آقای مهتدی، ماندلا بهانه است، پیامتان رسید!

طبق برآورد و نظرسنجی ها، مرگ ماندلا در ۵ دسامبر ٢٠١٣ یا ٢۵ روز مانده به پایان سال میلادی جاری، به یکی از رویدادهای مهم جهان در این سال تبدیل شد. چه در سطح مطبوعات و رسانه ها و چه در میان دولتمران، مردم و فعالین سیاسی، بحث و مجادلات زیادی پیرامون زندگی، مبارزه، رسیدن به قدرت و کناره گیری از آن، چه باید کرد و چه می بایستی می کرد، و دهها سوال دیگر در مورد ماندلا و ٩۵ سال زندگی و مبارزه او مورد بحث، جدل ، کنگاش و دفاع یا مخالفت قرار گرفت. از چپ و راست و میانه در موردش صحبت کردند. حاکمان کنونی جهان و یاران سابق شان در قدرت و از قدرت راندە شده، سران و رهبران بویژه کشورهای غربی که شرایط دستگیری و زندانی شدن ماندلا را فراهم نمودند و وی را “تروریست و کمونیست” نامیدند تا او و مبارزه برحق وی و دیگر رنگین پوستان در آفریقای جنوبی را نفی، تقبیح و امکان سرکوبش را بهتر و بیشتر فراهم نمایند، ریاکارانه پیام همدردی فرستادند و اشک تمساح ریختند. آنان همراه هیئت هایشان در مراسم وداع اش شرکت نمودند تا به خیال خام خود تاریخ و رنگین پوستان قاره ستم و زجردیده سیاه و بشریت مترقی و آزادیخواه، جنایات آنان در حمایت از رژیم نژاددپرست آفریقای جنوبی و زجر و ستم بر “مادیبا” و یارانش را فراموش کند. در مقابل جبهه راست و ارتجاعی، جبهه چپ و انساندوست نیز از ماندلا تجلیل کرد. اما کسانی در این جبهه و به ویژه به نام “کمونیست”، ماندلا را به باد ناسزا گرفتند که “به طبقه کارگر و سوسیالیسم” خدمت نکرد و قابل تجلیل نیست. کاری که قرار نبود ماندلا انجام دهد. زیرا او نه برنامه و استراتژی، نه ابزار و رسالت چنین وظیفه ای را نه برای خود و نه برای “کنگره ملی آفریقا” که در راس آن قرار داشت، قائل نبود. بنابراین چنین توقعی غیر واقعی و بی مورد بود.

لغو رژیم کثیف آپارتاید نژادی حاکم بر آفریقای جنوبی که زاده سرمایه داری بازار آزاد و جهان دو قطبی بعد از جنگ جهانی دوم و همچنین جلوگیری از انتقام جویی نژادی و درگیر نشدن این کشور در دام جنگ طایفه ای و مذهبی و ممانعت از تبدیل آن به کشورهایی همچون عراق، سوریه، افغانستان و لیبی کنونی، که از برکت نظم نوین امپریالیستی، غرق در جنگ و جنایت هستند، بزرگترین و اصلی ترین خدمت ماندلا به جامعه بشری و بالطبع به بشریت مترقی و انسان دوست بود که به نام او، یارانش و جنبش رنگین پوستان راه لغو تبعیض نژادی در تاریخ ثبت شد. از سوی دیگر مرگ ماندلا برای سران کشورها و سیاست پیشگان ریاکار و نان به نرخ روز خور نیز بهانه ای شد تا در کنار چشمک زدن، عکس یادگاری گرفتن و معاشقه، پیام های دوستی و آرزوهای خود را به اطلاع حریفان و به ویژه همفکران مستبد در قدرتشان نیز برسانند. اگرچه سیاست پیشگانی هستند که در بازار معاملات و معادلات سیاسی، وزنه و نیرویی به حساب نمی آیند، اما چون پیام و نظرشان تمایل و نگرش معینی را در جامعه بیان می کند، نگاهی به موضع و پیام آنان خالی از فایده نیست.

عبدالله مهتدی، دبیرکل “سازمان زحمتکشان کردستان ایران” که طبق معمول دیرتر از همه سر می رسد و بیشتر از دیگران عجله دارد، از این نوع سیاست بازان است. مهتدی در نوشته کوتاهی که در سه پاراگراف و ۱۸ سطر تحت عنوان “ماندلا مبارز بزرگ آزادی” تدوین شده، به تعریف و تمجید از ماندلا پرداخته است که کسی می تواند با او موافق یا مخالف باشد. اما نامبرده که هر مناسبتی را به فرصتی تبدیل می کند تا پیامی به سران جنایتکار جمهوری اسلامی و بویژه رهبران اصلاح طلب و جبهە سبز و بنفش آن از زبان مردم کردستان و ایران برساند، قابل پاسخ گرفتن است.

شاه بیت نوشته اخیر مهتدی، بیان میل و نگرش سیاسی نامبرده در سالهای اخیر و از دوران “اصلاحات” خاتمی، تا پیروزی رئیس دولت “تدبیر و امید” حسن روحانی، در اعلام نزدیکی و لبیک به این جناح حکومتی است. نامبرده عشق به این جناح حکومتی را  بعد از رئیس جمهور شدن خاتمی در انتخابات سال ١٣٧۶ در سینه حک کرده است و اکنون به امید ایجاد “کمیته حقیقت و آشتی” در دنیای مجازی و خیالی خود، نرد عشق با آنان بازی می کند. مهتدی که گذشته انقلابی اش را در راه تغییر “ریل سیاسی” و قدرت طلبی مطلق و طبقاتی اش را چند بار قربانی کرد در این نوشته کوتاه نیز درس نمی گیرد و می نویسد:

“آری، حقیقتی که میتواند یکی از پیامهای ماندلا برای آینده ما در ایران و در کردستان هم باشد. امیدوارم ما نیز در آینده پیروزیمان بر دیکتاتوری حاکم، آینده پیروزی بر رژیم آپارتاید جنسی و قومی و مذهبی یعنی جمهوری اسلامی ایران بتوانیم با تشکیل «کمیسیونهای حقیقت و آشتی» در ازای بیان حقایق تلخ دوره سیاه دیکتاتوری و ثبت صادقانه این تراژدی ها برای نسلهای آینده، از افتادن جامعه به کلاف پایان ناپذیر مجازاتها بپرهیزیم.”

ناگفته پیدا است که مهتدی به بهانه مرگ ماندلا سناریوی معینی را برای آینده ایران مد نظر دارد، که البته آن را پوشیده و شرمگینانه بیان می کند، تا فضای پیرامون خود را برای امکان پذیرش آن بسنجد. با اشاره به تجربه آفریقای جنوبی مختصات این سناریو برای مهتدی عبارت است از: کنار گذاشتن شعار سرنگونی جمهوری اسلامی، پیروزی بر دیکتاتوری از طریق انتخابات آزاد آنگونه که اصلاح طلبان حکومتی ادعای آن را دارند، فرونشاندن آتش خشم مردم از طریق تشکیل “کمیته های حقیقت و آشتی” آنگونه که در آفریقای جنوبی تشکیل شدند و غیره. این اظهارات در واقع نه نگرانی وی از “از افتادن جامعه به کلاف پایان ناپذیر مجازاتها”، بلکه پیامی است به اصلاح طالبان حکومتی. این پیام نه از سر صلح جویی و نگرانی مهتدی از  خشونت و انتقامجویی فردا، بلکه به منظور ذخیره کردن جایی برای خود در صف اصلاح طلبان سبز و بنفش امروز است. پیامی که در فضای سیاسی و مبارزاتی کردستان ناچار شده است آن را در این قالب و شکل بیان کند.

به شهادت همگان و از جمله ٣۴ سال حاکمیت سرکوب و توحش اسلامی در ایران، آنکه و آنچه مردم و جامعە ایران را به “کلاف پایان ناپذیر مجازات ها” کشاند و هم اکنون نیز در دولت “تدبیر و امید” شدیدتر از دولت ماقبل خود ادامه دارد، رژیم اسلامی، قانون اساسی، مراجع و مراکز قدرت اجرایی و قضایی و مذهبی آن بودە و هستند. این داروسته قاتل و انسان کش، مذهب را به سیاست و سیاست را به مذهب تبدیل کردەاند. هرکس که غیر از مذهب رسمی آنان بیاندیشد و صدای مخالف سر دهد، سرش را از تن جدا می کنند. جغرافیایی موسوم به ایران را ویران و گورستان ها را آباد کردند. کمتر خانوادە ای در ایران وجود دارد که داغدار دست این اعجوبه های اسلامی با افکار پوسیده و زنگ زده یکهزار و چهارصد سال قبل نباشد که کمترین قرابت و همخوانی با جامعه و  انسان امروز ندارند.

حکومت اسلامی حاکم بر ایران، محصول شکست قیام توده ای و حق طلبانه مردم ایران در سال ١٣۵٧ و حاکم کردن جنایات و مجازات بود. اکنون نیز و تنها با یک قیام مردمی دیگر، اما با احتراز از نقایص و کمبودهای قیام ۵٧ می توان  آن را به گورستان تاریخ سپرد. تنها در صورت پیروزی چنین قیامی و به دست گرفتن قدرت توسط سازماندهندگان ثروت و نعمات زندگی، جامعه از “کلاف پایان ناپذیر مجازاتها” رهایی خواهد یافت. در ایرانی که طبقه کارگر و مردم ستمدیده، یعنی اکثریت مردم، با آگاهی و سازمانیابی تودەای و حزبی قدرت را بدست بگیرند، برخلاف تصورات  عبدالله مهتدی و دیگر لیبرال های نازک نارنجی و ریاکار، به جای ایجاد “کمیته های حقیقت و آشتی”، ارگان های مردمی برخاسته از شوراهای کارگران و مردم به پا خاسته را سازمان خواهند داد و آمران و عاملان ٣۴ سال جرم و جنایت علیه مردم ایران را به جای انتقامجویی فردی و شخصی به پای محاکمه ای عادلانه کشانده و هر کس به اندازه تاوان و جنایاتش باید حساب پس دهد. شکی نیست لغو حکم اعدام و آزادی فعالیت سیاسی برای همگان و جامعه ای بدون زندانی سیاسی از اولویت های حکومت کارگری و مردمی آینده خواهد بود.

“کمیسیونهای حقیقت و آشتی” آقای مهتدی، کمسیون پردەپوشی حقیقت و ارگان آشتی با همکاران و همفکرانش در جبهه اصلاح طلبان حکومتی، سران جنبش سبز که رسما اعلام نمود “از آنها حمایت کردە و حمایت می کند”، سازماندهندگان و فعالین کنفرانس های پراگ و استهکلم و دیگر سران و جانیان اسلامی است که به مدت ٣۴ سال مردم ایران را سلاخی می کنند. ایشان از هم اکنون فرش قرمز را به حساب مردم کردستان و ایران برای کسانی پهن نمودە و فتوای بخشش مجازات آنان را صادر می کند که این جنایتکاران روزانه فتوای اعدام چندین زندانی سیاسی و دیگر زندانیان دربند را به اتهامات واهی و دروغین و تنها به منظور زهرچشم گرفتن از جامعه ملتهب ایران صادر می کنند. مهتدی به کسانی پیام “حقیقت و آشتی” می فرستد که در کارنامه خود، ادامه جنگ ٨ ساله ایران و عراق را دارند که به قیمت جانباختن صدها هزار کشتە و زخمی از طرفین و ویرانی های دو کشور تمام شد. در کارنامه خود کشتار درندانه مردم کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان، سیستان و بلوچستان، کارگران، زنان و دانشجویان در گوشه و کنار کشور، غارت، دزدی و غصب ثروت های جامعه، سوق دادن اکثریت مردم ستمدیده به زندگی زیر خط فقر، تحمیل گرانی سرسام آور، اعتیاد، فحشا و گسترش روزانه کودکان کار و خیابان، سرکوب مداوم مخالفین و اقلیت های ملی و مذهبی، اعدام هزاران زندانی مبارز و بی دفاع سیاسی در ٣٠ خرداد ۶٠ و تابستان و آوایل پاییز ۶٧ و دهها و صدها مصیب و بدبختی دیگر را دارند. رژیمی که نه تنها در سرکوب مردم ایران، بلکه حضورش در کشورهای از قبیل عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین و سوریه و بسیاری از جاهای دیگر، همزاد با جنگ و خشونت و ناامنی است و تودەهای وسیعی در دنیا روز شمار مرگش هستند و توسط مبارزین و آزایخواهان، تریبونال های محاکمه نمادین آن برگزار و توسط قضات مجرب و انساندوست به جرم جنایات علیه بشریت محکوم می شود. این حقایق، اکنون در سینه تاریخ ثبت شده و تنها گوشه هایی از حیات ننگین رژیم اسلامی را بیان می کند. در چنین شرایطی، آقای مهتدی بسیار دست و دل باز، خواهان ایجاد “کمیسیون حقیقت و صلح ” با کسانی  است که تاریخ بیان شده تنها گوشه ای از کارنامه و  نظر و پراتیک آنان است.

مهتدی با اشراف و اطلاع از این همه جنایت، اما با  طرح واهی “کمیسیون حقیقت و آشتی” به بهانه مرگ “ماندلا” و صحبت از میرات او، از جمله جلوگیری از “کلاف پایان ناپذیر مجازاتها”، در واقع پرچم تسلیم و سازش با جانیان و جنایتکاران اسلامی را بر افراشتە است که هیچ ربطی به دلسوزی و رهایی مردم ایران از شر رژیم اسلامی ندارد. ایشان با نگاه زبونانه به منافع حقیر و موقعیت شخصی خود و تعریف و تمجید ریاکارانه افرادی همچون “سازگارا و نوری زادە” و کوک کردنش، خواب و خیال “ماندلا” بودن در آینده ایران را می بیند. آرزویی که جز رسوایی و بی اعتباری بیشتر برای نگرش ایجاد “کمیسیون حقیقت و صلح ” و صاحبانش به همراه نخواهد داشت. ماندلا بهانه است، پیام تسلیم طلبانه مهتدی، از جانب مردم کردستان و ایران بی تردید مردود است.

٢٨ دسامبر ٢٠١٣