بیوگرافی کوتاهی از رفیق عمر احمدزاده(عومه ر نگلی)

بیوگرافی کوتاهی از رفیق عمر احمدزاده(عومه ر نگلی)
عمررفیق عزیزی که از میان ما رفت.
عمر احمدزاده معروف به :عومه ر نگلی” در اول فروردین سال ۱۳۲۳ در روستای نگل متولد شد. او فرزند پنچم این خانواده است.

از سال ۱۳۳۸ ببعد در شهر سنندج و در تنها کتابفروشی این شهر با «کتابفروشی غریقی» آشنا و در همین سال با فاتح شیخ الاسلامی آشنا و فاتح در این کتابفروشی به او پیشنهاد همکاری میدهد. رشد سنین نوجوانی عمر احمدزاده با فضای سیاسی دگرگون شده سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همزمان بود. در آن دوره غرور و عرق ملی در آرمانهای روز جوانان در کشورهای ایران و عراق وارد میشود. در اروپا این سالها آغاز دوره آرمانخواهی خیابانی، موزیک جوانان ناراضی و موج تظاهراتهای خیابانی دانشجویان و اعتراضات جنبش کارگری در فابریک و کارخانه ها است. میلیونها جوان ناراضی علیه جنگ ویتنام در خیابانهای مهمترین شهرهای دنیا با گروه بیتلها و موزیک ناراضیان جامعه در خیابانها بودند.

در عراق، سال های بعد از ۱۹۵۸ دوره کودتاها است. کودتای عبدالکریم قاسم و بعد بعثی ها و عبدالسلام عارف پی در پی تا ۱۹۶۳ انجام میشود. در سال ۱۹۶۱ حرکت مسلحانه در کردستان عراق شروع میشود. در این ایام و در فاصله سالهای ۱۳۴۰شمسی ببعد “عمر” برای فعالیت سیاسی و مسلحانه به کردستان عراق میرود. فعالیتش را با حزب دمکرات کردستان به رهبری «احمد توفیق» شروع میکند. اما بعدا عمر احمدزاده همراه چند فعال سیاسی دیگر «صلاح مهتدی ـ شیخ جمیل مردوخ ـ ملا رحمان سیفه تال ـ محمد ایلخانی زاده» سازمان “کومه له رزگاری کردستان” را تشکیل میدهند.

طبق روایات و خاطرات شخصی عمر احمدزاده، او و تعدادی دیگر از رفقایش در کردستان ایران “حزب شورش”را تشکیل داده اند.

شعر «داره ون» در ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۶۵میلادی که در منطقه «پشدر» کردستان عراق نوشته شده بر محبوبیت او در میان محافل روشنفکران افزود و در سطح وسیعی دست بدست میگشت و خوانده میشد.
کاک عمر در همین سالها اشعار دیگری از جمله شعر «سنگر» را سروده است.

عمر با ادبیات کردی آشنایی کافی داشت.

در سال ۱۳۴۶ عمر با پروانه فلاحتکار ازدواج میکند که حاصل این ازدواج ۴فرزند «زردشت ـ نه به ز ـ رزگار و یادگار» هستند.

از سال ۱۳۴۹ با عادی شدن وضعیت امنیتی همراه پروانه و اولین فرزندش(زردشت) به شهر مریوان نقل مکان میکنند و تا دوره قیام ۱۳۵۷ در این شهر زندگی میکند. در این شهر مدتی در مدارس در شغل معلمی استخدام میشود و سپس برای امرار معاش زندگی شغل ـ عریضه نویسی ـ را در مغازه ای که اجاره کرده بود، انتخاب میکند. این شغل رابطه انسانی و صمیمانه و بسیار دلسورانه او را با توده های مردم مراجعه کننده محکم کرده بود. به همین دلیل بر میزان محبوبیت و نفوذ اجتماعی اش افزوده شد. اسم “عمر نگلی” در شهر و روستاهای مریوان و سنندج نامی آشنا و محبوب بود.

کاک عمر در همین سالها است که با طیف وسیعی از انقلابیون کمونیست شهر مریوان آشنا میشود. و همزمان عمر در ارتباط وسیعتری با شخصیتهایی است که در دوره های گذشته در فضای سیاسی کردستان فعال بوده اند و یا اینکه تعدادی از آنها در زمینه شعر و ادبیات زبان کردی فعال بودند، قرار میگیرد.

عمر با علی قطبی که برای مردم منطقه ژاوه رود و همچنین مردم شهرهای سقز و مریوان نامی آشنا و محبوب است ارتباط نزدیکی داشت. با او دوست و همرزم بود. با او در شروع فعالیتهایش در ارتباط بود. علی قطبی یکی از بنیانگذاران «سازمان کومه له یکسانی» بود. و سپس به صفوف کومه له پیوست و در درگیری با سازمان ارتجاعی “رزگاری” در روستای بیساران جانباخت.

سال ۱۳۵۵ بود که همراه عمر و رفیق غلام قاسم نژاد از شهر مریوان به سقز و بوکان سفر کردیم. قبل از ما احمد مفتی زاده که همزمان او هم در بوکان بود و برای سازماندهی محافل «مکتب قران» به شهرهای کردستان سفر میکرد و جوانان را به شرکت در جلسات دعوت میکرد به یکی از میزبانان ما «ملا عمر عصری» گفته بود که شنیده است عمر همراه تعدادی از رفقایش به بوکان میاید و گفته بود که «عمر خطرناک» است.

عمر در میان طیف وسیع روشنفکران کرد با پایه طبقاتی گوناگون محبوب بود. و اینها در حلقه روابط او بودند. و تا آخرین روزهای اقامت در مریوان این روابط را حفظ کرده بود. کاک عمر درست در شرایطی بسیار تعیین کننده در کنار انقلابیون و کمونیستها قرار گرفت. در حمایت از کوچ مردم دارسیران که علیه مالکین و فئودالها و دستگاه فساد ارگانهای دولت در زمان قدرت «رژیم شاه» بطرف مرز عراق انجام شد، فعالانه شرکت داشت. در جریان تظاهراتهای ماه های قبل از قیام دوش به دوش فعالین انقلابی و مردم شهر مریوان فعالانه شرکت کرد.

در جریان اولین تظاهرات علنی در شهر مریوان مغازه عمر که در آن دستگاه ماشین «فتو کپی» هم بود به یکی از مکانهای مهم سازماندهی این تظاهرات که بمناسبت روز معلم سازماندهی شده بود تبدیل شد. اعلامیه های این تظاهرات هم در مغازه او تکثیر شد.

در جریان جنبش مقاومت اول و در دوره تشکیل بنکه ها و حمله به پادگان مریوان منزل عمر در اختیار واحدهایی از نیروی مسلح شهر بود.

در زمستان سال ۱۳۵۸ کومه له رفیق فاتح شیخ الاسلامی را بعنوان کاندیدای نمایندگی شرکت در مجلس را معرفی کرده بود. ما همراه یک واحد از نیروهای مسلح از روستای سروآباد به نگل رفتیم. با فاتح شیخ به منزل عمر رفتیم و از او دعوت کردیم در جوله و یا گشت ما در روستاهای منطقه ژاوروو همراه ما بیاید. حضور او برای ما مهم بود. مردم این منطقه بویژه روستاهای “بوریدر” و “چشمیر” به نیروهای کومه له حساس بودند. با عمر در مورد اهمیت این ماموریت صحبت کردیم. او با کمال میل دعوت ما را پذیرفت و در پیشاپیش نیروهای مسلح با ما همراه شد. در روستای «چشمیر» مرتعین محلی ناباورانه عمر را همراه ما دیدند. یکی از آنها به عمر نزدیک شد و گفت«ملا عمر چرا همراه این کمونیستها هستید» عمر در جواب به این مرتجع گفت من کمونیستم و به این دلیل همراهشان هستم.

عمر احمد زاده از سال ۱۳۵۸ رسما فعالیت سیاسی و حرفه ای را با کومه له شروع میکند. ابتدا در تشکیلات مریوان و در بخش روابط عمومی و ارتباطات سازماندهی میشود. و سپس از همان بدو تاسیس رادیو صدای انقلاب ایران در

آن ارگان سازماندهی میشود. و سالها یک رکن فعالیت رادیو صدای انقلاب بود. چند ماه قبل از اعزام به آلمان در ارگان «روابط عمومی» تشکیلات آسوس کومه له بود.

بدلیل روحیه متانت، و محبوبیت و مردمی بودنش در شهر سلیمانیه بیشترین روابط با مردم و بویژه ساکنین محلاتی که مقرهای کومه له در آنجا بودند، فراهم کرده بود.

عمر همراه پروانه و ۴فرزندش در سال ۱۹۸۹ به آلمان مهاجرت میکند. بعد از مدت کوتاهی با واحدهای حزب کمونیست ایران ارتباط میگیرد و همراه زردشت و تعدادی از فعالین حزب حوزه حزب را تشکیل و یکی از فعالیتهای این حوزه پخش اطلاعیه های حزب در میان کارخانه ها است. با فدراسیون پناهندگان همکاری میکند. و در مقطع انشعاب سال ۱۹۹۱ از فعالیت حزبی کنار میرود.

عمر احمدزاده را کسی نمیتواند از سر موقعیت حزبی و سازمانی ارزیابی کند. عمر استقلال فکری و سیاسی ویژه خود را داشت. در بحث و گفتگو قانع کردن او آسان نبود. با وجود پایفشاری بر نظرات خود اما همیشه جانبدار و دارای رای و ایده مستقل بود. به محافل بحث و گفت و گو علاقمند بود. در بیشتر جلسات سیاسی شرکت میکرد. در بیان نظراتش در عین استقلال فکری ویژه ای که داشت با انعطاف و با استدلال بود. از تجربه کردستان عراق حمایت میکرد. در مخالفت با اسلام سیاسی آشتی ناپذیر بود. او بشدت ضد مذهب و خرافه پرستی بود. روابط او در میان ایرانیان مهاجر وسیع بود. از حلقه و دایره محدود روابط، گریزان بود و این نوع از روابط را زیر نقد میگرفت. از موزیک و فضای شاد لذت میبرد. رقص و “هه لپرکی” کردی را دوست میداشت. همراه پروانه بشدت مهمان نواز بودند.

عمر عزیز همیشه و تا آخر زندگی پر احساس خود، علاقه ویژه ای به همسرش پروانه داشت. با فرزندانش رابطه صمیمانه و در عین حال سختگیرانه ای داشت.

عمر در جریان از دست دادن فرزند عزیزش رفیق نه به ز که در اثر بیماری جانباخت بسیار مقاوم و درون دار بود. ستون مقاومت برای پروانه و فرزندانش
بود. کم کردن این بار سنگین و سخت را با مراوده وسیع اجتماعی و رفاقت صمیمانه با دوستانش قابل تحمل میکرد.

در این سالها عمر بشدت مریض بود. چند سال متوالی تحت مداوای کنترل «دیالیز» بود. جسم قوی و خوش هیکل و جذاب او ضعیف شده بود.

با وجود تمام این ناملایمات و سختی های تحمل از دست دادن «نه به ز» عزیز و بیماری همیشه از دیدار رفقایش بسیار خوشحال بود و تلاش میکرد در دایره وسیع دوستان و آشنایانش ها شرکت کند. و رفقای هرچه بیشتری به دیدن او بروند.

ختم کلام
تهیه زندگینامه یا بیوگرافی و عمر احمدزاده و داستان بیش از نیم قرن مبارزه او کار ساده ای نیست. پروژه ای با حجم وسیع، گسترده در جغرافیای سیاسی کردستان ایران و عراق است. در نیم قرن گذشته در دنیا و بویژه در ایران و عراق و خاورمیانه تحولات بسیار مهمی سرنوشت جامعه را دگرگون کرده است. در ایران از مقطع ده ساله شدن عمر احمدزاده رویدادهای ۱۳۳۲ صحنه سیاسی جامعه و آرایش و صف بندی طبقات اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد. و در میانه این نیم قرن یک انقلاب مهم «انقلاب ۱۳۵۷» پایان و سرنگونی حاکمیت نظامی دیکتاتوری«رژیم پهلوی» را اعلام میکند. در سه دهه گذشته مردم ایران با نظامی در مبارزه هستند که حاکمیت اسلام سیاسی و قوانین اسلامی را در شئونات زندگی بیش از هفتاد میلیون انسان تحمیل کرده است. داستان بیش از نیم قرن مبارزه عمر در متن این تحولات بسیار جذاب و پر تنوع است. و اینها هنوز بخشهایی از رویدادهایی است که در زندگی و فکر و فعالیت عمر نفش داشته اند.

عمر در دو دهه اخیر عضو حزب سیاسی معینی نبود. پهناوری و گستردگی نیم
قرن تحولات سیاسی در زندگی و فکر عمر احمدزاده تاثیر گذار بوده است. به همین دلیل میخواهم اعلام کنم خانواده عزیز و گرامی عمر احمدزاده و به توصیه رفیق فاتح شیخ الاسلامی مسئولیت تهیه زندگینامه عمر احمدزاده عزیز را به من سپردند. این کار بس دشوار است و من به کمک اطلاعات و خاطره ها از نیم قرن مبارزه عمر تلاش خواهم کرد این پروژه را به سرانجام برسانم.

عمر احمدزاده خودش کار نوشتن زندگینامه اش را ازچند ماه گذشته شروع کرده بود. در دستخط هایش به زبان کردی توانسته است مقدمه مختصری از زندگی دوران کودکی اش را بقلم بیاورد. ما با اتکا به همکاری طیف وسیع دوستان عمر موظفیم کاری را که عمر به انجام پایانش نرسید و از همان صفحات اول داغ غم از دست دادنش را برای ما بجا گذاشته است، ادامه دهیم و در اختیار عموم بگذاریم.

کاک عمر در مقدمه دست نوشته اش مینویسد؛«زندگی سپری میشود و رفقای قدیمی به من پیشنهاد کرده اند زندگینامه ام را بنویسم. آنها زندگی خصوصی ام را نمیخواهند. بلکه علاقمند به آن سلسله رویدادهایی هستند که در نیم قرن گذشته در دوران حیات سیاسی ـ اجتماعی من وجود داشته است و اگر من نتوانسته باشم در این رویدادها تاثیر گذار باشم، این، رویدادهای نیم قرن گذشته است که در زندگی من تاثیر گذاشته اند و آنرا رقم زده اند».
و ادامه میدهد؛ «زندگی من برای خانواده ام موثر و کافی بود. اگر بتوانم تاثیرات این رویدادها را در زندگی ام منعکس کنم، آن کار مهمی است که باید انجام دهم».

شکوه عمر از سیر زندگی پر از آوارگی گوشه ای از تاثیرات رویدادها در زندگی او است. او میگوید؛«به نوشتن علاقمندم. هر روز اتفاقات زندگی ام را مینوشتم. یادداشت هایم هم زیاد بودند. و اینکه اینها را روزگاری به صورت کتاب در آورم و قابل دسترس کنم از آرزوهایم بود. اما هر بار رویدادها آن اندازه سریع در زندگی ام تاثیر گذار میشدند که اولین قربانیان همین یادداشتها بودند که در معرض نابودی و گم و گور شدن قرار میگرفتند. یکبار سال
۱۳۴۴ در کردستان عراق، بار دوم در سال ۱۳۵۸ و بار سوم سال ۱۳۶۰ انبوهی از آنها را از دست دادم».

عزیزان: پروانه! زردشت! رزگار! یادگار! کاک عمر احمدزاده از میان ما رفت. زندگی او با بیش از پنج دهه تحولات سیاسی در منطقه آمیخته شده است. بقول خودش این رویدادهای این پنج دهه است که زندگی او را دستحوش تحول و دگرگونی کردند. شما بخشی از این تاریخ افتخار آمیز هستید. محکم و استوار باشید.

دوستان عزیز! اینها یک بیوگرافی کوتاه و چکیده ای از داستان بیش ازنیم قرن زندگی پر افتخار کاک عمر عزیز است. اینکه این داستان را نمیتوانم کامل عرضه کنم یک نقص واقعی است. وقایع و شکافهای این نیم قرن مبارزه، رئالیسم این تاریخ، جدل و پروبلماتیکهای این تاریخ را باید به طور کامل منعکس کرد.
با تمام احساس قلبی ام با همه شما در این اندوه بزرگ شریکم و تنها با همدردی عمیق است که همه ما میتوانیم آن را تحمل کنیم.
یاد رفیق همیشه عزیز عمر احمدزاده گرامی باد.
نسان نویننیان