ستم ملی در آذربایجان و راه حل آن!(١)

منظور از ناسیونالیسم چیست؟

اجازه بدهید در همین اول یک توضیح کوتاه در باره اینکه چه چیزی ناسیونالیسم نیست و منظور اصلی ما از ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستی چیست ارائه کنم.  

وقتی از ناسیونالیسم صحبت میکنیم منظورمان ابدا احساس تعلق عاطفی به گذشته ها و خاطرات و شهر و کوچه و محل زندگی و غیره نیست. بشر فقط موجود زنده ای که نفس میکشد و میخورد ومیاشامد تا خود را به طور فیزیکی زنده نگه دارد نیست. بشر در عین حال امیدها و آرزوها و عواطف و احساسات و خاطرات است. خاطراتی که لحظه به لحظه اش در  مکان معینی و در زمان معینی و برای افراد معینی شکل گرفته است و طبعا آن افراد به آن مکان و زمان احساس تعلق خاصی میکنند. این طبیعی ترین انتظار است که میلیونها انسانی که از محل تولد و بزرگ شدنشان دور شده اند دلشان به مدرسه و محله و کوچه و باغچه و خیابانی که در آن لحظات تلخ و شیرین زندگیشان را زندگی کرده اند تنگ شود. اینها همه علایق انسانی هستند.

ناسیونالیسم اما هیچ ربطی به این علایق و عواطف انسانی ندارد. تنها رابطه اش با این تمایلات عاطفی انسانی این است که از آنها به عنوان ابزار شکل دادن افکار و تمایلات و خرافات غیر انسانی استفاده میکند. از علایق انسانی استفاده غیر انسانی میکند. از آنها استفاده سیاسی میکند. آن روحیات انسانی را به نفرت علیه انسانهای دیگر تبدیل میکند. میان انسانها یا کشورها و محلهای زندگی مختلف جدایی و کینه و نفرت و خصومت میاندازد. سعی میکند با اتکا به این عواطف درونی جنبشی بسازد که حتی به قیمت زیر پا له کردن این علایق و عواطف انسانی اهداف سیاسی خود را پیش ببرد.

بنا بر این توضیح مقدماتی سئوال این است که پس ناسیونالیسم عموما چه جنبشی است و امروز جنبش ناسیونالیستی چه مشخصاتی دارد و به چه اهدافی خدمت میکند؟

ناسیونالیسم ایدئولوژی یا جنبشی برای سازماندهی قدرت طبقاتی سرمایه به شکلی است که قدرت سیاسی طبقه سرمایه دار،  قدرت سیاسی همه آحاد ملت تلقی شود. قدرت ملی تلقی شود. به صورت قدرت همگانی ظاهر شود.

به طور مشخص ناسیونالیسم ایدئولوژی جنبشی است که در آغاز شکل گیری سرمایه داری عروج کرد. جنبشی که تمام کارش این بود که طبقه سرمایه دار نوپا را صاحب دولت و کشور کند. کل کشور را چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست یکدست کند و یک جغرافیای سیاسی واحد با قوانین واحد و ساختار سیاسی واحد و اتوریته سیاسی واحد و مناسب برای اقتصاد سرمایه داری فراهم کند. ناسیونالیسم جنبش دولت- ملت درست کردن برای طبقه سرمایه دار در آغاز شکل گیری نظام سرمایه داری بود.

اما این جنبش در طول زمان تحول پیدا کرده  و محتواهای تازه بخود گرفته و وظایف تازه ای را پیش پای خود قرار داده است. برای مثال، در دوره طولانی قرن بیستم، ناسیونالیسم جنبشی برای رهایی از سلطه استعمار و امپریالیسم بود. ابزار سیاسی بورژاهای بومی برای استقرار منافع  اقتصادیشان در جغرافیای سیاسی خاصی بود. آفریقا و آسیا در دهه های میانی قرن بیستم  پر از چنین جنبشهایی است.

وقتی امروز از ناسیونالیسم صحبت میکنیم منظورمان هیچکدام از این پدیده ها نیست. ما از جنبشی صحبت میکنیم که با پایان جنگ سرد و با فروپاشی بلوک شرق شکل میگیرد. حالا که سرمایه داری دولتی بلوک شرق فروپاشیده است، حالا که در متن در هم ریختگی کامل اقتصادی و سیاسی جامعه، سرمایه  داری بازار آزاد میدان جدیدی برای چپاول طبقه کارگر فراهم کرده است، بخشهای مختلف بورژازی در هر منطقه جهان که ممکن بود به فکر سازمان دادن مرزهای جغرافیایی جدید افتادند تا “ملت خود” را صاحب کشور کنند و بساط چپاول اقتصادی در میهن مستقل جدید راه بیاندازند. ناسیونالیسم قومی ایدئولوژی دولت سازی این بورژواها است. در چنین شرایطی بود که محققین و اساتید و مورخین دست به کار شدند  و انبوهی از اسناد و مدارک در باره تاریخ و فرهنگ و قدمت و اهمیت و اصالت و قهرمانان سرزمین قوم خود بیرون کشیدند، ادبا و شعرا و  آهنگسازان هم برای ملت خود حماسه ها ساختند، سیاستمداران ناسیونالیست فاسد هم به آتش نفرت قومى دامن زدند، باندهای جنایت تشکیل دادند، قتل و کشتار راه اندختند و تخم کینه و نفرت کاشتند و در یوگسلاوی یعنى اولین آزمایشگاه خونین ناسیونالیسم قومی  در این دوره، زندگی مردمی را که سالهای سال در صلح باهم زندگی میکردند به آتش و خون کشید.

ناسیونالیسم در ایران، دوره دولت – ملت سازیش را در جریان سقوط سلسله قاجار و توسط رضا شاه از  سرگذرانده است. وقتی از ناسیونالیسم قومی در ایران امروز – از جمله ناسیونالیسم ترک – صحبت میکنیم منظورمان یک چنین پدیده ای است که در یوگسلاوی راه افتاد. صحبت از جنبشی است که اگر چه در اپوزیسیون است اما به اندازه جنبش اسلامی در مقابل سازمان دادن یک جامعه انسانی است؛ درمقابل جامعه ای است که  در آن همه به عنوان شهروند از حقوق مساوی برخوردار باشند. جنبشی که در بهترین حالت حاکمیت خونین و ارتجاعی اسلامی را میخواهد با حاکمیت به همان اندازه خونین قومی و ناسیونالیستی جایگزین کند؛ نفرت مذهبی را با نفرت قومی جایگزین کند؛ تبعیض به نام مذهب را با تبعیض به نام قوم و نژاد و ملت جایگزین کند. الگوی این جریان همان آدمکشی سازمانیافته ای است که ناسیونالیستهای صرب و کروات و مسلمان در یوگسلاوی راه انداختند. ناسیونالیستهای ارمنی و آذری در قاراباغ راه انداختند. قوم پرستان مذهبی در عراق و افغانستان راه انداختند. اینها میخواهند ایران رها شده از ارتجاع خونین اسلامی را در باتلاق خونین جنگ قومی و ملی غرق کنند. در نتیجه این یک موضوع آکادمیک بحث و تحقیق و تفحص و مقاله نیست. بلکه به آینده سیاسی و اجتماعی تک تک ما مردم ایران مربوط است.

ستم ملی و جایگاه آن در مبارزه مردم آذربایجان علیه جمهوری اسلامی!

مسائل واقعی مردم آذربایجان اساسا همان مسائلی است که مردم ایران در اقصی نقاط ایران از آن رنج  میبرند. کارگران آذربایجان مثل همه کارگران ایران – اگر دستمزدشان توسط میلیاردرهای اسلامی بالا کشیده نشود – سه بار زیر  خط فقر زندگی میکنند. زنان آذربایجان مثل همه زنان در ایران، نه تنها نصف مرد بلکه اصلا انسان حساب نمیشوند و تمام حقوق انسانیشان با قوانین اسلامی له میشود. جوانی جوانان آذربایجان مثل همه جوانان در ایران زیر پای یک حکومت ضد شادی تباه میشود. اعتیاد و تن فروشی و کلیه فروشی و محرومیت از بهداشت و درمان و آموزش مثل همه جای ایران در آذربایجان هم بیداد میکند. مردم آذربایجان، آزادی و سعادت و رفاه و امنیتشان را مثل همه مردم ایران زمانی بدست خواهند آورد که دمل چرکین حکومت اسلامی را از ایران ریشه کن کنند.

اما مردم آذربایجان، در عین حال مثل مردم  در کردستان و خوزستان و بلوچستان و غیره از یک تبعیض مضاعف هم رنج برده اند و میبرند. حکومتی که بنیادش بر تبعیض میان شهروندان به نام مذهب و نژاد و ملیت و زبان و غیره و بر تفرقه و جدایی انداختن میان آنها استوار است؛ حکومتی که آگاهانه با جدایی انداختن میان مردم منتسب به ملیتهای مختلف میخواهد از اتحاد آنها جلوگیری کند و به حیات سیاسی خودش ادامه دهد، در کنار ستم های مشترکش علیه  همه مردم ایران، مردم آذربایجان را به طور مضاعف زیر ستم قرار داده است. بارزترین وجه این تبعیض و ستم، محرومیت از تحصیل به زبان مادری و فعالیت و خلاقیت فکری و فرهنگی به زبان مادری است.

در نتیجه مردم آذربایجان، همراه سایر مردم ایران مثلا در فارس و اصفهان و خراسان، در عین مبارزه براى رهایی از درد و رنج مشترک برای رهایی از تبعیض ویژه هم مبارزه میکنند. مردم آذربایجان میخواهند  کارگر آذربایجانی زیر خط فقر نباشد و مثل انسان زندگی کند. میخواهند زن حرمت انسانی داشته باشد.  میخواهند دست مذهب و اسلام از زندگی کودکانشان در مدرسه و آموزش کوتاه شود. میخواهند دخترانشان به خاطر فقر به تن فروشی محکوم نشوند. میخواهند جوانانشان از بیکاری و ناامیدی به اعتیاد کشیده نشوند. و اینها همه درد و رنج و مبارزه مشترک مردم آذربایجان با مردم فارس زبان و کرد زبان و عرب زبان وغیره است. در عین حال مردم آذربایجان میخواهند حق مسلم تحصیل و آموزش و خلاقیت فرهنگی به زبان خودشان را بدست بیاورند. شهروند متساوی الحقوق یک جامعه انسانی و آزاد و برابر باشند.

ناسیونالیسم ترک و جمهوری اسلامی!

تمام جریانات ناسیونالیستی از جمله ناسیونالیسم قوم پرست ترک برای پیشبرد اهدافشان به همین تبعیض مراجعه میکنند اما هم در رابطه با ریشه این ستم آدرس عوضی میدهند و هم راه حل وارونه ارائه میکنند. راه حلی که نه تنها ستم ملی را از بین نمیبرد بلکه نفرت و خصومت و خشونت ملی را هم بر آن اضافه میکند.

ناسیونالیسم ترک، قبل از هر چیز درد مشترک مردم آذربایجان با همه مردم ایران را قلم میگیرد. در روزنامه ها و سایتهای ناسیونالیستی از این واقعیت که دستمزد ماهانه کارگر آذربایجانی مثل همه کارگران ایران سه بار کمتر از خط فقر است خبری نیست؛ از بی حرمتی و بیحقوقی به زنان آذربایجان خبری نیست؛ وقتی هم به چنین حقایقی اشاره کنند میگویند این کارگران و زنان چون ترک هستند به این وضعیت محکوم شده اند. آنهم نه توسط حمهوری اسلامی بلکه حکومت ایران و فارسیستها!! ناسیونالیسم ترک تماما مشغول تزریق کردن این دورغ است که گویا مساله مردم آذربایجان فقط وفقط این است که به زبان خودشان نمیتوانند تحصیل کنند. مساله شان فقط ستم ملی است.

وقتی کارگران آذربایجانی و شیرازی و خراسانی در تهران و کارگران ترک زبان در آذربایجان دارند برای افزایش دستمزد مبارزه میکنند، ناسیونالیسم ترک کارگران ترک را به اتحاد با سرمایه داران ترک دعوت میکند. وقتی مردم با شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر جمهوری اسلامی به میدان میاید، ناسیونالیسم ترک با شعارهای “هارای هارای من ترکم”، “فارس دیلى ایت دیلی” در مقابل مبارزه متحد و مشترک مردم علیه حکومت اسلامی قرار میگیرد. همان کاری را میکند که حکومت اسلامی میخواهد: تفرقه انداختن میان مردم متحد و مصمم علیه این حکومت.

همه میدانند که جمهوری اسلامی سرمایه داران مسبب تمام  درد و رنجی است که مردم آذربایجان هم، مثل مردم سایر نقاط ایران، زیرش له میشوند. ناسیونالیسم ترک عملا هم طبقه حاکم سرمایه داران و هم جمهوری اسلامیشان را از زیر ضرب کنار میزند و علت رنج مردم آذربایجان را وارونه معرفی میکند.

در ادبیات و تبلیغات ناسیونالیسم ترک، “حکومت ایران” جای جمهوری اسلامی را گرفته است. “فارسیستها” جای طبقه سرمایه دار حاکم را گرفته است.  وقتی در سال ۸۵ روزنامه دولتی ایران در کاریکاتوری مردم ترک زبان را آگاهانه و با هدف تفرقه انداختن میان فارسها و ترکها تحقیر کرد، ناسیونالیسم ترک از طریق برنامه هاى تلویزیونى تلویزیونى و دیگر رسانه های اجتماعی اش این تحقیر را به “حکومت ایران” و “فارسیستها” و “فارسها” نسبت داد و آگاهانه جمهوری اسلامی را از قلم انداخت. وقتی در اعتراض به همین تحقیر، مردم در آذربایجان به خیابانها ریختند و به مقر سپاه در نزدیکی دانشگاه حمله کردند ناسیونالیسم ترک از وحدت میان مردم و پاسداران و ملاهای ترک حرف زد و مردم را تشویق کرد “بانکهای فارسیستها” را آتش بزنند! وقتی نیروهای سرکوب حکومت در آذربایجان، یعنى  همان قضات و شکنجه گران و نیروهای انتظامی محلى که اکثریتشان هم ترک زبان هستنند، مردم را سرکوب کردند،  ناسیونالیسم ترک  تبلیغ میکرد که سرکوبگران قیافه فارس و افغانی دارند! همین امروز همین ناسیونالیستها به همراه سرانی از حکومت اسلامی با کمال بیشرمی از دولت میخواهند مجسمه ملا حسنی، یکی از درنده خوترین آخوند جمهوری اسلامی را در ارومیه برپا کند.

یک علت مهم چنین موضع گیری در قبال جمهوری اسلامی برای ناسیونالیسم ترک دقیقا  این است که اتحاد مردم آذربایجان با مردم دیگر جاهای ایران در مقابل دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی برای دکان سیاسی ناسیونالیسم خطرناک است. ناسیونالیسم با سرمایه گذاری روی جدایی مردمی که درد مشترک دارند و مبارزه شان مشترک است میتواند اهدافش را پیش ببرد.

ادامه دارد …

این مطلب بر اساس سخنرانى در یک جلسه پالتاکى، که بتاریخ ۱۹ ژانویه برگزار شد، تنظیم شده است. این بخش اول است.

منتشر شده در شماره ۲ سهند، نشریه کمیته آذربایجان حزب کمونیست کارگری به تاریخ ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴