پاسخى به‌ اظھارات على خدرى

صدیق جهانى

نامبرده‌ بعد از یک ماه‌ از خواب بیدار شده‌ و مطلبى را زیر عنوان "شکست کمپین دروغگویى و ریاکارى" به‌ بازار عرضه‌ کرده‌ است. این مطلب ابدا ادبیات وى نیست بلکه‌ مشخص است که‌ اربابش برایش تنظیم کرده‌ است.

بارى به‌ ھر حال، ایشان لیستى را گرفته‌اند‌ و در این لیست‌ نام من نیز به‌ چشم مى خورد. لذا من ھم لازم مى دانم پیرامون اظھارات وى چند جمله‌اى بنویسم. قضیه این است که ارباب ایشان طى‌ نوشته ای بنام "وضعیت فعلی و گامهای ضروری (نکاتی در مورد جنبش دانشجوئی)" که در وبلاگ "تریبون مارکسیسم" درج شده‌ بود، تعدادى از فعالین داخل را به‌ "حزب حکمتیست" نسبت داد و بدینصورت امنیت جانى آنھا را به‌ خطر انداخت. از نظر على خدرى، گناه‌ کبیره من‌ این بوده‌ که‌ با این کار پلیسى مخالفت ورزیده‌ام. 

آقاى خدرى فرموده‌اند، آنھایکه‌ با کار پلیسى اربابش مخالفت کردند- فاقد اطلاعات بودند. اما اطلاعاتى که‌ خودش ارائه‌ داده‌اند کماکان نشان مى دھد که‌ ھیچ پایه‌ و اساسى ندارد. منبع خبرى ایشان، مطالبى است که‌ تعدادى بى نام و نشان و زیر پوشش دانشجویان برابرى طلب و سوسیالیست نوشته‌اند. حالا سوال این است، از کجا معلوم است که‌ پشت بعضى از این اطلاعیه‌ھا‌، بیانیه‌ھا مقالات و وبلاگھاى مختلف وزارت اطلاعات قرار ندارد؟ خیلى ھا مى گویند، افرادى که‌ به‌ ھمکارى با احزاب متھم شده‌اند، وجود خارجى ندارند. خیلى ھا بر این باورند که‌ این یک طرح است از جانب ج.اسلامى جھت ایجاد رعب و وحشت در میان فعالین جنبش دانشجویى. 

در این رابطه‌، اگر به‌ تاریخ سه‌ دھه‌ اخیر نگاھى داشته‌ باشیم، آنگاه‌ مى بینیم که اینگونه‌‌ توطئه‌ھا‌ و پرونده سازى علیه‌ آزادى خواھان یکى از خصوصیات بر جسته‌‌ جمھورى اسلامى بوده‌ و ھست. در طول این تاریخ، ھیچ فعال حق طلبى وجود نداشته‌ و ندارد که‌ توسط این رژیم دجال به‌ ھمکارى با احزاب سیاسى و بر انداز متھم نشده‌ باشد؟ حالا، فرض را بر این بگذاریم که‌ فردا تنى چند از اعضا و ھواداران "سازمان مجاھدین" توسط پاسداران دستگیر شوند. و این خبر در ایران پخش گردد. آیا بخاطر اینکه‌ ما با این "سازمان" مخالف ھستیم، جایز است مھر تائید بر این خبر بگذاریم یا اینکه‌ بجاست علیه‌ آن مخالفت نمایم؟ ما از وضعیتى که‌ "تریبون مارکسیسم" در سطح جامعه‌ پیش آورد،‌ نگران شدیم و با صداى بلند فریاد زدیم که کسى حق ندارد نزاع حزبى را به‌ درون دانشگاها‌ ببرد. فریاد ما این بود که‌ پشت "تریبون مارکسیسم" منافع سکتاریستى خوابیده‌ نه‌ دانشجویى. اعتراض ما این بود که‌ کسى حق ندارد جنبش دانشجویى را به‌ احزاب سیاسى تداعى نماید. اما "آذرین" و "مقدم" در مقابل این حرفھا تئورى بافى کردند و گفتند این تنھا حرف ما نیست بلکه‌ در داخل بحث حول این مسئله‌ گرم است. در ھمان لحظه‌ ما پرسیدیم که‌ شما‌ از کجا مى دانید که‌ دستگیر شدگان وابسته‌ به‌ "حزب حکمتیست" ھستند؟ از کجا مى دانید که‌ اطلاعات پخش شده‌ حرف و اعترافات آنھا بوده‌ است؟ در ثانى اگر این حرف ھا ھم درست بود، چه‌ دلیلى داشت که‌ آن را تائید کنید؟ 

من بارھا گفته‌ام که‌ این جماعت بیش از یک سکت نیستند. در این رابطه‌، اگر به‌ نحوه‌ ھمکارى مردم با یکدیگر توجه‌ داشته‌ باشید، آنگاه‌ درجه‌ سکت بودن این جماعت عریانتر مى شود. مثلا در بین مردم رسم بر این است که‌ اگر احساس کنند کسى جانش از طرف ماموران دولتى به‌ خطر افتاده‌ با کمال میل سعى مى کنند که‌ نگذارند او بدست پاسداران جھل و سرمایه‌ بیافتد. اما در بین اینگونه‌ سکتھا، معیارھا طور دیگرى است. زیرا بمحض اینکه‌ احساس کنند که‌ منافع حقیرشان به‌ خطر افتاده‌، آنگاه‌ به‌ قیمت جان مردم ھم تمام بشود‌ تلاش مى کنند که‌ آن خطر را رفع نمایند. جالب اینجاست که‌ آقاى خدرى، اظھار داشته‌ که‌ ما از اوضاع داخل بى خبر ھستیم. دلیل او این است که‌ گویا دانشجوھا صفوف "دانشجوھایى برابرى طلب" را ترک کرده‌ و بجاى آن "دانشجویان سوسیالیست" را ایجاد کرده‌اند! اما این آقاى باخبرى که‌ از نمایندگى دانشجویان دم مى زند، این خبر را حذف کرده‌ که‌ ھم اکنون‌ دانشجویان سوسیالیستى که او‌ به‌ آنھا اشاره‌ کرده،‌ به‌ اربابش مى گویند "خفاش" شب ھاى دانشگاها‌.

دوست عزیز، داشتن اختلاف سیاسى با ھر حزبى و پلمیک سالم سر آن، از طرفى مى تواند آموزنده‌ باشد و از سوى دیگر بعید نیست که‌ تا حدود زیادى جنبش را تقویت کند. اما تنزل دادن آن تا سر حد دشمنى و به‌ خطر انداختن فعالین طرفین، مثل شاه‌ کارى که‌ "تریبون مارکسیسم" از خود نشان داد، جدا آلوده‌ نمودن اوضاع و کمک به رژیم، ھرگز جبھه‌ آزادى خواھى را تقویت نخواھد کرد. مشخص است که‌ اختلاف شما با "حزب حکمتیست" بر سر منافع دانشجویان نیست بلکه‌ این یک نزاع سکتاریستى است که‌ در اصل ھیچ ربطى به‌ منافع تودھاى کارگر و زحمتکش ندارد. قابل ذکر است که‌ این اولین بار نیست که‌ آقایان "مقدم" و "آذرین" امنیت جانى مخالفین خویش را به‌ خطر مى اندازند بلکه اگر بخاطر داشته‌ باشید ھمین عالیجنابان بخاطر منافع "حزب کمونیست کارگرى" چند سال قبل با انتشار اسناد داخلى جان پیشمرگه‌ھاى کومه‌له‌ را به‌ خطر انداختند.

بعنوان کلام آخر، راستش نمى دانم این چه سیاست و‌ معماى است که‌ بخاطر لو رفتن فردى و یا افرادى، بلافاصله‌ دانشجویان برابرى طلب محو مى شوند و در ھمان لحظه‌ نھاد دیگرى به‌ نام دانشجویان سوسیالیست شکل مى گیرد؟