تاریخ اسلام

تاریخ اسلام

نفوذ محمد  در نجران و یمن

 

با خروج ایرانیان از یمن، بخش هائی از قبایل یمن نیز به سوی قدرت  محمد جلب می شوند. به این ترتیب درست ۴ سال پس از شکست ایران- یعنی در زمانیکه محمد با فتح مکه و تکمیل فتوحات خود در نوار غربی عربستان، و پس از ناکامی اش در نفوذ به شمال، آماده گسترش در جنوب میشود- حاکم نشینان پراکنده یمن موسوم به “قَیل”* نیز که تکیه گاه ایرانی خود را از دست داده اند، در پی عقد قرارداد با متحدین جدید منجمله محمد بر می آیند.

تحت چنین شرایطی و حتی قبل از آنکه خود محمد، برای پر کردن خلاء قدرتی که در این منطقه به وجود آمده دست به اقدام جنگی بزند، بعضی از قبایل و قدرت های محلی در یمن برای عقد قرارداد دوستی و اتحاد با وی- که با فتح مکه و شکست بنی ثقیف اکنون دارای قدرتی بزرگ شده است- نماینده به سویش می فرستند. این دومین شانس بزرگی است که پس از مورد مدینه و پذیرفته شدن سهل و راحت وی توسط قبایل اوس و خَزرَج، این بار در مورد یمن نصیب محمد می شود و راه را برای قدرت یابی بیشتر وی هموار می نماید.

از جمله پس‏ از بازگشت از تبوک فرستادگان بعضی از سرکردگان حِمیَر در یمن نیز که چهار تن به نام های “حارِث بن عَبد کَلال”، “نُعَیم بن عبد کُلال”، “نُعمان شاه قَیل ذی رُعَین”و “معافر” بوده اند، نزد او مى آیند و پیوستن خود را به او اعلام می کنند. محمد در پاسخ به نامه آنان مقررات مالیاتی نظام اسلامی را با جزئیات بیشتری شرح و مقرر نموده، یک گام بیشتر به قدرت دیکتاتوری خود شکل رسمی و دولتی میدهد. او در این نامه می نویسد:

“اما بعد هنگام بازگشت از سرزمین روم فرستاده شما در مدینه ما را بدید و نامه شما را رسانید و خبر شما را بگفت و اعلام کرد که اسلام آورده اید و مشرکان را کشته اید و خدا شما را هدایت کرده به شرط آنکه پارسائی کنید و مطیع خدا و پیغمبر باشید و نماز کنید و زکات دهید و خمس خدا و سهم پیمبر وی را در غنیمت ادا کنید، و زکات مقرر بر مؤمنان را بدهید. از حاصلی که با چشمه یا باران آبیاری شود ده یک و از آنچه با چاه آبیاری شود نیم ده یک، از چهل شتر یک بچه شتر شیری ماده و از سی شتر یک بچه شتر شیری نر و از هر پنج شتر یک بز و از هر ده شتر دو بز و از چهل گاو یک گاو و از سی گاو گوساله ای نر یا ماده و از چهل گوسفند یک بز. این زکاتی است که خدا بر مؤمنان مقرر داشته… و هر که بر دین یهود و نصارا بماند وی را از دینش نگردانند و باید جزیه دهد که برای زن و مرد بالغ یک دینار کامل یا معادل آن است و هر که بدهد در پناه خدا و پیغمبر است و هر که ندهد دشمن خدا وپیغمبر است… جزیه و صدقه ولایت خویش را فراهم کنید و به فرستادگان من تسلیم کنید. سالار فرستادگان من معاذبن جبل است و باید راضی بازگردد ”  (تاکیدات از من اند)

نکات جالب توجه دراین نامه یکی این است که محمد در قوانین مالیاتی خود ازهمان رسوم ستمگرانه ای پیروی میکند که شاهان و گردن کشان دیگر در دوران وی دنبال می کرده اند. این رسوم عبارت از این بوده است که آنها از دسترنج مردم، بی آنکه خود در تولید آن نقشی داشته باشند، بعنوان مالیات زکات، باج وخراج میگرفته اند واین باج وخراج هارا صرف نگهداری از دستگاه دیکتاتوری وستمگرانه خود میکرده اند. حاکم هرمنطقه باید این مالیات ها و باج وخراج ها را از مردم می ستانده و به فرستاده پادشاه تحویل میداده و یا خود آن را نزد شاه میبرده است. تمام نظامات برده داری و فئودالی در زمان محمد از این شیوه برای غارت مردم و تامین مخارج شخصی و دولتی مستبدان و دستگاه استبدادی خود استفاده میکرده اند. در اینجا نیز محمد همین کار را میکند. او در نامه خود به شاهان حِمیَر میگوید که جزیه و صدقات ولایت خویش را جمع آوری و به فرستاده او تحویل دهند تا مورد حمله وی قرار نگرفته از آنها حمایت شود.

این همان نظامی بوده است که قبل از محمد درنقاط مختلف دنیا مانند ایران و روم وجاهای دیگر بدون کمک خدا وپیامبرش توسط خود انسانهای جبار وظالم برقرارشده بوده است. بنابراین معلوم نیست چرا فقط دراین نقطۀ جهان، یعنی عربستان، این کار باید توسط خدای یکتا وفرستاده اش محمد انجام  بگیرد.

بهرحال، اگر هم چنین بوده باشد باید گفت که خدای محمد به جای راهبری انسان ها، مقلد آن ها، و آن هم مقلدی بسیار دیر فهم و عقب افتاده از خود آنها بوده است. بعلاوه، معلوم نیست او که برای هدایت انسان ها و کل بشریت آمده است چرا از جباران و ظالمان عالم و نه انسان های شریف آن پیروی و تقلید می کرده است.  واقعیت امر این بود که محمد از نظر تاریخی، جز تعمیم نظام جباریت و دیکتاتوری فردی که از چند هزار سال قبل از او در سایر نقاط جهان متداول شده بود، کاری نمیکند. برای همین هم عقاید او، همانطورکه درگذشته نشان دادیم، عقاید انسان خرافی در چند هزارسال قبل از وی بوده است.

درجای دیگری ازنامه، اوخاطرنشان میسازد که”زکات  برمحمد وخاندان وی حلال نیست، این زکات برای مومنان فقیر وبه راه ماندگان است”.

البته ما میدانیم که قبلاً سهم مومنان فقیر و در راه ماندگان، از خمس که سهم محمد از اموال غارتی، دارائی فرماندهان و شاهان شکست خورده و زمین ها و باغ های غصبی مردم بی گناه در جنگ ها بود تامین می گردید. ولی اکنون که زکات از صورت اختیاری در آمده و به همراه جزیه اجباری شده است، به منبع تامین این نوع مخارج، یعنی مخارج دولتی تبدیل گشته است.

همانطورکه در همه نظام های ضد مردمی رخ میدهد، جز بخش بسیار کوچکی از این پول های به زور گرفته شده که به معدودی مردم فقیر و از راه مانده، آن هم به خاطر نمایش و تزویر، داده میشده است، قسمت اعظم آنها صرف دادن مستمری و باج به مفت خوران پولدار و مدعی قدرتی میشده است که حکومت ها و خلفای اسلامی برای گرفتن بیعت وهمراه کردن آنها با خلافت و دستگاه چپاولگری خود صرف میکرده اند. چنانکه تمام اصحاب محمد مانند علی، عثمان، معاویه، زبیر، طلحه و غیره هرکدام در زمان خلافت دیگران از محل بیت المال مسلمین بطور ماهانه مستمری های کلانی دریافت میداشته اند که بعنوان باج برای بیعت با خلیفه و حفظ دستگاه خلافت به آنان داده میشده است. با اینحال باید توجه داشت که در اینجا نیز مثل همیشه منظور از مؤمنان، هواداران سرسخت و متعصب نظام اسلامی بوده که با شرکت در جنایات آن، ایمان خود به خدا و پیغمبر آن را به اثبات می رساندند، ولی به خاطر آنکه هنوز از چپاول گری های آن، بقدرکافی سهم نبرده و متمکن نشده اند، فقیر تلقی شده و نیاز به کمک دارند.

 به این ترتیب ملاحظه میگردد که چگونه قدرت اسلامی بتدریج و به مرور زمان، همراه با گسترش قلمرو، مخارج و وظایفش، با احکام و قوانین دقیق تری خود را سازمان داده، هرچه بیشتر بصورت یک دولت تمام عیار در می آمده است.

دوم اینکه، آزادی و برابری مذاهب در مدینه و مکه و سایر نقاط عربستان، بعنوان جزئی از دمکراسی بدوی، با آمدن اسلام از میان رفت و انحصار و تبعیض مذهبی، چیزی که جامعه بدوی با آن بیگانه بود، شکل قانونی و رسمی پیدا میکند. در نظام جدید، نه تنها مشرک و کافر حق حیات و موجودیت نداشتد، بلکه اهل کتاب نیز از حقوق کمتری از مسلمانان برخوردار بوده، به خاطر تن ندادن به اسلام، باید به دولت اسلامی جزیه و بعبارت صیحیح تر باج می داده اند.

سوم اینکه، در این نامه وظایف و تکالیف مسلمانان و اهل کتاب در قِبال دیکتاتوری محمد و دولت اسلامی با وضوح بیشتری معین می گردد. این تکالیف برای مسلمانان پرداخت خمس و زکات و کشتن مشرکین یعنی جنگ با دشمنان نظام اسلامی بوده و برای اهل کتاب پرداخت جزیه و عدم اتحاد با دشمنان آن بوده است که این آخری در اینجا قید نشده ولی همانطورکه بعداً خواهیم دید، جزو شرایط وی بوده است.

چهارم اینکه دولت اسلامی، خود را در مقابل تابعینش موظف به حمایت سیاسی و نظامی از آنها میکند و اعلام میدارد که هرکس که از این دولت تبعیت نموده به آن مالیات و درواقع باج بپردازد، در پناه خدا و پیغمبر او قرارخواهد گرفت، یعنی مورد حمله وی قرار نمی گیرد و دولت اسلامی در برابر دشمنانش او را مورد حمایت خود قرارمیدهد.

محمد یوغ دیکتاتوری خود بر گردن مردم راتنگتر می کند

محمد پس از بازگشت از جنگ تبوک و در ماه ذیقعده همان سال، ابوبکر را مامور انجام مراسم سالیانۀ حج می نماید و علی را نیز به دنبال او، همراه با ۴۰  آیۀ جدید از سوره برائت یا توبه، راهی مکه می کند تا  فرامین جدید وی را در مراسم حج برای مسلمانان و کفار قرائت کند. این سوره که آخرین سورۀ ابداعی محمد است در ابتدا از “نقض عهد کفار” و سپس از مذمت مسلمانان مخالف محمد یا منافقان و در آخر از جنگ تبوک سخن می گوید. مهمترین بخش این فرمان، دادن اولتیماتوم چهار ماهه به همۀ مشرکین برای توبه و پیوستن به اسلام است. بر اساس این فرمان، مسلمانان موظف میشوند پس از چهارماه، هرجا که مشرکین را یافتند، اگر هنوز مسلمان نشده اند، بدون استثناء دستگیرکنند وبلافاصله به قتل برسانند

“پس به شما مشرکان تا چهارماه دیگر مهلت داده میشود که در زمین گردش و آسایش کنید… و در بزرگترین روز حج (روز عرفه یا روز عید که همه درمکه جمعند یا آن روز که مومنان و مشرکان همه به مکه حاضرند) خدا و رسولش به مردم اعلام میدارند که بعد از این خدا و رسولش بیزارند از مشرکین. پس هرگاه شما مشرکان از شرک توبه کرده (به اسلام گرویدید) برایتان در دنیا و عُقبی بهتر خواهد بود… و چنانچه ایمان نیاورند مژده عذاب دردناک (عذاب شمشیر در دنیا و آتش دوزخ در آخرت) به آن کافران برسان، مگرآن گروه از مشرکان که با آنها عهد بسته اید و هیچ عهد شما نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند. پس با آنها عهد را تا مدتی که مقرر داشته اید نگاه دارید… پس از آنکه ماه های حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و صفر) در گذشت، آنگاه مشرکین را هرجا یابید به قتل رسانید و آنها را دستگیر و محاصره کنید و از هر سو در کمین آن ها باشید.”

در ضمن علی از جانب محمد اعلام میکند که دیگر مشرکین از سال آینده به بعد حق زیارت خانه کعبه را نداشته و رسم بدوی برهنگی به هنگام طواف کعبه را نیز لغو میکند. باید توجه داشت که تا آن زمان علاوه بر قبایلی که هنوز به عقاید بدوی خود باقی مانده بودند، بسیاری از قبایل و کسانی نیز که با محمد بیعت کرده یا به زور تسلیم وی شده بودند، منجمله بسیاری از مکیان، هنوز اسلام نیاورده بودند. بعضی از قبایل عرب دیگر نیز بودند که از قبل با محمد، قراردادهای صلح جداگانه بسته بودند که به یکدیگر تعرض ننموده به دشمنان هم کمک نرسانند.

محمد به تمام مشرکین به استثنای کسانیکه با آنها قرارداد صلح داشت- و در مورد آنها هم تا به سر آمدن زمان قرارداد- چهار ماه فرصت میدهد که به اسلام بپیوندند و از کلیه مسلمانان میخواهد که پس از چهار ماه، در شبه جزیره عربستان، هر جا پاگان یا عرب کافری را یافتند که هنوز مسلمان نشده، بی درنگ به قتل برسانند. *

به این ترتیب، محمد که اکنون از قدرت مطلقه و غیر قابل چالشی برخوردار است، حلقۀ استبداد خود را به دور گردن اعراب بدوی تنگ تر کرده، دیکتاتوری سیاه و تئوکراتیکی را که به پا کرده به خصوص برعلیه مشرکین و ناگروندگان به خویش به اوج خود میرساند و فرمان قتل عام همۀ مشرکین یعنی عناصر آزادیخواه و روشنفکر باقی مانده از جامعه بدوی را اعلام میکند. او ظاهرا هدف مسلمان کردن تمام جامعه عربی را دنبال مینماید، ولی در پشت این اسلامی کردن، ریشه کن کردن بقایای همه قوانین انسانی و آزادیخواهانه بدوی و جایگزین کردن کامل آنها با نظام دیکتاتور مآبانه و ضد انسانی خود را دنبال میکند. درواقع، محمد سعی در یکپارچه کردن جامعه عربی به دور از حشو و زوائد بدوی و انسانی آن و استقرار یک جامعه کاملا هیرارشیک و مبتنی بر قدرت مطلقه شخصی به جای آن را دارد. مشرکان حاضر در مراسم حج پس از شنیدن اولتیماتوم محمد توسط علی بر آشفته شده می گویند:

“ما از پیمان تو و پسر عمویت بیزاریم و جز  طعنه  و ضربت  چیزی  در  میان  نیست  و چون برفتند همدیگر را ملامت کردند و گفتند اکنون که قریشیان مسلمان شده اند شما چه میکنید و همه مسلمان شدند.”

درهمین سال- سال نهم هجرت-  فرستادگان طایفه بهرا، فرستادگان طایفه بنى بکا، براى مسلمان شدن به نزد محمد می آیند. همینطور، طایفه “سعد هذیم” نیز مانند بقیه از روی ترس مسلمان میشوند.

بعلاوه، درهمین مراسم است که جنگ و قتل که بنابر سنن عرب در ماه های حرام ممنوع شده بود، توسط محمد حلال گشته، کشتن مشرکین در تمام ماه های سال بدون اشکال اعلام می گردد.