زوایایی از بحث اتحاد عمل کارگری

فراخوان سه فعال دربند کارگری، شاهرخ زمانی، محمد جراحی و بهنام ابراهیم زاده در مورد مبارزه سراسری برای خواست افزایش دستمزدها که هم اکنون در بین کارگران و محافل فعالین و رهبران کارگری در جریان است، در به جلو بردن جنبش افزایش دستمزدها گام مهم و مؤثری خواهد بود. جمهوری اسلامی فعالین کارگری مثل شاهرخ، محمد و بهنام را دقیقا به این خاطر دستگیر می کند که دهان فعالین و سخنگویان جنبش کارگری و به تبع آن دهان کل کارگران و جامعه را ببندد تا از مسائلی چون زیر خط فقر بودن دستمزدها و تحمیل یک زندگی غیر انسانی به یک جامعه هشتاد میلیونی چیزی گفته و اعتراضی نشود. اما همچنانکه تاکنون از زبان کسانی چون این سه فعال کارگری و شیث امانی، رضا شهابی، علی نجاتی و دهها فعال کارگری دربند و نیمه دربند دیگر شنیده ایم، فقر و نداری و به تباهی کشاندن زندگی کارگران را نمی توان با به بند کشیدن فعالین کارگری جواب داد. این امر مستلزم یک اعتراض متحد و همبسته است.

باز هم درباره اتحاد عمل کارگری
جنبش کارگری انتظارات زیادی از فعالین کارگری دارد. متحد ظاهر شدن برای یکسری اموری که مبارزه و تلاش بر سر آنها ربط آنی و مستقیم بر سرنوشت کارگران و خانواده های آنها دارد، در صدر این انتظارات است. منتها متحد و همبسته ظاهر شدن فعالین کارگری، که اسم دیگری است برای “اتحاد عمل کارگری” اشکال متفاوتی می تواند بخود بگیرد. نمی توان از همه فعالین کارگری، از گرایشات مختلف درون جنبش کارگری انتظار داشت که برخورد و تحلیلشان به موضوعات مختلف پیش پای جنبش کارگری، یکسان باشد. به همین دلیل در جنبش کارگری ایران اکنون ما شاهد چندین نهاد از فعالین کارگری هستیم که درباره چگونگی ایجاد تشکل کارگری و تلاش و مبارزه برای نوع سازماندهی کارگران، الزاما نظر واحد و یکسانی ندارند. درست در چنین موقعیتی است که ما از “اتحاد عمل کارگری” حرف می زنیم. حال، منظور از همین “اتحاد عمل کارگری” هم می تواند در مورد مسائل مختلف، متفاوت باشد.
در غیاب تشکل‌های توده ای کارگران که بتوانند کارگران را بسیج کنند و امرشان سازماندهی توده کارگران برای و دفاع از حقوق حداقل ابتدائی شان باشد، فعالین و رهبران کارگری دست به اتحاد عمل کارگری می زنند. اما اتحاد عمل کارگری بر سر افزایش حداقل دستمزد با اتحاد عمل بر سر مثلا برگزاری اول ماه مه حتما متفاوت است. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که همین فعالین کارگری بر سر مسائل ابتدائی و عاجل پیش پای کارگران و جنبش کارگری توافق دارند. من اما فکر نمی کنم که به همین سادگی باشد و بهمین دلیل باید با دیدی باز به استقبال چنین مواردی رفت.
شکافتن دو نمونه متفاوت مثل افزایش حداقل دستمزد و برگزاری مراسم اول ماه مه، شاید کمکی باشد به درک بهتر مطلب. می دانیم که فعالین کارگری از همه گرایشات و در همه محافل و نهادهای کارگری بر سر مبرمیت افزایش حداقل دستمزد توافق دارند. همین موضوع نطفه های یک نوع اتحاد عمل کارگری را در خود دارد. وقتی که فعالین شناخته شده ای از جنبش کارگری مثل شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، محمد جراحی و اتحادیه آزاد کارگران ایران از یک طرف و از طرف دیگر کارگران یکی از معترض ترین بخشهای جنبش کارگری ایران در چند سال گذشته، یعنی کارگران پتروشیمی های ماهشهر از افزایش حداقل دستمزد به ٢ میلیون تومان حرف می زنند، این در واقع نبض جنبش کارگری است و انتظار می رود که کلیه فعالین کارگری از هر گرایش و محفلی در همین محدوده، اعتراض و مطالبه کارگران را به پیش ببرند. می خواهم بگویم که خواست افزایش دستمزد در بین فعالین کارگری یک فرض است و الزاما جلسات مختلف گذاشتن بر سر اینکه مطالبه افزایش دستمزد را مطرح کنیم یا نه، ضرورتی ندارد. این یک فرض است که همه فعالین کارگری این موضوع را در صدر فعالیتهای خود می گذارند!
شیوه و متد جلو بردن و مطرح کردن این مطالبه هم می تواند متفاوت باشد. تحصن جلوی مجلس، جلوی مدیریت، نوشتن طومار اعتراضی، نامه نوشتن به مطبوعات و رسانه های گروهی و غیره فقط چند نوع از انواع شیوه های مطرح کردن این مطالبه است. منظور به سطح جامعه بردن و آن را مسئله کل جامعه کردن است.
منتها در مورد مسائلی چون برگزاری اول ماه مه و یا مثلا اعتراض بر علیه امنیتی کردن فضای محیط کار، از آنجا که مستلزم صدور اطلاعیه و بیانیه مشترکی است، اتحاد عمل کارگری شکل دیگری بخود می گیرد. از آنجا که چنین موضوعاتی مستلزم توافقاتی هست که فعالین کارگری را مجبور می کند از یکسری مسائل بگذرند و کوتاه بیایند، گاها فعالین متشکل در نهادهای کارگری به توافق هم نمی رسند. در سه چهار سال گذشته، شیوه برگزاری و یا توافق بر سر صدور یک بیانیه مشترک چندان ساده و بدون دست انداز نبوده. برای مثال در سال ٩٢، نهادها و فعالین کارگری موفق نشدند به توافقهایی برسند و شاهد بودیم که هر دو و یا سه نهاد و یا گاها تک نهادی از فعالین جنبش کارگری به تنهایی بیانیه و اطلاعیه خود را به مناسبت اول ماه مه صادر کرد.
منتها یک چیز روشن و واضح است؛ که همه فعالین، نهاد و تشکلهای کارگری بر ضرورت متحد عمل کردن و متحد ظاهر شدن بر سر موضوعات فوق، متفق القولند. پس باید برای آنها کار بیشتر کرد و اولویتها را تشخیص داد.

طرح مسائل غلط و نامربوط در رابطه با اتحاد عمل کارگری
چندی پیش با مطلبی در اینترنت برخورد کردم که درباره اتحاد عمل کارگری چند نکته غلط و یا شاید بهتر باشد بگویم، “مضر” را مطرح کرده بود. در جائی از این مطلب آمده بود: “پرسش این است که آیا اتحاد عمل در بین احزاب چپ و در بین گرایشات جنبش کارگری می تواند به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم کمک کند؟” و در جای دیگری نیز می نویسد: “به هر شکل آنچه در ارتباط با اتحاد عمل کارگری و جنبشی مطرح و تعیین کننده است، پرهیز از در غلطیدن به سیاست های پوپولیستی و راست است.”
تا آنجا که به “اتحاد عمل” احزاب چپ برمی گردد، بحث امروز ما نیست. اما وقتی که در مورد “اتحاد عمل” در بین گرایشات جنبش کارگری حرف می زنیم، مطرح کردن سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم حرفهای نامربوطی هستند. نمی شود گرایشات کمونیستی، رفرمیستی، آنارکوسندیکالیستی، ناسیونالیستی، شبه آنارشیستی، پروتکشنیستی و غیره در جنبش کارگری را حول “استقرار سوسیالیسم” متحد کرد! اصلا مسخره است که اسم متحد کردن جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی و یا استقرار سوسیالیسم را بگذاریم “اتحاد عمل در بین گرایشات جنبش کارگری”! حالا این را مجسم کنید که دنبال توافق با فعالین مثلا “هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری” برای سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار سوسیالیسم باشیم! بالاتر گفتم که بکار بردن ترمینولوژی “اتحاد عمل بین گرایشات جنبش کارگری” حول مسائلی است که توافقاتی قابل حصولند و یا حداقل فرض بر این است که توافقات ضمنی هم اکنون موجودند. سرنگون کردن رژیم اسلامی و استقرار سوسیالیسم کار احزابی هستند که برای این کارها ساخته شده اند و جامعه را حول تاکتیکها و استراتژی خود بسیج کرده و برایش کار کرده اند.
مسئله “پرهیز از در غلطیدن به سیاست های پوپولیستی و راست” هم همینطور. پیش کشیدن چنین بحثی نشان از این است که مطرح کننده بحث درک درستی از موضوعاتی را که مطرح کرده، ندارد. امیدوارم که چنین اغتشاشاتی در بین فعالین جنبش کارگری وجود نداشته باشد و نوشته فوق صرفا یک انشاء در اینترنت باشد. وقتی که از اتحاد عمل کارگری در جنبش کارگری حرف می زنیم، حرف زدن از راست و چپ و پرهیز از پوپولیسم، بی معنی هستند. قصد ما متحد کردن کارگران حول مطالبه افزایش دستمزد است. پوپولیسم سیاستی عموم خلقی است و راستش ربط پوپولیسم به این موضوع را من متوجه نمی شوم.
منتها طرح چنین مسائلی قبل از اینکه ربطی به بی ربطی نویسنده به جنبش کارگری داشته باشد، ضربه زدن به تلاشهایی برای متحد کردن فعالین کارگری حول موضوعاتی هستند که طرح مسئله اتحاد عمل کارگری درباره آنها موضوعیت دارد. همین نوع برخوردها بوده که مثلا سال ٩٢ با راست و چپ کردن های اختیاری، از ظاهر شدن قدرتمند جنبش کارگری در اول ماه مه جلوگیری کرد. همین برخوردها بود که در قبال خواست ایجاد تشکل کارگری، سنگ اندازی کرد و نهاد موازی برای رقابت ایجاد کرد! همین برخوردها است که مسئله مبارزه بر سر افزایش دستمزد را یک کار غیر انقلابی و رفرمیستی می خواند و “رفرمیسم چپ و راست” می کند! بهرحال هر کسی که جنبش کارگری ایران را در چند سال گذشته دنبال کرده باشد، متوجه خرابکاری چنین تزها و اغتشاشاتی در بین فعالین کارگری می شود.
اما کسی می تواند بپرسد مگر اینگونه تزها و اینگونه افراد دارای چه وزنه ای در جنبش کارگری هستند که بتوانند جلوی مثلا اتحاد عمل کارگری بر سر سازماندهی کارگران برای افزایش حداقل دستمزد مانع ایجاد کنند. به نظر من قدرت تخریبشان بسیار زیاد است. اجازه بدهید سئوال را اینجوری مطرح کنم؛ مگر چند نفر آدم مزاحم لازم است که محله ای و یا شهری را کاملا ناامن کنند؟! در جائی که اجازه تشکل کارگری نداریم و هرگونه تلاش برای متشکل شدن با سرکوب روبرو می شود، پنج نفر می توانند محفلی درست کنند و ادعای نمایندگی کردن بخشی از جنبش کارگری را داشته باشند. چنین محفلی می تواند در نشستهای مقدماتی اتحاد عمل کارگری هرگونه خرابکاری و پارازیتی بپراند و مانع پیشرفت کارها بشود. باز این را تکرار می کنم که هر کسی که فعل و انفعالات بین فعالین جنبش کارگری در ایران را در یک دهه گذشته دنبال کرده باشد، متوجه این موضوع می شود.

از همه اینها گذشته، بار دیگر در آستانه تعیین حداقل دستمزد هستیم. از فعالین و نهادهای کارگری انتظارات زیادی می رود. باشد که این بار متحدتر عمل کنیم!
۴ ژانویه ٢٠١۴