مدرسه ی مبارزه!

مدرسه ی مبارزه!
تنها مدرسه ای که ثبت نام نمی خواهد اما بیشترین دانش آموزان را دارد.
تنها مدرسه ای که کسی را به شرکت در امتحان اتش دعوت نمیکند، اما بیشترین داوطلب ها را دارد.
تنها مدرسه ای که از هیچ کس امتحان نمی گیرد، اما پخته ترین فارغ تحصیلان را دارد.
تنها مدرسه ای که درس هایش به هیچ کس تضمین شغلی نمی دهد، اما تضمین خطر جانی می دهد.
و تنها مدرسه ای که محتوای برنامه ی درسی اش در تمام دنیا مشترک است.
دلیل ش هم این است که دانش آموزان این مدرسه کسانی هستند که از دیدن ناملایمات، نابرابری ها، ظلم و زور، دروغ، سنت ها و آداب و رسوم غلط و تحقیر آمیز بیزارند.
کتاب های درسی دانش آموزان این مدرسه همان خانه و کوچه و مدرسه و محیط اطراف آنها است. وقتی که آنها می بینند که پدرشان از صبح زود تا شب کار می کند و حاصل رنجشان کفاف مخارج سنگین زندگی ساده ی آنها را نمی دهد، اما صاحب کارهای پدرشان که یک صدم پدران آنها کار نمی کنند ، در ناز و نعمت زندگی می کنند، وقتی که مادرهایشان را میبینند که پدرهایشان بی رحمانه آنها را تحقیر و اذیت میکنند، وقتی که معلمین را می بینند که بجای آموختن علم و دانش و نوع دوستی به آنها ،بدترین و تحقیر آمیزترین رفتارها را با آنها دارند، وقتی که در خیابان پیرمرد خسته و بیماری را می بینند که برای لقمه نانی حمالی می کند و زنی که با بچه ی بیمارش گدائی می کند و…آنها می آموزند که برای پایان دادن به این همه ظلم و ستم، کاری باید کرد.
این دانش آموزان، وقتی که تلویزیون را نگاه می کنند حرف دروغ می شنوند، رادیو گوش می دهند حرف دروغ می شنوند، حرف های دولت مندان را گوش می دهند دروغ می شنوند، روزنامه را نگاه می کنند دروغ می بینند. کتاب های مدرسه را باز می کنند دروغ می خوانند و…
آنها می آموزند که برای شنیدن حقیقت، کاری باید کرد.
بهترین دانش آموزان این مدرسه کارگران هستند، کسانی که ظلم و زور را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس کرده اند. کسانی هستند که دنیایی عاری از هر نوع ظلم و ستم را می خواهند و برای تحقق چنین دنیایی تلاش می کنند. کسانی هستند که دوست دارند مهربانی کوچ کرده از قلب ها، به قلب های آدم ها بازگردد و انسان معنا و جایگاه اصلی خود را بیابد.
تمام تلاش هایی که در طول تاریخ برای آزادی و برابری صورت گرفته و در نهایت این تلاش ها موجب بهبودی در وضعیت انسان ها حال گاه اندک و گاه زیاد شده، از طرف مبارزینی بوده که جان و لذت ها و شادی های زندگی خود را در این راه داده اند. دنیایی که ما امروز به این شکل می بینیم بدون حضور و تلاش مستمر اینگونه انسان ها بیشتر به پرت گاهی شباهت داشت تا مکانی برای زندگی.
هر انسانی که همچون پروانه، پیله ی کودکی اش را می گشاید و قصد انتخاب راهی برای پرواز دارد، بر سر دو راهی دو مدرسه قرار می گیرد. مدرسه ای برای دگرگونی دنیا از طریق مبارزه و مدرسه ای برای ثبات آن.
خوشا آنان که خطرات راه مدرسه ی مبارزه را می پذیرند و مانند موجی بر موج های دیگر می لغزند و ساحل را دگرگون می کنند.
خوشا آنان که ساحل این دنیای وارونه را دگرگون می خواهند…
ناهید وفائی
۰۵٫۰۱٫۲۰۱۴