نگاهی به فتوای آرام نوبخت در مورد “دیالکتیک و تضاد”!

نگاهی به فتوای آرام نوبخت در مورد “دیالکتیک و تضاد”!

از سری نقدهای به “گرایش مارکسیست انقلابی”(احیا کنندگان مارکسیزم!)

مقدمه:

سری نقدهای من به محفل “گرایش مارکسیست انقلابی” از سوی خود این محفل با بمباران لیچارگوئی خصوصا از سوی علیرضا بیانی و استقبال بسیاری از فعالین چپ و کمونیست مواجه شده و من را در ادامه اینکار بسیار تشویق می کند.(۲). همانطور که در بحثهایم در مورد این محفل توضیح دادم، بحثهای اینها همان بحثهای چپ حاشیه نشین است که تلاش دارند “اخیایش” کنند.اسمش را هم “پروژه  احیای مارکسیزم” گذاشته اند.

مشکل این پروژه چند تاست:

اولا: معلوم نیست چرا چند نسل کمونیستهای ایران مرتب خواستند مارکسیزم را “احیا” کنند؟! این موجود در حال موت چیست که مرتب نیاز به احیا دارد؟!اگر مارکشسیزم زنده بود که دیگر لازم نبود “احیا” شود! لذا این محفل دارد بطور غیر مستقیم به ما اعتراف می کند که مارکسیزم یا مرده یا در حال موت است!

دوما: با تایید اینکه مارکسیزم همیشه پدیده در حال موتی بوده، تاکیید می کنم که مارکسزم چیزی نیست جز برداشتهای عده ای از انچه مارکس گفته و پراتیک کرده چرا؟ چون خود مارکس زنده نیست که فکرش را بگوید و نظر بدهد!

سوما: از آنچه مارکس نوشته و در زمان خودش نوشته چگونه می توان مثل رجوع به قران و انجیل ، فتوا صادر کرد برای امروز و مسائل امروز انسان؟ آیا مارکس خودش اینگونه می اندیشید؟ آیا او هم مارکسیزم خوانده بود؟!

از این نکات مهم می گذرم و یک نمونه دیگر از شیرینکاریهای “صاحبان قلم” این محفل را بنام آرام نوبخت را انتخاب کردم (۱) و در این مقاله کوتاه بهش می پردازم تا شدت عجز و درماندگی فکری این “احیا کنندگان مارکسیزم” را بیشتر نشان دهم:

(۱)آرام نوبخت چه می گوید؟

ابتدا از خوانندگان عزیز می خواهم با دقت نوشته کوتاه این احیا کننده مارکسیزم را بدقت بخوانند(۱). ایشان قرار است پاسخی قرار است ایشان به این سوال بدهد:

“اعتقاد به دیالکتیک یکی از پایه های اصلی مارکسیسم است، اما به اعتقاد مارکس بعد از به وجود آمدن جامعۀ بی طبقه چون تضاد از بین می رود، قوانین دیالکتیکی هم متوقف می شود؟ آیا این خودش نقض قانون دیالکتیک نیست که قائل به این هست که تنها چیز ثابت تغییر است؟”

خواننده خوب دقت کند: خواننده می خواهد بداند که اگر تضاد قانون ثابت تکامل است، تکلیف جامعه بی طبقه که تضاد طبقاتی درش نیست چه می شود؟

حالا ببینید این “احیا کننده مارکسیزم” چه پاسخ می دهد:

اولا: ایشان یک پراگراف کامل در رد کردن “استالینیزم” می نویسد که اصلا ربطی به سوال ندارد! داستان استالینیزم ربطی به سوال ندارد.احیا کننده مارکسیزم ریال قرار است مارکسیزم را احیا کند! قرار است ابتدا از خود مارکس دفاع کند!

دوما: در پارگراف دوم ایشان یک بحث کشاف در مورد داستان انگلس و لنین و مارکس می کند و خواننده را رجوع می دهد به “فلسفه پراکسیس”! اینهم هیچ ربطی ندارد به سوال مشخص که از ایشان شده!

سوما: بخش سوم ایشان قرار است “بازگردد(؟) به پرسش ! و می فرماید:

“. در ابتدا باید یادآوری کنم که فرماسیون سوسیالیسم (فاز پایین تر کمونیسم)، در واقع جامعه ای متشکل از تولیدکنندگان همبسته که با «مالکیت اجتماعی» بر وسایل تولید، با ماهیت اجتماعی و مستقیم کار و برنامه ریزی برای برآوردن نیازهای انسان (تولید ارزش مصرفی، نه تولید «کالا» و «ارزش های مبادله») مشخص و متمایز می شود. جامعه ای بی طبقه، عاری از تضادهای اجتماعی طبقاتی و نتیجتاً بدون دولت، که در آن ارگان ها و دستگاه های ویژۀ اداری، مدیریت یا تصمیم گیری جمعی جدا از تودۀ شهروندان وجود ندارد. چنین جامعه ای زمانی می تواند پا به عرصۀ وجود بگذارد که به وسیلۀ تولیدکنندگان و شهروندان (و همین طور مصرف کنندگان) اداره بشود و آن ها سرنوشت خود را به دست بگیرند. چنین جامعه ای از شرّ قید و بندها و جبر «قوانین بازار» (قانون ارزش) و استبداد مقامات بوروکرات و دولت رها شده است. اولویت ها در استفاده از منابع در دسترس و زمان کار اجتماعی باید از طریق انتخاب پیشنهادهای متعدد و مختلف تعیین شود. افراد به میزان کار خود از کل تولید اجتماعی برخوردار خواهند شد، ولی سهمی ویژه برای نگهداری از کودکان بی سرپرست (کودکان این بار فرزند کلّ جامعه محسوب می شوند)، سالمندان، افراد معلول و ناتوان جسمی یا ذهنی و … وجود دارد. این نظام امکان رشد و بلوغ استعدادهای هر فرد را ایجاد می کند. نظام سوسیالیستی تنها در سطح بین المللی عملی است، این نظام مرز و کشور نمی شناسد.”

ابتدا چند سوال می کنم:

آیا اینکه سوسیالیزم مرز نمی شناسد پاسخ سوال بود؟

آیا جامعه سوسیالیستی جامعه بدون دولت است؟یعنی جامعه از نظام سرمایه داری ناگهان قرار است توی جامعه بدون دولت “سوسیالیستی” بیفتد؟

آیا اینکه افراد در این جامعه “به میزان کار خود از تولید احتماعی بهره ببرند، کودکان بی سرپرست فرزند جامعه محسوب شوندو…ربطی به سوال دارد؟

 

(۲) بی پاسخی آرام نوبخت در لفافه “مارکسیزم” و پاسخهای منطقی من!

خواننده ، وقتی به دقت این آسمان ریسمان بافتنهای آرام نوبخت را می خواند و مقایسه می کند به “بحثهای کشاف مازیار رازی و علیرضا بیانی، یک وجه مشترک پیدا می کند: این وجه مشترک یک پرحرفی برای حرف نزدن است.بنوعی ورد خوانی تیپیک فرقه هاست.اینها تعدادی ورد را تکرار می کنند  تا خودشان و مخاطبشان را قانع کنند که مارکسیزم را احیا کنند.

“پاسخهای ” آرام نوبخت هیچ پاسخی نبود! یک پاسخ جدی به سوال بالا می تواند این مسیر را طی کند:

الف: بحث تضاد بعنوان عامل تکامل و تحول. بحثی است فلسفی. ابتدا باید خود این مفهوم باز می شد. لازم هم نبود بگوئید مارکس چه گفته! آنچه خودتان از این مفهوم یافتید بیان کنید. اینکه به سابقه تاریخی این بحث در ساختار فلسفی مارکس بپردازید می توانست کنارش با فاکت و کد مشخص و آدرس منبع ارائه شود.

دوما: اینکه در جامعه طبقاتی انواع تضادهای آگونیستی و آنتاگونیستی کدامند و تداخل آنها چگونه است؟

سوما: اینکه فاز گذار به سوسیالیزم، فاز اولیه سوسیالیزم و فاز پیشرفته سوسیالیزم چه می توانند باشند و دینامیزم تضادهای آگونیستی و آنتاگونیستی چگونه تحول می یابند؟

چهارم: اینکه آیا زمانی فراخواهد رسید که اساسا تضادها در جامعه انسانی نباشند؟ آیا منطق حکم می کند که فرض بگیریم که تضادهای آنتاگونیستی در جامعه طبقاتی نهایتا پایان یابند ؟ (که این اتفاقا هدف جامعه انسان محور است) و جایگزینی تضادهای آگونیستی بواقع بکارگیری آگاهانه تضاد ها و اختلافهاست به نفع انسان. اینکه حکم کلی “تضاد عامل تکامل جامعه انسانی است” از این رو همچنان حکم درستی است حتی وقتی تضاد طبقاتی پایان یابد.

خلاصه کنم:

اینطور نیست که این مهمل گوئیها و حاشیه زنیهای محفل مدعی احیای مارکسیزم، ناشی از بی تجربگی اینها یا حتی بی دانشی اینها باشد.اینها انتخابی کرده اند و روی پایه اون انتخاب، مجبورند اینطور “پاسخ بدهند” و فتوا بدهند!

آیا فکر می کنید اون سوال کننده فرضی اصلا با “پاسخهای آرام نوبخث” قانع شده؟! قضاوت را می گذارم به عهده شما. از این بدتر نمی شود حتی از مارکس دفاع کرد! بگذریم از اینکه کمونیزم امروز کارهای مهمتری دارد!

منابع دیگر:

(۱)آرام نوبخت: دربارۀ دیالکتیک و تضاد

http://militaant.com/?p=3591

(۲)آرشیو نقدها به “گرایش مارکسیست انقلابی” از: سعید صالحی نیا

سعید صالحی نیا:کارگران ایران مخقی شوید! (فراخوان عیرضا بیانی)

“کارگران ایران مخفی شوید! علیرضا بیانی فراخوان می دهد!

سعید صالحی نیا: دشمنی گرایش مارکسیستی با آزادی بدون قید و شرط بیان::

  دشمنی محفل “گرایش مارکسیستی- تروتسکیستی-لنینیستی ” علیرضا بیانی با آزادی بدون قید و شرط بیان!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46394

سعید صالحی نیا: استیصال محفل “گرایش مارکسیت انقلابی” در مناظره سیاسی و تقلاهای علیرضا بیانی!(نگاهی به دعوتنامه علیرضا بیانی!)

http://www.azadi-b.com/J/2014/01/post_85.html

سعید صالحی نیا: آرام نوبخت و “طرح تکراری” حکومت کارگری توسط “گرایش مارکسیست انقلابی” نقدی دیگر به لنینیزم-تروتسکیزم

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46312

سعید صالحی نیا: “گرایش مارکسیست انقلابی” و آرزوی بکارگیری تیرهای چراغ برق برای اعدام!

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=46264

سعید صالحی نیا: نمونه ای دیگر از استیصال لنینیستها در مناظره فکری , در حاشیه “نقد” دیر رس علیرضا بیانی

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۳۷-نمونه-ای-دیگر-از-استیصال-لنینیستها-در-مناظره-فکری-,-در-حاشیه-“نقد”-دیر-رس-علیرضا-بیانی

سعید صالحی نیا:تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم!

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۸۹-تقلاهای-مازیار-رازی-در-یافتن-علل-شکست-انقلاب-اکتبر-در-عین-دفاع-از-لنینیزم-و-تروتسکیزم

سعید صالحی نیا: مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۵۳-مسابقه-اشباح-تلاش-مازیار-رازی-برای-آشتی-دادن-لنین-با-تروتسکی

سعید صالحی نیا: برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

سعید صالحی نیا: علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”! http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

سعید صالحی نیا: چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای