خبر کوتاه بود اعدامشان کردند

گرامی باد یاد و خاطره هزاران انسان آزادیخواه و برابری طلب که در عنفوان جوانی، و در رابطه با آرمان هایشان از برای کرامت و حرمت انسانی به خاک افتادند
مارکس معتقد بود که نظام سرمایه داری نوع و مقدار جرمی که مورد مجازات قرار میدهد را خودش تولید می کند. یکی از نقش های اصلی حکومت این است که محکومیت را کنترل کند و برای آن مجازات برقرار کند.
مقوله اعدام و نقش آن در جمهوری اسلامی به قدمت و طول عمر این رژیم پیوند خورده است. و یقینا پیش شرط لغو حکم اعدام و سنگسار، در گرو سرنگونی حکومت فاشیستی مذهبی و سرمایه داری حاکم بر ایران است. کابوس اعدام و شبح مرگ بیش از سی سال، و تا کنون ایران را در بر گرفته است.
جمهوری اسلامی با ماهیت جنگ طلبی (هشت سال جنگ با دولت عراق) و استفاده از ابزار اعدام ، سنگسار، حجاب، و امپریالیسم ستیزی نمایشی، بقاء و تداوم حیات ننگین و تا کنون خود را تضمین بخشیده است.
بدون این ابزار رژیم خود را در شرف سقوط و سرنگونی می بیند. اعدام عملی سازمان یافته و برنامه ریزی شده برای گرفتن جان انسان ها ست و به هر دلیل و بهانه و توجیه، قابل قبول نیست. جمهوری اسلامی در راستای ترویج رعب و وحشت ، به دلیل ترس از آگاهی توده ها و در تلاشی دیرینه از برای محو فضای آزادیخواهی و برابری طلبی ، لاجرم با قوانین ضد انسانی و اسلامی ،و بمثابه انتقام جویی بر علیه مخالفان میخواهد که مردم را مطیع و وادار به تمکین در مقابل حکومت ضد انسانی و مناسبات مافیایی و الترا طبقاتی حاکم بر ایران کند.
و بر این اساس و با چنین شیوه ای برانسانها و جامعه ایران خون می پاشد. حکومت های ننگین پهلوی و جمهوری اسلامی به نام دشمن میهن و خرابکار و به نام ملحد ناصبی و کافر، انسان های شریف و دگر اندیش و آتئیست و کمونیست و سوسیالیست و سکولار را به صلابه می کشند
قوانین بربر و ایدئولوژیک مذهبی بر علیه مخالفین باورهای مذهبی و از جمله قانون قصاص بر علیه زنان
یاد آور و تداعی کننده دوران جهالت مذهبی عصر حجر اسلامی و انگیزاسیون قرون وسطایی است. این رژیم با جوخه های تیرباران و طناب های دار متولد شد و در تحمیل اسلام سیاسی و زور گویی طبقاتی و مذهبی،و سرقت انقلاب و مصادره آن، تداوم و نفس کشیدن خود را به این شیوه و تا کنون تداوم داده است.
تیرباران مهره های حکومت سقوط کرده پهلوی،( در سکوت و یا تایید نیروهای سیاسی!) در ابتدای انقلاب، و سپس تیرباران زندانیان سیاسی آزادیخواه، چپ ها و کمونیست ها در آمار کلان هزاران نفر، سناریو این رژیم بود که پس از آن برقراری چوبه های دار در زندان ها و خیابانهای ایران ابزار سرکوب و قدرتی شد که امروزه رژیم در قبال اعتراضات کارگری و اجتماعی، خود را بدون این ماشین کشتار، ناتوان و عاجز و در خطر میبیند.
لذا رژیم جمهوری اسلامی در اوج استیصال و ناتوانی سیاسی،بر اثر چپاول و غارت میلیاردها دلار ثروت مردم ایران،و با دامن زدن به تضاد و فقر طبقاتی و متلاشی کردن زندگی میلیونها انسان، در قبال اوج گیری مبارزه طبقاتی کارگران و دیگر اقشار ستمکش اجتماعی، و شکاف و شدت یافتن جنگ قدرت در میان جناح های مافیایی خود،با تاکتیک و سیاست تحت الشعاع قرار دادن موضوعات و معضلات اجتماعی درگیر با آن، تحت بازی و نمایش انرژی هسته ای و به ظاهر اختلاف با غرب و به اصطلاح امپریالیسم ستیزی، با حاکم نمودن جو اختناق و سانسور رسانه ای و خبری، و سرکوب جنبش های سیاسی و اجتماعی و اعتراضات مردمی دست زد، و با شدت بخشیدن به اعدام ها و جنایت و خون ریزی در ایران و بویژه در کردستان، اینگونه و دیکتاتوری عنان گسیخته خود را ادامه داده است.
جمهوری اسلامی هدف خود را در سرکوب جامعه و خفه کردن صدای مخالف، عمدتا براعدام جوانان و طبقات اجتماعی کارگر و زحمتکش و اساسا فرزندان کارگران و زحمتکشان متمرکز نموده است! و به بهانه مقابله با توطئه دشمن و از جمله مبارزه به اصطلاح با فروشندگان مواد مخدر(که خود راس این سوداگری مرگ بوده است!) و زدن اتهام وابستگی و جاسوس بیگانه به زندانیان سیاسی و اعدامی، و نیز به بهانه مقابله با اوباش و اراذل و طرح امنیت اجتماعی(خود بخوان امنیت رژیم!) و یا مقابله با نیروهای برانداز و سرنگونی طلب، وبلاگ نویسان، فعالین جنبش کارگری و دانشجویی و جنبش زنان و یا نهادهای دفاع از کودکان و فعالین حقوق بشر، و همجنس گرایان، دست به اقدام های وحشیانه و هولناک زده است.
در قبال جنون کشتار و ایجاد رعب و وحشت توسط رژیم، مردم هر روز بیشتر از پیش مقابله میکنند و علیرغم پراکندگی و یک دست نبودن در طیف های مختلف اجتماعی به اعدام نه گفته اند و در مبارزه علنی و غیر علنی و یا حتی تجمع در قبال نهادها و از جمله زندان های رژیم، و در دفاع از فرزندان خود اقدام نموده و با رسانه های جهانی مصاحبه و بر علیه جمهوری اسلامی افشاگری میکنند.
سرکوب حرکت اعتراضی و اعدام دانشجویان در هجده تیر ۱۳۷۸ و قتل های زنجیره ای در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و نیز سرکوب خیزش مردم در اعتراضات سال ۱۳۸۸ و دوران احمدی نژاد و کشتار وحشیانه آنها در خیابانها و اعدام علنی و مخفیانه و گروهی صدها زندانی سیاسی در زندانهای ایران و از جمله کهریزک، اعدام های سریالی سالهای گذشته و تا کنون در کردستان ایران، و نیز اعدام های اخیر در بلوچستان و اهواز بطور مکرر و و ازجمله در این دوره، و نیز اعدام های پس از ریاست جمهوری حسن روحانی و به میزان ۲۵۰ نفر، خود نشان دهنده ماهیت فاشیستی و دیکتاتوری و بربریت و توحش هار و بیش از پیش فزون یافته جمهوری اسلامی در تداوم اعدام های سراسری و نیز در پاسخ به خواست ها و مطالبات بر حق مردم بوده است.

نگاهی به آمار اعدام ها در ایران:
نمودار اعدام در ایران از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ میلادی که بر اساس گزارش سالانه سازمان عفو بین الملل و سازمان حقوق بشر ایران میباشد.
سال ۲۰۰۵ تعداد ۹۴ نفر
سال ۲۰۰۶ تعداد ۱۷۷ نفر
سال ۲۰۰۷ تعداد ۳۱۷ نفر
سال ۲۰۰۸ تعداد ۳۵۰ نفر
سال ۲۰۰۹ تعداد ۴۰۲ نفر
سال ۲۰۱۰ تعداد ۵۴۶ نفر
سال ۲۰۱۱ تعداد ۶۷۶ نفر
سال ۲۰۱۲ تعداد۵۸۰ نفر
سال ۲۰۱۳ تعداد ۴۸۱ نفر
که تعداد اعدام ها پس از بر سر کار آمدن حسن روحانی ۲۰۰ تا ۲۵۱ نفر می باشد
و ضمنا بر اساس آمار تقریبی و احتمالی از جانب سازمان عفو بین الملل و از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی ۱۰۹تن از زنان سنگسار شده اند. که احتمال این سنگسارها و بطور مخفیانه بیش از اینها میباشد..