مصر سه سال بعد از سرنگونی مبارک؟

آیا همه پرسی برای تصویب پیش نویس قانون اساسی جدید، جواب مبارزات کارگران ومردم مصر است؟؟

این سوالی است که بطور جدی باید همه را به فکر کردن وادارد. برای روشن شدن این مسئله باید گذری کوتاه به اتفاقات سه سال اخیر انداخت. در تاریخ ۲۲ بهمن سال ۱۳۸۹ بر اثر مبارزات قهرمانانه مردم مصر حسنی مبارک حکومت سی ساله اش را رها کرد و به شرم الشیخ رفت. شورای نظامیان خودرا اهلی نشان دادند تا زمینه را برای بر گزاری یک انتخابات فراهم کنند. در طول این سه سال مردم مصر در مقاطع مختلف مبارزات خودرا ادامه دادند. اما در نبود یک تشکل رادیکال و کارگری نتوانستند به اهداف مبارزات خود برسند. مرتجعین و اسلام سیاسی در مصر از تشکل حی و حاضر خود استفاده کردند و در انتخاباتی قانون اسلامی را به تصویب رساندند. چند ماه بعد از آن مرسی از اخوان المسلمین به ریاست جمهوری رسید. قوانین اسلامی و تبعیض جنسیتی را بر قرار کرد و جامعه ای که هنوز ار پنانسیل مبارزاتی خود در جوش و خروش بود فضا را بر مسلمانها و قوانین ضد بشری اش تنگ کردند. نمونه های زیادی از مبارزات مردم علیه قوانین شورای نظامی و حکومت اخوان المسلمین را اینجا یاد آور شد.

دیدیم در ۸ مارس ۱۳۹۰ چگونه ماموران پلیس تلاش کردند مبارزات زنان را به حاشیه برانند. تلاش کردند از ارتجاعی ترین ترفند ها استفاده کنند. مثلا پلیس و سازمانهای پلیسی دست پرورده مبارک اما تحت فرمان حاکمان جدید، زنان و دختران تظاهر کننده در ۸ مارس را در مرکز پلیس لخت کردند و معاینه نمودند آنهایی که باکره بودند دست پدر و مادرشان سپردند و به قید ضمانت آزاد کردند، زنانی که باکره نبودند و شوهر داشتند با قید ضمانت آنها را هم تحویل صاحبشان دادند اما اکثر فعالین جنبش زنان مصر که انسانهای سکولار،برابری طلب و جوان بودند و پرده بکارت نداشتند و یا شوهر هم نکرده بودند بعنوان بدکاره و فاسد در دادگاه محاکمه شدند و یا منتظر محاکمه در زندان شدند. این فضای ضد بشری آپارتاید جنسیتی را بیشتر رواج داد و فضا را به نفع اسلامی ساسی کرد. .
در نمونه ای دیگر ؛

در شهریور ۱۳۹۰ کارگران نساجی و پارچه بافی المحله خواستهای خودرا در اعتراضی قدرتمند مطرح کردند. کارگران تهدید کردند که تا خواستهایشان بر آورده نشود به اعتراضات خود ادامه خواهند داد. باشنیدن التیماتم دولت فورا وارد مذاکره با کارگران شد و خواستهای کارگران را قبول کرد. این خواستها عبارتند از (صد درصد افزایش سهمیه غذائی، دویست درصد افزایش پاداش برای کارگرانی که پاداش زیر ۱۲۰ پوند میگیرند، صد درصد برای آنها که بین ۲۰۰ و۳۰۰ پوند میگیرند و۲۵ درصد برای مدیران و رؤسای بخشها) این خواستها در ماه نوامبر به اجرا در خواهد آمد. در پایان جلسه نماینده کارگران کمال الفیومی به نمایندگان دولت اعلام کرد، چنانچه دولت در ماه نوامبر به وعده های داده شده وفا نکند و خواستهای ما کارگران را اجرا نکند ما اعلام اعتصاب سراسری خواهیم کرد. این حرکت کارگری باعث بالا بردن روحیه مبارزاتی شد اما بدلیل نبود یک اتحاد سراسری کارگری و رادیکال، اسلامی از این مسله باز به نفع خود استفاده کردند تا زمینه را برای سرکار آوردن محمد مرسی فراهم شد و در سال ۱۳۹۱ مرسی به ریاست جمهوری رسید. در این اوضاع و با توجه به تبلیغات فراوان و در یک فضایی که جامعه ثباتی نداشت مرسی قول های زیادی داد . اما بمحض رسیدن به قدرت قوانین ضد بشری اسلامی را گسترش دادند. مردم انتظار داشتند که حکومت بر آمد از انتخابات بتواند جواب نیازهای جامعه مصر و مردمانش را بدهد. اما مرسی و حزب اخوان المسلمین از این موقعیت استفاده کردند و تلاش نمودند که جامعه را بسوی حکومت ارتجاع و مذهبی هدایت کنند. در دوران حکومت یکساله مرسی مردم فقیر تر شدند. دسته های باند سیاهی اسلامی و مرتجعین مذهبی بیشتر قوی شدند و جامعه مصر شقه شد. تظاهرات علیه قوانین اسلامی بخصوص علیه زن آزاری، دوباره مردم به خیابانها ریختند. اما اینبار دودستگی روشن تر و شد . چپ جامعه ، لیبرالها ، سکولار ها تشکلهای مبارزاتی زنان علیه اخوان المسلمین به میدان آمدند. در این فضای دو قطبی اما غیر طبقاتی( غیر طبقاتی به این معنا که تشکلهای رادیکال کارگری و چپ صف مستقل خودرا نداشتند و به ارتش ذخیره لیبرالیسم تبدیل شدند) لیبرالها از ارتش حمایت کردند. در مدت کوتاه این چند ماه زنرالهای ارتش سکان دار حاکمیت و با استفاده از فضای موجود اسلامی هارا غیر قانونی کردند و سران اخوان المسلمین و مرسی را بازداشت نمودند. ژنرالها بکمک نفرت مردم از اسلامی ها توانستند اخوانالمسلمین را غیر قانونی کنند. درگیری های خیابانی هنوز ادامه دارد و هواداران اخوان المسلمین خواستار بقدرت رسیدن دوباره مرسی هستند. در این فضا ژنرالها انتخابات راه انداختند و مدعی هستند ۹۰ درصد مردم شرکت کردند. یعنی از ۵۲ میلیون مردم مصر که حق رایی دادن دارند ۹۰ در صدشان قانون اساسی نوشته شده ژنرالهارا تایید میکنند.

بنوشته رادیو بی بی سی؛ پیش نویس قانون اساسی جدید توسط کمیته‌ای (این کمیته ۵۰ نفری که دونفرشان از احزاب اسلامی هستند) تدوین شده که نیروهای لیبرال، ناسیونالیستها، سکولارها در آن اکثریت داشته‌اند و یکی از اصول آن را جدایی دین از سیاست به عنوان یکی از پیش شرط‌های استقرار نظام دمکراتیک تشکیل می‌دهد. حقوق برابر برای زنان و اقلیت‌های دینی از دیگر بخش‌های این پیش نویس است که با قانون اساسی قبلی تفاوت دارد.

اما این پیش نویس خیلی از حقوق اولیه انساها درش نیست، مثلا تضمین آزادی های فردی و اجتماعی انسانها، تضمین آزادی بیقید و شرط بیان، تشکل، مطبوعات و اعتصاب. مسئله تضمین بهداشت و درمان، تضمین آموزش و بالا بردن سطح آموزش در جامعه را کم دارد و یا اصلا از این نکاتی که اینجا اسم بردیم خبری نیست. مسئله ثروت و تضمین سطح معیشت مردم، بیکاری، تورم و خلاصه خیلی از نکات اساسی دیگری که بر زندگی روزمره انسانها تاثیر مستقیم و بلا واسطه دارند در این پیش نویس غایب هستند. البته همه اینهایی که من اسم بردم هیچکدام رادیکال نیستند بلکه یک حکومت بورژوایی متعارف اینها حقوق را برسمیت می شناسد. هم اکنون با کمی تفاوت در اکثر کشورهای اروپایی اجرا می شوند کم تا زیاد. بنابراین در پیش نویس قانون اساسی نظامیان حتی حداقل خواست بورژوازی را هم در بر ندارد. ولی مردم مصر برای یک دنیای بهتر مبارک را بدرک فرستادند. اما بعد از سه سال کشمکش هنوز در اول راهند.

وضعیت موجود!
امروز جامعه مصر قطبی شد، اسلام سیاسی چنگ و دندانی نشان داد و کنار گذاشته شد، مبارزه آشکار مردم علیه دیکتاتوری اسلام سیاسی بالاخره جامعه را به طیف ها و گروههای مختلف تقسیم کرد. سرمایه داری با همکاری لیبرالها، ناسیونالیستها و با نیروی مردم بدون تشکل رادیکال تلاش میکند با سرکار آوردن نظامیان و همه پرسی بازار و استثمار را به حالت عادی بر گرداند و بالاخره حکومت نظامیان در یک پارا دوکسال سر کار آمد و حالا هم برای انسجام دادن به نظم بورژوایی همه پرسی را اجرا کردند.
تکلیف کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب چیست؟؟ در یک مصاحبه رادیویی با رادیوی سوئد یکی از زنان مبارز مصری گفت، (من در همه پرسی شرکت نکردم زیرا نظامیان بدینوسیله نظام سابق را دارند زنده میکنند. جامعه مصر هنوز باید بر تلاش مبارزاتی خود برای یک جامعه برابر مبارزه کن. البته نه به شیوه ای که با اخوان المسلمین کردیم. ما خام بودیم، باید انتخاباتشان را بایکوت میکردیم ولی مردم نمیدانند چکار کنند؟؟؟)
منطقا انقلاب همچنانکه مارکس در هیجدهم برومر نوشته؛ انسان ها برای تغییر و تحولات در زندگی خود وارد میدان مبارزه میشوند. اما تحولات و ملزومات اعتراض باید روشن و هدفمند باشد. امروز با وجود دنیای انترنت و انواع و اقسام سایتهای اجتماعی(فیسبوک، تویتر، یوتوب و…) انسانها میتوانند راحت تر در ارتباط با هم باشند. ولی باز این مردم آزادیخواه و فعالین کارگری و روشنفکران برابری طلب هستند که تلفات میدهند. چرا؟ بقول شعار معروف چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است. به نظر من آنچه که اینجا کمبود دارد، وجود تشکلهای رادیکال کارگری و سازمانهای متشکلی که بر منافع انسان صرف نظر از ملیت، زبان، مذهب دست بگذارد. یا اگر در این اوضاع تشکلی هم وجود دارد یا وجود داشته باشند بعلت اختناق و ترور و وحشت دستگاهای امنیتی و جاسوسی، شکل و فعالیت این نوع سازمانها بیشتر مخفی و زیر زمینی است. همین موقعیت و همین اوضاع انقلابات و مبارزات و جانبازی های مردم را بدون نتیجه میگذارد و یا به انحراف و وسیله اهداف طبقات حاکم مینماید. در یک مقایسه روشن، پیروزی انقلاب اکتبر در گرو تشکل حاضر به یراق بلشویکی و نیز شعارهای معین طبقاتی کارگران و مردم آزاده در روسیه آنزمان، اکتبر را خلق کرد و به پیروزی رساند.
شرایط انقلابی بدان معناست که طبقات حاکم نمیتوانند مثل سابق مردم را تطمیع کنند و مردم حاضر نیستند که زیر بار مقررات و خواستهای حاکمان بروند. اما در اوضاع امروز مسئله رنگی و قیافه دیگری بخود گرفته است. مردم انقلاب میکنند اما؟ جانشانی میکنند، اما کسی دیگر حاصل آنرا درو میکند. همان کسانی که تادیروز شریک در قدرت بودند.( به ترکیب حاکمان امروز در مصر نمونه روشنی است) زمانی میتوان به وضعیت خاتم داد که کارگران و مردم مبارز زیر شعار نیروهای ارتجاعی نروند. ناسیونالیسم، مذهب و افکار غیر انقلابی از شعار و خواستهای انقلابیون کنار برود. تشکلی جدی و سازمانی با اصول داشته باشندو محل تجمعشان نباید در مسجد، کلیسا … باشدو سخنرانان جلساتشان نباید آخود، دیندار و فاشیستهای وطن دوست باشد. بنابراین طبقه کارگر و مردم برابری طلب مصر باید برای خنثی کردن توطئه های بورژوازی خودرا با درسهای طبقاتی مارکس محهز کنند. تا گوشت دم توپ طبقات حاکم نگردند. بنابراین همه پرسی اخیر امر مبارزه مردم و کارگران در مصر نیست. طبقه کارگر و مردم رادیکال باید خودرا سازماندهند. این دوره سه ساله در مصر درسهای ارزشمندی برای طبقه کارگر مصر در برداشته. .