در حاشیه استعفای سیمین مجد از عضویت حزب کمونیست کارگری ایران

در حاشیه استعفای سیمین مجد از عضویت حزب کمونیست کارگری ایران

(وقتی یک فولادوندی اعتراف می کند که عامل اخراج سعید صالحی نیا از حزب کمونیست کارگری بوده!)

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۴ فوریه ۲۰۱۴

“…., موجب گردیدم با ارائه دهها فاکت از بیسوادی او که ماهیت خودش را یک فرد روشنفکر مبارز سیاسی چپ و فعال سیاسی میباشد را , رسوا کردم و پوز او را زدند و با ارذنگی زدن به او , سعید را از حزب کمونیست کارگری ایران را به بیرون و زباله دانی تاریخ پرتاب کردند! امیدوارم که این فاطی کلفت سعید صالحی نیا هم هرگز دور و بر من خودشانرا آفتابی ننمایند که من بسختی پوز او را خواهم زد!” (از فرمایشات تورج امیری هوادار فریدون فولادوند، بانی انجمن پادشاهی به تاریخ سوم فوریه ۲۰۱۴)

مقدمه:

با شروع نقدهای من به فرقه عقب افتاده ، ارتجاعی، نژاد پرستی و پادشاهی فولادوند که فرهنگ فحاشی و اتهام زنی را در اپوزسیون ایران به عوج تازه ای رسانده است (۲)، فعالین این فرقه از جمله تورج امیری و جهانشاه رشیدیان، به اتفاق تعدادی از کادرهای حزب کمونیست کارگری مثل حبیب بکتاش، یدی کوهی،مهران محبوبی، “اتحادی” تشکیل دادند و افتادند در فیسبوک به فحاشی و اتهام زنی به من (سعید صالحی نیا). وچه مشترک اینها دو چیز بود: اولا به اردوی قبله آمال اینها نقد کرده بودم و دوما هردو درکی فرقه ای دارند و پاسخ که ندارند مجبورند اتهام زنی و فحاشی کنند. این “اتحاد” مقدس ، در سطح بالاتر رهبری حزب کمونیست کارگری که سالها مستاصل نقدهای من به رهبرش لنین و منصور حکمت و سیاستهایش بود، فرصتی داد تا به بهانه “سعید صالحی نیا فحاشی می کند و توهین می کند”، سرانجام نامه اخراج را صادر کنند تا به فکر خود ، “از دست سعید صالحی نیا خلاص شوند.

طبعا نقدهای اصولی من به این فرقه و اون فرقه و خواهرهای چند قلوی “احزاب کمونیست کارگری” ادامه دارد و تا همینجا هم زوایای بسیاری از مشکلات و معضلات اینها را با متانت و دقت ارائه دادم و مورد استقبال بسیاری فعالین هم قرار گرفت.

همسر من ، سیمین، در تمام این مدت شاهد این “برخوردها” بود و همچنان سعی می کرد با وجود اینکه عضو حزب کمونیست کارگری ایران بود، دندان روی جگر بگذارد و توی اون حزب بماند و بکار فرهنگی سیاسیش ادامه دهد. تا سرانجام دیروز (صوم فوریه ۲۰۱۴) توسط همان لمپن فرقه فولادوندی یفنی تورج امیری مورد تهدید قرار گرفت! فحاشی او به کنار، کامنتهای تورج امیری پرده از دو “سر ” هم برداشت که من در این مقاله برای اطلاع عموم رویش مکث می کنم تا اون بقیه اعضا و کادرهای این احزاب هم بفهمند وضعیت اسفبار حزب کمونیست کارگری به کحا رسده:

(۱)تورج امیری در نامه اش به سیمین چه گفت؟

تورج امیری در دو نامه جداگانه که در زیر همین مقاله، منتشر شده، اعلام کرد که نقش فعالی در “اخراج سعید صالحی نیا” از حزب کمونیست کارگری داشته است. او اشاره دارد که همراه تعدادی از خود اعضا و کادرهای اون حزب (به همراه همپیمانش حهانشاه رشیدیان) پروژه اخراج سعید صالحی نیا را پیش بردند. در همانزمانها من می نوشتم که حبیب بکتاش هم رسما در فیسبوک بخاطر نقدهای سیاسی من به حزبش تقاضای اخراج سعید صالحی نیا کرده بود!

نکته دوم نوشته تورج امیری، (از فحاشیهایش بگذریم)اینست که ایشان سیمین ، همسر من و عضو حزب کمونیست کارگری را هم تهدید کرده که از حزب کمونیست کارگری اخراج می کند، “همانطور که پوز سعید صالحی نیا را زد، پوز سیمین را هم می زند”!

اینها بطور مکتوب و مستند در دو نوشته تورج امیری ثبت شد و خوانندگانرا جلب می کنم خودشان بخوانند و قضاوت کنند!

(۲)نامه استعفای سیمین از عضویت در حزب کمونیست کارگری چه مضمونی دارد؟

همسر من، سیمین، با تجربه خودش و با خواندن متن نامه های تورج امیری و انطبقا نوشته های او بر آنچه خود سیمین شاهدش بود، سرانجام به این نتیجه رسید که حزب کمونیست کارگری ایران ، ظرفی نیست که بشود درش ماند و دنبال مبارزه برای انسانیت، آزادی و برابری رفت. ایشان سرانجام متقاعد شد که تورج امیری و امثال او می توانند در حزب کمونیست کارگری “اعضا را اخراج کنند”!

سیمین در نامه استعفایش روی این نکته یعنی تهدید به احراج از حزب کمونیست کارگری آنهم توسط لمپنی بنام تورج امیری، اشاره دارد که “زودتر از اینکه نامه اخراج رسمی حزب، به وی تسلیم شود، خودش استعفاء می دهد! یعنی سیمین دریافته که گردانندگان حزب “مشاورانی” در حد تورج امیریها و همفکران او در فرقه فولادوند را در مبارزه با مخالفان خود ، به استخدام در آورده اند! اینست تصویری از نزدیک ، از سرانجام حزبی که منصور حکمت ساخت و مدعی بود که صفحه جدید کمونیزم ایرانست!

 

(۳)تکلیف سیمین و سایر اعضای حزب کمونیست کارگری چیست؟

از نامه استعفای سیمین، ناامیدی از درخواست عضویت در حزب کمونیست کارگری ، مشاهده می شود.ایشان بنا به پیشنهاد من و به سبب عشقی که به آزادی و برابری طلبی دارد به حزب کمونیست کارگری ایران پیوست. بعد از اخراج من از این حزب هم ، اتوماتیک استعفاء نداد و هنوز امید داشت که این حزب آنی نباشد که من را اخراج کرده! در کنار من و حزب کمونیست کارگری ایستاد. تجربه خودش را کرد و متاسفانه به همان نتیجه ای رسید که من رسیده ام و بسیاری قبل از ما رسیده اند.

دوران احزاب موجود کمونیست کارگری تمامست.تورج امیریها دارند این حقیقت را فریاد می زنند! مجددا پیشنهاد من به ماندگان در این احزاب اینست که تمام عشق و تلاش خود را بردارید و بروید سراغ احیای کمونیزم کارگری.رهبران موجود این احزاب، از کمونیزم کارگری چنان بیابان بی آب و علف و سترونی ساخته اند که امثال تورج امیرها درش جولان می دهند و “عضو اخراج می کنند و پوز می زنند”!

باز هم گفتن از من!

. به سیمین عزیزم بخاطر تصمیمش برای استعفاء از این حزب صمیمانه تبریک می گویم و امیدوارم تلاشش برای آزادیخواهی برابری طلبی و سوسیالیزم دوچندان شود.

منابع دیگر:

(۱)داستان من و حزب کمونیست کارگری ایران(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/زندگینامه/۴۹۱-داستان-من-و-حزب-کمونیست-کارگری-ایراناز-سعید-صالحی-نیا

(۲)آرشیو نقد به فرقه فولادوند (انجمن پادشاهی)از: سعید صالحی نیا:

فولادوندیزم تقاطع قشریگری -ارتجاع فرهنگی و راست نژاد پرست

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۶۳-فولادوندیزم-تقاطع-قشریگری-ارتجاع-فرهنگی-و-راست-نژاد-پرست

فولادوندیزم و “انجمن پادشاهیش” چه نقشی در فرهنگ سیاسی دارند؟ http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41221

(۳) سخنی با فعالین جنبش کمونیزم کارگری(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۹۷-سخنی-با-فعالین-جنبش-کمونیزم-کارگری

+++++++++++++++++++

متن استعفانامه سیمین مجد از عضویت حزب کمونیست کارگری ایران(به تاریخ ۴ فوریه ۲۰۱۴):

بانو نازنین برومند عزیز و گرامی,

به این طریق و با عرض تاثر و تاسف, من استعفای خودم را بنا به دلیل فوق از حزب کمونیست کارگری اعلام می‌کنم. مایل هستم که علت این تصمیمم را که امروز صبح قطعا گرفتم با شما در میان بگذارم.

 امروز صبح رفیق و دوست و مشاور حزب کمونیست کارگری  (و از حامیان و ستایش گران فریدون فولادوند موسس انجمن پادشاهی)، آقای تورج امیری, کامنتی در فیسبوک به من نوشتند. ایشان ادعا کردند، (چنان که این ادعا را به همراه شاه جهان آقای رشیدیان قبلا  در فیسبوک اعلام کرده بودند که آنها باعث اخراج شدن سعید از حزب کمونیست کارگری شده اند)، که پوزبنده را نیز به زمین خواهند کوبید و با فحاشی به تمام خانواده بنده و خود من، من را مورد مرحمت قرار دادند.

مشاهدات چندین و چند ماه بنده در فیس بوک و فحاشی و برچسب زنی‌ که سعید صالحی نیا از آقایان جهانشاه رشیدیان و تورج امیری  و عده ای از کادرحزب کمونیست کارگری دریافت کرده بود، و تهدید انها به او, که تو را از حزبت بیرون انداخته و پوزت را به زمین میزنیم ودیدن جملاتی چون

** سعید صالحی نیا به دلیل توهین و شکایت دیگران( نام جهانشاه را مسخره کرده و شاه جهان مینامد) از حزب اخراج می شوید**

در نامه اخراجی تان به سعید, تصمیم گرفتم که عابروی چندین دهه خودم را, که تلاشم داشتن یک زندگی انسانی و برای انسان بود, را حفظ کنم تا شاید عربده گویانی چون تورج امیری مسبب اخراج بنده نشوند. مثلی زیبا میگوید که تجربه را تجربه کردن خطاست.

از آنجایی که ایشان به سعید پس از اخراجش از حزب نوشت، که پوزت را بر زمین زدم و ازحزبت بیرون انداختم. من بنابر این مایل هستم که قبل از اینکه ایشان پوز مرا نیز به زمین بزنند، وبا مشاوره ای‌ که به حزب میدهند، مرا از حزب بیرون اندازند، خودم استعفای خودم را اعلام می‌کنم. البته دوستان محترم حزب چون امثال حبیب بکتاش و شرکا نیز گفته های تورج امیری و جهانشاه رشیدیان را در ان زمان تائید کردند.

پس از چند دهه خوشحال بودم که جایی‌ را پیدا کرده‌ام که بتوانم وظیفه ام را به عنوان انسان جهت رسیدن به دنیا ئی‌ برابر و آزاد برای بشریت انجام دهم، سخت مأیوس شدم. من در حزبی که، مشاورانش و نظر دهنده گانش و یا تصمیم گیرندگانش, برای اعضای آن حزب جناب‌های رشیدیان و تورج امیری فولدوندی باشند، جایی‌ برای خودم نمیبینم. حزبی که حتی یکبار در مقابل این نوشته ها هیچ عکس العملی نشان نداد و با اعضای خود بیرحمانه فقط رفتاری بهره کشانه را نشان داد, برای من قابل اعتماد نیست.

البته اگر امکان پذیر باشد، بنده خواهش دارم که لغو عضویت مرا ,به همان تاریخی‌ که وارد حزب شدم، منطبق کنید، که شاید به این طریق, این عضویت کاملا منحل شده و از صفحه زندگی من پاک شود.

از لطف شما متشکرم و به شما ارج مینهم که زندگی‌ خود را وقف راه رسیدن انسان به معیارهای والای انسانی وحقوق اجتماعی او وقف کرده اید. باری بانوی نازنین مراقب خودتان باشد.

لطفا در پائین به الطفاتات جناب امیری توجه بفرمائید. متشکرم

با سپاس و ارادتمند شما،

سیمین

متن دو نامه تورج امیری به سیمین و خودافشاگری نقش او در “اخراج سعید صالحی نیا”!

Touradj Amiri

فاطی رختشور و کلفت سعیده صالحی نیا حرام لقمه , من همان تورج امیری هستم که سال گذشته پوز همسر توده ایی پاسدار خائن جاکش ترا , که خودش را دکترررر و فعال مبارز روشنفکر چپ و از نوع کمونیستی و جانبدار اسلام ناب محمدی حکومت سیدعلی خامنه ایی روضه خوان میباشد هستم. از اینکه تو فاطی رختشور آگاهانه بعنوان معشوقه کلفتی در رکاب این همسر بیمار روان پریشت را برگزیدی هیچگونه ایراد و نگرانی وجود ندارد. دلیل و انگیزه نوشتن این پیغام به تو کلفت سعیده صالحی نیا , فرد بسیار مبارز کمونیست چپ حزب کمونیست کارگری ایران این است که , پیام همخوابه سرکار را از طریق تو که کلفت آن حرام لقمه مزدور خائن بیشعور همه چیز دان هستی اینست که , من متوجه شدم که باز هم , آن ارباب مزدورت با ارسال پیام به تلویزیون مردم خدمت آقای پارسا سربی , باز هم با پررویی و بیشرمی و وقاحت تمام دست از آن خودنمایی و بزرگ بینی های کذایی خودتان دست برنداشتید , و همچنان با وقاحت بر طبل * حل من ناصر ینصرنی * میزنید و دنبال مرد مبارز و حریف میگردید!!! خب, آخه اگر تو و آن سعیده صالحی نیا با دو عضو دائمی و مزدور و نانخور خودتان که به حزب کمونیست کارگری اهداء کرده بودید بنامهای * پویا حقیقتجو* و همچنین آن فرد دیگری که نامش * آذری* بود را , من سال گذشته پوزتان را زدم , و خوشبختانه این من بودم که موجب اخراج و بی آبرویی و بیشرمی شما گردیدم که سال گذشته هم حزب کمونیست کارگری با لگد زدن به در کون گشاد و کثیف سعیده صالحی نیا و سرکار فاطمه رختشور و کلفت آن فرد روانی را گردیدم هستم. من همان * تورج امیری * معروف و شناخته شده هستم که معرف حضورتان هستم. این پیام منرا هم به همسر روانی و بیمار مریض توده ایی اسلامی حرام لقمه خود تقدیم بدارید که , آنرا در صفحه فیسبوک خود بطور کامل منتشر نمایند تا بلکه بتوانید چند نفر دیگر مانند پویا حقیقت جو و آذری ابله و نادان را بخود جذب نمائید! من که با رشادت و شهامت و استواری راسخ گفته بودم که پوزتان را میزنم که حتی سگ هم بر رویتان نجاست نکند میباشم. خاک عالم بر سر تو و اون سعید روانی بیمار ابله پر مدعا باد که , با آن همه ادعای سیاسی و روشنفکر خواندن خود , بدبخت نتوانست تعریف علم و کمونیست را به ما و مردم ارائه نماید. خاک عالم بر سرتان باد که روشنفکران ما از جنس و ماده شما باشند باد! با آنهمه نشان بلاهت و سفاهت و جهالت که در شما موج میزند , خودتان را دکتر و روشنفکر میپندارید! فاطی رختشور و کلفت خانم که صیغه اسلامی و شرعی سعیده بو گندو گردیده ایی , تو چطور و چگونه که دیپلم دبیرستان را هم نداری دکترررر روانشناس شدی؟! خب کسی که با یک فرد دیوانه روان پریش بیمار روانی همخوابگی و نشست و برخاست نماید , بیشک رنگ و بوی کثافت او هم بر او می نشیند! فاطی کلفت , اگر وقت کردی کمی در مورد چند هزار مقاله های نوشته شده همسر صیغه ایت برای ما بنویس و در مدح تیز هوشی و دکاوت بی مانند او بعنوان یک فرد نابغه در بلاهت و سفاهت بنویس که , تمام مقالات و نوشته های مزخرف خود را به ترتیب حروف الفبا نظم داده است و براحتی میتوان به هریک از نوشته های مزخرف و سخیف او مراجعه کرد! اگر هم مایل بودی در مورد رابطه خصوصی و سکسی خودتان هم به ما و مردم ارائه دهید که از وجود چنین ارتباط سالم و سازنده ایی هم از شما بعنوان الگو بیآموزیم , بسیار سپاسگزار خواهیم شد. بالاخره ما بایستی همه چیز را از روشنفکران و آموزگارانی آگاه و دانش آموخته با دانش مانند شما بپذیریم. امیدوارم که این نامه و پیام منرا به همسر روانی بیشرافت و ابله خودتان ارائه نمائید که , در صفحه فیسبوک خود آنرا منتشر نماید و حول آن به تحلیل بپردازد و نظر و دیدگاه دیگران را هم در مورد مطالب من جویا گردد! اینرا از من داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که * پاسخ کلوخ انداز سنگ * است را بطور خوب داده باشم , تا مرا الگوی رفتار با دیگر مخاطبان خود نمائید که به تحقیر شخصیت دیگران نپردازید. نمونه آقای علی فولادی میباشد که سعیده مادر قحبه حرام لقمه او را * علی حلبی * نام نهاده بود باشد. گوح و نجاست دکتر فرود فولادوند بزرگوار بر دهان شما و گور پدر مادر شما مزدوران باد! تورج امیری ۴٫۲٫۲۰۱۴

۲۹ minutes ago · Like

متن دوم از تورج امیری در فیسبوک:

این خانم سیمین آبادی , بواقع همخوابه سعید صالحی نیا و منشی آن فرد روان پریش ابله جاکش توده ایی پاسدار بوده و هست که من سال گذشته طی ۴ ماه مداوم و پیگیر و روزانه ماهیت پلید مزدور او را , که با چند اکانت مختلف از جمله همین فرد سیمین که من نامش را گذاشته بودم , فاطی متواری که گویا از کشور آلمان به معشوقگی او درآمده است نام نهادم میباشد. من موجب رسوا کردن و افشاء کردن چهره کریه او در میان تمام دوستان و هموطنان آزاده در فیسبوک گردیدم. مضاف باینکه این فرد حرام لقمه خائن توده ایی پاسدار و حامی اسلام ناب محمدی و آخوندی , که خود را با افتخار عضو فعال حزب کمونیست کارگری ایران تلقی و معرفی میکرد را , بخاک سیاه کشاندم و به گوح خوردن و غلط کردن افتاد و از بیم رسوایی بیشتر از دستم متواری گردید و رفت! این بیشرف ابله خودش را با زبان الکنش , روشنفکر و فعال و در عین حال رهبر جنبش کمونیستی و کارگری ایران معرفی میکرد , در صورتیکه هیچیک از رفقای این حزب او را به ضرس قاطع او را قبول نداشتند و با او هم هرگز ارتباط دوستی نداشتند , موجب گردیدم با ارائه دهها فاکت از بیسوادی او که ماهیت خودش را یک فرد روشنفکر مبارز سیاسی چپ و فعال سیاسی میباشد را , رسوا کردم و پوز او را زدند و با ارذنگی زدن به او , سعید را از حزب کمونیست کارگری ایران را به بیرون و زباله دانی تاریخ پرتاب کردند! امیدوارم که این فاطی کلفت سعید صالحی نیا هم هرگز دور و بر من خودشانرا آفتابی ننمایند که من بسختی پوز او را خواهم زد!