مسئلهٔ تشکلیابی درجنبش کارگری ایران یکی از مبرمترین و حیاتیترین نیازهای این جنبش بوده و میباشد. اخیراً توصیههای سندیکاسازی از همه سو بر سر کارگران میبارد. بحث حاضر تلاشی در جهت گشودن مبحثی پیرامون موج جدید سندیکاخواهی طیف دوم خردادیها، تودهایها و استقبال رفرمیسم چپ ازراه حل آنان در درون جنبش کارگری است.
نسخهپیچی سندیکا برای جنبش کارگری ایران نسخه بسیار حساب شده و برنامهریزی شده توسط طیف دوم خرداد، حزب تودهایها و طرفداران سندیکالیست آنها است. تلاش برای جایگزینی مباره ضدسرمایهداری با مبارزهٔ سندیکالیستی و قانونی و برای سندیکاسازی اخیرا توسط این طیف در همه جا شروع شده است. هر کجا که چند کارگر برای گرفتن دستمزدهایشان، یا برای جلوگیری از اخراج و بیکار شدن خویش دور هم جمع میشوند تا با نمایش قدرت نظام سرمایهداری را از ارتکاب این جنایات باز دارند بلافاصله سر و کله نسخه پیچان سندیکالیست هم پیدا میشود.
برای ما کاملاً روشن است که آنچه کارگران میخواهند تشکلات رفرمیستی نظیر سندیکا نیست. آنان میخواهند مطالبات خود را از صاحبان سرمایه و دولت آنها بگیرند. میخواهند دولت، سرمایهداران را مجبور سازند تا حقوق معوقهٔ آنها را بپردازد. آنها خواهان توقف اخراج و بیکارسازیها هستنند. کارگران خواستار افزایش دستمزدها هستند. آنان یک زندگی انسانی و مرفه را میخواهند و حق دارند که بخواهند.
کارگران برای به کرسی نشاندن این مطالبات دراکثرکارخانهها و مراکز کار و تولید ایران در حال جنگ و جدل هستند و در همه جا هم این جنگ و جدل به صورت اجتناب ناپدیری با سرمایهداران، دولت آنها و در یک کلام با کل نظام سرمایهداری جریان دارد. هیچ کارگری نمیگوید که من مثلاً مطالبات امروز خودم، حقوق پرداخت نشده ام، ممانعت از اخراجم یا افزایش دستمزدم را از شاهان فئودال قاجار یا بردهداران دورهٔ ساسانی میخواهم.
کارگران برای بدست آوردن مطالبات خود مبارزه میکنند و در مقابل آنها، نظام سرمایهداری است که با درندگی تمام مقاومت میکند. به همین دلیل آنچه اکنون به صورت بسیار زنده و روشن در برابر ما جریان دارد این است که کارگران حقوق اولیهٔ خود را میخواهند و نظام سرمایهداری هم نه فقط حاضر به پرداخت حقوق آنان نیست بلکه با بکارگیری وحشیانهترین شیوهها و بدون هیچ اگر و اما این مبارزات را سرکوب میکند.
یک لحظه به صحنه این جنگ واقعاً نابرابر فکر کنید. بیکارسازی کارگران در حدود ۱۵۰ کارخانه بزرگ ایران وسیعاً جریان دارد. سرمایهداران و دولتشان تصمیم گرفتهاند که کارگران را اخراج کنند، آنان دستمزدهای معوقهٔ کارگران را نمیپردازند. به اعتراضات کارگران هیچ وقعی نمیگذارند و اعتصاب٬ تحصن٬ راهپیمایی و هر حرکت آنان را در هم میکوبند. به کارگران هفت تپه، لاستیک البرز، نیرورخش سنندج نگاه کنید. نساجی کردستان و شاهو و صدرای بوشهر و برک رشت و صنایع راه دور تهران و خیل وسیع کارخانههای قزوین، اراک، خراسان، آذربایجان، فارس و اکثر مراکز کار و تولید را مورد توجه قرار دهید. در تمامی این مراکز کار٬ ما شاهد مبارزه٬ اعتراض و اعتصاب هستیم و دولت سرمایهداری هم فقط سرکوب میکند.
یک سؤال بسیار سرنوشت ساز و اساسی در اینجا این است که کارگران چه باید بکنند و چگونه باید بر این وضعیت غلبه نمایند؟ از چه طریقی میتوانند سرمایهداران و دولت را مجبور به تحقق مطالبات خود سازند؟ چه راهی را باید در پیش گیرند تا سرمایهداران و دولتشان حقوق معوقهٔ آنها را پرداخته و آنها را اخراج نکنند؟ این اساسیترین سؤال است و ما باید دقیقاً به فکر باز کردن این گره باشیم.
طیف گسترده دوم خردادیها، تودهایها و اکثریتیها به کارگران میگویند بروید سندیکا بسازید! این را هم باید قبول کنیم که این دار و دستهها متأسفانه در میان کارگران کم و بیش نفوذ دارند. جنبش کارگری ایران هیچگاه از شر تأثیرات مخرب آنها راحت نبوده است. ببینیم که منظور اینها از طرح این سخنها و پیش کشیدن و پیچیدن نسخه سندیکا چیست؟ این جریانات برای همه شناخته شده هستند. همهٔ اینها جریانات و احزاب طبقه سرمایهدار هستند. آنها با جناح مسلط درون قدرت سیاسی سرمایه خرده اختلافاتی هم دارند. اختلاف آنها بر سر این است که میخواهند هر کدام خودشان در قدرت سیاسی روز نقش مسلط تر داشته باشند و از این طریق چگونگی استثمار کارگران توسط سرمایه و تحمیل همهٔ بیحقوقی و ستمکشیها و سیهروزیهای نظام سرمایهداری بر طبقه کارگر را به دلخواه خود و مطابق الگوی خود نسخهپیچی کنند. اینها در رقابت با جناحهای دیگر سرمایه در قدرت سیاسی٬ احتیاج به متوهم ساختن تودههای کارگر و زحمتکش جامعه دارند. میخواهند بر موج مبارزات کارگران سوار شوند و از این طریق حریفان خود را از میدان به در سازند. جنبش کارگری برای اینها یک ابزار و وسیله است. هر کدام از اینها به محض اینکه خودشان به ماشین دولتی سرمایه راه یابند با زندگی تودههای کارگر همان میکنند که جناح مسلط کنونی سرمایه که در قدرت است انجام میدهد. اینها تماماً سر و ته یک کرباسند. همهٔ آنان دشمن ما، طبقهٔ ما و جنبش ما هستند.
نسخهٔ سندیکا برای جنبش کارگری نسخهای است که توسط اینان پیچیده میشود. چرا؟ باید موضوع را کمی بیشتر بشکافیم.
سندیکا یک پدیدهٔ شناخته شده است که دارای تعریف خاص خود میباشد. سندیکاهای متعارف که در دنیا وجود داشتهاند اساسا نقش دلال خرید و فروش نیروی کار را بازی کردهاند. سندیکا تشکیل میشود تا کارگران را وارد مذکره با سرمایهداران کند. سندیکا ظرف سازش و مذاکره است و قرار است با صاحبان سرمایه سر چند و چون خرید و فروش نیروی کار مذاکره کرده و گاهی هم چانه بزنند. در سندیکا شالودهٔ کار برمبنای تفاهم و کنار آمدن