معضل درک مفهوم مشارکت مردم و محفل مازیار رازی

معضل درک مفهوم مشارکت مردم و محفل مازیار رازی

در حاشیه مقاله “مفهوم مارکسیستی دموکراسی”

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۸ ژانویه ۲۰۱۳

مقدمه:

در مقالات گذشته خودم (۴) در مورد مگروه “گرایش انقلابی مارکسیستی” به تناقضات عدیده ای که این گروه مطالعاتی بهش دچار است اشاره کردم.توضیح دادم که این گروه یک محفل خارج کشوریست که هدفش “بازگشت به مارکس” است تا ثابت کند ، حزبیت کمونیستی امکان ندارد. درکی ایدئولوژیک و متناقض از “مارکسیزم و لنینیسزم و تروتسکیزم” ارائه می دهد.هم به لنین و سیاستهایش نقد دارد و هم خودش را لنیسنیست می داند.هم هوادار لنین است و هم هوادار تروتسکی و هردوی اینها را با مارکس مخلوط می کند تا از خیل “مارکسیست لنیست ها” عقب نیفتد.بحثهایش بی ربط است به مسائل کمونیزم معاصر و مسئله دخالتگری کمونیستی . دنیا را از سر “ادبیات گذشته” می خواهد تحلیل کند و پاسخ بدهد. اینها از دید من ویژگیهای اصلی این محفل است که به هیچ روی از محافل مشابه در دهه های گذشته تاریخ کمونیزم ایرانی ، جلوتر نیست. متعلق به دوران قبل از عروج کمونیزم کارگریست با یک تفاوت که پذیرفته لنین اشتباهاتی داشته، خصوصا در دوران حکومتش!

هدف من در این مقاله، اینست که به مقاله اخیر مازیار رازی (۱) در مورد “مفهموم مارکسیستی دموکراسی” را مورد نقد قرار دهم و نشان دهم ، همانقدر که اینها در دفاع متناقضشان از لنینیزم و دیکتاتوری پرولتاریا ؛ اسکولاستیک و بی مکتبی برخورد کرده اند ، همان اندازه هم از درک هسته واقعی دموکراسی در دوران معاصر بدور هستند و خود را در درک فلسفی مارکس از دموکراسی محدود کرده اند:

(۱)مازیار رازی چه می گوید؟(۱)

مازیار رازی در مقاله اش، مدعی است که دو متد برخورد به دموکراسی وجود دارد: یکی از موضع لیبرالها و دیگری از موضع استالینیستها. اولی دموکراسی را در شکل دموکراسی بورژوائی می ستاید و دومی آنرا بعنوان پروژه سرمایه داری نفی می کند.

مازیار رازی ، “آلترناتیو” مارکسی را جلو می کشد که :

نبرد برای دمکراسی و تحقق سوسیالیسم یکی است. مبارزه برای دمکراتیزه کردن کل نظام اجتماعی چیزی جز سوسیالیزم نیست. دمکراتیزه کردن دولت همان سوسیالیزم است. دمکراسی زمانی پیگیر است که محتوای سوسیالیستی داشته باشد.

دیکتاتوری پرولتاریا دمکراتیک است، زیرا با سرنگونی رژیم هر گوه مانعی از سر راه الغای نظام طبقاتی و طبقاتی برداشته می شود. پرولتاریا نیاز به دمکراسی دارد، نه فقط برای خودش، بلکه برای کل آحاد جامعه. اگر دمکراتیک نباشد جامعه به سوسیالیزم نمی رسد. نخستن قدم در انقلاب پرولتری و حاکمیت پرولتاریا نبرد برای دمکراسی است.

دمکراسی بورژوازی دست اندازی به اقتصاد را اجازه نمی دهد و به همه می قبولند که دمکراسی صوری برای همگان است. اما برای طبقۀ کارگر، دمکراسی یعنی دمکراتیزه کردن روابط اجتماعی و آن زمانی تحقق می یابد که دولت و طبقات از میان رفته باشند. یعنی سوسیالیزم استقرار یابد. دیکتاتوری پرولتاریا عالی ترین فرم دمکراتیک دولت است. برای الغای سرمایه داری، نخستین قدم در انقلاب پرولتاریا و استقرار طبقۀ کارگر نبرد برای دمکراسی است.

مارکس می گوید نباید به این اکتفا کرد که هر ۴ سال چه کسی جیب ما را خالی می کند. بلکه برای لغو مالکیت خصوصی باید تلاش شود.

این نظریات پیش از مارکس از دل جنبش کارگری اروپایی بیرون آمده است . چارتیست ها این موضع را داشتند که دمکراسی از طریق جنگ طبقاتی بیرون آمده است.

برای نمونه یکی از رهبران چارتیست ها، «ارنست چارلز جونز»، اعتقاد داشت که دمکراسی واقعی یعنی لغو مالکیت خصوصی. مبارزه برای دمکراسی، برای کنار گذاشتن موانع برای حاکمیت پرولتاریا است. دمکراسی یعنی کنترل دولت از پایین. یعنی جنبش دمکراتیک و سوسیالیستی یکی است.

مارکس پس از ۱۸۵۳ می گوید بورژوازی دیگر دمکرات نمی تواند باشد، چون ترس از پرولتاریا آن را همدست حکام پیشا سرمایه داری کرده است. مارکس شعار انقلاب مداوم را مطرح کرد. او می گفت دمکراسی همان کمونیزم است، دمکراسی به اصل پرولتری مبدل شده است.”

اگر خلاصه کنیم، مازیار رازی هواداری خود را از دموکراسی سوسیالیستی ، از زبان مارکس اعلام می کند. دموکراسی را معادل دیکتاتوری پرولتاریا و اقتصاد سوسیالیستی و پایان طبقات می داند (بگذریم که دیکتاتوری پرولتاریا خودش پدیده گذار است حتی طبق ادبیات لنینیستی ، لذا نمی تواند بعد از پایان جامعه طبقاتی بماند و لذا دموکراسی مازیار رازی ظاهرا بایدبعد از پایان طبقات منحل شود!)

 .البته چون او هویتش را از مارکس و لنین و تروتسکی می گیرد لازم دارد از زبان مارکس حرف بزند! طبعا نمی تواند به جامعه بگوید که عقل خودش اینرا می گوید! محفلش از هم می پاشد! او را بعنوان کافر ، طرد خواهند کرد!

اما مازیار رازی چه چیزها را توضیح نمی دهد؟

(۲)مازیار رازی چه چیزها را توضیح نمی دهد؟

 

الف:مازیار رازی می پذیرد که دموکراسی بعنوان سازمان معین سیاسی در جامعه برده داری رم شکل گرفت.می پذیرد که شکلی از تنظیم قدرت بوده در میان طبقه سرمایه داری. معلوم نیست چگونه این شکل معین تنظیم درونی قدرت بین طبقات حاکمه ناگهان مفهومی مضمونی پیدا می کند و سر از سوسیالیزم در می آورد؟

ب: مازیار رازی توضیح نمی دهد که مارکس ، مفهوم دموکراسی را به شکل فلسفی (همانطور که مقهوم دیکتاتوری پرولتاریا را بکار برد) اینبار در مقابل هگل و فلسفه سیاسیش بکار گرفته (۲). درک مارکس از دموکراسی، درکی عام به مفهوم اعمال مشارکت مردم در قدرت سیاسی است و نه بیشتر. از این دیدگاه، مارکس نقدش را به فلسفه سیاسی هگل پیش می برد. بجای نظام قدرت متمرکز ناشی از حکومت طبقات استثمارگر، مارکس به “قدرت از پائین” به کنترل قدرت توسط مردم، نام دموکراسی می نهد. مازیار رازی این پیشینه تاریخی در ادبیات مارکس را می پوشاند. همانقدر که مفهوم فلسفی دیکتاتوری پرولتاریا، بی ربط است به نظام پلیسی و دیکتاتوری ساخته لنین و تروتسکی، همانقدر هم مفهوم دموکراسی مارکس بی ربط است به مفهوم دموکراسی در دوران معاصر!

ج: مازیار رازی ، مدعی است که نقادان دموکراسی ، استالینیست هستند! البته این دروغی بیشتر نیست! دموکراسی نقادان بسیاری دارد آنهم از مواضع بکلی متضاد! چپ لنینیست و تروتسکیست از زاویه محدود کردن مشارکت مردم هیچ تفاوتی با استالینیستها ندارد! خود مازیار رازی در نوشته های قبلیش تایید کرده بود که سرکوبهای لنین ، به زیر کشیدن اقتادار نظام شورائی، “نادرست” است! اینکار را لنین به کمک تروتسکی در روسیه پیش برد! این “اعمال نادرست” (بقول مازیار رازی!) چه ربطی دارد به “دموکراسی” از نگاه مارکس؟!

د:مازیار رازی چون خودش را به ادبیات مارکس محدود کرده، نمی تواند بحث مشارکت مردم را جلوتر ببرد.نمی تواند اهمیت آزادی بدون قید و شرط بیان و تشکل را در تحقق مشارکت مردم ببیند چون در ادبیات مارکس نتوانسته بیابد! نمی تواند حتی بحثی از شوراها بعنوان بدیل دموکراسی به میان بیاورد چون نظام شورائی را بدیل دموکراسی نمی بیند! طبعا شکل دموکراسی مارکسی می بیند! اما کمونیزم کارگری از موضع نقد دموکراسی به نظام آلترناتیوش یعنی نظام شورائی می رسد.اون درک فلسفی مشارکت مردم را در شکل واقعیش ارائه می دهد.

ه: نه در ادبیات محفل مازیار رازی و نه احزاب موجود کمونیست کارگری، بحثی از مفهوم مشارکت مستقیم مردم و عبور از نظام “تفویضی” نیست! بله! نظام شورائی هم دچار مشکل است و کاملا حق مستقیم مشارکت مردم را رعایت نمی کند.وقتی قرار است مردم به “نماینده ” رای دهند و نماینده برایشان تصمیم بگیرد، امر مشارکت دچار خدشه است! مشکل اینست که مازیار رازی مثل احزاب موجود کمونیست کارگری ، لنینیست مانده اند و آخر خطشان، نه می توانند تناقض حکومت حزبی با حکومت شوراها را حل کنند (۳)، چون لنینیست هستند، و نه از نظام شورائی جلوتر بروند و از دوران اینترنت نتیجه بگیرند که می شود جامعه را مستقیما در تصمیم گیریها دخیل کرد حتی بدون گرفتن حق آنها و دادنش به “نمایندگانشان”!

اینها در مخیله مازیار رازی نمی گنجد چرا؟ چون “مارکسست و لنینیست است”!اگر بیشتر فکر کند، کافر می شود! فرقه اش از هم می پاشد! معبد “مارکسیستی” او دود می شود می رود هوا!

(۳) مارکس دیگر پاسخ زمانه ما نیست! از او جلوتر باید رفت!

آیا می شود کمونیست بود و “مارکسیست – لنینیست –تروتسکیست-انور حوجه ایست-مائوئیست” نبود؟! من فکر می کنم نه تنها می شود بلکه نشانه بلوغ فکریست! اگر می خواهیم علمی برخورد کنیم ، سازمانهای فکری و نتیجه گیریهای گذشتگان را باید نقد کنیم ، محدودیتهایشانرا ببینیم و آلترناتیوهای بهتر ارائه دهیم. بدور آدمها کمونیزم نسازیم ، بدور اهداف فعالیت کنیم!

مازیار رازی ، محفلی ساخته که می خواهد تاریخ موچود را با برگشت به ادبیات مارکس و لنین توضیح دهد.امثال او در کمونیزم ایران کم نیستند! مشکل اینجاست که مارکس و لنین زنده نیستند! اقتدا به آنها ، درجا زدن در زمانه آنهاست! نمونه استیصال مازیار رازی در ارائه طرح پیشرفته تر از مشارکت مردم و چسبیدنش به کلمه دموکراسی، همانست که قبلا در چسبیدن به کلمه دیکتاتوری پرولتاریا، از او دیدیم.درون تناقضات عدیده غرق می شود.شترگاو پلنگی می شود.هم به دیکتاتوری لنین انتقاد می کند هم لنینیست است و تروتسکیست! دموکراسی فلسفی مارکس را نمی تواند هیجی کند، بین دو قطبی لیبرالیزم و استالینیزم می ماند ، “دموکراسی سوسیالیستی” را بیرون می کشد اما توان ارائه طرح مشخص ندارد. تناقضات لنینیستی تروتسکیستی او را از کلیت فلسفی مارکسی به چاله های پراتیک دیکتاتوری می غلطاند!

درست است! کمونیست قرن ۲۱بودن، اینست که از چرخیدن بدور آدمها عبور کنیم.مسائل جهان معاصر را با تکیه به ابزارهای کنونی سنجش کنیم و راه حلهای جلوتر ارائه دهیم. این افق از حد محفلهائی مثل مازیار رازی خارج است!

منابع دیگر:

(۱)مازیار رازی: مفهوم مارکسیستی دموکراسی

http://www.azadi-b.com/G/2014/01/post_435.html

(۲) برخی مقالات در موضوع نقد مارکس به فلسفه سیاسی هگل و ارائه راه حل دموکراسی در مقابل حکومت سیاسی مورد حمایت هگل:

۱)Marx’s Theory of Democracy in his Critique of Hegel’s Philosophy of the State.

(Presented to the Marx and Philosophy Society, 28 May 2005; not for citation without the author’s permission.)

http://search.aol.com/aol/search?&query=Marx%E2%80%99s+Theory+of+Democracy+in+his+Critique+of+Hegel%E2%80%99s+Philosophy+of+the+State.&tb_oid=18-06-2010&invocationType=tb50-ie-aol.r-chromesbox-en-us&tb_mrud=13-06-2012&tb_uuid=20100618001921357

۲)Democracy in America: Two Perspectives (Marx and Toqueville)

This is chapter one of Marx and Engels: Their Contribution to the Democratic Breakthrough

By August Nimtz

http://www.iefd.org/articles/democracy_in_america.php

۳) MARX’S     CRITIQUE    OF HEGEL’S PHILOSOPHY OF THE   STATE

۲۰۰۱Dr Peter Critchley

http://www.academia.edu/784871/Marxs_Critique_of_Hegels_Philosophy_of_the_State

(۳)معضل حکومت شورائی و جایگاه آن در برنامه دنیای بهتر(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر/۵۲۴-معضل-حکومت-شورائی-و-جایگاه-آن-در-برنامه-دنیای-بهتر

(۴)آرشیو نقدهای این نویسنده به مازیار رازی و “گرایش مارکسیست انقلابی”

تقلاهای مازیار رازی در یافتن علل شکست انقلاب اکتبر در عین دفاع از لنینیزم و تروتسکیزم!(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/در-نقد-لنینیزم/۴۸۹-تقلاهای-مازیار-رازی-در-یافتن-علل-شکست-انقلاب-اکتبر-در-عین-دفاع-از-لنینیزم-و-تروتسکیزم

چرا نمی شود حول “مارکسیزم” متحد شد؟(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۱۹-چرا-نمی-شود-حول-مارکسیزم-متحد-شد؟

مسابقه اشباح! تلاش مازیار رازی برای آشتی دادن لنین با تروتسکی!(سعید صالحی نیا) http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۴۵۳-مسابقه-اشباح-تلاش-مازیار-رازی-برای-آشتی-دادن-لنین-با-تروتسکی

برشی دیگر از سوسیالیزم :مارکسیست تروتسکیستهای “انقلابی”!(سعید صالحی نیا) http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۲-برشی-دیگر-از-سوسیالیزم-مارکسیست-تروتسکیستهای-انقلابی

علیرضا بیانی و “گرایش مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست انقلابی”!(سعید صالحی نیا) http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۹۱-علیرضا-بیانی-و-گرایش-مارکسیست-لنینیست-تروتسکیست-انقلابی

چند پاسخ برای “مارکسیستهای انقلابی” در دفاع از کمونیزم کارگری(سعید صالحی نیا) http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۸۸-چند-پاسخ-برای-مارکسیستهای-انقلابی-در-دفاع-از-کمونیزم-کارگری