نگاهی به “پاسخ” حبیب بکتاش به نقدهای ایرج فرزاد

وقتی حبیب بکتاش می شود مدافع حزب کمونیست کارگری در مقابل ایرج فرزاد!

نگاهی به “پاسخ” حبیب بکتاش به نقدهای  ایرج فرزاد

از: سعید صالحی نیا

۲۸ دسامبر ۲۰۱۳

” به نظر من، ریشه اصلی را باید در زلزله سیاسی ای دید که ارکان فکری و سیاسی کمونیسم کارگری را سست، سپری شده و مشمول نسبیت حقیقت قرار داد و زمینه ساز تاخت و تاز همین منادیان کشفیات “هیچ کس” هائی در تاریخ کمونیسم ایران شد که روایتهائی از آن را، حالا  دیگر بی پرده از زبان امثال حمید تقوائی و کورش مدرسی میشنویم و میخوانیم. دردناک ترین زخم، رخت بربستن هر نشانی از مسئولیت در مقابل یک تاریخ عینی و مکتوب و مستند است.” (ایرج فرزاد)

 

مقدمه:

حبیب بکتاش را شاید دوسالی باشد در “جمع” اعضای حزب کمونیست کارگری می شناسند. می گویند که ایشان قبلا دنباب فرقه رجوی بوده و تکرار می کنند که “میزان گذشته افراد نیست”. منهم همیشه پاسخ داده ام که به شرطی که اون افراد نقد به گذشته و خط سیاسیشانرا حداقل کتبی کرده باشند تا جامعه بداند که اینها مسئولیت پذیرند در مورد رفتار امروزشان! وگرنه هر کسی هر روز جبهه عوض کند و جامعه را به مسخره بگیرد ؟ این می شود که نمونه اش را در مورد پدیده حبیب بکتاشیزم در حزب کمونیست کارگری  هم مشاهده می کنیم.چند نفر از فرقه مجاهد با چراغهای خاموش خزیده اند درون این احزاب کمونیست کارگری و روند فرقه ایزم را تشدید کرده اند و قشری گری را مثل سرطانی در این احزاب همه گیر!

حبیب بکتاش از موضوعات مداوم نقد من بوده چه زمانی که در حزب کمونیست کارگری فعال بودم و چه الان که در حال نقدی پیگیر به کلیت احزاب موجود کمونیست کارگری هستم.حبیب بکتاش برای من یک پرچم و علامت است که سطح و عمق گسترش قشریگری در حزب کمونیست کارگری را می شود باهاش سنجید.

ایشان یکسال قبل گفت که آزادی بی قید و شرط بیان را منطقی نمی داند اما “چون در برنامه حزبش هست می پذیرد”.گفت که مذهبیون کمتر از انسان هستند.تئوری انقلاب ساعت ۱۱ را (به سبک عملیات فروغ جاوران) صادر کرد که اسمش را گذاشت “انقلاب ضربتی)! ، در مقاله ای نوشت که رژیم اسلامی در حال متعارف شدنست و دو روز بعدش مقاله نوشت که چرا رژیم اسلامی متعارف نمی شود! خلاصه قیقاجهای این شخصیت سیاسی بمنظور ماندن در حزبش و جابجا عوض کردن حرفهاش یک نمونه مضحک و تراژیک حزبیست که او را در حد “مشاور کمیته مرکزیش” بالا کشیده! اینها را بعنوان مقدمه گفتم که خواننده متوجه شود که بالاخره گذشته! چراغ راه آینده است و نمی توان همیشه ادمها و جنبشها را از “نقطه صفر” بررسی کرد! این متد را هر کس مدعی شود نادرست گفته!

اما برسیم به این ماجرای اخیر! سخنرانی حمید تقوائی در کنگره ۴۱ حزبش، که اعترافی بود به شکستهای رهبری خود او و راه حلهائی که در مقابلش گذاشت که از جمله توسط من در مقاله ای جداگانه نقد شد(۳). ایرج فرزاد ، از فعالین باسابقه جنبش کمونیست کارگری که چند سالیست از همه این احزاب موجود فاصله گرفته در حاشیه همین سخنرانی تقوائی مقاله کوتاهی نوشت (۲).

در فیسبوک دیدم که این کادرهای حزب کمونیست کارگری بدور محمد آسنگران حلقه زدند و تنفر خود را از نوشته ایرج فرزاد همانطور که فرقه ها عمل می کنند ، پرتاب می کنند و هو هو می کشند! برخیشان ایرج فرزاد را با سعید صالحی نیا مقایسه می مردند و برخی می گفتند که اینطور نیست! برخی می گفتند که بهتر است “به ایرج فرزاد بی محلی کنند تا بفهمد دنیا دست کیست”! در این میان حبیب بکتاش، “تازه قهرمان ” حزب کمونیست کارگری ، تاب نیاورده و خواسته یک “پاسخ” به ایرج فرزاد بدهد ! هدف من در این مقاله اینست که سطح و عمق پاسخ حبیب بکتاش را ارزیابی کنم و بگذارم خواننده قضاوت کند:

(۱)نقدهای ایرج فرزاد چه بود؟

 

ایرج فرزاد در مقاله اش(۲) با رجوع به سخنرانی حمید تقوائی چند مورد مشخص را ذکر می کند:

اولا:اشاره دارد به شکست احزاب کمونیست کارگری موجود و اتمیزه شدن آنها و دور شدن از اهداف منصور حکمت

دوما: می گوید که فراخوان حمید تقوائی در شرکت در ارتش آزادیبخش سوریه در تضاد بنیادیست با مخالفت او با سازماندهی گارد آزادی که بر خلاف اون ارتش آزاد ، عامل سیاسی نظامی امپریالیزم هم نبود!

سوما: می گوید که حزب حمید تقوائی از پراتیک مبارزه برای کسب قدرت سیاسی دور شده و در جریان انقلاب ۸۸ در ایران و تحلیل انقلابهای خاورمیانه و جتبش ۹۹ در صدیها ، پراتیک دخالتگری نیست بلکه پراتیک دنباله روی است

چهارم: می گوید که حزب حمید تقوائی از پرنسیبهای حزب مناظره و مجادله سر سیاستها به حزبی مشتمل بر دنباله روهای خاموش تبدیل شده

پنجم: می گوید که احزاب موجود کمونیست کارگری چه گرایش حمید تقوائی و چه گرایش کوروش مدرسی (دو قطب اصلی این احزاب) بی ربط شده اند ، به حاشیه کشیده شده اند و دوران فروپاشی کمونیزم کارگری را باعث شده اند.

اینها رئوس بحثهای ایرج فرزاد است. آنطور که من فهمیدم و اگر ایرج فرزاد یا افراد دیگری ایرادی به این جمع بندی دارند حتما ارائه دهد.

(۲) حبیب بکتاش چه پاسخ می دهد؟

متد حبیب بکتاش در “پاسخ” به ایرج فرزاد اینست که مقاله ایرج فرزاد را “عقده گشائی”، “تحقیر و توهین به کادرهای حزب” و “چیزهای دیگر(؟)” بداند! . متدی که از ایشان در برخورد به همه مخالفهای حزبش استفاده کرده! اما ببینیم غیر از این جور تعارفها، حبیب بکتاش ، چه پاسخی داده:

اولا: “حمید تقوائی گفته اگر در حزبش در سوریه بود می رفت رهبری ارتش آزاد را در دست می گرفت”. “شما ایرج فرزاد اینرا تناقض با مخالفت حمید تقوائی با سازماندهی گارد آزادی دانسته ای”

دوما:”حزب کمونیست کارگری ایران نتوانست جلوی موسوی و کروبی بایستد چون توازن قوا به نفع حزب نبود.حزب ضعیف بود و نیرو در ایران نداشت..پس تناقضی وجود ندارد!”

سوما: “حزب کمونیست کارگری هرگز ننوشتند که حزب و قدرت سیاسی از دستور کارشان خارج شده”

چهارما:”شما شما علاوه بر گشودن رودخانه عقده های دورانهای طولانی گذشته خود یک سری مسائلی را مطرح کرده ای که یا ریشه در بی اطلاعی محض شما از تحلیلها و مواضع حزب کمونیست کارگری است”

پنجم: “اگر شما مدرکی برای ادعاهایتان دارید بفرستید تا من بله قربان نباشم و علنا مواضع حزب را نقد کنم”

ششم: “کسی در این حزب دچار همراهی خاموش نیست…این برچسبهای شرم آور به کادرهای حزب نمی چسبد”.

هفتم: “شما ایرادات زیادی در مقاله ات هست اما من به همینها بسنده می کنم”!(۱)

متد پاسخهای جبیب بکتاش فرق زیادی با متد “پاسخهای فرقه رجوی به مخالفانش ندارد بجز فعلا یکی و انهم اتهام امنیتی است.همانطور که در مورد من (سعید صالحی نیا) اتفاق افتاد، اگر ایرج فرزاد مدتی نقدهایش را ادامه دهد مطمئن باشید این احزاب ، ایشانرا هم به مورد امنیتی مفتخز می کنند و از او می خواهند ثابت کند که پاسدار نبوده! اینرا به خواننده قول می دهم!

اما از این بگذریم ببینیم ایرادت جناب بکتاش در این پاسخگوئی مضحکش چیست؟

(۳) ایرادت جناب حبیب بکتاش در دفاع از حزبش:

اولا: بکار گیری متد لیچار گوئی و پراندن کلمات غیر سیاسی انهم بطور مکرر.از جمله عقده گشائی و رودخانه عقده ها(؟) و “بی اطلاعی محض(؟) به فردی که به هر حال در حزب کمونیست کارگری بسیار سابقه بیشتری از این تازه کمونیست شده یعنی حبیب بکتاش دارد. این بی پرنسیبی طبیعی شده احزاب موجود است که سطح و عمق برخوردشان به مخالف را نشان می دهد.

دوما: ایراد ایرج فرزاد مبنی بر فراخوان تقوائی به شرکت در ارتش آزاد سوریه که نهادی کاملا امپریالیستی است کاملا درست است.صرف نظر از موافقت یا مخالفت حمید تقوائی با گارد آزادی! من در مقاله خودم هم به این خط راست ایراد گرفتم.خود تقوائی هم گفت که برخی از هم حزبیهایش موافقت نداشتند به این بحث!(۳)

سوما: حبیب بکتاش می گوید که حزبش نتوانست در مقابل موسوی و کروبی بایستد چون؟ ضعیف بود! بامزه است! اولا حزب او نه تنها در مقابل موسوی نایستاد بلکه رسما حمید تقوائی گفت اصلا کسی با موسوی کشتی نگیرد! مقالات و انتشارات اون حزب در جریان انقلاب ۸۸ در نقد موسوی و جریان سبز نزدیک به صفر بود بجز نقدهای خود من (سعید صالحی نیا) در سایت روزنه! رسما حزب حمید تقوائی در مقابل موسوی و کروبی ساکت بود و حمله را متمرکز دانسته بود بر علیه جناح دیگر! اینها ثبت شده و به همین خاطر مخالفان حزبش همیشه حزب او را به حمایت از جنبش سبز متهم کرده اند!

چهارما: اینکه حزب حبیب بکتاش “صعیف است” دلیل نشد برای نقد ایرج فرزاد! ایرج فرزاد می پرسد چرا ضعیف بودید؟ بکتاش “پاسخ می دهد: ضعیف بودیم!”!! این شد منطق جناب بکتاش!

پنجم: این واقعیتی است که تنها کادر و عضوی که در تاریخ حزب کمونیست کارگری بمدت بیش از دو سال به نقد سیاستهای حزب کمونیست کارگری مشغول بود من (سعید صالحی نیا) بودم و تاوانش را با باران فحاشی و اتهامات و نهایتا اخراج شدن دادم! من گواه این هستم که فضای ازاد نقد و مناظره حزبی در این حزب نیست و سکوت کادرها و “همفکری کادرها” در مقابل قیقاجهای اون حزب یک سنت شده است.حبیب بکتاش دروغ می گوید و انکار می کند این سنت سکوت را.برای او طبیعی است.از فرقه مجاهد آمده و اصلا فضای آزادی کادر برای بحث را نمی شناسد.خودش هم به گردان سرکوب مخالف در حزبش تبدیل شده تا از نردبان حزبش بالا برود!

ششم: درست است که حزب کمونیست کارگری هرگز کتبا بحث حزب و قدرت سیاسی را حذف نکرده اما در عمل به حزب مشاهده گر و حامی گرایشات راست بنام “انقلاب خاورمیانه” “قمینیزم” ، “انقلاب ۹۹ در صدیها” تبدیل شده و عروج انقلابات دوران معاصر را بهانه این حاشیه نشینی کرده. این حزب از زبان مصطفی صابر مدعی شد که گلشیفته فراهانی “رهبر و مرکز انقلاب جهانی است”! دورانی سیاست موازی با امپریالیزم در لیبی و دورانی سیاست موازی در سوریه و مخالفت با اعتراض بر علیه حمله نظامی حکومت امریکا را تبلیغ کرده! اینها ثبت شده!

هفتم: حبیب بکتاش دروغ می گوید! اگر دهها مورد صعف رهبری حزبش قیقاجهای حزبش را نشانش دهیم او همچنان در “خط رهبر” می ماند! دورانی که رهبر اینها فراخوان انحلال حزبشان در حکمتیستها را “طی ۶ ماه” داد این جناب حبیب بکتاش چرا سکوت کرد؟! این حرکت یک جام زهر خوردن واضح بود برای رهبریتی که سالها قبل از ورود حبیب بکتاش پرچمدار مرزبندیها با خودیها بود و عامل درجه اول انشعابات.خود حمید تقوائی به اشتباهات خودش بیشتر اعتراف دارد تا این جناب بکتاش! حخود حمید تقوائی تایید کرده که او و همفکرانش هم در تسریع روند جدائیهای حزبش موثر بوده اند! اما حبیب بکتاش منتظر است کسی به او “مدرک نشان دهد”!

خلاصه کنم:

نمونه ایرج فرزاد که از احزاب موجود کمونیست کارگری بیرون زده اند کم نیستند.این احزاب همانطور که ایرج فرزاد می گوید در حال ریزش هستند و حاشیه شدنشان عامل اصلی فروریزش اینهاست.سخنرانی حمید تقوائی همین را تایید کرد و تلاشهای حمید تقوائی برای بیرون رفتن از بحران موجود حزبش را من بطور مستقل بحث کردم. امید من اینست که هم ایرج فرزاد و هم سایر فعالین کمونیست کارگری که از این احزاب جدا شده اند به سازماندهی خود بپردازند و به جنبش  احیای کمونیزم کارگری و حزبش یاری دهند. حزبی که حبیب بکتاشها با این پرنسیبها بخواهند ازش دفاع کنند دارد اعلام می کند تاریخش گذشته! حق با ایرج فرزاد است!

منابع دیگر:

(۱)پاسخی به نوشته ایرج فرزداد در نقد سخنرانی پلنوم ۴١ حمید تقوائی(از: حبیب بکتاش)

http://www.azadi-b.com/J/2013/12/post_292.html

(۲)مروری به مواضع سیاسی و “تئوریک” حمید تقوائی(ایرج فرزاد)

http://iraj-farzad.com/1392/10/04/%da%af%d8%b1%d9%87-%d8%a8%d8%b1-%d8%a8%d8%a7%d8%af-2/#comment-19

(۳)ترجمه فارسی سخنرانی حمید تقوائی در باره حزبش!در حاشیه سخنرانی حمید تقوائی در پلنوم ۴١ حزب کمونیست کارگری ایران(از: سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/J/2013/12/post_293.html

(۴)آرشیو برخی نقدها به حبیب بکتاش از: سعید صالحی نیا

تحریفها، قیقاجها و “انتقادهای” یک مشاور کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری!(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۵۱۸-تحریفها،-قیقاجها-و-انتقادهای-یک-مشاور-کمیته-مرکزی-حزب-کمونیست-کارگری

تکرار توهم “فروغ جاویدان” در ساختن تز “انقلاب ضربتی”!(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٣/۳۷۸-تکرار-توهم-فروغ-جاویدان-در-ساختن-تز-انقلاب-ضربتی

آزادی بدون قید و شرط بیان و حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37837

دفاع از آزادی بیان یا دفاع از اذان؟! در حاشیه “انتقاد”حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37837

کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟ بحثی در نگاههای متضاد درموضوع مذهب(از: سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=35441

جنگیدن با آزادی بدون قید و شرط بیان از موضع “طبقاتی بودن آزادی .تکرار داستانی کهنه از سوی یک تازه وارد به کمونیزم کارگری(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۴-جنگیدن-با-آزادی-بدون-قید-و-شرط-بیان-از-موضع-طبقاتی-بودن-آزادی-تکرار-داستانی-کهنه-از-سوی-یک-تازه-وارد-به-کمونیزم-کارگری

دیدگاه متضاد چپ سنتی و کمونیزم کارگری در نقد لیبرالیزم در حاشیه برچسب زنی حبیب بکتاش(از: سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات/مقالات-سال-٢٠١٢/۲۸۲-دیدگاه-متضاد-چپ-سنتی-و-کمونیزم-کارگری-در-نقد-لیبرالیزم-در-حاشیه-برچسب-زنی-حبیب-بکتاش