خیز نژاد پرستان بسوی پارلمان اروپا

یکی از پیامدهای تداوم بحران اقتصادی سرمایه داری در اروپا، راه یافتن شماری از احزاب  و جریانات نئو نازیست و نژاد پرست به پارلمانهای این کشورهاست. فرانسه، اتریش، آلمان، بلژیک، هلند، دانمارک، نروژ، سوئد، یونان، مجارستان، بلغارستان و رومانی در زمره این کشورها هستند. جریاناتی که در دو دهه گذشته بصورت گروهها و دسته جات سرتراشیده تبهکار هرازچند گاهی با اجرای مانورهای خیابانی در صدد ایجاد رعب و وحشت بودند، امروزه کراوات زده در پارلمانهای محلی و سراسری کشورهای اروپائی سیاست گذاری می کنند. احزابی که فعالیت خود را با حمله به پناهندگان و مهاجرین در کشورهایشان آغاز می کنند، با دست یابی به اهرمهای قدرت، ماهیت ضد کارگری خود را به نمایش می گذارند و دستاوردهای مبارزاتی کارگران، زنان و دیگر اقشار تحت ستم در این جوامع را مورد تعرض قرار می دهند و خواهان ایجاد ساختارهای فاشیستی در این کشورها می شوند.

یکی از تاکتیکهای مشترک این جریانات آغاز فعالیت حشونت آمیزدر محل، تلاش برای حضور در مراکز قدرت محلی و پارلمانهای کشور  و اخیرا” هم دارند به سمت پارلمان اروپا خیز برمی دارند. با نزدیک شدن انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا، ماری لوپن دختر ژان ماری لوپن بنیانگدار جبهه ملی نژاد پرست فرانسه که در ژانویه سال ۲۰۱۱ جانشین پدر راستگرای اش شد، در صدد ایجاد ائتلافی از احزاب نژاد پرست و تشکیل یک گروه پارلمانی از نژادپرستان و نئو نازیستهای اروپائی در پارلمان اروپاست.

اولین تلاش برای تشکیل این ائتلاف که به ۲۵ نماینده از هفت کشور عضو اتحادیه اروپا نیاز دارد، دیدار رهبران جبهه ملی فرانسه، حزب راست ملی گرای اتریش، حزب راست گرای فلامان بلژیک و حزب راست گرای آزادی هلند در شهر استراسبورگ آلمان در چند هفته گذشته بود. ماری لوپن که بعلت اظهارنظرهای نژادپرستانه اش مصونیت پارلمانی اش را از دست داده است، امید خود را به شکل دادن به این ائتلاف با تکیه بر نژاد پرستانی چون “دمکراتهای سوئد” و “لیگ شمال ایتالیا” و احزاب مشابه در کشورهای رومانی، بلغارستان و مجارستان و … بسته است. احزابی که خارجی ستیزی، و ضدیت با مهاجرین، اقلیت رومی و یهودیان اروپائی و بازپس گیری دستاوردهای مبارزاتی کارگران در زمینه رفاه اجتماعی فصل مشترک استراتژی و سیاستهای جاری آنهاست. اینکه در تحقق این هدف ضد انسانی موفق خواهند شد یا نه ؟ به مبارزات کارگران، کمونیستها، کارگران پناهنده و مهاجر و مردم آزادیخواه این کشورها علیه راسیسم و نژادپرستی بستگی دارد. اما در این میان احزاب و جریانات راست و محافظه کار اروپائی که خود در ایجاد فضا برای رشد نئو نازیستها نقش داشته اند، فرصت را غنیمت شمرده و با ایجاد هراس از گسترش نفوذ این احزاب هر روز قوانین ضد کارگری و مهاجر ستیزانه ائی را به تصویب می رسانند، بطوریکه  مهاجرین رو به افزایش در اروپا را به بردگان عصر مدرن سرمایه داری تبدیل کرده اند. اگر نئونازیستها مهاجرین را مسبب تمام مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری قلمداد می کنند، و بزهکاری و تبهکاری را به مهاجرین نسبت می دهند و خواهان بیرون انداختن مهاجرین و ترور آنها هستند، احزاب و دولتهای حاکم با اجرای قوانین سخت گیرانه از مهاجرین کشورهایشان طبقه فقیری ایجاد کرده اند که برای بقاء، زندگی خود را گرو می گذارند، و در کنار طبقه کارگر بار سنگین بحران اقتصادی سرمایه داری را بر دوش می کشند. میلیونها کارگر پناهنده و مهاجر در اروپا با کمترین دستمزد و دشوارترین شرایط کار استثمار می شوند و جزء بی حقوق ترین بخش طبقه کارگر اروپا را تشکیل می دهند.

در کنار این تصویر تیره و تار چشم انداز امید بخشی در افق دیده می شود، آنهم رشد مبارزات ضد نژادپرستی کارگران و کمونیستها و مردم آزادیخواه علیه احزاب نژادپرست و عملیات تبهکارانه آنها بر ضد مهاجرین و مبارزین ضد نژادپرستی است. یکی از صحنه های شکوه مند این مبارزه، اعتراضات گسترده و توده ای کارگران، کمونیستها، و آزادیخواهان کشور سوئد بود که به دنبال حمله دهها نفر از نئو نازیستهای دنبالچه حزب پارلمانی دمکراتهای سوئد به یک متینگ ضد نژادپرستی، سراسر سوئد را فراگرفت و به یکی از حرکتهای بیسابقه ضد نژادپرستی در آستانه سال نو میلادی تبدیل شد.

بحران اقتصادی سرمایه داری و گسترش فقر در جهان، بویژه در کشورهای غیر پیشرفته سرمایه داری میلیونها کارگر و جوان را در رویای یک زندگی بهتر به کشورهای صنعتی اروپای غربی کشانده است، اکثریت این موج میلیونی با هر موقعیت و تحصیلاتی در کشورهای خود اتوماتیک به صف طبقه کارگر آنهم بخش پریکاریات  ) Precariat)این طبقه رانده است. این بخش از طبقه کارگر از متحدین اصلی کارگران و مردم آزادیخواه کشورهای میزبان در مبارزه علیه راسیسم و نژادپرستی، و نیروی بالقوه مبارزه علیه این چهره زشت سرمایه داری خواهند بود. در مبارزه روبه گسترش علیه راسیسم و نژادپرستی این قدرت عظیم باید به حرکت در بیاید. در این میان نقش احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست کشورهای سرمایه داری توسعه نیافته فعال در اروپای غربی در بحرکت در آوردن این نیرو علیه نژادپرستی و جلو گیری از بازگرداندن عقربه های ساعت در اروپا به عقب بسیار مهم و تعیین کننده است. همکاری و اتحاد عمل با مبارزات ضد نژادپرستی و خیابانی کردن مبارزات کارگران علیه نژاد پرستی تنها اهرم قدرتی است که مانع دستیابی نژاد پرستان به مهمترین اهرم قدرت و سیاست گذاری در اروپا خواهد بود. این رسالت را نباید دست کم گرفت.