیالیستی و کارگری٬ یک حکومت آزاد که تضمین کننده آزادی و برابری و رفاه همگان است٬ دهد. زن و مرد آزاد و برابر شوند. اعدام لغو شود. زندانی سیاسی وجود نداشته باشد. آپارتاید جنسی نابود شود. فقر و فلاکت ریشه کن شود. اما کیست که نداند چنین انتظاری پوچ است. کجای تاریخ این جریانات نشان داده اند که بدون قدرت انقلاب شرشان را سر از جامعه کم کرده اند؟ کجا را سراغ داریم که این جریانات با زبان خوش در مقابل اراده اکثریت عظیم جامعه تسلیم شده اند؟ کجا؟ اما با توجه به دستگاه سرکوب و دستگاه حاکمیت طبقاتی٬ با توجه به تلاشهای روزمره طبقه حاکمه که هر تلاش کارگر و مردم آزادیخواه را سرکوب میکنند٬ تنها و تنها راه اصولی و انسانی و متمدنانه در مقابل ما سازماندهی و رهبری یک انقلاب عظیم کارگری برای خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه است. راه دیگری نیست. نتیجتا ما کمونیستهای کارگری موظفیم تلاش جامعه برای آزادی و برابری و رفاه و یک حکومت آزاد کارگری را سازمان دهیم و به سرانجام پیروز آن برسانیم. ما میگوئیم برای اینکه  آینده متفاوت باشد از گذشته٬ بار دیگرسهم مردم فقر و فلاکت و محرومیت نباشد٬ باید انقلاب کارگری به پیروزی برسد. بمنظور اینکه جامعه روی خوشی و شادی و رفاه را ببیند٬ باید سازمان داد٬ باید متشکل کرد٬ باید متحد کرد٬ و تنها یک انقلاب کارگری است که میتوانند متضمن چنین پیروزی ای باشد. تنها انقلاب کارگری میتواند متضمن سعادت و آزادی و رهایی مردم باشد. راه دیگری نیست. ما ناچاریم تلاش مردم برای بهبود را سازمان دهیم و به پیروزی برسانیم.

سعید آرمان: به هر حال نسلی که شاهد انقلاب بود و یا خود سهیم در انقلاب ۵۷ بود و اکنون زنده است و نسلهای بعد از انقلاب اوضاع اقتصادی را بدتر از گذشته می دانند٬ و حتی به شکلی پشیمان وضع گذشته هستند. اما وضعیت اقتصادی کنونی چه ربطی به انقلاب ۵۷ دارد. مگر در زمان شاه وضع اقتصادی زحمتکشان و جامعه گل و بلبل بود؟ مگرانقلاب باعث گرانی شد؟ مگر انقلاب مسبب این وضعیت فلاکتبار اقتصادی کنونی است؟

علی جوادی: ببینید مسلما وضعیت اقتصادی مردم در شرایط کنونی بسیار بدتر از وضعیت اقتصادی شان در دوران حکومت شاه است. حکومت جمهوری اسلامی چنان وضعیت دهشتناکی را برای مردم به بار آورده است که در مقایسه با حکومت سیاه دیگری٬ با حکومت شاه٬ شاید وضعیت در آن دوران کمی بهتر بنظر برسد. اوضاع کنونی و اوضاع گذشته هر دو تصویر و برگهای سیاه از وضعیت مردم محروم و ستمدیده هستند. این مقایسه ای میان بد و بدتر است. اینها انتخاب و مقایسه ای میان بد و بدتر هستند. اما وضعیت اقتصادی حاضر را باید به پای مسببین آن یعنی کارنامه اقتصادی حکومت اسلامی سرمایه نوشت نه به پای تلاش مردم برای آزادیخواهی و برابری طلبی. اما واقعیت این است که موقعیت اقتصادی حاضر برمیگردد به ویژگیها و مختصات اقتصادی رژیم اسلامی حاکم. رژیم اسلامی حاکم یک وصله ناجور بر پیکر جامعه است که نمی خواهدش. میخواهد سر به تن اش نباشد. حکم به سرنگونی اش داده است. این حکومت در عین حال ناخوانی های روشنی با یک حکومت سرمایه داری متعارف در جهان کنونی دارد. از حوزه تولید و انباشت سرمایه جهانی عمدتا خارج است. حوزه صدور تکنولوژی و دانش فنی نیست. دسترسی چندانی به بازار جهانی ندارد. از امنیت سیاسی لازم برای سرمایه برخوردار نیست. در منطقه ای قرار دارد که یک علامت سئوال بزرگ بر بالای سرش قرار دارد. و کلا اسلام سیاسی و موقعیت سرمایه داری در این جوامع با یک علامت سئوال بزرگ مواجه است. به این اعتبار بحران اقتصادی کنونی و موقعیت فلاکت بار اقتصادی الزاما محصول بحرانهای ادواری و کلاسیک سرمایه داری نیست٬ بلکه عمدتا محصول شکست و فلج اقتصادی و سیاسی رژیم اسلامی است. رژیم اقتصادی در عرصه اقتصادی یک رژیم ورشکسته است. کارنامه اش در این زمینه چیزی جز فقر و فلاکت و محرومیت عظیم کارگر و توده عظیم مردم نیست. واقعیت این است که هر گونه بهبود و تغییر مثبتی در زندگی مردم مستلزم سرنگونی تمام و کمال و همه جانبه رژیم اسلامی است. هر گونه بهبود واقعی منوط به سرنگونی رژیم اسلامی است. از طرف دیگر کل کارنامه سرمایه داری در جوامع کنونی چیزی جز فقر و محرومیت و نابابری عظیم اجتماعی نیست.

سعید آرمان: آخرین سئوال. حزب حکمتیست از معدود احزاب سیاسی است که مصرانه خواهان سرنگونی حاکمیت سرمایه و حکومت اسلامی است و مردم را به انقلابی دیگر فرامیخواند. فکر میکنید که در این روزها که مردم خاطرات انقلاب ۵۷ را مرور میکنند٬ برای انقلاب آتی چه باید بکنند؟ به انقلابی که نانی بر سر سفره طبقه کارگر اضافه کند. مردم آزاد و رها و برابر شوند٬ چه باید کرد؟

علی جوادی: بنظرم اگر بخواهیم به روزهای انقلاب ۵۷ نگاه کنیم٬ خاطرات آن دوران را مرور کنیم٬ باید بطور ویژه ای به تظاهرات و تلاش طبقه کارگر و مشخصا کارگران صنعت نفت نگاهی بیندازیم. باید این شعار را به یاد بیاوریم که مردم فریاد میزدند: “کارگر نفت ما – رهبر سر سخت ما”. کارگر واعتراض کارگری و اعتراض سوسیالیستی کارگری تبدیل شده بود به چشم و چراغ بخشهایی از جامعه. باید آن روزهایی را به یاد بیاوریم که جوانان و مردم انقلابی درهای زندانهای سلطنت را در هم شکستند و زندانیان سیاسی را روی دوش خود از زندانها بیرون آوردند. باید آن روزها را بیاد بیاوریم که مردم اوین را تسخیر کردند و مقاومت دستگاه سلطنت را در اوین درهم شکستند. باید آن روزها را به خاطر بیاوریم که مردم رادیو و تلویزیون را تسخیر کردند و اعلام کردند که رژیم سلطنت سرنگون شد٬ باید خاطره قیام را بیاد بیاوریم که علیرغم آنکه که اوباش اسلامی فریاد میزدند که “امام حکم جهاد نداده است” به پادگانهای رژیم حمله کردند تا کل بساط سلطنت را نابود کنند٬ باید قدرت مردم مسلح شده را به یاد آورد٬ باید مردمی که دستگاه ساواک را درهم شکستند به خاطر آورد. و باید تاکید کرد که تمام این صحنه ها میتواند در پس یک انقلاب و قیامهای کارگری دو باره تکرار شود و بساط حکومت اسلامی٬ بساط سرکوب اسلام و سرمایه نابود شود. زندانها و جوخه های دار و شکنجه نابود شود. آمرین و عاملین جنایت علیه مردم دستگیر و محاکمه شوند. زن و مردم آزاد و رها شوند. اما چه باید کرد؟ باید سازماندهی کرد. باید متشکل کشد. باید کارگران در مجامع عمومی و شوراهای خود متشکل شوند٬ باید مردم در ارگانهای توده ای خود متشکل شوند. باید زنان آزادیخواه و برابری طلب متشکل شوند. بعلاوه باید متحزب شد. باید به حزب کمونیستی کارگری ای مانند حزب حکمتیست پیوست که هدفش پیروزی انقلاب کارگری است. پرچمدار آزادی٬ برابری و رفاه در جامعه است. واقعیت این است که طبقه کارگر بدون حزبش به پیروزی نمیرسد. کسی پیروزی را در سفره طبقه کارگر قرار نمیدهد٬ کارگر و کمونیسم و حزب کمونیستی کارگری باید پیروزی را تضمین کنند٬ و حفظ کنند. کمونیسم و کارگر باید در راس اعتراضات سرنگونی طلبانه قرار بگیرند. اگر درسی باید از تحولات ۵۷ گرفت باید بر جایگاه تشکل و تحزب و رهبری تاکید کرد. کمونیسم و کارگر باید در راس نه اعتراضی جامعه به وضع موجود قرار بگیرند. باید با نابودی رژیم اسلامی یک حکومت کارگری٬ یک جمهوری سوسیالیستی٬ را مستقر کرد. باید از مردم خواست که به این اردو٬ به اردوی آزادی برابری و رفاه همگان دعوت کرد٬ این اردو تنها اردوی مبشر آزادی و رهایی جامعه است. باید به اردوی کمونیسم کارگری باید پیوست. سایر اردوها و صفهای سیاسی نه وعده ای به مردم میدهند و آینده مجزایی را از گذشته در مقابل مردم قرار میدهند. بر پرچم سایر اردوها یا بازگشت به گذشته حک شده است یا اصلاح هیولای سیاه رژیم اسلامی. تنها کمونیسم کارگری مبشر آزادی و برابری و سعادت همگان است.