اعتصاب کارگران “چادرملو” ، تجربەای که باید از آن آموخت

دور جدید اعتراضات کارگران “معدن چادرملو” در روز سە شنبه ٨بهمن ١٣٩٢ در واکنش به حکم اخراج آقای بهرام حسنی نژاد دبیر انجمن صنفی کارگران پیمان کاری آسفالت طوس معدن چادرملو که با شکایت کارفرما این معدن و تائید هیات تشخیص اداره کار اردکان صورت گرفت بود، آغاز شد. بعد از اطلاع کارگران از اخراج دبیرانجمن صنفی کارگران معدن چادرملو، حدود ٣٠٠٠کارگر این معدن در اعتراض به دستگیری ظالمانه همکارشان و به منظور آزادی وی دست به اعتصاب متحدانه زدند که به مدت  ٣ روز، و تا روز پنج شنبه ١٠ بهمن ادامه یافت. در جریان این اعتصاب ٣ روزه، نیروهای سرکوبگر رژیم، به منظور مرعوب کردن کارگران و پایان دادن به اعتصاب آنان، به محل تحصن کارگران یورش برده و بیش از ٢٠تن از آنان ، بویژه شماری از فعالین و رهبران کارگران و از جمله نمایندگان کارگران در انجمن صنفی کارگران شرکت اسفالت طوس(پیمانکار نیروی انسانی معدن چادرملو)را دستگیرکردند. آمرین و عاملین دستگیری کارگران اعتصاب کننده، زمانیکه با صف متحد و یکپارچه کارگران اعتصابی روبرو شدند، راهی جز عقب نشینی و آزادی کارگران دستگیرشده، به منظور پایان دادن به حرکت متحدانه آنان نیافتند. مقامات مسئول رژیم در محل همه کارگران دستگیرشده ، به جز آقای بهرام حسنی نژاد را بعد از ٣ روز بازداشت، در روز پنج شنبه آزاد و وعده آزادی آقای بهرام حسنی نژاد را طی چند روز آینده به کارگران دادند. کارگران اعتصابی با اتکا به نیروی اتحاد و اگاهی خود که این عقب نشینی مهم را بر کارفرما و رژیم تحمیل کردە بودند، به اعتصاب خود پایان دادند و برسرکارهای خود بازگشتند.

طبق اطلاعیه سندیکای کارگران فلزکارومکانیک در تاریخ ۱۶/۱۱/۱۳۹۲ آقای بهرام حسنی نژاد نیزاز زندان یزد آزاد و به آغوش خانواده و کارگران همرزمش بازگشت . با آزادی بهرام حسنی نژاد عملآ پیروزی کارگران “معدن چادرملو” علیه رژیم متحقق شد. کارگران در این نبرد نابرابر با رژیم سرکوبگر و تا دندان مسلح اسلامی و کارفرما، تنها سلاح آنان، اتحاد و اعتصاب آنان، با اتکا به نیروی همبستگی خود و ادامه مبارزه مستمر ، بدون توجه به وعده ووعیدهای رژیم و سیاست تهدید و سرکوب و زندان بود.

این اعتصاب و پیروزی درس و تجربیات گرانبهایی برای مبارزه طبقه کارگر ایران در متن خود به همراه دارد که باید از آن آموخت.

سندیکای کارگران فلزکارومکانیک طی اطلاعیەای که در تاریخ ۱۶/۱۱/۱۳۹۲به مناسبت آزادی بهرام حسنی نژاد منتشر کرد، می نویسند، “این کوشنده کارگری که به همراه ۸۰۰ کارگر همکارش در اعتراض به دستمزد های ناچیز خود در ۶ آذر سال جاری دست از کار کشیده و با برگزاری اعتراضات پیاپی خواستار حقوق کارگری و انسانی خود بودند، در نهایت طرح طبقه بندی مشاغل و پاداش حق تولید را در شرکت سنگ آهن چادرملو(پیمان دهنده) در شورای تآمین اردکان به کارفرمایشان قبولاندند. طبق این اطلاعیه کارگران این نهاد تولیدی با ” با برگزاری اعتراضات پیاپی خواستار حقوق کارگری و انسانی خود بودند”.

اولین درس و تجربه از مبارزه کارگران “چادرملو” برای طبقه کارگر ایران، برپایی اعتراضات مداوم و همبسته برای دسترسی به خواست و مطالبات خویش بودە است. تجربه مبارزات کارگری در ایران و در کل جهان نشان داده است که طبقه کارگر با گله ، شکوه والتماس به درگاه کارفرما و دولت حامی آن، تهیه تومار و بردن آن مجلس و ملاقات با وزرا و خادمین سرمایه  به خواستها و مطالبات خود نمی رسد. بلکه سلاح وی در نبرد طبقاتی و رودررو با دشمنانش،  تنها اتحاد، همبستگی و تشکل یابی و اعتصاب و دیگر اشکال مبارزه رادیکال و انقلابی با اتکا به نیروی خود است که وی را به پیروزی می رساند.

دومین درس و تجربه از مبارزات کارگران “چادرملو” تحمیل خواستها و مطالبات کارگران بر کارفرما و دولت از جمله ”  طرح طبقه بندی مشاغل و پاداش حق تولید در شرکت سنگ آهن چادرملو(پیمان دهنده) در شورای تآمین اردکان به کارفرمایشان بود”. درس و تجربه دوم در واقع روی دیگر سکە درس و تجربه اول است که خواست و مطالبات کارگری و هرگونه مطالبه انسانی و حق طلبانه دیگر از بورژوازی و صاحبان زر و زور، دادنی و حاصل لطف و مرحمت آنان نیست، بلکه گرفتنی و با اتکا به نیرو و قدرت  کارگران به دست می آید .

سومین درس و تجربه از مبارزات کارگران “چادرملو” این واقعیت است که اعتصاب تنها “مدرسه انقلاب” نیست، بلکه سنگر ایجاد اتحاد و همبستگی، مکتب کسب آزمون و تجربه و نهایتآ سنگر پیروزی چه در تاکتیک و چه در استراتژی بر دشمن طبقاتی است.اعتصاب تنها کشتزار انقلاب نیز نیست،بلکه زمین حاصلخیزی است که بذرهای پیروزی از یک حرکت انقلابی و در یک کارخانه، تا انقلاب کارگری و سرتاسری در دل آن شکل میگیرد و پیروز می شود.

چهارمین درس و تجربه از مبارزات کارگران “چادرملو” این واقعیت است  که طبقه کارگر در سختترین شرایط اقتصادی و دیکتاتوری سیاسی و در غیاب تشکل های مستقل و تودەای کارگری ،اما با اتکا به نیروی اتحاد و همبستگی خود میتواند خواست و مطالبات خود را بر کارفرما و دولت حامی آن تحمیل و پیروز شود. جمهوری اسلامی بعنوان رژیمی سرکوبگر و استبدادی و بویژه ضد کارگر از زبان مقامات پلندپایه حکومتی به کارگران چنگ و دندان خون الود نشان داد . رژیم  از زبان غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه(قوە قصابیه) و دادستان کل کشور و از مهرەهای اصلی ترور،اعدام و سرکوب در ایران، در روز دوشنبه ۱۴ بهمن ۹۲  در پاسخ به خبرنگاران در باره دستگیری کارگران معترض گفت،”اگر افرادی به اسم اعتراضات صنفی اقدامی بر خلاف نظم عمومی و امنیت ملی انجام بدهند با آنها برخورد خواهد شد”. آنچه که این جنایتکار خطاب به کارگران می گوید سیاست رسمی و همیشگی نظام اسلامی بوده و برخورد و سرکوب کارگران هویت همیشگی و رسالت حکومت اسلامی را تشکیل داده و خواهد داد. اما مهم این است که کارگران “چادرملو” نشان دادند که مرعوب چنین تهدید و فشارهای نخواهند شد و راه نشان دادند.

  طبقه کارگر لازم است و میتواند در متن اعتراضات و مبارزات روزانه خود از جمله اعتصاب کارگران”چادرملو” بر ضعف تاریخی خود، یعنی عدم وجود تشکل یابی کارگری که اساسآ دشمن طبقاتی بر کار و زندگی وی تحمیل کرده است، پیروز شود و ابزار خودسازماندهی طبقاتی خود را بوجود بیاورد ، صیقل دهد و رو به جلو تکامل و کارایش  کند. طبقە کارگر با اتکا به تشکل های طبقاتی خود ،در ادامه مبارزه، به جای درگیرشدن تنها در بخشی یا رشتەای از تولید و با اتکا به گردانی از نیروی خویش، میتواند با لشکر عظیم کار به نبرد سرمایه برود و با خود سازماندهی در تشکل های حزبی و تودەای_ طبقاتی خود، نبرد نهایی با سرمایه را به سرآنجام برساند.

پنجمین درس و تجربه از مبارزات کارگران “چادرملو” این است که رهبران و فعالین واقعی کارگری در صحنه مبارزه رودررو ، علنی و روزانه کارگران علیه  سرمایەداران ، پا پیش می گذارند، شناخته می شوند ، جسارت و از خودگذشتگی نشان می دهند، طرف حساب کارفرما و دولت حامی آن می شوند و مورد غضب و نفرت آنان قرار می گیرند. اما از سوی دیگر به زبان و سخنگوی جسور و رزمنده طرح خواستها و مطالبات کارگران تبدیل می شوند. رهبران و فعالین عملی کارگران، نیرو ،توان و قدرت واقعی خود را، از صف متحد و یکپارچه تودە عظیم کارگران می گیرند. چنین رهبران کارگری را باید حمایت ، تقویت و پشتیبانی کرد و در لحظات حساس بویژه هنگام مذاکره و رودررو شدن با کارفرما و دولت ، هنگام دستگیری و زندان،  باید آنان و خانوادهایشان را از هر جهت حمایت  و تنها نگذاشت . رهبران کارگری نیز باید بر این واقعیت اگاه و متکی باشند که اعتبار ، قدرت و نفوذ کلام آنان، محصول حمایت و پشتیبانی نیروی عظیم کارگرانی است که به دفاع از آنان برخواسته و همچون پارەای از تن خود از آنان حفاظت میکند. رابطە فعالین و رهبران کارگری با تودە عظیم کارگران، رابطەای دوطرفه و تنها براساس دفاع از منافع و مطالبات طبقاتی و هدایت و پیشبرد خواست و مبارزات کارگران متکی و به پیش می رود. فعالین و رهبران کارگری و احاد طبقه کارگر اندامها و اجزاء جسمی واحدند که با هم معنی و مفهوم می بخشند. حمایت بی دریغ کارگران  “چادرملو” از فعالین و رهبران اعتراضات خود، تنها نگذاشتن آنان هنگام دستگیری و سازماندهی اعتصاب علیه دستگیری آنان و ادامه آن تا آزادی رهبران دستگیر شده نشان داد که کارگران میتوانند با اتکا به نیروی خود درب زندانهای استبداد و سرکوب را بگشایند و زندانیان سیاسی و کارگری را از بند رها نمایند. این تجربەای عظیم و آموزنده برای رهایی همه عزیزان دربندمان از سیاه چالهای رژیم قرون وسطایی اسلامی است .

در پایان و بعنوان آخرین درس و تجربه، باید گفت که کارگران متحد و مبارز”چادرملو”  در دل خفقان و استبداد سیاسی و فضای امنیتی دولت “تدبیر و امید” روحانی ، در دل هیاهوی “دهە فجر” (دهه زجر)حاکم شدن ٣۴ساله استبداد مذهبی بر جامعە ایران، در شرایط فقر و فلاکت تحمیلی بر مردم ،در غیاب نهاد و تشکل های مستقل و تودەای کارگری، در شرایط ورشکستگی اقتصاد و تولید در ایران و تعطیلی مراکز کار و اخراج روزانه و دستجمعی کارگران، در شرایط تعویق چندین ماهه و حتی بیش از یک سال در پرداخت حقوق و دستمزد  کارگران و دهها مصیبت تحمیل شده دیگر بر گردە طبقه کارگر و اکثریت ساکنین ایران، با اعتصاب پیروزمند خود،  راه نشان دادند. کارگران “چادرملو”  نقطە امید و چراغی روشن بخشی در مسیر مبارزه طبقە کارگر ایران برآفروختند که باید از درس و تجارب آن آموخت و آن را سرلوحه مبارزات دیگر بخش های کارگری قرار داد . دمیدن روح تازه و نفسی نو در جسم طبقه کارگر ایران از این مسیر ممکن و قابل دوام است . اما این پیروزی هنوز به معنای فازنوینی در مبارزات تدافعی و بدون وجود تشکل های مستقل و تودەای طبقه کارگر ایران  نیست. طبقه کارگر ایران ، علی رغم خستگی تن و فرسودگی جسم در مبارزه بیش از سه دهه خود با نظام هار سرمایه و رژیم اسلامی حامی آن و با وجود بهرەمند نبودن از ابزار لازم مبارزه با رژیم که توسط سیستم سرمایه و استبداد، اگاهانه و با نیروی سرکوب از آن منع و دریغ شده است ،اما ظرفیت و توان آن را دارد که  تن رنجور و زخم خوردەاش را از زیر آوار جنگ ، بازسازی ، تحریم و مرگ تدریجی ،  بیرون بکشد و رسالت سازماندهی جامعەای فارغ از سرکوب ،استبداد و استثمار را بر عهده بگیرد .

٧فوریه ٢٠١۴