پاسخ به برخی سوالات در موضوع حق جامعه در شناخت زوایای شخصی زندگی فعالین و رهبران سیاسی

مقدمه:

در مقاله قبلی(*) توضیح دادم که از آنجا که زندگی شخصی هر انسانی ، پنجره ایست به محتوا و خصوصیات او ، جامعه محق است تا زمانی که رهبران و فعالینش برای مردم ، تعیین تکلیف و تصمیمگیری می کنند، از زندگی شخصی آنها آگاه باشد. ادعای آنها که تلاش می کنند “پرده حجاب” بکشند بین زندگی شخصی و زندگی سیاسی و اجتماعی را نادرست و غیر منطقی دانستم. توضیح دادم که اجتماعی شدن زوایای شخصی رهبرها و چهره های اجتماعی شده مدتهاست به یمن مدیا شروع شده و جامعه بطور واقع درگیر این زوایای شخصی رهبرانش شده است.

با انتشار مقاله ام ، دوستانی در فیسبوک با من تماس گرفتند و سوالات بسیار خوبی مطرح کردند.مثل هر نظر و دیدگاهی ، همین نظر من هم باید مورد سوال قرار گیرد و در تضارب افکار و رقابت اندیشه ها ، ارائه شود تا جامعه خودش ، بهترین را انتخاب کند.

من سه گروه سوال را که سه دوست من مطزح کردند اینجا ارائه می دهم و سعی می کنم به آنها پاسخ گویم و قضاوت را می سپارم به عهده خواننده:

(۱)سوالی از مریم تقی زاده:

“من مورد خاصی را مشاهده کردم که طرف به نوعی کلاهبرداری کرده و همزمان عضو یکی از احزاب سیاسی هم بوده , وقتی شخص زیان دیده به یکی از مقامات حزب شکایت کرده فقط در جواب شنید که زندگی شخصی ایشان ربطی به حزب ندارد هر کس میتونه عضو حزب باشه و هر کاری بکنه و ما نمی تونیم در این زمینه به شما کمکی کنیم .”

پاسخ:

اولا: کلاهبرداری تا وقتی که در دادگاه مورد بررسی قرار نگیرد و اثبات نشود ، فقط یک اتهام است. اگر فرد در دادگاه محکوم شده و جرمش ثابت شده ، طبعا حزب سیاسی او هم مسئول است این اطلاع را هم در عضویت او و هم در دادن مسئولیت به او در نظر بگیرد. نمی تواند بگوید :”این زندگی شخصی است” چرا که جرم اثبات شده در معرض افکار عمومیست و در کشورهای غربی بخشی از اطلاعات عمومی محسوب می شود.

دوما: اگر این کبمه کلاهبرداری را شما از زاویه جرم قانونی بکار نمی بری و نظر شماست، آنهم بعنوان یک شکایت در حزب سیاسی قابل بررسی و تحقیق است.بسیاری مواقع ادمها جرمهائی مرتکب می شوند و جامعه می فهمد ولی روند قانونی آن طی نشده.حزب سیاسی از آنجا که با فعالین خود در جامعه شناخته می شود، وطیفه دارد در مقابل این شکایات جامعه پاسخگو باشد چرا؟ چون حزب سیاسی یعنی اتوریته فعالینش! اگر فعالین حزب آدمهای نادرستی باشند جامعه به حزب چگونه اعتماد کند؟

سوما: بسیاری مواقع ، احزاب سیاسی چون دنبال قدرت هستند به ماکیاولیزم کشیده می شوند. “اسرار” کثافتکاریهای اعضا و رهبران خود را نگه می دارند چون؟ فکر می کنند با اینکار قدرت خود را از دست می دهند! عموما هم این ماکیاولیزم بر سر خود اون احزاب خراب می شود. اتفاقا در حزب سیاسی که دنبال انسانیت است باید تمیز بودن در زندگی شخصی تبلیغ شود و تاکیید شود که ادم سیاسی باید سالم و اخلاقی زندگی کند.

(۲)سوالی از ایرج شین:

“سعید جان! دوست دیگری میگفت (میتونی بعنوان سئوال به این هم پاسخ بدهی) با بهانه اینکه باید از مسایل “خصوصی” افراد با خبر باشیم، دولت هم از این نوع “تفتیش” ها استفاده می کند. در حالیکه من فکر کنم بقول بوردیگا بحث بر سر آن است که افرادی که زندگیشان را در راه مبارزه و مسایل سیاسی – حالا از هر نوعی باشد – گذاشتند دیگر “مال” خودشان نیستند که مراودات “خانگی” امری خصوصی است. این بحث به نوع دیگر در مورد هنرمندان هم صادق است. کسانی هستند که مثلا” از زندگی سوفیالورن خبر دارند ساعاتش را حتی چگونه میگذراند، چرا که هنرمندان نیز “مردمی یا پابلیک – “” شدند.

 

پاسخ:

اولا: اینکه تکلیف حکومت با مردم و اطلاعات زندگی شخصی انها چیست، سوال دیگریست. اینکه مردم محق هستند از زندگی شخصی رهبران خود با اطلاع باشند لزوما به اینکه برعکسش درست باشد نیست. تاریخا اینطور بوده که حکومتها سنتا توی زندگی شخصی مردم اشراف داشته اند. جاسوسی حکومتها و قدرتها در زندگی مردم بنوعی تاریخ حکومتهاست. ما اینجا داریم برعکسش را می خواهیم.نوبت مردم است که این اطلاعات را از رهبران سیاسی بخواهند. جبهه ما جبهه مردم است.

دوما: بخشی از نبرد طبقاتی بین مردم و حکومتها و رهبران اینست که دست حکومت از حوزه خصوصی مردم کوتاه شود و موازی آن دست مردم در حوزه خصوصی رهبران و حکومت گران باز شود. چرا؟ چه منطقی هست که ما دنبال این “نامعادله” هستیم؟ چرا ایجا نمی خواهیم حکومت هم در زندگی خصوص مردم وارد شود؟

چون مادام که قدرت متمرگز در جامعه هست (که به آن سیاست می گوئیم) عده ای (هر که باشند) سرنوشت مردم را تعیین می کنند.اون عده مثل راننده اتوبوس یا خلیان هواپیما هستند که مست بودنشان، اشتغالات فکریشان ، بیماریهای روانی و فیزیکیشان، زندگی زناشوئیشان….در سرنوشت مردم تاثیر مستقیم دارد.ملیونها  ملیون انسان به اینها وابسته هستند.لذا این حق مردم است که زندگیشانرا دست اون ادمها ندهند یا وقتی دادند ، مشرف باشند بر اون حاکمان و رهبران.

در مقابل، فضول حاکمان و رهبران و صاحبان قدرت در زندگی مردم جنبه کنترل و سرکوب مخالف داشته و دارد.این دست را باید کوتاه کرد.اشراف مردم به رهبرانش حق و اشراف رهبرانش به زندگی مردم ناحق است.

سوما: در مورد هنرمندان و “پابلیک فیگرها” هم همینطور است.اونها هم بخشی از ساختار قدرت هستند.جامعه به انها سوبسید می دهد، مشعورشان می کند پول و ثروت بپایشان می ریزد ، عاشقشان می شود. محق است در زندگی خصوصیشان شریک شود.

(۳)سوالی از رضا امیر عزیزی:

سعید جان مطلبی کاملأ بحث انگیز است . ولی حد و مرزش تا کجاست ؟ مثلأ آدم باید به کل جامعه توضیح دهد که ، این زنی را که با اورفاقت ، همخوابگی و یا همخوانگی دارد ، عقد کرده ، ( صیغه کرده ) ! و یا همینطوری با هم خوشند ؟ و بسیار توضیحات دیگر از قبیل تو ضیحاتی که هر شخص موظف است به اداره مالیا ت بدهد و بسیار سؤ ال های دیگر ………..؟”

اولا: من عاشق بحثهای “بحث انگیز” هستم.تکرار بحثهای سنتی و کلیشه ای حالم را به هم می زند.پاسخهای تکراری به سوالات تکرای هم همینطور!  دنبال سوالات جدید هستم حتی به مسائل قدیم! این کار را کار جدی فکری و نظری می دانم که دائم بگردم ببینم سوالات امروز چیستند و پاسخهای دیروز چه ایرادی دارند.

دوما: من از کلمه “آدم” بحثی نکردم. بحث من در مورد لزوم اشراف جامعه است به زندگی شخصی رهبرانش. همانطور که در بالا توضیح دادم دعوای بین حق جامعه و حق رهبرانش را دعوائی بسیار مه می دانم.طرفدار محدودیت مداوم حق رهبران روی جامعه و برعکس، رشد حق جامعه روی رهبران هستم!

سوما: بله! جامعه محق است هر زاویه از زندگی رهبرانش را بداند.اتفاقا برخورد به جنس مخالف برخورد به کودک برخورد به والدین سه وجه مهم زندگی خصوصی رهبران سیاسی و اجتماعی است که باید جامعه برش اشراف داشته باشد.توی همین برخوردهاست که این رهبران واقعا شناخته می شوند نه در مقابل دوربین ها و سخنرانیهای کشافشان! زندگی مالی رهبران اجتماعی و سیاسی هم همینطور.ادمی که پابلیک فیگر می شود همین الانهم زندگی خصوصی ندارد.همین الانهم ما مواجه هستیم با رشد بیسابقه اجتماعی شدن اطلاعات.من اینرا حق جامعه می دانم.

در اینده هم وقتی ادمی را می خواهم در شورای محل انتخاب کنم محق می دانم خودم را تا ببینم این ادم با مادرش با همسرش و با بجه اش چه کرده! اینها به هم مربوط است. باید این پیام ساده و شفاف را به رهبران سیاسی و اجتماعی داد که زندگی دوگانه؟ “موقوف”!

منابع دیگر:

*آیا جامعه محق است زندگی شخصی فعالین و رهبران سیاسی را بداند و قضاوت کند؟(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46540