این اغماء نیست !

مطلبی درنقد اپوزسیون ایرانی از اسماعیل نوری علا خواندم . مطلب ضمن انگشت گذاشتن روی واقعیاتی در امروز ، تکراری هم هست . هرازگاهی و از زوایای مختلف و افرادی متفاوت به این موضوع اشاراتی میشود و بعد دوباره همان آش و همان کاسه . به نظرمن مجموعه اپوزسیون ایرانی ازاین اشکالات غافل نیست ، شاید هنوز بالغ نیست . غالبا درد را به رسمییت میشناسد اما برای درمانش یا ذهنی هپروتی و از زمان پرت دارد و یا اساسا به درمان معتقد نیست . مثل بیماری که وجود غده چرکین دربدنش را میپذیرد ولی ضمن فرار ازدرمان یا ترکاندن درد آور غده ، آن را نوازش هم میکند . ما درمیان نیروهای خارج از حکومت اسلامی انبوهی جریان و دکتر و مدرک و تحلیلگر وسن و سال وعنوان،داریم که خودش را اپوزسیون هم میداند ولی تمام شعور سیاسی اش را که فشار میدهی میبینی طی ۳۳ سال گذشته از بزکمتر راندمان داشته و دارد ! مجموعه ای به نام اپوزسیون به نظرمن دراغماء نیست اینها بالغ نیستند !

حسن روحانی در ۱۳ مرداد سال جاری بعنوان رئیس جمهور حکومت اسلامی تنفیذ شد. اگر فاصلهء زمانی مرداد سال گذشته و امسال را در نظر بگیریم می بینیم که در طیف عام و «غیر چپ بنیادگراِ»ی اپوزیسیون، سالی پر از تلاش و امیدواری طی شده است. اتحاد برای دموکراسی در ایران کنفرانس های متعدد خود را برگزار کرده است، شاهزاده رضا پهلوی طرفداران اش را گرد هم آورده و شورای ملی ایران را برساخته است، اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ایران با اتحاد جمهوریخواهان ایران دست دوستی و مودت داده است، همبستگی جمهوریخواهان ایران اعلام موجودیت کرده است، مجاهدین از لیست تروریست ها خارج شده و دفتر خود در واشنگتن را افتتاح کرده اند، و احزاب کردستانی دموکرات ایران و کومله با هم همپیمان شده اند، و..

http://isdmovement.com/2013/12/120613.Esmail-Nooriala-Opposition-in-coma.htm

متعاقب مطلب بالا ؛ مطلبی هم مجاهدین منتشر کردند و حرفهای خودشان را تکرارکردند درلینک پائین…
http://www.aftabkaran.com/maghale.php?id=3580

هردومطلب دردسترس است . قبلا درنوشته ای گفته بودم با چنین مختصاتی از اپوزسیون فعلی ایرانی، نهایتا خود حکومت اسلامی در یک خیزِ بعد از استحاله شدنِ فرضی آستین بالا میزند و الزامات اتحاد این اپوزسیون را با معیارهای خودش فراهم میکند . نوری علا هم به همین موضوع اشاره میکند . اما هدفم ازاین نگاه چیز دیگری است . قبل از بحث منطقی و بقیه راههای ذهنی ؛ ابتدا باید نیروهای مورد نظر در پوزسیون بلوغ سیاسی قرار داشته باشند .

دراین مطلب به چند دلیل ، ازمیان نیروهای مورد اشاره نوری علا فقط جریان مجاهدین مسعود رجوی را برجسته میکنم . جریان مجاهدین مسعود رجوی درمیان همه نیروها بزرگترین و با تجربه ترین نیروی موجود در صحنه هستند ؛ اما برخلاف نوشته های خود مجاهدین این بزرگی و تجربیات زیاد اصلا کردیت سیاسی نمیدهد که تنها آلترناتیو و تنها اپوزسیون برجسته رژیم هم باشند.مجاهدین مسعود رجوی بزرگترین یا جدی ترین مخالف حکومت اسلامی هستند ولی اپوزسیون یا آلترناتیو نیستند . اساسا به نظرمن و به صفت تاثیرگذاری مثبت ، اپوزسیون یا آلترناتیوی وجود خارجی ندارد که سرش دعوا باشد . تا دلتان بخواهد البته نیروهای مخالف و چپ و سکولار با قیمت واشکال متفاوت موجود است . ولی متاسفانه همان حرف سخنگوی حکومت ایران است که اگراپوزسیونی وجود دارد با هم بنشینند و ۵ دقیقه دوستانه قهوه بخورند !

اشاره مستمروتکراری خود مجاهدین به بزرگی خودشان و دعوت بقیه نیروها به اتحاد با خودشان ، نکته دارد . نکته ای خیلی جدی که معمولا توسط بقیه نیروها به دلایل مختلف طرح و عنوان نمیشود . آنها خیلی ابلهانه فکرمیکنند که نقد هرجریانی به معنی دشمنی است و این باعث خوشحالی وسوء استفاده حکومت میشود با حواشی آینده نگری های سیاسی ذهنی ! جریان مجاهدین مسعود رجوی خیلی بیگ هستند ولی هنوز حزب سیاسی نیستند . عدم اتحاد سیاسی با سازمان و نیروی ایدئولوژیک طی ۳۳ سال گذشته هزارویک دلیل دارد که مهمترین آن تمام شدن تاریخ مصرف چنین دستگاههایی است . جامعه ایران با ظهور خمینی و قیمتی سنگین ، عملا ازاین تجربه عبورکرده است .

مجاهدین رجوی با پوزسیون ایدئولوژیک فعلی ، مخالف سرسخت حکومت هستند ولی آلترناتیو یا اپوزسیون نیستند . خروج ازپیله ایدئولوژیک و ورود به پوزسیون سیاسی علائم ساده و مشخصی دارد . درزمین سیاست امروز موضوع هژمونی برای هر جریان مشخص ، همان شکل و پوزسیون ایدئولوژیک است . نیروی ایدئولوژیک جز با گرفتن سکان هژمونی راضی نمیشود . توانایی یا صلاحییت بحثهای بعدی اش است . به دلیل همان پیله ایدئولوژیک هژمونی حقش است . بقیه نیروهای مورد اشاره نوری علا ضمن اینکه ایدئولوژیک نیستند ولی درتوانشان نیست .

نیروی جدی سیاسی هرنقدی را دشمنی تلقی نمیکند . اینکه هیچ اتحادی تا به حال شکل نگرفته ، تابع قانون یهویی نیست . اگرقانونمند است پس بپذیریم و اصلاح کنیم و اصلاح شویم . مجاهدین مسعود رجوی تا به حال همیشه تلاش کرده اند تا مثلا نشان دهند سیاسی هستند و مسائل یا باورهای ایدئوژیک جدا از زمین سیاست هستند . درحالی که به طور قانونمند هر تاکتیکی ازدل استراتژی بیرون میآید یعنی درپیوند مستقیم با هم هستند و معنی پیدا مبکنند . خلق هرسیاستی ریشه درباورهای عقیدتی یا همان ایدئولوژیک نیروی مزبور دارد و اگر مثلا هیتلرمیتوانست ضمن حفظ تفکر نژاد برتر…؛ به سمت کوره های آدم سوزی هم نرود ، پس خمینی هم قتل عامها و تمام بلایای ۳۳ سال گذشته را میتوانست جدا ازفرهنگی قرآن و اسلام ، توجیه سیاسی کند !

جریان مجاهدین رجوی ابتدا باید ازپیله ایدئولوژیک فعلی خارج شود وتبدیل به یک حزب سیاسی شود با برنامه ها و ساختار و عملکردی کاملا سیاسی . دراین عملکرد کاملا سیاسی موضوع هژمونی سیاسی مثل جوهرِروی کاغذ ، درتمام جامعه و بقیه نیروها پخش است . هژمونی یک ” حق ” نیست . نیروی جدی سیاسی نقد جدی را عملا قبول میکند و نه فقط شعارش را بدهد وعملا مزدور تولید کند ! نیروی سیاسی هرعمل و قدم اشتباهی را به نام مبارزه ادامه نمیدهد . یعنی وقتی راهی و دری را بسته میبیند توان قدم زدن درمسیری اصولی و درست را دارد . فقط یک نیروی ایدئولوژیک میتواند ازدل یک استراتژی اشتباه و بن بستی تاریخی و غلط، تاکتیکهای ذهنی و مثلا درست خلق کند. همان تاکتیکهای غلطی که تا به حال فقط به تداوم حکومت اسلامی کمک کرده است .

جریان مجاهدین مسعود رجوی به عنوان بزرگترین جریان مخالف حکومت اسلامی میتوانست سازنده باشد اگر که ایدئولوژیک نبود. هنوز هم میتوانند…اگرکه “بخواهد” خودش را از دست ” ویروس زامبی ساز ایدئولوژی ” خلاص کند ودوباره انسان شوند ! بقیه نیروها ی موجود ضمن اینکه غالبا پوزسیون ایدئولوژیک ندارند ولی درتوانشان نیست . غالب این نیروها درپیچ و خم خودشان گیر کرده اند . ازاتحاد سیاسی هیچ تجربه و تصویر درستی ندارند آنها سالهاست منتظر بادهای جهانی نشسته اند تا هم جهت با آن بادبان بکشند !

پس دربرابرهمه ما ۲ راه عملی بیشتر متصور نیست . یا به هر قیمت تلاش و کمک کنیم تا جریان ایدئولوژیک مسعود رجوی ازپیله عقیدتی فعلی خارج شود وسیاسی شود یا امیدوارباشیم که خود حکومت زودتر مسیراستحاله واقعی را درپیش گیرد . شاید هم هر دو همزمان اتفاق افتاد . نتیجه و محتوا یکی ست ، مکانیزمها و اشکال تفاوت دارد . برای نیروهای موسوم به اپوزسیون ، فقط حق انتخاب محفوظ است . بقیه حرفها و راه حلها تکرار روی کاغذ است . مجاهدین مسعود رجوی که بزرگترین هستند عملا سالهاست مثل چایی شیرین کرکوک دورخودشان میچرخند البته به نام مبارزه….بقیه پدیده ناقصی به نام اپوزسیونِ ایرانی با هر شکل و سن و سال و مدرکی دراغماء نیست فقط سالهاست به نام مبارزه غاز میچراند ، وهنوز هم به دلیل عدم بلوغ سیاسی ، تاریخا ، عملا ، وهنوز محکوم به غازچرانی هستند !

بله عالیجنابان مثلا سیاسی : گروهی تاریخ را می‌خوانند وچیزی فرا نمی‌گیرند . گروهی تاریخ را می‌خوانند وآن را همان گونه که می‌خواهند باور می‌کنند..گروهی تاریخ را می‌خوانند و رویدادها را همچون استخوان‌های مردگان می‌پندارند . گروهی تاریخ را می‌خوانند و از آن چیزهایی می‌آموزند ، اما زود آنها فراموش می‌کنند. گروهی تاریخ را می‌خوانند، آن را می‌فهمند و دانسته‌هایشان را برای تکرار نامردمی، ریاکاری، آدم کشی، مردم فریبی و قدرت طلبی به کار می‌گیرند. گروهی تاریخ را می‌خوانند تا یاد بگیرند چگونه حقایق را تحریف کنند و دروغ را بجای راست بنشانند.

اما گروهی هم هستند که تاریخ را نمی‌خوانند، می‌بینند . آنان در بطن رویدادهای زمانه خویش قرار دارند و از چند و چون رفتارها و کردارهای تاریخ سازان زمان خویش آگاهند . اگر اینان در نقل حقایق کوتاهی و خیانت کنند ، شریک جرم تاریخ سازان جنایت پیشه هستند . این را باید برای آنانی نوشت که عمری را سپری کرده‌اند ، رویدادها را دیده‌اند و از چند وچون امور آگاهند ، اما چشم میبندند و سکوت می‌کنند و برای منافع مادی مشخصی نعل وارونه میزنند !

اسماعیل هوشیار
۱۲٫۱۲٫۲۰۱۳

توضیح : درتابلوی فرضی اغماء یک سیستم پزشکی قوی با امکانات و الزامات مکفی ، باید پشت پدیده به اغماء رفته باشد و تلاش کند پدیده را ازاغماء خارج کند . چنین کاری ظاهرا و فقط با تزریق سیاست غرب عملی وممکن است . ودرحالت موفق شدن آن روش غربی و خروج اپوزسیون از اغماء به شکلی اتوماتیک موضوع استقلال فرد یا نیرو منتفی میشود .