عباس فرد
در تاریخ نهم تیرماه ۱۳۸۷ برابر با ۲۹ جون ۲۰۰۸ مقالهای با عنوان «حکمتیسم و جنبشهای پیشرو اجتماعی» از طرف آقای صدیق اسماعیلی [عضو انجمن چراغویسی] در سایت «خانهکارگر آزاد» منتشر شد که بازبینیی تلگرافیِ پارهای از نکات آن خالی از ارزش نیست. آقای اسماعیلی بهعنوان ابوابجمعی گروه آذرینـمقدم ضمن استفاده از شیوههای مرسوم این گروه و دفاع از نئوتودهایسم، نکاتی را مطرح میکند که ضمن تناقض درونی، با پارهای از نقطهنظرات آذرینـمقدم ۹۰ درجه تفاوت دارد.
آیا این تفاوت ۹۰ درجهای مختص خودِ آقای اسماعیلی است (که بعید است) یا یکی از ترقندهای نئوتودهایسمِ آذرینـمقدم استکه میخواهد از فشارهای وارده برخود بکاهد؟ آیا گروه آذرینـمقدم اندکی آموختهاند یا فقط بهاین نتیجه رسیدهاند که جاانداختن سوسیالیزم طرفدار حکومت اسلامی بهبعضی دستکاریها نیاز دارد؟ آیا «حکمتیسم و جنبشهای پیشرو اجتماعی» نوشتهی خودِ آقای اسماعیلی است و تنها توسط آذرینـمقدم ادیت شده یا تمام آن را بهنام او نوشتهاند تا بعداً مورد استناد قرار بگیرد و عقبنشینی خزیدهی اکنون را با هویت آشکار و دائم جابیندازند؟
پاسخ بهاین سؤالها و دهها سؤال دیگر بهزمان نیاز دارد. اما آنچهکه آشکار است، این استکه اگر نوشتهای از طرف دیگر نئوتودهایستها نقطهنظرات آقای اسماعیلی را رد نکند، میتوان چنین نتیجه گرفت که آقایان زیر فشار بهاین نتیجه رسیدهاند که میبایست دستگاه اندیشگی خودرا تا اندازهای تعمیر کنند. اما ازآنجاکه دستگاه اندیشگیْ اندکی[!] با اتومبیل پیکان تفاوت دارد؛ ازاینرو، تعمیر آن میتواند موجب دگرگونیهای قابل ملاحظهای باشد که دریافت پیشاپیش آن اساساً از پیامبران ساخته است. ازکجا معلوم، شاید که پارهای از این جماعت بهجرگه اپوزیسیون سوسیالیستی بازگردند؟!
جهت پیشگیری از شانتاژ و هوچیبازیهای احتمالی، لازم بهتوضیح استکه انگیزهی من در این نوشته صرفاً دفاع از پرنسیپهای کارگری، انفلابی و سوسیالیستی است و بههیچوجه سمپاتی یا آنتیپاتی بههیچیک از احزاب کمونیزم کارگری نداشته و ندارم. ضمناً همهی تأکیدها از من است.
***
۱ـ رضا مقدم در نوشتهی «جابجا شدن مقصر و مدعی» جنبهی نظری اختلاف خود با حکمتسیتها را مقولهی «حزب و قدرت سیاسی» میداند و زمینهی اجتماعی پیدایش این نظریه را بهسیاست «رژیمچنج» آمریکا نسبت میدهد. در عوض صدیق اسماعیلی ضمن پذیرش نظر رضا مقدم در مورد جنبهی نظری اختلاف با حکمتیستها، اما در «حکمتیسم و جنبشهای پیشرو اجتماعی» منشاءِ این نظریه را بهطور مکرر جریان اصلاحات میداند. این اختلافنظر ۹۰ درجهای در عبارات خود آنها چنین فورموله شده است:
ـ رضا مقدم: «جنگ آمریکا و گارد مسلح حزبی با مباحث «حزب و قدرت سیاسی» منصور حکمت، اتکا به سیاستهای آمریکا علیه رژیم اسلامی به مهمترین مبانی استراتژی قدرت گیری حزب کمونیست کارگری تبدیل شد. پیش بینی های آنها مبنی بر سقوط فوری رژیم اسلامی که حتی برای آن تاریخ تعیین کردند و منصور حکمت با صفا حائری بر سر آن شرط بست متکی بر تناسب قوای مبارزه مردم علیه رژیم اسلامی نبود بلکه بر سیاست «رژیم چنج» آمریکا اتکا داشت».
ـ رضا مقدم: «وجود نیروی نظامی گارد آزادی برای دخالت حکمتیستها در سیاست ایران در فردای حمله آمریکا و تلاش برای به بازی گرفته شدن آنهاست. این نوع قدرت گیری با مباحث «حزب و قدرت سیاسی» منصور حکمت کاملا چفت است و کاربست خلاق آن از تغییر سیاست آمریکا از «رژیم چنج» دوران منصور حکمت به «حمله نظامی» در زمان کورش مدرسی است».
صدیق اسماعیلی: «بازتاب سیاستهای متناقض «لیدر»، شعبات مختلف… است که همگی نیز آشفته حال به دور «حزب و قدرت سیاسی» حلقه زدهاند. محصول منطقی چنین صف آرائی، ناملایمات و بحران بازماندگان را باید در گسست رهبری وقت حزب کمونیست کارگری ایران از مارکسیسم، مقوله «حزب و قدرت سیاسی» در دوران عروج اصلاحات سیاسی و شکست این بینش، جستجو کرد».
صدیق اسماعیلی: «با آنکه «حزب و قدرت سیاسی» محصول دوران اصلاحات بود، اما در دوران حاکمیت سپاه پاسداران، به شکل ناجوانمردانهای خود را به جنبش دانشجویان چپ آویزان میکند».
۲ـ رضا مقدم در جایجای نوشتههایش هویت خود و گروهاش را (بهدرست یا غلط) بهنقد مقولهی «حزب و قدرت سیاسی» نسبت میدهد؛ بنابراین، مقولهی «حزب و قدرت سیاسی» و طبیعتاً منشائیت و خاستگاه آن نیز یکی از نکاتی استکه این جماعت را بهمثابهی یک گروه بههم میچسباند. حال سؤال این استکه چه عامل یا عواملی این دوگانگیِ معطوف بهتناقض را در مورد تبیینِ منشائیت و خاستگاه «حزب و قدرت سیاسی» ایجاد کرده است؟ بهاحتمال بسیار قوی جنبهی نظری این دوگانگیِ معطوف بهتناقض ناشی از اشاراتی استکه رفیق عزیز من بهمن شفیق در مقدمهی مقالهی «بازگشت بهناکجاآباد ـ قسمت پایانی» در مورد نوشتهی «جابجا شدن مقصر و مدعی» داشت. با این اشارات بر همگان روشن شد که رضا مقدم بهجعل تاریخ آن مباحث دست زده بود؛ و حالا بهزبان آقای اسماعیلی و بهشکل خزیدهای در حال پس گرفتن آن جعلیات است. اما باید این احتمال را نیز داد که بهراستی بروز این دوگانگی صرفاً نظری است و ناشی از آموزشی استکه آقای صدیق اسماعیلی و دیگران از مقالهی رفیق بهمن گرفتهاند؟ اگر چنین باشد، اولاً