پاسخی به نوشته ایرج فرزداد در نقد سخنرانی پلنوم ۴١ حمید تقوائی

پاسخی به نوشته ایرج فرزداد در نقد سخنرانی پلنوم ۴۱ حمید تقوائی

بیرون کشیدن تناقضات یا تحقیر و توهین و عقده گشائی؟

حبیب بکتاش

۲۵ دسامبر ۲۰۱۳

ایرج فرزاد عزیز، من حقیقتا مانده ام که اسم این نوشته شما را چه بگذارم. نقد بر مواضع و سیاستهای حمید تقوائی و حزب کمونیست کارگری یا گشودن عقده های بجا مانده از دورانهای دور یا تحقیر و و توهین به کادرهای حزب یا چیزی دیگر. شما از کادرهای بالای یک حزب کمونیستی کارگری بوده اید و بیشتر موهایتان را در مسیر یک مبارزه کمونیستی سفید کرده اید و ماشالله دست به قلمتان هم اصلا بد نیست و بنابر این انتظار بسیار بیشتری از شما میرفت. سوال این است که چرا چنین نوشته ای از قلم شما تراوش میکند و چرا نقد شما به چنین درجه ای نزول کرده است؟ من جواب این سوال را به شما و خوانندگان وامیگذارم.

اجازه دهید از همان نقل و قولی که شما از حمید تقوائی آورده اید شروع کنم. لپ کلام حمید تقوائی در این نوشته در باره سوریه همان است که شما زیرش خط کشیده اید: “اگر کمونیسم کارگری در سوریه حضور داشت باید جلو می افتاد و میرفت و رهبری ارتش آزاد را بدست میگرفت. …”. دو نوع نقد میشود به این نقل و قول داشت: یکی خود نقل و قول را مورد نقد قرار داد و دیگری تناقض این نقل و قول را با مواضع پیشین نشان داد. شما تلاش کرده اید نوع دوم نقد را بکار بگیرید که بخودی خود هیچ ایرادی ندارد. شما برای نشان دادن تناقض به انقلاب ۸۸ و به ماجرای گارد آزادی حزب حکمتیست کورش مدرسی اشاره میکنید. در باره انقلاب ۸۸ شما میگویید حزب کمونیست کارگری که بود و میپرسید پس چرا نتوانست جلوی موسوی و کروی بایستد؟ جواب شما روشن است و بارها از طرف رهبری حزب پاسخ گرفته است: سوای شرایط سیاسی ایران و توازن قوای نیروی انقلاب و ضد انقلاب، حزب بحد کافی قدرتمند نبود که بتواند معادله را بنفع انقلاب تغییر دهد. حضور فیزیکی حزب در داخل و خارج ضعیف تر از آن بود که بتواند انقلاب در جریان ۸۸ را رادیکالیزه کند، گسترده تر کند، و در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی هدایت نماید. تناقضی در بین نقل و قول شما از حمید و نقش حزب در تحولات انقلاب ۸۸ وجود ندارد.

شاید اگر شما هم مثل بسیاری از کادرهای حزب بدنبال کورش مدرسی و شعارها و پلاتفرم راست او روان نمی شدید و یک انشعاب سخت را به حزب تحمیل نمی کردید حزب از این توان برخوردار میشد. در مورد “بحران سازی در مرزها” هم که باید بگویم این عین گفته حزب حکمتیست در آن زمان بود. بحران سازی در مرزها در آن زمان پاسخ اوضاع سیاسی ایران نبود. خاموشی و شکست انقلاب ۸۸ هم بخاطر نبود نیروی مسلح و نبود بحران سازی در مرزها نبود. شکست انقلاب ۸۸ دلایل زیادی داشت که ضعف حزب کمونیست کارگری تنها یکی از آنها بود.

شما علاوه بر گشودن رودخانه عقده های دورانهای طولانی گذشته خود یک سری مسائلی را مطرح کرده ای که یا ریشه در بی اطلاعی محض شما از تحلیلها و مواضع حزب کمونیست کارگری و حمید تقوائی در مورد جنبش ۹۹ درصدیها دارد و یا اینکه اساسا خواسته ای یک چیزهایی به حزب و حمید تقوائی بچسبانی. شما چنین نوشته اید: {“بحث تا دیروز همین حمید تقوائی این بود که “گفتمان انقلاب” جهانی شده است و با جریان “۹۹ درصدی” ها، تئوری “حزب و قدرت سیاسی” دیگر منسوخ شده است. سیاه بر سفید و به عنوان مصوبه “کنگره” تزهای تا دیروز از این بحث میکرد که همین گفتمان انقلاب، حتی تئوری حزب را هم دگرگون کرده است و بحث حزب و قدرت سیاسی را “کهنه” کرده و خود دست اندرکاران “انقلاب” حزب را هم ساخته اند!”.}

نه حمید، نه حزب، و نه هیچ عضو و کادر حزب هرگز ننوشته و نگفته اند که با تحولات جنبش اشغال و انقلابات منطقه “تئوری حزب و قدرت سیاسی منسوخ شده است” یا “بحث حزب و قدرت سیاسی کهنه شده است” و یا “خود دست اندر کاران انقلاب حزب را هم ساخته اند”. برعکس ادعاهای شما، حزب و حمید تقوائی و سایر کادرهای حزب یکی از علل اصلی به نتیجه نرسیدن انقلابات و جنبش اشغال را “نبود یک حزب کمونیستی” و “نبود تئوری حزب و قدرت سیاسی” دانسته اند. شما اگر مدرکی برای این ادعاهای خود دارید لطفا رو کنید. من شخصا مشتاقم این مدارک را ببینم و بروم یقه حمید تقوائی را بگیرم. من به شما قول میدهم که بر خلاف نظر شما، من یکی “بله قربان گو” نبوده ام و نیستم و اگر هم بوده باشم کنارش میگذارم و علنا مواضع حمید و حزب رانقد میکنم و یک کپی آنرا هم برای شما می فرستم.

رفیق عزیز، کسی در این حزب مشمول “همراهی خاموش، و “صحیح است، احسنت”” نیست. همینطور، نه کسی در این حزب “عکس مار” میکشد و نه هم کسی عکس مار را می پذیرد. این برچسبهای شرم آور به کادرهای این حزب نمی چسبند.

رفیق عزیز، نوشته شما ایرادات زیادی دارد و من به همین مقدار بسنده میکنم.

گره بر باد

https://www.rowzane.com/html/notes/5669-23-taqvaee.html