کمونیسم چیست و کمونیست کیست؟

الف – کمونیسم چیست؟

۱٫ کمونیسم جنبش طبقه کارگر برای رهائی از استثمار است

کمونیسم جنبش اجتماعی طبقه کارگر برای رهائی از اسارت سرمایه داری و رابطه کار مزدی هست. تاریخ بشر تاریخ تلاش و مبارزه برای تغییر در روابط اجتماعی بوده است. این مبارزه گاه پنهان و گاه آشکار اما بطور دائم جریان داشته است. روابط اجتماعی در یک جامعه طبقاتی (برده داری، فئودالیته، و سرمایه داری) طوری چیده شده اند و میشوند که حاکمیت یک اقلیت بسیار کوچک را بر یک اکثریت بسیار عظیم حفظ کنند و تحکم بخشند. استثمار طبقه اکثریت کارکن توسط طبقه اقلیت کوچک مفت خوری که حاکم منابع طبیعی و وسایل تولید هست اساس نظم طبقاتی هست. انسانهای تحت استثمار بطور فردی و جمعی علیه این نظم ستمگر و استثمارگر تلاش کرده اند، مبارزه کرده اند، خیزش کرده اند، و انقلاب کرده اند.

۲٫ سیستم سرمایه داری

نظام سرمایه داری نظامی هست که منابع طبیعی و وسایل تولید را در مالکیت و اختیار طبقه سرمایه دار قرار داده است و اکثریت عظیم جامعه را از قید و بند برده دار و زمین آزاد کرده است اما تنها راه تامین معیشت و زنده ماندن را فروش کار آنها به سرمایه داران قرار داده است. طبقه کارگر مجبور است نیروی کار خود را در قبال مزد به طبقه سرمایه دار بفروشد و پولی بگیرد تا بتواند نیازهای اولیه لازم برای زندگی را، که حاصل کار خودش هست ولی به تصاحب و مالکیت سرمایه داران در آمده است، از سرمایه داران بخرد و زنده بماند.

۳٫ رابطه کار مزدی اساس سیستم سرمایه داری هست

سرمایه دار نیروی کار کارگر را با مواد اولیه و وسایل تولید تلفیق میکند و نیتجه این تلفیق مواد جدید قابل استفاده است که کالا نامیده میشود و تحت مالکیت سرمایه دار است. سرمایه دار این کالا را در بازار میفروشد و در ازای آن پول دریافت میکند. مسئله این است که ارزش یا قیمت کالاهای فروخته شده بیشتر از ارزش یا قیمت مجموع مواد اولیه، استهلاک وسایل تولید، و دستمزد کارگر است. این مقدار اضافه که جیب سرمایه دار میرود ارزش اضافه نامیده میشود که در فرهنگ عمومی به آن سود میگویند. یعنی سرمایه دار با خریدن نیروی کار و تلفیق آن با مواد اولیه و وسایل تولید و فروش کالای حاصله در بازار هزینه تمام مخارج مصرف شده را باضافه دستمزدی که به کارگر پرداخت کرده است بازپس میگیرد و یک مقدار پول اضافه هم بعنوان ارزش اضافه یا سود به جیبش میرود. این یعنی استثمار کارگر توسط طبقه سرمایه دار. این یعنی پول مفت از قبل کار کارگر به حساب بانکی سرمایه دار سرازیر شدن. تکرار این پروسه از یک طرف موجب هر چه ثروتمندتر شدن و بنابر این قوی تر شدن سرمایه دار میشود و از طرف دیگر موجب هر چه فقیرتر و ضعیفتر شدن کارگر میشود (البته فقیرتر شدن کارگر بطور نسبی در مقایسه با رشد یا پیشرفت در آمد اجتماعی). مقدار پولی که بعنوان دستمزد در قبال نیروی کار کارگر پرداخته میشود همیشه در حدی هست که کارگر بتواند نیازهای اولیه زندگی از غذا و پوشاک و مسکن و تلویزیون و ماشین و کامپیوترو غیره را تامین بکند، و نیروی کار از دست رفته در محیط کار را بازسازی کند و بتواند روز بعدش به سرکار برگردد.

۴٫ انقلاب سیاسی برای سرنگونی دولت سرمایه دارن

کمونیسم تلاش و مبارزه طبقه کارگر و اقشار تحت ستم برای پایان دادن به استثمار طبقه سرمایه دار و رابطه کار مزدی از طریق یک انقلاب سیاسی و اجتماعی هست. طبقه سرمایه دار برای حفاظت از و گسترش ثروتهای باد آورده حاصل از استثمار کارگران سازمانها و نهادهای عریض و طویل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و دستگاه سرکوب را سازمان داده است. در راس تمام نهادها و سازمانهای سرمایه داری دولت سرمایه دارن قرار گرفته است که سیاستهای کلان و مهم جامعه دست آن است. دولت به رئیس جمهور و کابینه و پارلمان محدود نمی شود بلکه تمام نهادها و دستگاههای کلان سیاسی و اقتصادی و نظامی از جمله ارتش و پلیس و سازمانهای جاسوسی و دستگاه قضائی و زندانها و غیره هم میشود. این دولت سرمایه داران در گفتمان و ادبیات و تبلیعات سرمایه دارن بنام دولت عموم مردم معرفی میشود. دولتی که اولین و اساسی ترین کارش حفاظت از و گسترش سیادت سرمایه داران است، بنام یک دولت حافظ و حامی تمام اقشار مردم و از جمله طبقه کارگر جا زده میشود. بنابر این دولت سرمایه دارن یا همان دولت اولین مانع در برابر هر گونه تغییر کیفی و ریشه ای علیه استثمار و غارت و چپاول سرمایه دارن و بنفع طبقه کارگر است. به همین خاطر هم هر گونه تغییر ریشه ای در جامعه به سرنگونی دولت گره خورده است. به همین خاطر هم انقلاب سیاسی اولین قدم برای طبقه کارگر و اقشار تحت ستم در رهائی از استثمار و سیادت سرمایه داری می باشد. انقلاب سیاسی تمرکزش سرنگونی دولت طبقه حاکم است. اولین قدم برای رهائی از استثمار و رابطه کار مزدی به زیر کشیدن دولت سرمایه داران است که بنام دولت عموم مردم فروخته میشود.

۵٫ حزب سیاسی یک ضرورت حیاتی برای انقلاب سیاسی

نظام طبقاتی با تکیه بر سیاست و دستگاه سیاسی یا دولت قادر به حفظ و ادامه نظام اجتماعی خود هست. رابطه کار مزدی و استثمار طبقه کارگر از طریق دولت یا دستگاه سیاسی سازماندهی و فرماندهی میشود. طبقات اجتماعی امر سیاسی خود را از طریق احزاب سیاسی پیش میبرند. احزاب سیاسی مغز و مرکز سازماندهی سیاسی طبقات اجتماعی هستند و مبارزه اجتماعی در صحنه سیاسی از طریق احزاب سیاسی پیش برده میشود. این حزب سیاسی هست که میتواند دولت طبقه را تشکیل بدهد. این حزب سیاسی هست که حاکمیت طبقه را تشکیل میدهد و اعمال میکند.

طبقه سرمایه دار انواع و اقسام احزاب سیاسی از احزاب فاشیست تا ناسیونالیست تا مذهبی تا جمهوری خواه تا دموکرات تا سوسیال دموکرات تا احزابی که حتی خود را سوسیالیست و کمونیست می نامند را دارا می باشد. حزب طبقه کارگر و اقشار تحت ستم حزب کمونیستی هست که دو هدف یا استراتژی را در محور و مرکز فعالیتهای خود قرار داده است: سرنگونی دولت سرمایه دارن و لغو رابطه کار مزدی. در نبود یک حزب سیاسی کمونیستی کارگری که طبقه کارگر و اقشار تحت ستم را در صحنه سیاسی نمایندگی بکند، انقلابات سیاسی و اجتماعی یا شکل نمی گیرند، یا شکل گیری آنها بسیار سخت میشود، و یا هم اگر شکل بگیرند به اهداف خود که سرنگونی دولت طبقه حاکم و لغو رابطه کار مزدی هست نمی رسند. در نبود یک حزب سیاسی کمونیستی و کارگری حتی اگر دولت هم سرنگون شود، بخش دیگری از احزاب و نیروهای سرمایه دارن دستگاه دولتی را بدست میگیرند و آش همان میشود و کاسه همان کاسه. نمونه های چنین انقلاباتی زیادند، انقلاب ۵۷، انقلاب تونس، و انقلاب مصر نمونه های اخیر آن است.

بنابر این حزب سیاسی طبقه کارگر یک ضرورت کاملا حیاتی و اساسی برای پیروزی انقلاب طبقه کارگر و اقشار زحمتکش است. بدون حزب سیاسی صحبت از رهائی طبقه کارگر از اسارت سیاسی و اقتصادی طبقه سرمایه دار بیهوده است. بدون حزب سیاسی صحبت از لغو رابطه کار مزدی بیهوده است.

۶٫ خصلت نقدی، نفی، سلبی، و اعتراضی کمونیسم

اگر ما به ادبیات و نوشته های مارکس و انگلس و لینین و منصور حکمت و دیگر تئوریسینها و رهبران کمونیستی توجه کنیم یک چیز کاملا برجسته است: نفی استثمار، نفی نظام طبقاتی، نفی ستم، نفی تبعیض، نفی نابرابری، نفی دیکتاتوری و خفقان. کمونیسم قبل از اینکه بر سر این باشد که ما چگونه جامعه ای باید داشته باشیم بر سر این است که چگونه جامعه ای نباید داشته باشیم. قبل از اینکه بر سر این باشد که چگونه سوسیالیسم را برقرار کنیم بر سر این است که چگونه نظام طبقاتی و سرمایه داری را سرنگون کنیم، چگونه اعتراض کنیم، چگونه به نابرابری خاتمه دهیم. پایه ریزی و ساختن یک جامعه انسانی و کمونیستی و آرمانی امر انسانهایی خواهد بود که توانسته اند نظام سرمایه داری را بزیر بکشند، توانسته اند به استثمار طبقه کارگر خاتمه دهند، توانسته اند رابطه کار مزدی را نفی و لغو کنند.

۷٫ کمونیسم و انسان

منصور حکمت میگوید اساس سوسیالیسم انسان است. سوسیالیسم، کمونیسم، و کمونیسم کارگری در ادبیات منصور حکمت و حزب کمونیست کارگری معادل هم و به یک معنی بکار گرفته میشوند. تمام تلاشها و مبارزات کمونیستها برای این است که “انسان” از اسارت نظام طبقاتی رها شود. اگر ما میخواهیم دولت سرمایه داری را سرنگون کنیم، اگرمیخواهیم کار مزدی را لغو کنیم، اگر میخواهیم ستم و ظلم و تبعیض را از بین ببریم، اگر میخواهیم حزب بسازیم، اگر میخواهیم طبقه کارگر و اقشار زحکمتش و تحت ستم را متشکل کنیم، اگر میخواهیم دستمزدها بالا بروند و …، تمام این تلاشها و مبارزات برای این است که زندگی انسانهای واقعی در زمان خود ما بهبود بیابد و انسانها از استثمار و ستم رها شوند. نکته کلیدی و اساس کمونیسم رهائی انسان است و بنابر این اساس سوسیالیسم انسان است.

ب – کمونیست کیست؟

تصویر رایج از کمونیستها کسانی هست که کلی کتاب و نشریه خوانده اند و از سواد اجتماعی بالایی برخوردارند. کسانی که کلمات و عبارات پیچیده و قلمبه سلمبه بلدند. کسانی که مارکس و لنین خوانده اند. کسانی که تئوری بلدند و چم و خم اقتصاد و جامعه را می دانند. خواندن و دانستن و تئوری بلد بودن بخشی از کمونیسم هست. بالاخره برای نفی و نقد و نابود کردن نظام سرمایه داری، مثل هر پدیده ای، اول باید آنرا شناخت. آگاهی اجتماعی و طبقاتی، فهمیدن اینکه استثمار چیست، ارزش اضافه چیست، رابطه کار مزدی چیست، کالا چیست، بازار چه شکلی کار میکند، پول چیست، دولت چیست، کارکرد ارتش و پلیس و دستگاه قضائی و نهادهای مذهبی و ناسیونالیستی چیست، انقلاب چیست و چگونه میتوان سازمانش داد، حزب چیست و چرا برای سرنگونی نظام طبقاتی و برپائی نظام سوسیالیستی لازم است و دهها مفهوم دیگر امری لازم است. اما ریشه کمونیسم اینجا نیست. ریشه کمونیسم در خود انسان است. در برابری طلبی و آزادیخواهی انسان است.

یک کمونیست قبل از هر چیز کسی هست که به نابرابری و ستم و تبعیض و دیکتاتوری و خفقان و فقر و بیکاری و گرسنگی اعتراض دارد و آنها را نفی میکند. کسی هست که ستم و استثمار و بی حقوقی و فقر و بدبختی انسانها وجدانش را آزار میدهد و علیه آنها بپا میخیزد.

یک کمونیست، همچنین، کسی هست که وجدان انسانی خود را به پول و پله نفروخته است. کسی هست که انصاف و عدل خود را قربانی منافع شخصی و بالا رفتن از پله ثروت و موقعیت و قدرت نکرده است. کسی هست که منافع شخصی خود را قبل و برتر از منافع سایر انسانها قرار نمی دهد. کسی هست که برابری کامل انسانها در عرصه اقتصاد و سیاست و فرهنگ و تمام نعمات و امکانات زندگی را میخواهد. کسی هست که آزادی و رهائی نوع انسان ار از چنگال روابط ظالمانه و ستمگرانه اجتماعی میخواهد و برای آن مبارزه میکند.

بنابر این انصاف و اعتراض دو خصلت اساسی هر کمونیستی هست. انصاف و رعایت حقوق دیگران و برابر شمردن و همسنگ قرار دادن خود با دیگران در روابط هر روزه با انسانهای اطراف خود، و اعتراض به ستم و استتثمار و بی حقوقی تمام انسانها در هر کجای دنیا. یک انسان میتواند زیر و بم مارکس و لنین و منصور حکمت را فهمیده باشد و از اقتصاد و سیاست و جامعه سردر بیاورد و حتی در یک حزب کمونیستی هم عضو و رهبر باشد، اما اگر انصاف نداشته باشد نمی تواند یک کمونیست باشد.