کانون مدافعان…و توهم پراکنی!

کانون مدافعان…و توهم پراکنی!

موج سرکوب فزون چون گردد

چه فراوان افراد

می نشینند کنار

ناتوان و نومید

میزبان تردید

لیک او دیگرگون

میشود شور و امیدش افزون

و دلیری هایش اوج دگر مییابد

به هر آنجا که برانند او را

از پی اش شورش و شور

میرسد تا آنجا

از هر آنجا که برانندش نیز

موج ناآرامی

باز باقیست

برتولت برشت

حمید قربانی

من بارها به این مسئله اشاره کرده ام که سوسیال دموکراسی*۱ با جانشین نمودن نگرش سازش طبقاتی  به جای مبارزه طبقاتی و تبلیغ روحیه ی سازشکارانه و دمیدن نفس “مسیحائی” ملت گرائی و دفاع ازرشد صنعت ملی و منافع ملی و… همواره چون خنجری بر قلب جنبش کارگری در طول مبارزات طبقاتی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار و دولت هایش، در طول این دو قرن نشسته است و جنبش طبقه کارگر را با ترساندن از انقلاب اجتماعی مسلحانه کمونیستی از پیشروی واقعی باز داشته است. و اینکه این شیوه نگرش از نفوذ نگرش بورژوازی استثمارگر توسط خرده یورژوازی در جنبش کارگری ناشی شده است، خاصه در عصر ما یعنی عصر سرمایه داری بغایت انگلی و زائد و جنگ طلب یعنی امپریالیسم و آن هم رشد یافته ترین و در حقیقت گندیده ترین دوران اش، دیگر هیچ بوئی از ترقی خواهی و ضدیت با ارتجاع و نگرش های سرمایه دارانه از آنجمله نگرشی که خواهان سرمایه دار دولتی و ملی  که در گذشته می توانست به صورتی در  مقطعی انقلابی عمل نماید را، در خود ندارد.

 ببینید در عصری که سرمایه و نظم اجتماعی اش که از روز تولد اش بعنوان یک نظم اجتماعی طبقاتی و استثمارگر، در خون و چرک انسان… بویژه انسان تولید کننده یعنی کارگر رشد کرده است. و همواره در پی سود بیشتر و تهیه مواد اولیه ارزان و بازار برای فروش کالا و صدورسرمایه بوده است. و بر این مبنا قاعدتا به دنبال جهانی شدن و همواره در این روند از هیچ کوششی فرو گذار ننموده است حتی اگر به نابودی میلیون ها انسان و آواره شدن آنان بینجامد. این جزئی از خصایص ذاتی سرمایه داری بویژه در دوران معاصر است که همراه با رشدش نیز این خصایص افزون شده است و خواهد شد. و هرچه را در سر راهش قرار گیرد و مانعی برای کسب اضافه سودش باشد به نابودی می کشاند. این سیری است که امپریالیسم طی می کند و تنها راه رهایی از آن انقلاب کمونیستی طبقه کارگر است وگرنه همچنان جامعه به سمت بربریت بیشترپیش خواهد رفت. چرائی این رابطه ها  را ما در نوشته های اولیه کارگران آگاه و بویژه آموزگاران به حقی مانند مارکس- انگلس که کانون مدافعان کارگر در ایران  نیزخود را از هوا داران آنها می داند! و غیره می بینیم. آیا،امروزه می توان به دنبال حمایت از سرمایه داری ملی که در گذشته ای نه چندان نزدیک در دفن خود نیز شرکت نمود، بود؟ ویا بعنوان مدافع طبقه کارگر، بدنبال شکوفا یی و پیشرفت صنعتی در کشورهایی بود که از نظر صنایع و اقتصاد عقب مانده تر از کشورهای پیشرفته و امپریالیستی هستند ؟گیرم که صنعت شکوفا هم شد به طبقه کارگر چه خیری می رسد؟ مگر در کشورهای امپریالیستی امثال ایتالیا سومین اقتصاد اتحادیه اروپا و یا اسپانیا، یونان و… وضع طبقه کارگر خیلی بهتر است؟ اگر، در جائی نیز طبقه کارگرش چیزی دارد، این نه از سر خوبی سرمایه داری صنعتی و پیشرفته در گذشته بوده است، بلکه این مبارزات خونین طبقه کارگر بوده است که سرمایه داری را بعقب نشینی وادار کرده که این هم در شرایط تاریخی مشخصی بوده است که امروزه سال هاست که  این دوران دیگر سپری شده است و سرمایه داری کشورهای امثال ایران با هزاران بند و بست به سرمایه داری جهانی وابسته و در آن بطور ارگانیک ادغام شده است، اگر کسی خواهان  یک جامعه ی خارج از مدار سرمایه امپریالیستی است! باید فکری به حال خود سیستم سرمایه داری نماید که آن هم ممکن نیست، مگر اینکه طبقه کارگر بتواند با متشکل و متحزب نمودن خویش وبا انقلاب قهر آمیز و واژگونی کامل شرایط اجتماعی موجود و برقراری  دیکتاتوری خود  به جای دیکتاتوری کنونی سرمایه و شرکت دادن توده های زحمتکش در سرنوشت خویش اقتصاد دگرگونه ای را که نه بر مدار سود بل که بر مدار جواب به نیازمندی های آحاد ساکنین جامعه است،  بتواند خود و دیگران را رها نماید.در پروسه چنین مبارزه ای است که می تواند دولت و سرمایه داران  را به عقب نشینی وادار نموده و به مطالبات روزمره اقتصادی و سیاسی خویش و توده های زحمتکش، جامه عمل بپوشاند.  حمله و یورش سرمایه داران و  دولت های سرمایه داری در کشورهای اروپائی به سطح زندگی طبقه ی کارگر و به فلاکت کشاندنشان امروزه بهترین دلیل و شاهد بر این مدعاست. به نظر من نمی شود در شرایطی که دولت هاری همچون جمهوری اسلامی بر سر کارست که البته، دیکتاتوری سیاسی و خفقان  و حمله به سطح زندگی طبقه ی  کارگر و سایر زحمتکشان از مشخصات اساسی، دولت در این نوع کشورهاست، وظیفه دولت را رسید گی به خواست های کارگران معرفی کرد!، و باز هم  نام خویش را مدافع طبقه کارگر گذاشت. این نوع تبلیغات اگر چه با نیت خوب انجام بگیرد، در خدمت متوهم کردن کارگران و خدمت به سرمایه داران و دولت امنیتی اطلاعاتی شان می باشد. در حالی که به وضوح روشن است این کشورها امروزه فقط  وتنها مأمنی مطمئن برای بیرون کشیدن اضافه سود برای کشورهای امپریالیستی  و سرمایه داران داخلی هستند  مدافع حقوق کارگران نمی تواند کسی باشد که خواهان دولتی باشد که در چهار چوب کنونی وظیفه اش جواب به خواسته های بر حق کارگران و زحمتکشان باشد! این یعنی پراکندن توهم نسبت به نقش دولت – دولت بعنوان دستگاه سرکوب طبقه حاکمه بر علیه طبقه محکوم و استثمار شونده، خاصه در کشورری مانند ایران، حق نداریم با نام دفاع از کارگران  در تخیلات خودمان برای دولت نقشی مسحیائی به تراشیم و به گوئیم : «- این بدیهی است که هر دولتی وظیفه دارد به این مسائل بپردازد. کارش همین است . تنها در غیر این صورت، باید پرسید چرا به کارش عمل نمی‌کند. ولی چگونگی این پرداختن، جای سئوال دارد.»*۲، این، به باور من، یعنی دولت مدافع منافع سرمایه داران و سرکوب کننده ی کارگران و سایر زحمتکشان را به دستگاه خیریه تبدیل کردن، البته، نه در واقعیت که غیر ممکن بوده و هست، بل که در تخیل است، این، یعنی نا آگاهی یا خود را به نادانی زدن از ماهیت دولت به طور کلی و بویژه در چنین سیستمی است. تمامی این فریبکاری ها  در شرایطی و در جامعه ای گفته می شود که دولتی سر کار است که هر روز شکنجه می کند، هر روز حقوق  حقه کارگران را به نفع سرمایه داران پایمال می کند و هر صدایِ مخالفی را با اعدام و تیر باران جواب می دهد و در برابر سرمایه داران یعنی طبقه ی حاکمه معاصرِ جهانی و کشوری مثل موم نرم است و در برابر کارگران چون سنگ خارا سخت و بی انعطاف می باشد و فقط زبان زور می فهمد و این را با اعمال و اقدامات روزانه و با دستگیری کارگران فعال و حق طلب و آگاه به منافع طبقاتی شان و زندان و شکنجه و تیر باران آنها به تمام جهان اعلام کرده وهر روزه و هر لحظه  اعلام می کند. شرایط اکنون از نظر بین المللی هم، چنان متفاوت گشته که حتی در برخی مواقع از صدور ماشین های پیشرفته صنعتی به این گونه کشورها برای کشیدن اضافه سود نیز دریغ می گردد و در برخی موارد نیز چنان وارد می کنند که نگو و نپرس ، زیرا که سرمایه هیچ کشور و مرزو مام وطن  نمی شناسد و ندارد، بل که در پی سود و باز هم سود و باز هم سود است. اینها که می نویسم از نبوغ من نیست، بل که  در دو قرن قبل نوشته و تدوین  شده اند*۳ و حتماٌ کانون مدافعان کارگر در ایران از تمامی این مسائل وموضاعات دیگر یعنی قوانین سرمایه داری کاملا مطلع است، چون با داشتن افرادی در سطح  دکترای اقتصادی چون آقای علیرضا ثقفی خراسانی که در امور اقتصاد جهانی سر رشته دارد و سال هائی را کارمند سازمان های جهانی سرمایه داری امپریالیستی نیز بوده است، بعنوان مسئولش و اعضای دیگر درس اقتصاد و جامعه شناسی و غیره را ، خوانده اند و در کشوی مغزشان کلاسه بندی کرده اند، این را من اطمینان دارم.

آری، چنان امروزه  سرمایه داری هار و حریص گشته و از طرف دیگر چنان در بحران عمیقی فرو رفته است، که حتی با ابتدایی ترین ماشین ها و کمترین دستمزد و بدترین شرایط کاری به کارگران نا مطمئن به  آینده  با تحمیل ساعات طولانی کارنیز بالاترین اضافه سود را از گرده کارگران در این مناطق  و تمام جهان زیر سلطه اش بیرون می کشد. این را هم بگویم، زهی خیال باطل برای کسانی که تصور می کنند کشورهای امپریالیستی خواهان پیشرفت و دموکراسی در این گونه کشورها می باشند.چرا که آنان با تولید جنگ و هرج و مرج پایه های غارت و نابسامانی را می گذارند. تا به دنبال آن تولید خیل عظیمی از انسانهای گرسنه و بیکار را برای ارتش ذخیره کارگران با کمترین دستمزد را تدارک ببینند.مگر کور باشی که این همه را که مثل روز روشن است نبینی.این است معنای امپریالیسم مرتجع و ویرانگروقوانینی که بر آن حکم میرانند، قوانینی که نشأت گرفته ازسود خواهی بیش از حد سرمایه و نظم  بی رحم بازار جهانی است که بر تمامی جهان سلطه دارد و دیگر نمی شود سرمایه داری را پذیرفت و از این قوانین ذاتی اش سر باز زد و به فکر دولتی بود که به مشکلات کارگران و زحمتکشان و آن هم در جامعه ای مثل ایران امروزه پردازد.

 در ایران زیر رژیمِ دیکتاتوری لجام گسیخته ی سرمایه داری و کارگر کُش اسلامی- دولت “تدبیر و اعتدال”، این نگرش را ما امروزه، بیشتر از هر جریان و تشکلی که خود را حامی طبقه ی کارگر واقشار دیگر زحمتکش می داند، در نوشتارهای “کانون مدافعان حقوق کارگر” و اعضا و متعلقین به این جریان فرصت طلب و غیر انقلابی و سازشکارمی بینیم که این نگاه یعنی “تغییر و اعتدال”  این کانون  را به  باور من به جریانی برضد انقلاب کمونیستی طبقه ی کارگر ایران تبدیل کرده است.

 به یکی از جدید ترین نوشتارهای این باصطلاح مدافعان حقوق طبقه ی کارگر در ایران که تولدشان نیز با تولد جنبش اصلاحات سیاسی دولتی بورژوازی ایران همراه بوده است، توجه شما را در پایین مقاله جلب می کنم.

قبل از اینکه به مسائل دیگری به پردازم، به نکته ای نمی شود اشاره نکرد. و آن اینکه، آقای یاور و کلاٌ کانون…، به نظر من،  قبل از اینکه مدافع کارگران باشند، مدافع اقتصاد ملی، آداب و رسوم ملی و سریال ها و فیلم های ملی و اصیل ایرانی هستند. برای این است که آقای یاور نیز به پیروی از دفاع، از اصالت ایرانی در این مصاحبه سعی وافری کرده اند. هنگامی که این قسمت از نوشتار آقای یاور را می خواندم، به درستی، به یاد نوشتار و گفتار های دکتر علی شریعتی و جلال آل احمد و امثال هم افتادم، بویژه هنگامی که آقای یاور«از زیر و روی خوابیدن) صحبت می کند.  البته، مثل همه نویسند گان حرفه ای و نه غیر حرفه ای و آماتورهائی که همه چیز را رُک وراست می گویند، این مسئله را  در لفافه کوبیدن سریال های متهجن خارجی که حقیقتآ نیز متهجن هستند را اعلام می دارد، ولی فراموش می کند که سریالهای داخلی از آنها نیز مستهجن ترهستند. من در اینجا توجه آقای یاور و کانون طرفدار استقلال ملی و تولیدات ملی را به سریال خانه ی اجاره ای قسمت ۸ از فصل اول را جلب می کنم. در این قسمت کارگردان، نشان می دهد که چطور می توان انسان ها  را به استیصال رساند، ولی خداوند در آخر به دادِ مخلوقات دست و پا چلفتی خویش برسد و معجزه را خلق نماید. این قسمت را در لینک زیر می توانید، تماشا کنید: http://www.youtube.com/watch?v=MV36OjWP5wo

 آقای یاور یکی از باصطلاح کار شناسان مسائل کارگری و نئولیبرالیسم این کانون… است که واقعاٌ قلم شیوائی نیز دارد و مطالب زیادی تا کنون نوشته، نوشتاری بیرون داده است که واقعا از این جنبه قابل اندیشیدن است. نویسنده که در باره برنامه های جنایت کارانه دولت های جمهوری اسلامی ایران و بویژه به بعد از جنگ ارتجاعی عراق و ایران اشاره می کند ،  جنگی که پیامد های آن نه تنها  کشتارمیلیونها انسان عراقی و ایرانی، ویرانی شهر ها  و بویژه کشتار از کودکانی بوده است که یا با مغز شویی آنان بوسیله تبلیغات وسیع مذهبی و یا به دلایل دیگر از جمله فقر و بی کسی وسیله ای برای پاک نمودن مین ها از مناطق جنگی شدند بل که، از آن مهمتر به بهانه این جنگ که خمینی بحق آنرا “نعمت الهی” نامید، توانستند با حفظ شرایط جنگی، کشتار وسیعی از کارگران کمونیست و دیگر آزادی خواهان  نمایند  که تمامی این مسائل  منجر به شکست دست آورد های خونین انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷  گردید، انقلابی که با رویکرد ضد امپریالیستی  و ضد دیکتاتوری آن می توانست تاثیرات عمیقی در جهت بهبود اوضاع و زندگی طبقه کارگر و سایر زحمتکشان ایفا نماید البته اگر در این بستر کارگران و زحمتکشان جامعه می توانستند به ایجاد تشکیلات و سازماندهی کمونیستی خود دست یابند.اما نبود این شرایط و به زیر کشیدن فروغ انقلابی در جامعه با حفظ جنگی ارتجاعی صفوف دشمنان زحمتکشان را هرچه بیشتر فشرده نموده و توانستند با به راه انداختن حمام خون و قتل عام های متعددی آنرا به شکستی خونین بکشانند تا امروز که با روی کار  آمدن دولت امنیتی اطلاعاتی حسن روحانی  اعدام و تیر باران اوج تازه ای گرفته است، البته، جناب یاور هیچ گاه چنین برداشتی را از جریانات رخ داده در آن دوران را ندارد و از کلماتی مثل جنایت کار، قتل عام زندانیان سیاسی و دیگر کلمات خشن در این نوشتار پرهیز می کند. از مسئله دور شدیم، برگردیم به  اصل قضیه ی  و ببینیم که  آقای یاور در ادامه چه می گوید؟

نویسنده در ادامه ی این نوشتار با چرخاندن نوک قلم خود به راست و پنهان کاری ، از کشتار کارگران  پروژه ساختمانی معدن مس در خاتون آباد،  دردوران دولت اصلاحات سیاسی در ایران و کشتار کارگران در معادن طلای زرد و سفید آفریقای جنوبی هیچ صحبتی به میان نمی آورد تا داستانش خونین نشود. و گر نه، مهندس جوان انتخاب شده به یک باره به یاد گندیده و متعفن بودن خود نظام سرمایه داری در کل می افتد و خواهان انقلاب اجتماعی می گردد که لغو شرایط اجتماعی موجود را هدف دارد، آنگاه تمام تعزیه خوانیِ معر که گیرانِ کانون مدافعان حقوق کارگر که خواهان گریاندن طبقه کارگر با حفظ مناسبات سرمایه داری ، ولی نه از هر نوعی، بل که از نوع دولت مدار و عدالت خواه، سوسیال دموکرات می باشند مثل کاغذ آتش گرفته وبا همان “گل روئیده بر باتلاق” دود شده و به هوا می رود و پایمال می شود.

 آقای یاور حتی  نوشتن از ۱۶ تا ۱۸ ساعت کار کردن دختران و پسران جوان در صنایع الکترونیکی و غیره در برزیل و چین و در مناطق آزاد اقتصادی بی بند و بار را کلا از داستان حذف می کند و حتی واقعیت سن دختران به فحشاء کشیده شده را در ایران که بارها از طرف محققین مثل خود جناب آقای یاور وحتی خطبه خوانان نماز جمعه ها اعلام شده است که بین ۱۳ تا ۱۴ سالگی است،  که تازگی با قانونی کردن ازدواج پدر خوانده با فرزند خوانده تا ۹ سال و حتی پائین تر یعنی سن قانونی شریعت اسلامی  خیال تمام حضرات را راحت نموده اند. و اما جناب یاور سن دختران به فحشا کشیده شده را به زیر ۲۰ سال تخمین زده اند تا این توهم را در اذهان ایجاد کند که درهر صورت سن دختران به فحشاء کشید نه ۹ سال و حتی ۱۴ سال بل که از ۱۸ به بالاست که در آن سن انسان بالغ می باشد. این را می گویند انتقاد از نوع سوسیال دموکراسی دهه دوم قرن بیست و یکم میلادی! البته، نباید از حق گذشت و ایراد بنی اسرائیلی به نوشته ی جناب محقق کارگری و مدافع حقوق کارگران گرفت، ایشان خودشان در اول نوشتار بدین مسئله که ما همواره از جهان عقب هستیم اشاره نموده اند. بلی، این دوستان  دیالکتیکی با مسائل بر خورد می کنند و دیدی همه جانبه دارند و مسائل اجتماعی را در ارتباط با یکدیگر بررسی می کنند. نمی شود که طبقه سرمایه دار ایران و دولت اش عقب مانده باشد و آن گاه رفاه خواهان سوسیال دموکرات اش یعنی همین جنابان قاعده این بازی ها را با جامعه رعایت نکنند.

از این هم بگذریم، تازه در آخر مطلب ما با شاهکار نویسنده روبرو شده و مقصود مصاحبه گر عزیزمان آقای یاور را درک می کنیم. تمام صغرا و کبرا چیدن ها از یک بیم بزرگ، همان که در اول این نوشته ی مختصراٌ گفتم یعنی انقلاب کمونیستی است که نویسنده تیز هوش ما، آنرا نه انقلاب بل که به یک انفجار کور تشبیه کرده اند. آقای یاور می گوید: « واقعیت این است که اگر بخواهند همین مناسبات اقتصادی را ادامه دهند، حتی اگر مساله انرژی هسته ای را حل کنند، کشور به سرعت به سوی یک انفجار کور می‌رود.»، «یک انفجارکور»  این همان قاعده بازی است که می باید رعایت گردد. اول اینکه نویسنده عزیز به ما نمی گوید قرار است، دولت سرمایه داری ایران، پس کدام مناسبات اقتصادی را ادامه دهد؟، دولتی با زعامت شخصی همواره اطلاعاتی امنیتی در تمام طول عمر جنایت کارانه جمهوری اسلامی و با وزیرانی، یکی از دیگری امنیتی تر و جانی تر، باید که «همین مناسبات اقتصادی» را ادامه دهد و نه اقدامات ذهن هپروتی و … شما را! و اما، کنه مسئله در«به سوی انفجار کور می رود»، می نامد، خفته است.  کور نامیدنش هم به دلیل این است که این جماعت هرگز در مخیله شان نمی گنجد و نمی خواهند تا طبقه ی کارگر و سایر زحمتکشان با چشم باز و دستی پر به سر وقت این دم و دستگاه عریض و طویل بورژوازی رفته و این دندان کرم زده را از ریشه در آورند.اگر سازمانیابی و حزب طبقه کارگر کاتالیزوری برای برچیدن دستگاه نحس بورژوازی  بوسیله کارگران و زحمتکشان است اینان همواره در جیب بغلشان داروی تخدیر کننده ای را برای طبقه کارگر و زحمتکشان آماده دارند. خط تأکید از من است.

این از نظر محتوائی همان نگرشی است که در بیانیه دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی بمناسب ۱۶ آذر ۱۳۹۲ نیز آمده است. همان انجمن هائی که با تسخیر با زور و فشار و قتل و معلول کردن و شکنجه دانشجویان کمونیست، انقلابی و آزادی خواه در  تمامی این دوران جمهوری اسلامی،  دانشگاه را برای برخوردهای ارتجاعی شان مناسب دیده اند، زیرا که  از همان اوایل روی کار آمدن این رژیم، دانشجویان سوسیالیست، کمونیست و آزادیخواه را با قمه و چوب و چماق و گلوله های سربی به قتل رسانده بودند و یا با تعطیل نمودن و بستن  دانشگاه ها آنها را از تحصیل محروم کرده بودند. به پاراگراف زیر از این بیانیه توجه کنید: «در صورتی این پرچم به دست صاحبان حقیقی خود باز می گردد که قدرتمندان، به جای بر خورد امنیتی و تهدید محور، به جریانات دانشجوئی دو باره نگاهی فرصت محور و اعتماد محور پیدا کنند. اجازه دهند جریانات دانشجوئی که خواستار فعالیت های تعاملی و قانون مدار هستند، جلو بیایند. هر بار که دانشجویان یک گام به عقب بگذارند، بی شک دشمنان یک گام به هدف خود نزدیک شده اند، چرا که روی آوردن دانشجویان به فعالیت های زیر زمینی و غیر قانونی، بحران آفرین و آسیب زا خواهد بود.»*۴٫ این بحران آفرینی و آسیب زائی همان انفجار کور، تو بخوان شرایط انقلابی وبه میدان آمدن  طبقه ی کار گر و زحمتکشان است که هم کانون مدافعان کارگر از آن بیم دارد و هم انجمن های اسلامی دانشجویان. باید به اطلاع کانونیان برسانم که این تنها شما نیستید که هراس و وحشت دارید، بل که تمام طبقه ی سرمایه دار، هم کشوری و هم جهانی است این بیم را دارد و هر روز با زبان های مختلف بیان می کنند و به هزاران حیله و نیرنگ و خفه کردن هر صدای متعرضی می پردازند.

البته این دانشجویان متعلق به جمهوری اسلامی ایران، فعالیتِ انقلابی دانشجویان  کمونیست و آزادیخواه را، فعالیتی “زیرمینی و غیر قانونی و بحران آفرین و آسیب زا خواهد بود»، نامیده اند وکسانی مثل آقای یاور ها که دو پیراهن بیشتر پاره کرده اند، فعالیت  توده های کارگر و زحمتکش و همین دانشجویان را تنها « یک انفجارکور” بررسی می نمایند.

در هر صورت، اولاٌ نویسنده و یا مصاحبه گرکارگری با آوردن کلمه«اگر» می رساند که بیم و امید را با هم دارد، یعنی امیدوار هست که دولت حسن روحانی دولتی که رفقای آقای یاور، یعنی اعضای بر جسته ی کانون… برای پشتیبانی از او، در انتخابات و در حقیقت انتصاب آقای روحانی، چهره همیشه اطلاعاتی و امنیتی، برنامه ۹ ماده ای ارائه داده بودند*۵٫  که به نظر من، بر نامه اش تعمیق وتثبیت کننده ی نئولیبرالیسم سرمایه داری است و اساس وظیفه اش همین است، پشت پا به مسئله ای که وجود اش به آن بند است،زده و راه “عدالت اجتماعی” از نوع کانون مدافعان کارگران را در پیش بگیرد که این هم جز پاشیدن تخم توهم، البته باید نوشت سبز کردن و به میوه نشستن اش، چون تخم اش که از مدتها قبل پاشیده اند، در میان کارگران و زحمتکشان نیست.  ولی اساساٌ  به باورمن، این ازیک طرف یک هشدار و یا دادن برنامه کارشناسانه به حاکمان می باشد که باعث مزاح و خنده همگان است. و اما، از آن مهمتر یک اولتیماتوم محکم به تمام کارگران آگاه و همه کسانی است که کارگران و زحمتکشان را به مبارزات رادیکال و خارج از مرزهای قانون اساسی جمهوری اسلامی دعوت می کنند و دولت را بحق دستگاه سرکوب طبقاتی می دانند و خواهان سرنگونی دولت کنونی یعنی انقلاب اجتماعی کارگران و زحمتکشان یعنی تنها راه رهائی می باشند.

 نویسنده شهیر ما، در این جا به حق مرا به یاد این قسمت از نقد امیر پرویز پویان به جلال آل احمد می اندازد. امیر پرویز در جزوه ای به نام « خشمگین از امپریالیسم  ترسان از انقلاب» چنین می نویسد:« آل احمد:  به عنوان یک خرده بورژوای ناراضی- برای دشمنی که نمایندۀ امپریالیست است- در سطحی روشنفکری یک دشمن بالفعل بود، اما در رابطۀ با انقلاب همواره متحد بالقوۀ این دشمن بود. هر چند به سلطۀ امپریالیسم کینه می ورزید، اما وحشت فراوانش از دیکتاتوری پرولتاریا- دشمن بالقوه ای که لیبرالیسم او، از هیچ چیز به اندازۀ آن نمی ترسید- او را نسبت به دیکتاتوری بورژوازی انعطاف پذیر می ساخت و آل احمد به عنوان خرده بورژوائی که طبقه اش را قربانی این هر دو دیکتاتوری می دید، دست خود را به سوی چیزی دراز کرد که قربانیان غالباّ و به هنگام تنگنا در آن پناهی می جویند. به این ترتیب بود که نویسندۀ ما، که روزگاری ظاهراً کمونیست شده بود، از صف بهم فشردۀ خلایقی که دور خانۀ کعبه طواف می کردند، چنان به وجد آمد و صاحب خانه را چنان ملجاء آرامش بخشی شناخت که علی رغم اندویدوآلیسم، خویش را “خسی” دید که به “میقات” رفته است و نه حتا “کسی” که به “میعاد” رفته است. »*۶

حالا آقای یاور عزیز نیز از حاکمیتی که با باصطلاح ندانم کاری ها و دنباله روی از برنامه دولت های قبلی یعنی اسلاف بحق خویش و پیروی از سازمانهای جهانی  سرمایه داری امپریالیستی و پیاده کردن برنامه های بنجل شان- نئولیرالیسم اقتصادی- جامعه را به مرحله پرتگاه رسانده است، و از اینکه نتوانسته اند سرمایه داری ملی و مستقل دولتی  مورد علاقه و تخیلی اش را رشد دهند ، واقعاٌ خشمگین است و جوش آورده است و صورت اش از خشم سُرخ سُرخ شده است، ولی از طرف دیگر، چون سازشکار است و خواهان حفط نظم سرمایه داری استثمارگر،خواهان آرامش و صلح و صفاست و بیزار از راه حل واقعی یعنی متحزب شدن کمونیستی کارگران آگاه و انقلاب نمودن، با ترساندن کارگران از انقلاب اجتماعی به ناگزیر قهر آمیز که البته، آقای یاور این قدر می داند و آگاه است و تجربه و مهارت دارد  که نباید اصلا نامی از آن برده شود، “انفجارکور”، همان مشت جلال احمدی را بر فرق کارگران آگاه و کمونیست فرود می آورد.

 گفته و نوشته اند که افکار مرد گان همواره بر شانه های زند گان سنگینی می کند، ولی حالا می بینیم که حقیقتاٌ چون بختگی بر مغز و جسم این زند گان افتاده است و پاک این ها را از هر گونه  اندیشه ی حرکتی به جلو باز داشته است.

۱۷ دسامبر ۲۰۱۳

——————————————————–

پیوست ها:

*۱- الف سوسیال دموکراسی و جنگ اوال جهانی – انترناسیونال دوم- ویکی پدیا- دانشنامه آزاد

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85

ب- فروپاشی انترناسیونال دوم- لنین

http://lenin.public-archive.net/fa/L2278fa.html

پ- سوسیال دموکراسی آلمان و جنگ جهانی اول و مرگ رُزا لوکزامبورگ- توضیح کوتاه- چند سال قبل از زبان افسری که کارل لیبکنشت و رُزا لوکزامبورگ را باز داشت و به فرمان او به قتل رسیدند، اعلام کرد که این قتل ها به دستور نخست وزیر وقت از حزب سوسیال دموکرات آلمان انجام گرفت. البته، در سال ۱۹۱۹-۱۹۱۸ فقط این دو نفر به قتل نرسیدند، بلکه هزاران کارگر خواهان سرنگونی دولت سرمایه داری- امپریالیستی به نام شورای گرایان بوسیله سربازان دولت آلمان به سرپرستی حزب سوسیال دموکرات آن کشور، در خیابانهای برلین و در کارخانه ها به طور بی رحمانه ای قتل عام شدند. بدین وسیله توانستند انقلاب کمونیستی  کارگران را در خون کارگران آگاه و صنعتی آلمان غرق نمایند و این ننگ تاریخی را به جان به خرند و کاسه لیسی در درگاه سرمایه داران را به حد اعلاء برسانند.

زندگی رزا لوکزامبورگ– کتابدوست:

http://bookfriend.blogfa.com/post-2153.aspx

اینکه احزاب سوسیال دموکرات در ایام و بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون چه کرده اند، فکر نکنم که کسی نداند و زیاد نیازمند توضیح باشد، فقط به نام بردن به اینکه در سال های آخر جنگ ایران و عراق هم زمان که آقای اولاف پالمه، نخست وزیر دولت سوسیال دموکرات وقت سوئد در هواپیما ئی نشسته و عازم ایران و عراق ، برای تشویق آنها به عقد پیمان ترک جنگ بود، سلاح های سوئد از طریق آلمان شرقی بار کشتی ها می شدند برای تحویل به این دو دولت  ارتجاعی و فاشیستی سرمایه داری در گیر جنگ وبه پشتیبانی و همراهی حزب کارگر انگلیس به رهبری تونی بلر و در رأس مثلث شوم  با شراکت برسکونی نخست وزیر دولت ایتالیا و اذنار نخست وزیر دولت اسپانیا که از راست ترین احزاب اروپا هستند، قرار گرفتن تونی بلر در ایام جنگ دوم خلیج یا جنگ بر علیه عراق، اشغال آن و نیز جنگ در افغانستان، بوسیله دولت امپریالیستی آمریکا و متحدین آن که باعث کشتار چند میلیون انسان شده و  ادامه دارد و شرکت احزاب سوسیال دموکرات با پشتیبانی از دولت هایشان و بویژه فرانسه در ایام جنگ لیبی و کنونی جنگ های موجود در قاره آفریقا، خاورمیانه  و ادامه برنامه های ریاضت اقتصادی بوسیله احزاب سوسیال دموکرات و بویژه  در اسپانیا، ایتالیا و مخصوصاٌ یونان وبرنامه های دولت اوباما وادامه جنگ با هواپیماهای بدون سرنشین و نیز کشتار کارگران معدن در آفریقا جنوبی و…بسنده می کنم.

*۲- گفت و گو در خواب‌گاه- یاور

http://www.kanoonm.com/1017#more-1017

*۳- به این قسمت از مانیفست توجه کنید: « صنعت جدید، بازار جهانی را بوجود آورده است، بازاری که کشف آمریکا راه پیدایش آنرا هموار کرده بود. این بازار به تجارت، دریانوردی، و ارتباط از طریق خشکی، رشد فوق العاده داده است. این رشد بنوبه خود بر توسعه ی صنعت اثر گذاشته است؛ و به همین نسبت که صنعت، تجارت، دریانوردی و راههای آهن گسترش پیدا کردند، بورژوازی نیز رشد یافت، سرمایه ی خود را افزایش داد و هر طبقه ای را که از قرون وسطی باقی مانده بود، از صحنه ی عمل دور کرد.»، « … باری همین بورژوازی، پس از استقرار صنعت جدید و بازار جهانی، سرانجام، توانسته است در دولت انتخاباتی جدید حاکمیت سیاسی مطلق بدست آورد. قوه ی اجرائیه ی دولت جدید چیزی نیست جز مجلسی برای اداره ی امور جمعی کل بورژوازی.»،بیانیه ی کمونیست – مارکس، انگلس- ۱۸۴۷- ۱۸۴۸، ترجمه : برهان رضائی،

البته باید توجه داشت که این سطور در سال ۱۸۴۷-۴۸، نوشته شده اند که هنوز بورژوازی طبقه ای نسبتا، مترقی و حتی انقلابی است. و نه در عصر کنونی که اولا سرمایه داری پوسیده و متعفن شده ی امپریالیستی با زور بیش از حد تصور بر کل جهان تسلط مطلق یافته است و دولت های دست نشانده ای دارد که درست مانند گرگ هار شده و گرسنه و تشنه  خون طبقه کارگر و سایر زحمتکشان بر آنان می تازند و خونشان را می مکند. این قدر نمونه زیاد است که هر شعار گوی ناسیونالیست و مرتجع ایرانی با شعار «جانم فدای ایران» هم می تواند درک کند، ولی مثل اینکه کسانی هستند که خود را به خواب زده اند و از قدیم گفته اند که « خواب رفته را می توان بیدار کرد، ولی خود به خواب زده را هرگز!

*۴- بیانیه ۲۰ انجمن اسلامی درباره اوضاع دانشگاه‌ها در ۱۶ آذر:در سایه برخوردهای شدید، ۶۰ امین سالگرد ۱۶آذر چیزی جز رکود نبود و «روز دانشجو» رنگ دانشجویی نداشت

http://www.roshangari.net/1392/09/17/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-20-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%88%D8%B6%D8%A7%D8%B9-%D8%AF%D8%A7%D9%86/

*۵ – ما کارگران و انتخابات- عبدالله وطن خواه

http://kanoonmodafean1.blogspot.se/2013/05/blog-post_13.html

*۶- خشمگین از امپریالیسم ترسان از انقلاب – امیر پرویز پویان- ۱۳۴۸

http://www.ashrafdehghani.com/pdf/Tarsan-az-enghelab.pdf