افزایش دستمزد در گرو یک مبارزه متحدانه است / مصاحبه کارگر کمونیست با اصغر کریمی

کارگر کمونیست: در بحثهایی که اخیرا توسط  نمایندگان دولت، کارفرمایان و تشکلات زرد دولتی کارگری صورت گرفته، گفته شده است که افزایش دستمزد کارگر موجب بالا رفتن نرخ تورم میشود. موضوع چیست، آیا حقیقتی در این صحبت ها وجود دارد ؟ استانداردهای شما در تعیین حداقل دستمزد شامل چه مواردی میشوند؟

اصغر کریمی: ربط دادن بحث تورم به دستمزد کارگر بعنوان مانعی برای افزایش دستمزد، بخشی از جنگ طبقاتی و پروپاگاند طبقه حاکم علیه طبقه کارگر است نه هیچ چیز دیگر. بیائید فرض کنیم که افزایش دستمزد مستقیما به افزایش تورم در یک کشور منجر میشود، حتی در این صورت نیز این یک ذره به کارفرما و دولت حق نمیدهد که بخاطر بالارفتن تورم، دستمزدها را افزایش ندهند. مگر هیچ جنس دیگری هست که مرتب گران نشود، مگر سرمایه داری در تمام طول عمرش در هیچ کشوری موفق به جلوگیری از بالارفتن تورم شده است که نوبت به نیروی کار که میرسد این استدلالات را پیش میکشند! همه کالاها بی وقفه گران میشوند، نیروی کار هم بعنوان یک کالا و طبق همان قانونمندی جامعه سرمایه داری باید افزایش پیدا کند به همین سادگی. هروقت طبقه حاکم جلو بالا رفتن قیمت سایر کالاها را گرفت آنوقت میتوان درمورد نیروی کار هم وارد این بحث شد.

در سی و پنج سال گذشته قیمت کالاهای دیگر بسیار بیشتر از دستمزد افزایش داشته و قدرت خرید کارگر، علیرغم اینکه بارآوری کارش صدها بار افزایش یافته است، هر سال پائین و پائین تر آمده است. یعنی سرمایه داران کالاهای خود را بیشتر از تنها کالائی که کارگر برای فروش به بازار عرضه میکند گران کرده اند. بنابراین اگر کسی میخواهد و فکر میکند میتواند تورم را کنترل کند باید از جای دیگری شروع کند نه از دستمزد کارگر. کسی که در بحث تورم دستمزد کارگر را به میان میکشد دارد صریح و عریان میگوید سالهای گذشته هم که دستمزد افزایش یافته به تورم منجر شده و به یک معنی همین دستمزد ناچیز کنونی هم از سر کارگر زیادی است.

اما اگر این بحث ها مثلا در کشورهای غربی که کارگر از حداقل حقوقی برای اعتراض بر سر دستمزد برخوردار است مورد داشته باشد، در جمهوری اسلامی زیادی نچسب است. در حالیکه سرمایه داران و کل قشر انگل جامعه از آیت اله ها تا مقامات و وابستگان آنها سود وثروتشان بطور نجومی افزایش یافته، در حالیکه کل طبقه کارگر را چندین بار زیر خط فقر رانده اند، در حالیکه همان دستمزد ناچیز را هم ماهها و سالها نمیپردازند، آنوقت بحث اینکه افزایش دستمزد منجر به تورم میشود، مسخره تر از مسخره است.

اما در مورد فاکتورهای مختلف برای تعیین حداقل دستمزد، اولا تا جائی که به تورم مربوط میشود باید بطور اتوماتیک و بنظر من هر ماهه حداقل دستمزد به اندازه تورم افزایش پیدا کند. میگویم هر ماه، چون آنقدر تورم در این سالها بالا بوده است که کارگر نباید یک سال برای جبران این زیان صبر کند و قدرت خریدش سی چهل درصد یا بیشتر تا آخر سال پائین بیاید.

ثانیا، مرجع محاسبه تورم باید خود کارگران و تشکل ها و نمایندگانشان باشند. آمارهای بانک مرکزی و سایر مراجع دولتی را حتی بخشی از طبقه حاکم هم قبول ندارد. هر آماری خواستند بنا به ملاحظات مختلف اعلام میکنند و همیشه هم بخاطر مصارف داخلی و خارج نرخ تورم را بسیار کمتر از نرخ واقعی تورم اعلام میکنند.

ثالثا، امروز خواست افزایش دستمزد متناسب با تورم خواستی گمراه کننده است. کارگری که دستمزدش یک دهم خط فقر است حتی اگر حداقل دستمزدش هزار درصد افزایش یابد تازه به خط فقر میرسد. در حالیکه تورم چند ده درصد است و نرخی که دولت اعلام میکند سی درصد است. و چنانچه دستمزدها سی درصد افزایش یابد به ۶٣٠ هزار تومان میرسد که هفت هشت برابر زیر خط فقر است. اگر در طول سالهای گذشته کارگران توانسته بودند متناسب با تورم دستمزدشان را افزایش دهند و قدرت خرید خود را حفظ کرده بودند، در چنین صورتی افزایش دستمزد متناسب با تورم میتوانست یک فاکتور مهم تعیین دستمزدها باشد.

و بالاخره، بارآوری کار یعنی محصولی که کارگر در یک روز کاری ایجاد میکند با توجه به رشد تکنولوژی مرتبا بالا رفته است یعنی اگر قبلا یک ساعت کار کارگر، محصولی معادل یک روز دستمزدش ایجاد میکرد و بقیه ساعات روز را برای کارفرما کار میکرد، الان نیم ساعت کار روزانه و یا حتی کمتر، محصولی معادل دستمزد تولید میکند و بقیه طول روز را برای سرمایه دار کار میکند. پس چرا سهم خود کارگر نباید از رشد بارآوری کار بیشتر شود! افزایش سرسام آور بارآوری کار منجر به بالا رفتن استانداردهای زندگی شده است. چه دلیلی دارد کارگر شامل حال استانداردهای تازه زندگی نباشد و سهم بیشتری از کل ارزشی که تولید میکند را مطالبه نکند و خواهان یک زندگی بهتر نباشد. امروز داشتن ماشین و کامپیوتر و تلفن همراه و صدها چیز دیگر هم جزو ضروریات زندگی شده است. به کارگر نمیتوان گفت درست است که تولید کننده اصلی جامعه هستی اما باید مطابق با استانداردهای دوره رضاشاه زندگی کنی. بنابراین یک فاکتور مهم در تعیین حداقل دستمزد بالا رفتن استانداردهای زندگی نه فقط در ایران بلکه در دنیا است.

کارگر کمونیست: دولت روحانی میگوید برای جلوگیری از بالا رفتن نرخ تورم، باید جلو رشد نقدینگی را گرفت و به همین علت بهتر است که بخشی از دستمزد کارگر بشکل جنسی و غیر نقدی پرداخت شود. نظر شما درمورد تقسیم دستمزد کارگر به نقدی و غیر نقدی چیست؟

اصغر کریمی: بحث تورم را در سوال قبل توضیح دادم. اما تحمیل دستمزد غیر نقدی یک عقبگرد کامل و تحمیل شرایطی بسیار اسفناک تر به کارگر است. این تاثیر مخربی نه تنها بر دستمزد کارگر و مبارزه او میگذارد، بلکه نگاهی که در این مساله به کارگر میشود از هر فاکتور دیگری مخرب تر است. صرفنظر از اینکه این مساله یک کلاه برداری با هدف های دیگر است که در ادامه توضیح میدهم، اما یک سوال ساده این است که مگر کارفرما قبول میکند که محصولات کارخانه اش را با قند و شکر و مایع ظرفشوئی مبادله کند؟ مگر هیچ تاجری قبول میکند که در ازای کالائی که میفروشد از خریدار مقداری برنج  و روغن و خرما تحویل بگیرد! چرا نوبت به چندرغاز مزد کارگر که میرسد میخواهند همه معضلاتی که خود طبقه حاکم و نظام اقتصادی اش به جامعه تحمیل کرده است را حل و فصل کنند! کارگر از صبح تا عصر در کارخانه کار میکند و نیروی کارش را به سرمایه دار میفروشد، مزدش را هم باید یکجا به حسابش بریزند.

تکه تکه کردن دستمزد کارگر که فی الحال هم به اشکال مختلف جریان دارد، به معنی این است که بجای اینکه کارگر مستقیما و در سطح سراسر کشور بر سر دستمزد با کارفرما یا دولت طرف شود، باید در جبهه های مختلف وارد جنگ شود. یکبار برای حداقل دستمزد، یکبار برای پاداش آخر سال، یکبار هم برای میزان کالا و کیفیت کالائی که قرار است با این طرح به او بدهند. و این تاثیر زیانباری بر مبارزه کارگر و اتحاد او میگذارد. علاوه بر این باید وقت زیادی هم  در سرما و گرما در صف صرف کند تا بخشی از دستمزدش را به صورت کالا تحویل بگیرد یعنی برای نقد کردن دستمزد مرتب اینور و آنور دوندگی کند. کالاهائی هم که به او اختصاص میدهند، چون کارگر است و سرمایه دار و آیت اله نیست، از بدترین کیفیت برخوردار خواهد بود. کلاهبردی های مختلف دیگری هم در جریان توزیع و تحویل این بسته ها صورت میگیرد و یک ناندانی دیگر برای عده ای از مقامات ایجاد میشود.

اما خارج از این فاکتورها، آن تصویری است که طبقه حاکم از کارگر در جامعه میدهد. کارگر در این سیستم یک کارگر صنعتی پیشرفته که برای خود احترامی دارد، جلوه نمیکند. کارگر و یا همسر و کل خانواده اش کسانی هستند که زیر خط فقر نگهشان داشته اند، دستمزدی ده بار زیر خط فقر به او میدهند و حالا علاوه بر کار طاقت فرسای کارخانه و خانه داری باید برای تحویل گرفتن دو کیلو روغن و ده کیلو برنج مرتب در این صف و آن صف بایستد. مگر هیچ سرمایه داری برای تحویل سودهای آخر ماهش در صف میایستد؟ مگر هیچ آیت اله و نماینده مجلس و مدیر و فرمانده و بانکدار و صاحب بورسی یک دقیقه وقتش را صرف این کارها میکند، مگر حاضرند برای دریافت حقوق و سودشان یک دقیقه در صف بایستند و چند کیلو برنج و روغن و مرغ زیر بغلشان بزنند؟ کارگر باید بگوید این رفتار فجیع و شرم آور را نمیپذیرم. این تحقیر را قبول نمیکنم. دوره برده داری و ارباب رعیتی که نیست. ناسلامتی سرمایه داری همه افتخارش! این بوده که آدم ها آزادانه وارد بازار و داد و ستد میشوند و هر کس متناسب با پولی که دارد اجناس مورد نیازش را در بازار میخرد. الان میگویند حتی اجازه خرج کردن هم دست خودت نیست ما تعیین میکنیم چه بخری و چه نخری. این یک قهقرا است. این خرد کردن شخصیت و غرور مردم است که هزار زیان دیگر ببار میاورد. این رفتاری ارتجاعی با کارگر و کل جامعه است و استانداردهای جامعه را از اینهم عقب تر میبرد. با اینهمه موقعی که این شرایط به کارگر تحمیل شد کارگر مجبور است برای همین هم بجنگد. علیه کیفیت بد این سبد کالا و میزان پائین آن اعتراض کند. اعتراض کند که چرا این سهمیه بندی به همه آن اکثریتی که به فقر مطلق رانده شده اند تعلق نمیگیرد.

اما همانطور که اشاره کردم پشت این ماجرا یک توطئه دیگر هم هست و آن مربوط به حذف گام به گام یارانه های نقدی است. جرات نکردند یارانه نقدی را قطع کنند و حتی یارانه دو سه دهک را قطع کنند، اکنون با توزیع سبد کالا به بخشی از اقشار فقیر جامعه میخواهند زمینه را برای حذف یارانه های نقدی فراهم کنند. یعنی پشت کل این قضیه یک تعرض گستاخانه دیگر به کارگران و اکثریت مردم قرار دارد. اما همین که هر ماه میلیون ها نفر برای تحویل بسته های کالا مجبورند به خیابان بیایند و در صف های طولانی بایستند بابد به بستری برای اعتراض وسیع همه مردم تبدیل شود. آن نود درصد جامعه که اکنون به معنی واقعی کلمه گرسنه است و از همه چیز ساقط شده است، باید در چنین شرایطی برای یک تعرض همه جانبه علیه این وضعیت بپاخیزد و کل این بساط را بر سر این حکومت خراب کند.

کارگر کمونیست:. آیا دست یافتن به یک اتحاد عمل کارگری توسط فعالین و رهبران کارگری برای مقابله با هجوم جمهوری اسلامی به معیشت کارگران، امکانپذیر است؟

اصغر کریمی: روشن است که هرمیزان اتحاد و نزدیکی فعالین و رهبران کارگری و تشکل های مختلف کارگری حول این مساله، طبقه کارگر را در امر مبارزه برای افزایش دستمزد یک قدم به جلو میبرد. اما اجازه بدهید درمورد زمینه های این مساله توضیحاتی بدهم.

در هفته ها و ماههای اخیر اعتراضات کارگری در مراکز بزرگ و مهم صنعتی گسترش یافته است. خواست افزایش دستمزد فعالتر از سالهای قبل به خواست هزاران کارگر در مراکز مختلف تبدیل شده است. کارگران پتروشیمی خوارزمی و بسباران در ماهشهر پرچم دو میلیون تومان دستمزد حداقل دستمزد را برافراشته اند و هماهنگ کنندگان طومار ۴٠ هزار امضا برای افزایش دستمزد با بلند کردن پرچم این خواست به این حرکت پیوسته اند. کارگران پتروشیمی های فراورش و فجر، کارگران پلی اکریل و ایران خودرو، کارگران معدن چادرملو و برخی مراکز دیگر نیز در حال مبارزه برای افزایش دستمزد هستند و شواهد حاکی از تداوم مبارزات کارگری در مراکز بزرگ صنعتی در نقاط مختلف کشور است. در نتیجه کارگران در موقعیت مساعدتری نسبت به سالهای قبل برای مبارزه حول افزایش دستمزد قرار دارند و کارگران پتروشیمی ها که در دو سه سال گذشته متحد و پیگیر بر خواست های خود از جمله افزایش دستمزد مبارزه کرده اند در موقعیت بسیار خوبی برای به حرکت درآوردن کل طبقه کارگر میباشند.

یک نکته مهم داشتن یک خواست مشخص و واحد در زمینه دستمزد است. بنظر من کارگران پتروشیمی ها با طرح خواست دو میلیون تومان حداقل دستمزد این خواست واحد را روشن کرده اند. درست است که دو میلیون تومان حتی به اندازه نصف خط فقر هم نیست اما از نظر تاکتیکی طرح این خواست بسیار بجا است. این خواست توسط بخشی از کارگران فی الحال مطرح شده است و فشار این اعتراضات را میتوان در برنامه تلویزیونی جمهوری اسلامی و در صحبت نمایندگان حکومت که به اسم نماینده شوراهای اسلامی کار و کانون انجمن صنفی کارگران و غیره هم مشاهده کرد که مجبور شدند از دستمزد یک میلیون و نیم صحبت کنند. روشن است که حق کارگران بسیار بیش از دو میلیون تومان است اما در شرایطی که کارگران تشکل های سراسری خود را ندارند بلافاصله نمیتوانند مثلا خواست پنج میلیون تومان دستمزد را در ابعاد وسیع مطرح کنند. دو میلیون تومان از نظر بسیاری از کارگران در این مقطع واقعی تر و مقبول تر بنظر میرسد و اگر کارگران چند منطقه حول این خواست به میدان بیایند این به معنی یک تحول عظیم به نفع مبارزه کارگران خواهد بود. بنظر من تشکل های کارگری و نمایندگان کارگران در مراکز مختلف کارگری میتوانند این خواست را به خواست عمومی در حوزه نفوذ خود تبدیل کنند و یک مبارزه قدرتمند را دامن بزنند.

بنظر میرسد کارگران پتروشیمی های ماهشهر، یعنی حدود ده هزار کارگر پتروشیمی های این منطقه، در موقعیت مساعدی برای بلند کردن این پرچم هستند. اتحادی که در سالهای گذشته در میان این بخش کارگران بوده است، مبارزات متحدانه ای که انجام داده اند، موفقیت هائی که با اتحاد و پافشاری خود بدست آورده اند و طرح این خواست توسط کارگران دو پتروشیمی خوارزمی و بسباران، آنها را از هر نظر در موقعیتی کلیدی قرار داده و اگر متحدانه این پرچم را به اهتزاز درآورند، مجمع عمومی خود را تشکیل بدهند، با مراکز دیگر تماس بگیرند، به کل کارگران ایران فراخوان بدهند و فعالانه وارد این میدان شوند میتوانند نقشی بسیار حیاتی در مبارزه بر سر افزایش دستمزد ایفا کنند. بعلاوه اینجا باید بر نقش مهم تشکل های کارگری و فعالین کارگری برای دامن زدن به این مساله و طرح یک خواست واحد، اشاره کرد. این طبعا به هیچوجه به معنی نادیده گرفتن تلاش کارگران سایر مراکز مهمی که جنب و جوش بالائی دارند نیست.

اما علاوه بر این خواست باید توده های وسیع مردم با خواست های دیگری مانند طب و تحصیل رایگان و با نپرداختن وسیع هزینه های آب و  برق و گاز و یا خواست کار یا بیمه بیکاری برای یک زندگی انسانی به میدان بیایند و صف محکمی در مقابل این شرایط و هجوم تازه ای که قرار است به طبقه کارگر و مردم محروم و فقیر بیاورند ایجاد کنند.