انقلاب و موانع آن در ایران

انقلاب و موانع آن در ایران

فراخوان انقلاب بخشی از تلاش ما برای مهندسی و سازماندهی انقلاب است

۱٫    انقلاب تنها آلترناتیو واقعی پیش پای مردم ایران

انقلاب تنها راه خلاصی مردم از شرایط فلاکت بار اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی هست. سی پنج سال حکومت جمهوری اسلامی نشان داده است که فقر و فلاکت و بیکاری و اعتیاد و تن فروشی و تبعیض و ستم و تحقیر و بی حقوقی و سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام بطور مرتب شدیدتر شده و افزایش یافته است و شتاب هر چه بیشتری گرفته است. اعتراضات و اعتصابات و تظاهراتهای کارگران و اقشار مختلف مردم علیه شرایط سخت و اسفبار زندگی و علیه انواع ستم و تبعیض نه تنها باعث یک بهبود قابل توجه در زندگی واقعی مردم نشده است بلکه همیشه با نیروی پاسدار و اوباش و سرکوب پاسخ گرفته است. قدرت در جناحهای اصلاح طلب و اصولگرا جابجا شده است اما نسیب مردم از این تغییر در قدرت فقر و فلاکت و بیحوقی هر چه بیشتر بوده است. ثابت شده است که تغییرات کوچک و تدریجی در نظام جمهوری اسلامی اولا که هیچ نفعی برای مردم نداشته است و اگر هم داشته است مقطعی و موضعی بوده است که یا به یک تغییر قابل توجه در زندگی و معیشت مردم ترجمه نشده است و اگر هم شده است در مجموع علیه مردم کار کرده است، بنابر این صحبت از اصلاح و تعییرات تدریجی در ساختار حکومت اسلامی و در زندگی و معیشت مردم بی معنی بوده و کلاه برداری بیش نیست. هر موقع و هر جائی که مردم برای یک دستاورد قابل توجه به میدان آمده اند با نیروی سرکوب مواجه شده اند. بنابر این اولین مانع برای هر گونه بهبود معنی دار و قابل توجه در شرایط زندگی و معیشت مردم ماشین سرکوب رژیم است.

۲٫    نیروی سرکوب اولین و مهمترین مانع انقلاب

جمهوری اسلامی همیشه بضرب سرکوب و کشتار سر جا مانده است اما امروز، بعد از انقلاب ۸۸، بیشتر از هر زمان دیگر رژیم یک مشت اوباش مسلح اسلامی هست.  رژیمی که نه میخواهد و نه هم میتواند ذره ای بهبود در شرایط زندگی و معیشت فلاکت بار مردم بوجود آورد و شاهد اعتراضات هر چه گسترده تر طبقه کارگر و اقشار تحت ستم است چاره ای جز توصل به سرکوب ندارد. جمهوری اسلامی برای اینکار چند میلیون نیروی مسلح از پاسدار و بسیج و حراست و لباس شخصی و ارتش را در اختیار دارد. تجربه سرکوب خیزش ۱۸ تیر و انقلاب ۸۸ و تجربه انقلاب سوریه رژیم را مطمئن تر کرده است که میشود زد و ماند. برای فعالین و نیروهای سیاسی و برای اقشار مختلف مردم ایران هم روشن است که رژیم هم از پتانسیل بسیار بالائی از جنایت برخوردار است و هم این پتانسیل را بلفعل خواهد کرد و بکار خواهد گرفت تا بر سر قدرت بماند. تنها راه خلاصی مردم ایران انقلاب است و تنها راه پیروزی انقلاب در هم شکستن ماشین سرکوب رژیم است. این کار تنها با یک خیزش قدرتمند و همگانی ممکن است. یک خیزش سراسری میتواند حکم مرگ قطعی رژیم را پیش چشم نیروهای سرکوب بگیرد و رده های پایین نیروهای سرکوب را از فرماندهان و رده های بالای رژیم جدا کند و ماشین کشتار و سرکوب را زمین گیر سازد و درهم بشکند.

۳٫    بازیهای انتخاباتی و توهم به اصلاحات و بهبود شرایط

این بسیار طبیعی هست که اولین آلترناتیو مردم برای بهبود شرایط زندگی و معیشت هم در سطح محلی و هم در سطح سراسری اصلاحات و تغییرات تدریجی باشد. مردم عاشق انقلاب نیستند و تنها زمانی به انقلاب رو می آورند که تمام راههای بهبود از طریق اصلاحات و تغییرات تدریجی بسته شده باشد. همین واقعیت باعث شده است که جمهوری اسلامی بتواند بکمک نیروهای ملی-مذهبی که ظاهرا اپوزیسیون (ضد یا مخالف) حکومت هم هستند و بکمک احزاب و رسانه هایی مثل بی بی سی و صدای آمریکا بخشهایی از مردم را دوره بعد از دوره پای صندوق انتخابات بکشد و با دست بدست کردن قدرت بین جناحهای اصلاح طلب و اصولگرا توهم بهبود تدریجی را در آنها بوجود آورد.

سالهای نخست حکومت اسلامی با توصل به موج سواری انقلاب بهمن و کشتار سال شصت و با بهانه جنگ سپری شد. پایان جنگ ایران و عراق آغاز بمیدان آمدن طبقه کارگر و اقشار زحمتکش و تحت ستم برای تغییر اوضاع فلاکت بار اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی خود بود. رفسنجانی در این دوره با پرچم سیاست اقتصاد چینی و بهبود رابطه با آمریکا وارد میدان شد. اما سیاستهای نئولیبرالی رفسنجانی اوضاع اقتصادی مردم را از بد به بدتر برد و مبارزات مردم تشدید شد. خاتمی در سال ۷۶ پرچم اصلاحات اقتصادی و سیاسی برای مهار کردن اعتراضات مردم به میدان آمد اما دو سال بعد خیزش ۱۸ تیر نشان داد که مردم دنبال تغییر اوضاع هستند. این خیزش عظیم که رسانه های خارجی از آن تحت عنوان “شش روزی که دنیا را لرزاند” نام بردند با سرکوب مشترک اصولگرایان خامنه ای و اصلاح طلبان خاتمی وحشیانه سرکوب شد، اما خواستها و اعتراضات مردم خاموش نشد. بازی انتخابات احمدی نژاد را با پرچم “حمایت از مستضعفین” در سال ۸۴ به قدرت رساند. ادامه اعتراضات گسترده مردم در سال ۸۸ منجر به انقلاب ۸۸ شد و بنا به اعتراف فرماندهان سپاه رژیم را تا مرز سرنگونی برد. این انقلاب بر سر ضعفهای خود و توحش بی حد و حصر نیروهای سرکوب عقب رانده شد، خاموش گشت، و شکست خورد. نه ماه پیش هم روحانی با پرچم “تدبیر و اعتدال” توانست بخشهایی از مردم را پای صندوق رای بکشاند.

می بینیم که از پایان جنگ تا کنون، برای بیست و پنج سال، رژیم توانسته است با ترکیبی از سرکوب و انتخابات برای خودش عمر بخرد و به حیات خود ادامه دهد. هنوز هم نمی شود که گفت که توهم مردم به نوعی از اصلاحات و تغییرات تدریجی کاملا فرو ریخته است. هنوز هم اگر ذهنیت مردم بطور ریشه ای در باره مسئله اصلاحات و انتخابات عوض نشود میشود انتظار داشت که جمهوری اسلامی بتواند دوره های دیگری از مضحکه انتخاب بین بد و بدتر را به اجرا در آورد و به حیات خود ادامه دهد. نیروهای چپ و کمونیست باید بسرعت راههای پایان دادن به توهم تغییرات تدریجی و انتخابات را پیدا کنند و آلترناتیو انقلاب و سرنگونی قهری را به عنوان تنها راه هر گونه بهبود معنی دار و قابل توجه به ذهنیت مردم تبدیل کنند.

۴٫    ناسیونالیسم قومی

واقعیت تلخ جامعه ایران این است که ناسیونالیسم قومی در ایران از موقعیت و جایگاه قابل توجه و محکمی برخوردار است. این واقعیت را میشود در تحولات انقلاب ۸۸ بوضوح دید. میلیونها مردم در تهران برای ماهها دست به اعتراض و تظاهرات زدند و با شعار “مرگ بر دیکتاتور”، ” مرگ بر اصل ولایت فقیه”، “مرگ بر خامنه ای”، و “مرگ بر جمهوری اسلامی” با نیروهای سرکوب رژیم درگیر شدند و بنا به اعتراف فرماندهان سپاه رژیم را تا مرز سرنگونی راندند، اما مردم نقاط دیگر مثل آذربایجان، کردستان، و خوزستان به آنها نپیوستند. همینطور اعتراضات گسترده مردم آذربایجان علیه راسیسم دولتی و سوسک خواندن مردم آذربایجان از طرف روزنامه های رژیم مورد حمایت مردم تهران و کردستان و خوزستان قرار نگرفت. اعتصاب عمومی مردم کردستان علیه اعدام فرزاد کمانگر و یارانش و اعتراضات و درگیریهای مردم خوزستان علیه فقر و تبعیض تنها ماندند و از طرف مناطق دیگر مورد حمایت قرار نگرفتند. این نوع ناسیونالیسم قومی را میشود در تحولات اخیر ترکیه هم دید. اعتراضات رادیکال و سراسری مردم ترکیه علیه دولت اسلامی اردوغان مورد حمایت منطقه کردستان ترکیه قرار نگرفت. تمام این وقایع و شواهد نشان میدهند که ناسیونالیسم قومی یک معضل اساسی بر سر راه اتحاد و انقلاب مردم ایران است و باید بطور ویژه مورد نقد و بررسی و نفی نیروهای کمونیست و انقلابی قرار گیرد. برای واقعیت یافتن آلترناتیو انقلاب و خلاصی مردم ایران از نکبت جمهوری اسلامی، ناسیونالیستهای قومی باید عقب رانده شوند. راههای این کارزار باید مورد مطالعه و بررسی دقیق و وسیع و فوری قرار گیرد. روشن است که مبارزات تاکنونی کمونیستها علیه ناسیونالیسم قومی موفق و موثر نبوده است. این کمبود یا به سطح و حجم این مبارزات مربوط است و یا به شیوه و متد آنها و یا هر دو. باید راههای عملی و موثر مبارزه با ناسیونالیسم قومی را پیدا کرد و باید به این کار فوریت بخشید.

کمبود و ضعف تشکلهای کارگری و اجتماعی، پراکندگی و تشتت نیروها و احزاب کمونیستی، و نیروهای پروغرب و سلطنت طلب از موانع دیگر بر سر راه انقلاب هستند که در حوصله این نوشته نیستند.

۵٫     فراخوان انقلاب یک جرقه یا کاتالیزور برای وقوع آن است

گفته میشود انقلاب یک تحول اجتماعی هست که خودش اتفاق می افتد و نمی شود آنرا خلق کرد. من فکر میکنم این تز و این تحلیل ضرورتا درست نیست. فعالین و نیروهای سیاسی همیشه بخشی جدائی ناپذیر از انقلابها هستند و در تدارک و سازماندهی و به سرانجام رساندن آنها نقش ایفا میکنند. فعالین و نیروهای چپ و کمونیست عنصر فعاله هر انقلابی هستند و یا حداقل میتوانند باشند. فعالین و نیروهای کمونیست با تئوری و پراتیک خود هم در تغییر شرایط ذهنی طبقه کارگر و اقشار ستم دیده و هم در تغییر شرایط عینی جامعه نقش ایفا میکنند. بطور کلی میشود سه عنصر اساسی در شکل گیری یک انقلاب را تشخیص داد: شرایط عینی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی، عنصر ضد انقلاب از دولت و نیروهای بورژوازی داخلی و خارجی حامی دولت سرمایه داران، و عنصر انقلاب از طبقه کارگر و اقشار ستمدیده و فعالین کمونیست و حزب کمونیستی. حزب کمونیستی بعنوان سازمانیافته ترین و آگاهترین و پیشروترین بخش عنصر انقلاب است و میتواند هم در سازماندهی و خط و جهت دادن به انقلابی که بنا به شرایط اجتماعی شکل گرفته است نقش مهمی بازی کند و هم خود راسا به شکل دادن یک انقلاب اقدام بکند. کسانی که تاکید بیش از حدی به خودبخودی بودن انقلاب میگذارند نقش عنصر فعاله یا حزب را کمرنگ یا نفی میکنند و به جبرگرائی دچار میشوند. کسانی هم که بدون توجه به شرایط اجتماعی به مهندسی انقلاب در یک کشور اقدام میکنند دچار والانتاریسم یا اراده گرائی میشوند. هر چه شرایط اجتماعی برای وقوع یک انقلاب آماده تر باشد، شانس موفقیت یک حزب کمونیستی برای مهندسی انقلاب بالاتر میرود. شرایط ایران در حال حاضر چنین است.

برای اینکه نشان دهیم که اقدام به مهندسی انقلاب در شرایط اجتماعی مناسب ممکن وعملی هست و والانتاریسم نیست، لازم نیست دور برویم. نگاهی به انقلابات تونس و مصر میتواند مسئله را برایمان روشن کند.

انقلاب تونس

تونس بعنوان جزیره ثبات آفریقا شناخته میشد. تونس به سرزمین تابش خورشید معروف بود و جائی بود که توریستهای غربی برای عشق و حال تعطیلات خود را میگذراندند. سیلی که یک پلیس “زن” به گوش محمد بوعزیزی کشید و خودسوزی متقاعب او بخاطر توهین و تحقیر و ستمی که به او روا شده بود یک شهر را به حرکت در آورد و بدنبال آن جزیره ثبات مثل آتشفشانی که منفدی برای خروش پیدا کرده باشد به حرکت در آمد. این یک انقلاب خودبخودی بود. مبارزات و اعتراضات و اعتصابات و درگیریها قبل از بروز انقلاب در تونس بودند، اما کسی تصور نمی کرد وقوع یک انقلاب در سال ۲۰۱۱ در چشم انداز باشد. شرایط اجتماعی آماده بود اما عنصر فعاله این شرایط را بدرستی نمی شناخت و آماده نبود.

انقلاب اول مصر

انقلاب ژانویه مصر از یک طرف مثل تونس خودبخودی بود اما از طرف دیگر انقلابی بود که فراخوان داده شد. بدنبال قتل وحشیانه و فجیع خالد سعید بدست پلیس مصر در ژوئن ۲۰۱۰ مورد اعتراض جوانان و نیروهای پیشرو بود. در هفته های نزدیک به انقلاب مصر وائل قونیم کمپین اینترنتی علیه این قتل سازمان داد و مردم را برای تجمع در میدان تحریر فراخواند. تجمع چند صد نفره مردم در میدان تحریر، تحت تاثیر انقلاب تونس، بسرعت ابعاد دهها و صدها نفره بخود گرفت و در عرض هیجده روز دیکتاتوری مبارک را ساقط کرد. اگر چه وائل قونیم و فعالین همراه او انتظار انقلاب در ذهنشان نبود، اما این واقعیت نشان داد که در شرایطی که جامعه برای یک تحول رادیکال آماده است نقش عنصر فعاله میتواند جرقه انقلاب را بزند. این دیگر یک انقلاب تماما خودبخودی نبود بلکه ترکیبی از وقوع خودبخودی و نقش عنصر فعاله، اگر چه عنصر فعاله از سیر تحولات بسمت یک انقلاب آگاهی نداشت.

انقلاب دوم مصر

انقلاب دوم مصر که در آنها بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر برای سرنگونی حکومت اسلامی اخوان المسلمین و محمد مورسی به خیابانها ریختند، شاید بشود گفت، تماما یک انقلاب مهندسی شده، طرح ریزی شده، و قابل انتظار و پیش بینی عنصر فعاله انقلاب بود. چند ماه پیش از فراخوان تظاهرات دهها میلیون نفره، فعالین ششم آوریل و جنبش تمرد اقدام به جمع آوری طومار برای برکناری محمد مورسی کردند و توانستند ۲۲ میلیون امضا جمع کنند. بدنبال این فعالیت بود که با آگاهی کامل به قدرت خود فراخوان تظاهرات میلیونی را دادند و بطور مشخص بر امر سرنگونی دولت مورسی انگشت گذاشتند. انقلاب دوم مصر نشان داد که در صورت مهیا بودن شرایط عنصر فعاله میتواند فراخوان سرنگونی دولت را در دستور روز خود قرار دهد.

مسئله مهم این است که بدون فراخوان وائل قونیم و فراخوان جنبش ششم آوریل و جنبش تمرد شاید انقلابات اول و دوم مصر اتفاق نمی افتادند. مسئله مهمتر این است که با فراخوان این انقلابات اتفاق افتادند. فراخوانها بعنوان کاتالیزور یا جرقه انقلاب عمل کردند. فراخوانها در شکل گیری و وقوع انقلابات نقش داشتند. این آن درس مهمی هست که باید از انقلابات مصر و تونس گرفت.

۶٫    فراخوان انقلاب و شرایط اجتماعی ایران

تنها پاسخ اوضاع فلاکت بار ایران انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی هست. ما موانع انقلاب را برشمردیم. نکته مهم در باره فراخوان انقلاب در ایران این است که نفس فراخوان انقلاب بخشی ضروری از تلاش ما برای رفع این موانع هست. بخشی از تلاش ما برای برداشتن ماشین سرکوب، بازیهای انتخاباتی و توهم تغییرات تدریجی، و ناسیونالیسم قومی از سر راه انقلاب است. این موانع تنها با تبلیغ و ترویج و آگاهگری از سر راه برداشته نخواهند شد. تصویر نزدیک و ممکن بودن وقوع انقلاب و عملی بودن انقلاب  بهترین سلاح ما برای برطرف کردن موانع آن است. علی رغم توهم بخشهایی از مردم به اصلاحات و انتخابات و علی رغم نفوذ ناسیونالیسم قومی، سرنگونی جمهوری اسلامی خواست مشترک اکثریت عظیم مردم ایران است و یک عنصر و محور متحد کننده برای مردم است. اگر مردم ایران امر انقلاب را عملی و در چشم انداز ببینند راحت تر و سریعتر میتوانند به توهمات خود به تغییرات تدریجی و ناسیونالیسم قومی فائق آیند.

اکثریت عظیم مردم ایران زیر بار فشارهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به ستوه آمده اند و دنبال راهی برای پایان دادن به این شرایط فلاکت بار هستند. اگر چه هنوز بخشهای کوچکی از مردم شاید به شعبده بازی انتخابات و اصلاحات متوهم باشند، ولی همین چند ماه حکومت دولت روحانی دارد این توهمات را فرو می ریزد. مردم بیشتر از پیش به این واقعیت آگاه میشوند که تا جمهوری اسلامی هست اوضاع زندگی و معیشت آنها نه تنها بهتر نخواهد شد بلکه بسیار بدتر هم خواهد شد. مردم تجربه انقلاب ۸۸ و انقلابات منطقه و جنبشهای جهانی را دارند. میشود با تکیه بر این واقعیتها و با یافتن راهها و سازمان دادن کارزارهای موثر علیه ناسیونالیسم قومی موانع را برطرف کرد. اما باید بر این واقعیت توجه و تاکید کرد که خود فراخوان انقلاب بخشی از این راه و کارزار است.

شرایط اجتماعی ایران برای وقوع یک انقلاب رادیکال و چپ مهیا هست و فراخوان یک انقلاب سراسری و همزمان میتواند هم جبهه انقلاب را متحدتر، متشکل تر، و متحزب ترکند، هم به رفع موانع سر راه انقلاب کمک کند، و هم بعنوان یک کاتالیزور سوخت و ساز جامعه را سرعت بخشد و هم جرقه انقلاب را بزند. فراخوان انقلاب امر مهندسی و سارماندهی انقلاب را ساده تر میکند.