ترویج فرهنگ عشیره ای ونژادپرستی توسط احزاب ناسیونالیست،زنگ خطری برای جامعه کردستان

از سال ۱۹۹۱ کردستان عراق بصورت یک حکومت خودمختار توسط احزاب ناسیونالیست اداره می شود. مردم کردستان عراق بعد از سالها این فرصت را پیدا کرده بودند تا از تمام رنجها و عذابها ، فقرو بی حقوقی ها، خونریزی ها ، اعدامها ، شکنجه ها و زندانها ، کشتارهای دسته جمعی ، آوارگی ها و ترس و وحشتی که توسط حکومت جنایتکار صدام به آنها تحمیل شده بود رهایی یابند. اما از همان ابتدا امید مردم کردستان برای دستیابی به آزادی به یاس و ناامیدی تبدیل شد. از همان روزهای اول احزاب ناسیونالیست کرد برای تسلط خود بر مناطق کردستان و تسخیر قدرت سیاسی و تصاحب منابع و ثروتهای این منطقه باهم وارد جنگهای خونین چند ساله شدند که به جنگ برادر کشی معروف گشت. 

دردو طرف این نبرد برای دستیابی به قدرت، دو حزب اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی و حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی قرار داشتند. در خلال این جنگهای خونین، این دوحزب از هیچ گونه جنایتی نسبت به همدیگر فروگزار نکردند و حتی برای نابودی طرف مقابلشان دست به دامان حکومتهای جنایتکار صدام حسین و جمهوری اسلامی ایران نیز شدند و از نیروی نظامی آنها برای کشتار و ویران کردن خانه و کاشانه مردم رنجدیده کردستان بهره بردند. جنگهای چند ساله احزاب ناسیونالیست خسارات مالی ، جانی و روانی بسیاری را به مردم کردستان وارد کرد وباعث پدید آمدن دشمنی های زیادی در میان مردم گردید و عملا جامعه را به دو دسته تقسیم کرد. آثار مخرب این جنگهای خونین تا به امروزهم باقی مانده است .
این همه کشتار و خونریزی و جنایت و خیانت که عملا هر دو حکومت جمهوری اسلامی ایران و صدام نیز بصورت آشکار در آن شرکت داشتند، جز بی خانمانی و گرسنگی و فقر و فلاکت چیز دیگری برای مردم ستمدیده و رنجدیده کردستان به ارمغان نیاورد. این جنگ قدرت، به پیروزی هیچکدام از دو طرف نیانجامید و در نهایت با مداخله آمریکا، قرارداد صلحی بین هر دو طرف درگیر بسته شد و هر دو حزب توافق کردند که قدرت سیاسی و حاکمیت بر کردستان را بین خودشان تقسیم کنند وهر کدام در قسمتی از این مناطق حکومت خود را برپا کردند. اگرچه بعدها توافقات دیگری بین این دوحزب اصلی صورت گرفت و برای حکمرانی و چپاول ثروت ها و منابع کردستان با هم شریک شدند و تقریبا یک حکومت واحد را تشکیل دادند ولی همچنان این دو دستگی در ساختار حکومتی و همچنین در میان مردم کردستان باقی ماند و تا به امروز هم ادامه دارد.
هدف من در اینجا بازگویی و شرح مفصل این تاریخ نیست، اما با نگاهی به گذشته و مرور وقایعی که در طول این ۲۳ سال اتفاق افتاده است، براحتی می توان به ماهیت و اهداف این احزاب پی برد.
اکنون ۲۳ سال از حکمرانی احزاب ناسیونالیست بر کردستان عراق میگذرد وما می توانیم از جنبه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی پیامدهای حاصل از این حکومت را مورد نقد و بررسی قرار دهیم کما اینکه نقدهای زیادی هم در این زمینه ها نوشته شده است. اما مسئله ای که میخواهم اینجا به آن بپردازم و به نظر من کمتر مورد توجه قرارگرفته است ، تقویت و اشاعه فرهنگ عشیره ای و طایفه گری و ترویج رفتارهای راسیستی و نژادپرستانه توسط احزاب حاکم می باشد. اگرچه دوران طایفه گری و عشیره ای و قدرت و نفوذ فئودالها و شیوخ، با پیدایش نظام سرمایه داری مدتهاست است که ازمیان رفته است اما با ظهور احزاب مرتجع و ناسیونالیست در کردستان عراق، بازگشت به آن فرهنگ ها و سنت های پوسیده و کهنه که فقط در میان کتاب ها و داستانها می توان یافت در اشکال جدیدی بازتولید شده و بصورت قابل توجهی در حال گسترش است و جامعه کردستان را در معرض خطر بسیار بزرگی قرار داده است.
در این میان حزب دمکرات کردستان عراق که اکنون دارای قدرتی بیشتر از سایر احزاب، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ اقتصادی می باشد، نقش به مراتب بزرگتری را در ترویج این فرهنگ و سنت ایفا کرده است. دلیل آن هم این است که حزب دمکرات تحت سیطره و نفوذ خانواده بارزانی قرار دارد و این خانواده که هنوز هم سنت و فرهنگ عشیره ای را درمیان خود حفظ کرده است، با استفاده از موقعیت مناسبی که در حکومت برایشان بوجود آمد، هم از لحاظ قدرت سیاسی در راس امور قرار گرفته وهم از لحاظ اقتصادی به ثروت های میلیاردی دست یافتند. دستیابی به این قدرت و جایگاه، نتیجه سوء استفاده از موقعیت و مقامی است که از نسل های گذشته برایشان بجا مانده است. موقعیت برتر این خانواده نسبت به سایر مردم به دوران گذشته برمی گردد. دورانی که فئودال ها و شیوخ با استفاده ازقوانین و مناسبات دوران فئودالی ، خود را در مقام و درجه بالاتری نسبت به سایر مردم قرارداده بودند. شیوخ بارزان هم که در منطقه بارزان سکونت داشتند از این قاعده مستثنی نبودند. خانواده بارزانی و در راس آن مسعود بارزانی که در حال حاضر ریاست حکومت کردستان عراق را بر عهده دارد از بازماندگان همین شیوخ بارزان می باشند. شیوخ در آن زمان، به عنوان رهبران مذهبی ، از چنان قدرت و نفوذی در جامعه کردستان برخوردار بودند که مردم آنها را به عنوان نماینده خدا نگاه می کردند. کسب این مقام و جایگاه ویژه در جامعه سبب می شد که خود شیوخ هم در وجود خود یک نوع حس خودبزرگ بینی و برتری را نسبت به دیگران احساس کنند و این احساس آنها را به درجه ای میرساند که فکر می کردند واقعا این مقام از طرف خدا به آنها داده شده و به این باورمی رسیدند که دارای یک قدرت فوق بشری هستند و ادعا می کردند که می توانند کارهای خارق العاده انجام دهند. به عنوان مثال شیخ احمد بارزانی (عموی مسعود بارزانی) به دلیل اینکه از جانب اطرافیانش بسیار مورد تعظیم و تکریم قرار می گرفت، شایع شده بود که ادعای خدایی می کند! در هر صورت می خواهم بگویم که این موقعیت و جایگاه ویژه که خانواده بارزانی را به این درجه از قدرت و ثروت رسانیده، از اینجا سرچشمه گرفته است و در حال حاضر این خانواده با استفاده از موقعیت خود در حکومت کردستان در صدد بازیابی مقام گذشته خود میباشند ولی اینبار نه بعنوان شیوخ بلکه به عنوان حاکم بی منازع تمام کردستان.
اکنون خانواده بارزانی به یک خانواده برتر در میان مردم کردستان تبدیل شده اند و کسی جرات نمی کند که از آنها انتقاد کند و یا در مورد آنها چیزی بگوید. روستای بارزان، که محل سکونت این خانواده در گذشته بوده است و همچنین مقبره ملا مصطفی بارزانی هم در آنجا قرار دارد، به یک زیارتگاه تبدیل شده است و هر شخصیت سیاسی و یا هر هنرمند و شاعر و نویسنده و … که بخواهد بصورت رسمی از کردستان عراق دیدن کند در اولین فرصت توسط مقامات حکومتی با دسته گل و تشریفات به زیارت روستای بارزان و مقبره ملا مصطفی بارزانی هدایت میشود. این خانواده با امکاناتی که در اختیار دارند جایگاه ویژه و برتری را در جامعه برای خود قائل شده و به نوعی خود را از سایر مردم متمایز کرده اند. از آن طرف اشخاص چاپلوس و نان به نرخ روز خوری که دور شخص مسعود بارزانی جمع شده اند و برای پول و پست و مقام حاضرند دست به هر کاری بزنند، به قدری او را مورد ستایش و احترام و تعظیم و تکریم قرار می دهند که خود مسعود بارزانی هم احساس می کند رهبر و حاکم تمام کردستان است. این احساس را در اعمال و رفتار و نحوه سخن گفتنش در مناسبات و مراسم ها بخوبی می توان دید. نمونه این رفتار را در جشنی که به مناسبت سالگرد تاسیس حزب دمکرات کردستان عراق در سال ۲۰۱۳ برگزار کردند و در آن از تمام احزاب ناسیونالیست بخشهای دیگر کردستان دعوت به عمل آورده بودند و تمام رهبران این احزاب را وادار کردند که مانند انسانهایی حقیر، بی اختیار، خوار و زبون دست به سینه برای دست بوسی مسعود بارزانی صف بگیرند وسپس با افتخار در تلویزیونهایشان نمایش بدهند، بخوبی می توان مشاهده کرد.
البته چنین اعمال و رفتاری و چنین احساس برتری و خودبزرگ بینی از جانب خانواده بارزانی و مقامات بالای حزب از یک سو و خوار و حقیر شدن و دست به سینه زدن و تعظیم کردن رهبران احزاب ناسیونالیست بخشهای دیگر کردستان در مقابل مسعود بارزانی به خاطر منافع مادی و دریافت کمکهای مالی از حکومت اقلیم کردستان از سوی دیگر، جای هیچگونه تعجب و شگفتی نیست چون ماهیت این احزاب همین است و بیشتر از این هم نمی توان از آنها توقع داشت. اما آنچه که موجب تاسف و تاثر و مایه نگرانی است ترویج و اشاعه فرهنگ و سنت عشیره ای و برتری طلبی در میان مردم کردستان می باشد و این زنگ خطری است برای بازگشت جامعه کردستان به فرهنگ پوسیده و کهنه گذشته و هرچه بیشتر دور شدن از خواسته های انسانی ، برابری و آزادیخواهی که همیشه از اهداف مردم کردستان بوده است.
اکنون با گذشت چندین سال از حکمرانی احزاب مرتجع ناسیونالیست بر کردستان عراق ، این فرهنگ ارتجاعی و سنت های واپسگرایانه، این حس برتری نسبت به دیگران ، خودبزرگ بینی، نفرت ، کینه و رفتارهای راسیستی ونژادپرستانه و… که از بالا در میان حاکمان و مقامات حکومتی شروع شده و رواج پیدا کرده، در بین بخش عظیمی از نیروهای نظامی و امنیتی و کارمندان حکومت و حتی بخشی از مردم هم نفوذ کرده است و نتیجه این فرهنگ را در طرز برخوردشان با مردم بخوبی می توان مشاهده کرد. اکنون اینگونه برخوردها و رفتارهای حقارت آمیز وغیر انسانی و راسیستی را نه تنها نسبت به غیر کردها بلکه نسبت به همزبانان خودشان هم که از بخشهای دیگر کردستان بنا به هر دلیلی به آنجا مهاجرت کرده اند، اعمال می دارند. اکثریت کسانی که از کردستان عراق دیدن می کنند از این مسئله شاکی هستند و بخصوص کارگرانی که به علت مشکلات اقتصادی و فقر و بیکاری، برای امرار معاش خود به آنجا پناه برده اند، از نحوه برخورد و توهین و تحقیری که مقامات حکومتی و نیروهای نظامی و امنیتی و کارفرمایان نسبت به آنها روا می دارند دل پر خونی دارند وجانشان به لبشان رسیده است ولی از روی ناچاری و بدلیل فقر و نداری مجبور هستند که دندان روی جگر گذاشته این توهین ها و تحقیرها و برخوردهای غیر انسانی را تحمل کنند.
بعد از ۲۳ سال حکومت احزاب ناسیونالیست ، هنگامی که به جامعه کردستان نظر می افکنیم ، می بینیم که نه تنها آزادی، رفاه، برابری ، امنیت ، حقوق زنان و هیچیک از حقوق انسانی متحقق نشده بلکه هر روزه پدیده های جدید و خطرناکی به جامعه تزریق می شود که همه آنها محصول سیاست های غلط ناسیونالیسم می باشند و یکی از این پدیده ها ترویج همین فرهنگ راسیستی و نژادپرستی در میان توده مردم است که چشم انداز بی نهایت وحشتناکی را در مقابل دیدگان هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی قرار می دهد.
این مسئله بسیار مهم است و باید جدی گرفته شود. مردم کردستان باید درمقابل اینگونه حرکت های ارتجاعی بایستند وآن را محکوم کنند و نگذارند این فرهنگ غلط و عقب مانده در جامعه نهادینه شود و همچنین احزاب چپ و کمونیست باید هر گونه سیاست های واپسگرایانه و سنت های ضدانسانی کهنه و تاریخ مصرف گذشته را که توسط احزاب ناسیونالیست ترویج داده می شود ،افشا نموده و مردم کردستان را از این خطر بزرگی که در کمین نشسته و در صدد نفوذ و رسوخ به داخل جامعه است، هوشیار و آگاه کنند.
این مسئله نه تنها زنگ خطری برای مردم کردستان عراق است بلکه فرصت خوبی برای مردم بخشهای دیگر کردستان محسوب می شود که با دقت کامل حرکات و سیاستهای ارتجاعی احزاب ناسیونالیست را زیر نظر گرفته و متوجه این نکته بشوند که ناسیونالیسم چیزی جز فقر، بدبختی ، زن ستیزی ، ارتجاع و عقب ماندگی و راسیسم و نژادپرستی را برای مردم کردستان به ارمغان نمی آورد. همچنانکه حکومت ۲۳ ساله احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق این را بخوبی نشان داده است و این تجارب گرانبها باید چراغ راه ما برای آینده و ساختن یک دنیای بهتر باشد. ما نباید بگذاریم که این روند در بخشهای دیگر کردستان تکرار شود وبرای این منظورهمگی باید دور پرچم سوسیالیسم متحد و متشکل شویم. زیرا به اعتقاد من رسیدن به آزادی کامل و واقعی، تنها با برقراری سوسیالیسم متحقق خواهد شد.
۲۶ دیماه ۱۳۹۲