بحران و آمادگی طبقه کارگر

جنبش سال ۸۸  در اثر عدم آمادگی طبقه کارگر برای ایفای نقش مستقل  و وسیع با اعتصابات و به اشکال دیگر، و در موقعیتی که کارگران نیروی سیاسی موثری که منشاء اثر قابل توجهی باشد و بتواند منسجم عمل کند نداشتند، و از سویی با عدم وجود ظرفیت در اصلاح طلبان که در جنبش نفوذ داشته و خود هراسان از جنبش رادیکال توده ها، نقش بازدارندگی و مهار جنبش را ایفا کردند، و در نهایت به دلیل ناتوانی دیگر آلترناتیو های موجود از چپ تا راست در جامعه، به دلیل موقعیت ضعیف و عدم اعتماد توده ها به آنها، رو به افول گرایید. واضح است که پس از جنبشی که به اهداف خود نمی رسد،و به افول می گراید، تا حدودی سرخوردگی و سرکوب افزایش می یابد و در ایران نیز با وجود عدم توانایی جمهوری اسلامی در تغییر شرایط و بحرانی بودن وضعیت اقتصادی و درون حکومتی و در روابط بین المللی ، اما سرخوردگی و ناامیدی وسعت یافت و به همین دلیل در یکی دو سال گذشته  تعداد اعتصابات و اعتراضات به نسبت گذشته کاهش یافت. اما این همه ی ماجرا نبود و نیست. بحران وسیع اقتصادی که هم در نتیجه ی بحران کاپیتالیستی جهانی و هم در نتیجه ی تضادهای منطقه ای و هسته ای جمهوری اسلامی با  قدرت های جهانی سرمایه داری، باعث شدت یافتن بحران اقتصادی در ایران شد، ارزش پول کشور را به شدت کاهش داد و قدرت خرید مردم به یک سوم کاهش یافت. بیکاری افزایش یافت و دیگر معضلات اجتماعی نیز سیر صعودی گرفت. بنا بر این وضعیت زندگی کارگران و توده ها در وضعیت بحرانی تری قرار گرفت و بخش بیشتری از جامعه یه زیر خط فقر رانده شدند.
 به صحنه آمدن دولت روحانی که با حمایت همه جانبه ی اصلاح طلبان و جناح رفسنجانی همراه بود و در خلاء قدرت موجود، بخشی از توده ها را به پای صندوق های رای کشاند،- البته تعداد  تحریم کنندگان انتخابات هم قابل توجه بود- به امید اینکه شرایط به طور نسبی در عرصه های اقتصاد و سیاست بهبود یابد. از همان ابتدای شکل گیری دولت روحانی روشن شد که این دولت نه حاصل وحدت جناح ها و از میان رفتن تضادهای حکومتی بلکه اجماعی از تضادهای حکومتی است که جناح های متخاصم را درون خود جای داده است. حضور چهره های سرکوبگر و بدنامی مثل پورمحمدی نشان داد که همه ی وعده های انتخاباتی روحانی در خصوص باز شدن فضای سیاسی و آزادی های سیاسی و اجتماعی پوچ بوده و راهی جز تداوم سرکوب وجود ندارد و در عرض سه ماه عمر این دولت حدود نزدیک به سیصد نفر اعدام شدند که بخشی از آنها زندانیان سیاسی بودند. هیچیک از زندانیان کارگر و سیاسی آزاد نشدند و سرکوب فعالین کارگری و دیگر فعالین سیاسی تشدید شد.
حتی در شرایطی که جمهوری اسلامی در آستانه ی  توافقاتی، و در واقع تسلیم و عقب نشینی هایی  در زمینه ی انرژی هسته ای با قدرت های جهانی قرار دارد، بهبود وضعیت اقتصادی در ظرفیت این رژیم نیست و  وضعیت اقتصادی جمهوری اسلامی وخیمتر و بحرانی تر از آن است که با سازش با غرب بهبود قابل توجهی بیابد و یا اینکه قابلیت رفرم و بازسازی داشته باشد. هر چند بخش هایی از پول های بلوکه شده ی جمهوری اسلامی آزاد خواهد شد و بخشی از تحریم ها برداشته می شوند اما وضعیت اقتصادی وخیمتر از آن است که با این اقدامات بهبود بیابد.روحانی در گزارش صد روزه ی دولت وضعیت بسیار وخیم اقتصادی را نشان داد و روشن شد که چشم اندازی برای بهبود شرایط وجود ندارد. بدهکاری دولت به بانک ها، پیمانکاران و … در طول تاریخ ایران بی سابقه بوده است. هزاران میلیارد تومان بدهکاری دولت در مقابل صندوق خالی دولت قرار دارد. همانطور که روحانی اعتراف کرده در سال آینده پولی برای پرداخت یارانه ها وجود ندارد. تنها برای پروژه های مسکن مهر ۴۵ هزار میلیار از بانک مرکزی در یافت شده و هیچ پولی بازگردانده نشده است. روحانی وعده می دهد که شرایط بهبود خواهد یافت و سعی ما در کنترل تورم و جلوگیری از افزایش نقدینگی است و در نهایت در سال آینده با مهار تورم، تورم سی و پنج در صد خواهد شد! و این یعنی ادامه ی افزایش وحشتناک قیمت ها. روحانی اعتراف کرده که بیکاری به مرز بی سابقه ای رسیده. همه ی اینها چشم انداز فلاکت  وسیع اقتصادی را نشان می دهند. وی  در گزارش صد روزه اعتراف کرده که رشد منفی اقتصادی ادامه خواهد یافت و فقط وعده می دهد که آن را به صفر درصد خواهند رساند.هر چند او سعی می کند باعث و بانی این وضعیت را دولت احمدی نژاد نشان دهد، اما از سوی دیگر اعتراف می کند که این وضعیت اقتصادی نه تنها بهبود نخواهد یافت بلکه وخیمتر خواهد شد. این واقعیت که ظرفیت بهبود شرایط اقتصادی در جمهوری اسلامی وجود ندارد، چشم انداز فلاکت بیشتر را پیش روی جامعه و بطور مشخص کارگران و زحمتکشان قرار می دهد. با توجه به همه ی فاکتورها،تمام تلاش دولت روحانی حفظ شرایط اقتصادی کنونی است که در رسیدن به همین استراتژی هم ناتوان است. در واقع سازش جمهوری اسلامی به خواسته های غرب در زمینه ی انرژی هسته ای، تنها در این مقطع می تواند از بروز انفجار اجتماعی جلوگیری کند. اگر تحریم ها ادامه می یافت رژیم در سال آینده حتی قادر نبود دستمزدها را پرداخت کند و در واقع دولت کاملا ورشکسته میشد و انفجار اجتماعی و بحران سیاسی وسیع بوجود می آمد. بخشی از تحریم ها در مقابل سازش وسیع جمهوری اسلامی لغو شده و در آینده نیز کاهش خواهند یافت. این وضعیت باعث می شود جمهوری اسلامی به بخشی از پول نفت قروخته شده دسترسی پیدا کند و خود را از سقوط بالفعل نجات دهد. اما همانطور که توضیح داده شد،با وجود تسلیم شدن در مقابل غرب چشم انداز ادامه ی بحران اقتصادی وجود دارد.
هر چند خطر سقوط بیشتر جناح ها را به سازش با غرب سوق داد،اما  برخی جناح ها  و افراد با نفوذ درون حکومت از این عقب نشینی خشنود نیستند و این خود تضادهای درون حکومتی را تداوم خواهد داد. بحران حکومتی بر بستر بحران وسیع اقتصادی و راه حل های متفاوت در رویارویی با غرب ادامه خواهند یافت و جمهوری اسلامی در موقعیتی نیست تا قادر باشد بحران حکومتی را از بین ببرد.
 در ارتباط با تضادهای منطقه ای و از آن جمله مسئله ی هسته ای که برای تثبیت موقعیت منطقه ای  جمهوری اسلامی اهمیت بسزایی دارد، این رژیم درگیر بازی دو سر باختی است. هر چند جمهوری اسلامی هنوز در برخی کشورهای منطقه نفوذ دارد و منافع اقتصادی از آنها می برد اما در چند سال گذشته و در اثر تحریم ها این منافع به شدت لطمه خورده و چه تلاش برای حفظ آن و چه تلاش برای سازش و تسلیم، خسارات بسیاری برای جمهوری اسلامی داشته و دارد. مقاومت جمهوری اسلامی تحریم های شدیدی را به دنبال داشته که حتی فروش نفت را برای ایران با مشکل جدی روبرو کرده و ذخایر ارزی ایران به شدت کاهش یافته است. از سوی دیگر سازش و عقب نشینی در زمینه ی هسته ای و دیگر موارد جمهوری اسلامی را در منطقه ضعیف خواهد کرد و به قدرت درجه چندمی تبدیل می کند که بخش زیادی از منافع اقتصادی و سیاسیش را از دست خواهد داد. توماس فرید من تحلیل گر معروف آمریکایی در این مورد چنین گفته:
“تنها راهی که منافع آمریکا را تامین می کند، منزوی ساختن ایران به صورت یک کشور ضعیف در سطح بین المللی است”.
هر چند جمهوری اسلامی از تمام ظرفیت هایش برای حفظ موقعیت خود استفاده می کند و هنوز نیز بخشا منافع اقتصادی و نفوذ سیاسی در منطقه دارد اما در واقع این بازی دوسر باختی برای جمهوری اسلامی است و طی چند سال گذشته منافع و موقعیت های جمهوری اسلامی به شدت لطمه دیده است. صادرات ایران در منطقه به شدت کاهش یافته و بزرگترین متحدش یعنی دولت سوریه درگیر جنگ داخلی است و بعضی از گروه های سیاسی وابسته به جمهوری اسلامی- مثل حماس- از این رژیم فاصله گرفته اند.
هر چند در ارتباط با مسله ی هسته ای و بدین وسیله تلاش جمهوری اسلامی برای تثبیت قدرت منطقه ای شدن، دچار چالش شده و جمهوری اسلامی ناچار به عقب نشینی وسیعی شده است، اما به رسمیت شناختن حق غنی سازی کمتر از پنج درصد و حفظ بخشی از تاسیسات اتمی، برای بسیاری از کشورهای منطقه خوشایند نیست. اسراییل که اساسا با روند سازش با چمهوری اسلامی مخالف است، اکنون مخالفتش دو چندان شده و کشورهایی مثل عربستان ، قطر و ترکیه نیز ناخشنود از این توافق هستند. در نتیجه این مسله باعث تشدید تضادهای منطقه ای با جمهوری اسلامی می گردد.
اما بیش از لطماتی که به منافع جمهوری اسلامی وارد شده و می شود، منافع کارگران و زحمتکشان دستخوش لطمات جدی شده است.درپی سازش و در واقع عقب نشینی در مقابل قدرت های جهانی، بهترین حالت متصور برای جمهوری اسلامی حفظ همین شرایط است. که البته حفظ این شرایط اقتصادی و اجتماعی نیز از مولفه های پایداری برخوردار نیستند. بحران فزاینده ی اقتصادی میلیون ها کارگر و زحمتکش را در ورطه ی فلاکت قرار داده است.  همانطور که گفته شد به دلیل فقدان قطب سیاسی معتبر و مقبول در نزد توده ها و شکل گیری خلاء سیاسی،موانعی جدی در راه جنبش کارگری و توده ای قرار گرفته و در جامعه روحیه ی انفعالی در کنار نارضایتی شدید وجود دارد. اما به هر شکل چشم انداز شرایط جامعه تداوم بحران اقتصادی است و جمهوری اسلامی هیچ راهی برای از میان بردن آن ندارد و نخواهد داشت. با وجود تمام پارامترهای ذکر شده،بحران اقتصادی که زندگی توده ها را در ورطه ی فلاکت قرار داده، و اینجا و آنجا، و با وجود افت و خیز ها، اعتراضات و اعتصابات، پراکنده وجود دارد. هر چند اکثریت عظیم طبقه کارگر و دیگر توده ها در صحنه ی عملی مبارزه نیستند، اما نارضایتیشان دوچندان شده و پتانسیل عظیم بالقوه ای را ایجاد کرده است.
تحلیل شرایط موجود و چشم انداز آن، از آن رو بسیار ضروری است که تاکتیک ها، نوع سازماندهی، شعارها و حتی نوع و سمت و سوی مبارزه نظری و سیاسی سوسیالیست ها و جناح چپ جنبش کارگری را تحت تاثیر قرار می دهد و  به عبارتی دیگر خطوط عمده و اساسی فعالیت ما را در این دوره ی حساس و بحرانی ترسیم می نماید. به هر درجه اشتباه و خطای این گرایشات می تواند سرنوشت این دوره از تاریخ مبارزه ی طبقاتی را تحت الشعاع و یا تحت تاثیر قرار داده و نتایج زیانبار بسیاری داشته باشد.  همانطور که در جریان جنبش سال ۸۸ جناح چپ جنبش کارگری و احزاب با نفوذ چپ کردستان نتوانستند قطب سیاسی در جنبش ایجاد کنند و نسبت به تغییر و تحولات و جنبش عظیم میلیونی نقش انفعالی داشتند و در نتیجه فرصت تاریخی را از دست دادند، بار دیگر نیز می تواند این اتفاق رخ دهد. البته واضح است که چه چپ روی و چه راست روی هر یک به شکلی و نوعی می تواند مضرات قابل توجهی داشته باشد.
 نان و آزادی به مثابه دو مطالبه ی اساسی جامعه در کنار رکودی که بر جنبش وجود دارد ما را در چه موقعیتی قرار می دهد؟ تحلیل شرایط کنونی ما را وادار می کند نوع خاصی از سازماندهی و فعالیت را در دستور کار قرار دهیم و واضح است که فعالیت کنونی و سازماندهی ما ارتباط مستقیمی با چشم انداز جنبش نیز دارد. در این دوران که فلاکت اکثریت عظیم جامعه را در برگرفته است، چشم انداز فرا رسیدن دوران انقلابی ما را به این ضرورت می رساند که درصدد آمادگی برای روزهای بحران سیاسی باشیم. در واقع چشم انداز فرا رسیدن بحران سیاسی ماهیت فعالیت ما را تعیین می کند. هر چند نقطه ی عزیمت ما به ناچار شرایط کنونی است، زیرا در شرایطی که جنبش توده ای در میدان مبارزه وجود ندارد، و جمهوری اسلامی از این فرصت بهره می برد، فعالیت و سازماندهی ما تحت تاثیر شرایط کنونی قرار می گیرد. ما باید به سازماندهی و هر نوع فعالیت دیگری جهت آماده سازی طبقه مشغول باشیم، اما در زمین بازی شرایط کنونی. نمی توانیم شرایط کنونی را نادیده بگیریم و از روی آن جهش نماییم. واقعیت های شرایط کنونی پراتیک مشخصی را به ما تحمیل می کند. همانطور که ما سوسیالیست ها همیشه بر این واقعیت تاکید داشته ایم که انقلاب در گرو به میدان آمدن طبقه کارگر است و به این دلیل که در شرایط کنونی که طبقه کارگر به شکل وسیع در میدان مبارزه نیست، وضعیت انقلابی نیز وجود ندارد و ناچارا ما برای رسیدن به استراتژی خود – به میدان آمدن طبقه کارگر در بحران پیش رو-  باید هم شرایط کنونی را در نظربگیریم و هم با توجه به چشم انداز مبارزه ی طبقاتی فعالیتمان سمت و سوی مشخصی داشته باشد. شرایط کنونی و چشم انداز انقلابی در آینده، هر دو بر هم تاثیر دیالکتیکی متقابلی دارند.در واقع شرایط کنونی انقلابی نیست اما بحران اقتصادی وسیع نمی تواند برای همیشه در اثر خلاء سیاسی در رکود بسر ببرد. ما بعنوان بخشی از کارگران متشکل و آگاه چاره ای نداریم که با تمام توان تلاش نماییم تا طبقه کارگر را هر چه بیشتر برای نبردهای پیش رو آماده نماییم . متشکل شدن کارگران به هر درجه و میزان بیشتری شانس پیروزیش را در پیکارهای طبقاتی پیش رو بیشتر می کند و بالعکس متشکل نبودن و پراکندگیش او را در معرض شکست قرار می دهد. کمک برای ایجاد تشکل های  کارگری به هر شکل و نوعی که رادیکال باشند و عرصه ای برای مبارزه ی جمعی کارگران باشند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در دوران کنونی سازماندهی نمی توان همچون شرایط انقلابی و بحران سیاسی و شرایطی که جنبش توده ای به میدان آمده است به یک شکل و یک سبک انجام شود. در شرایط انقلابی با رهنمود هایی مشخص، فعالیت هایی مشخص در عرصه ی جنبش، مثل تدارک اعتصاب سیاسی و یا تجمعات و حتی بردن شعارها و مطالبات مشخصی در راستای منافع طبقه کارگر در جنبش و ابتکار عمل های انقلابی، ضرورت عرصه ی فعالیت سیاسی سوسیالیست ها است. اما در دوره ی رکود جنبش و آماده سازی طبقه کارگر، تلاش برای تقویت و شکل گیری سازمان ها و نهاد های کارگری به هر شکل ممکن با توجه به سطح مبارزه ی طبقاتی و توازن قوا، در دستور کار قرار می گیرند. در دوره ی انقلابی که نه بالایی ها می توانند مثل گذشته حکومت کنند و نه پایینی ها حاضرند مثل گذشته روزگار بگذرانند، و به همین دلیل اکثریت توده ها در صحنه ی عملی مبارزه هستند، توازن قوا کاملا تغییر یافته و عموما سرکوب و کشتار توسط حکومت بیشتر جنبش را شعله ور می کند و مطالبه سرنگونی حکومت هر چه بیشتر در دستور کار قرار می گیرد و در شعار های توده ها دیده می شود. بین دوره ی رکود و شرایط انقلابی، می تواند دوره ی گذار اعتلای انقلابی وجود داشته باشد. همانطور که لنین توضیح می دهد هر چند در این شرایط اکثریت توده ها در صحنه ی عملی مبارزه نیستند، اما تعداد اعتصابات و اعتراضات رو به افزایش است و روحیات توده ها در حال تغییر می باشد. کم کم مبارزات عملی جای خود را به نارضایتی می دهند و فاصله اعتراضات و اعتصابات کوتاه تر می گردد. در دوره ی اعتلای انقلابی هر چند هنوز اقلیتی از کارگران و توده ها در صحنه ی عملی مبارزه هستند، اما روز به روز مبارزات بیشتر و فاصله ی آنها کمتر می شود.
این دوره ها و شرایطی را که لنین بر مبنای روند واقعی مبارزه ی طبقاتی در جامعه ی سرمایه داری توضیح می دهد، بنا به ویژگی های هر جامعه ای تحت تاثیر قرار دارند. مثلا در ایران در سال ۵۶ پس از شوک اقتصادی و به راه افتادن جنبش خارج از محدوده و جنبش وسیع دانشجویی، شرایط اعتلای انقلابی ایجاد شد و در یک فرایند حدودا یک ساله و در جریان کشتار ۱۷ شهریور جنبش به موقعیت انقلابی تبدیل شد و در یک شرایط انقلابی قرار گرفت. بسیاری عوامل دخیل در فرایند این دوره ها هستند تا هر چه بیشتر آنها را پایدار یا بی ثبات  و یا طولانی و کوتاه نمایند. بحران اقتصادی به مثابه عامل عینی نقش بسیاری دارد اما به تنهایی فقط باعث بروز دوره ی انقلابی نمی شود. عوامل سیاسی بسیاری نیز دست اندر کارند تا بروز شرایط اعتلای انقلابی و یا موقعیت انقلابی را باعث شوند. تغییر و تحولات سیاسی،آلترناتیو های موجود، تاثیر مبارزات قبلی،متشکل بودن یا نبودن، آگاهی و ناآگاهی و … در کنار عامل عینی تاثیر گذارند و گاه نقش بسیاری دارند. در شرایطی به دلیل بحران وسیع اقتصادی و یا دیگر عوامل ذکر شده ممکن است دوره ی اعتلای انقلابی به سرعت سپری شده و شرایط انقلابی فرا برسد، نیروهای سیاسی منسجم و آماده نیز در دوره ی اعتلای انقلابی می توانند، به مثابه کاتلیزور نقش ایفا کنند و باعث شوند،این دوره هر چه سریعتر سپری گردد. واضح است که عکس این شرایط،  و عواملی معکوس می توانند نقش بازدارنده و کُند کننده ایفا نمایند. همانطور که در جنبش سال ۸۸ به مثابه یک بحران انقلابی و شرایطی که بخش وسیعی از توده ها را به میدان مبارزه ی سیاسی بودند، و عواملی مثل نفوذ اصلاح طلبان و عدم آمادگی طبقه کارگر و … نقش کند کننده و بازدارندگی ایفا کردند.
در دوره ی کنونی هر چند بر جنبش توده ای رکود حاکم است و جنبش وسیع کارگری و توده ای به میدان نیامده، اما بحران وسیع اقتصادی و بی سابقه در کشور هر چه بیشتر می تواند جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.
 آنچه واضح است هر چه بیشتر متشکل شدن کارگران، آنها را در دوره ی بحرانی در موقعیت بهتری قرار خواهد داد.اما تنها تشکل های کارگرای ضعف طبقه کارگر را جبران نخواهد کرد و تشکل سیاسی کارگران- حزب طبقه کارگر- در شرایط بحرانی نقش تعیین کننده و بسزایی دارد. تلاش برای ایجاد حزبی کارگری که در سطح جامعه و در بین کارگران تا حدودی شناخته شده، مقبول و با نفوذ باشد و در جریان تلاطمات سیاسی بتواند نقش ایفا نماید می تواند تعیین کننده باشد. و این از طریق تجمع گرایشات متضاد و غیر کارگری چپ تحقق نخواهد یافت بلکه از طریق پیشروی تئوریک و انسجام نظری و عملی گرایش سوسیالیسم کارگری بیشتر ممکن خواهد بود.
اما بحران سیاسی و یا انقلاب از قبل زمان وقوع خود را بر هیچکس برملا نمی کند. ممکن است در روزهایی نه چندان دور با جرقه ای جامعه دستخوش بحران گردد و یا ممکن است چند سال در انتظار چنین شرایطی بمانیم. اما انچه مسلم است اینکه نمی توان با فرا رسیدن بحران در نبود تشکل های وسیع توده ای و حزب کارگران، دست روی دست گذاشت و میدان را به دلیل فقدان سازمان های طبقه کارگر خالی گذاشت. در کنار وظایف خطیر ذکر شده، سوسیالیست ها و فعالین کارگری باید زبان مطالبه ی نان و آزادی باشند و بتوانند به نوبه ی خود نشان دهند که چرا تنها طبقه کارگر می تواند نان و آزادی را به معنای وسیع کلمه تحقق بخشد. گرانی، بیکاری، تورم، اخراج ها، سفره های خالی، همه ی چیزهایی است که پیگیرانه باید در باره ی آن حرف زد و تشکل های کارگری و فعالین سرشناس باید زبان اعتراض به وضعیت اقتصادی موجود باشند.
در واقع شرایط کنونی دوران آماده شدن طبقه کارگر در همه ی زمینه ها  است. و این آمادگی ارتباط مستقیمی با شرایط کنونی دارد. هر نوع سازماندهی و تلاشی برای کسب هژمونی طبقه کارگر در بحران پیش رو، نیاز به قدرتمند شدن بیشتر گرایش سوسیالیستی و کارگری تا سطح یک قطب سیاسی دارد. همانطور که جمهوری اسلامی با توجه به رکود موجود تلاش می کند تا سرکوب خود را افزایش داده و خطر قدرت گیری کارگران و انقلابیون را کاهش دهد، ما نیز به فراخور شرایط کنونی راه کارهای لازم و متناسب با شرایط را باید پیدا و در دستور کار قرار دهیم. طی یک دهه ی گذشته، با وجود تمام فراز و نشیب ها، و سرکوب ها، جنبش کارگری و توده ای پیشروی و دست آوردهایی داشته است، و البته واضح است که این درجه از پیشروی برای کسب هژمونی در جنبش سال ۸۸ کافی نبود و آمادگی لازم برای کسب هژمونی در آن جنبش وجود نداشت.  حال موضوع بر سر بحران سیاسی پیش رو است و از این منظر گرایش سوسیالیستی و کارگری نیاز به پیشروی های قابل توجهی برای محکم نمودن جای پای خود دارد. این پیشروی ها در عرصه های مختلف ذکر شده حیاتیند. واضح است که برای پیشروی گرایش سوسیالیستی و کارگری در کنار مولفه های بحث شده، حتی تداوم مبارزه ی تئوریک و سیاسی نیز ضروری است و به تقویت گرایش سوسیالیستی و کارگری کمک می کند. همانطور که تاکنون این فعالیت به پیشروی و انسجام گرایش سوسیالیستی کمک کرده است از این پس نیز از ضرورت مبارزه ی سیاسی و تئوریک با موانع موجود پیش روی طبقه کارگر، کاسته نشده و در نتیجه در کنار تعقیب استراتژی سیاسی این دوره فعالیت تئوریک و ترویجی را نیز نباید تعطیل کرد. در دوره ی کنونی که جنبش وسیع کارگری و توده ای در میدان مبارزه نیست و تدارک انقلاب در دستور کار است، مبارزه ی وسیع تئوریک در کنار سازماندهی برای کنار زدن موانع نظری و سیاسی پیش روی جنبش می توانند موقعیت سوسیالیست ها را تحکیم و تقویت نماید.
اگر در جریان جنبش سال ۸۸ تلاش برای دو قطبی کردن جامعه با مقدورات موجود، یعنی با تغییر ریل جناح چپ جنبش کارگری گره خورده بود و اتحاد سوسیالیستی کارگری به نوبه ی خود تلاش کرد تا این تغییر ریل را ایجاد نماید، و نشان داد که در دوران بحران سیاسی که میلیون ها نفر را به خیابان ها کشاند نمی توان و نباید، مثل گذشته فعالیت را صرفا بر پایه ی استراتژی ایجاد تشکل های کارگری در محیط کار قرار داد و باید در جنبش دخالت گر بود و تلاش داشت تا جنبش را با آلتر ناتیو دو قطبی روبرو کرد تا در نهایت طبقه کارگر بتواند در موقعیت کسب هژمونی بر جنبش قرار گیرد. به هر درجه که میشد در جنبش گسست ایجاد کرد و دوقطبی سیاسی هر چند تابرابری ایجاد میشد، چشم انداز پیشروی مستقل طبقه کارگر بیشتر میشد. حال نیز اگر همین فردا شرایط انقلابی و یا بحران سیاسی از راه برسد ضروری است که گرایش چپ جنبش کارگری و سوسیالیستی با تغییر ریل و فعالیت برای دخلتگری مستقیم در جنبش و رهنمود هایی مشخص باید تلاش نمایند تا جنبش را بر سر دوراهی قرار دهند. اما این فرایند چگونه انجام خواهد شد؟ هرچند اکنون به مثابه دوران تدارک و آمادگی طبقاتی ، هر چه گرایش سوسیالیستی و کارگری سنگر های بیشتری را فتح و مواضع استراتژیک بیشتری را به دست  آورد، ضریب موفقیت در دوره ی بحرانی افزایش می یابد، اما همانطور که در دوره ی بحران سال ۸۸ انفعال جناح چپ جنبش کارگری و جریانات چپ امکان دخالتگری را از آنها گرفت، بار دیگر نیز ممکن است این اتفاق رخ دهد. با فرا رسیدن شرایط بحرانی جناح چپ جنبش کارگری و فعالین کارگری که در عرصه ی مطالبات اقتصادی کارگری فعالیت می کنند، نباید به همین عرصه خود را محدود نمایند، تلفیق فعالیت کارگری و سیاسی آنها را در موقعیت دخالتگری و تاثیر گذاری قرار خواهد داد و بلعکس بسنده کردن به همان فعالیت های تشکل محور و غیر سیاسی به سرعت آنها را به حاشیه خواهد برد. در شرایط کنونی که بحران سیاسی – جنبش وسیع توده ای- وجود ندارد، تدارک ندیدن این دوران و جهش از روی آن، لطمات جدی ببار می آورد. در دوره ی غیر انقلابی کنونی که آبستن شرایط  بحرانی است، تدارکات ذکر شده حیاتی و تعیین کننده خواهند بود. اگر در شرایط بحرانی مثل سال ۸۸ حتی تلاش برای  اینکه گرایش کارگری موضعی سیاسی بگیرد تا بتواند نقش آفرینی نماید، در شرایط کنونی خم شدن مجدد بروی ایجاد تشکل های کارگری توده ای و حتی کوچک با مطالبه ی نان و آزادی و به هر شکل دیگر در کنار پیشروی برای ایجاد تشکل سیاسی طبقه کارگر و یا تقویت آن حیاتی است. اما  واقعیت این است که فعالیت تشکل های کارگری و جناح چپ جنبش کارگری پس از جنبش سال ۸۸ و افزایش بحران اقتصادی نمی تواند به شکل گذشته باشد. در شرایطی که بحران اقتصادی موجود و موقعیت متزلزل جمهوری اسلامی ، چشم انداز فرا رسیدن بحران سیاسی را ترسیم می کنند، سوسیالیست ها و فعالین کارگری صرفا نمی توانند و نباید به سبک گذشته به فعالیت خود ادامه دهند. در شرایط کنونی همه در باره ی نان و آزادی سخن می گویند و با گذشت زمان این موضوع هر چه بیشتر اهمیت می یابد و به طریق اولی ما راهی نداریم جز اینکه تدارک ایجاد تشکل های کارگری و فعالیت های سیاسی جنبش را با موضوع نان و آزادی گره بزنیم. مضمون فعالیت تشکل ها و فعالین کارگری نیز نمی تواند چیزی جز موضوع نان و آزادی باشد، اما نوع فعالیت و تبلیغ آنها نیز تحت تاثیر شرایط است و اگر مثلا در شرایط انقلابی با اعتصابات سراسری و یا تجمعات و تظاهرات و راه بندان، مطالبه ی نان و آزادی پیگیری می شود، و گرایش کارگری با تمام توان سعی در شکل دهی و سمت و سودادن به مسیر آن مبارزات است، در شرایط رکود بر جنبش به طرق دیگری تلاش می شود تا تشکل ها و کمیته های کارگری و حزبی وسعت یابند و ریشه های نفوذشان در جنبش را افزایش دهند، در واقع مطالبه ی نان و آزادی هر چند محور ایجاد و فعالیت این تشکل ها است، اما نوع فعالیت آنها کاملا با دوران انقلابی متفاوت است و پیشروان کارگری ناچارند گام به گام و آرام به تکثیر تشکل های کارگری و تشکل سیاسی خود مشغول باشند، زیرا شرایط امکان فعالیت وسیع توده ای را به آنها نمی دهد و فعالیت در سطح پایین تر و محدودی جریان دارد. برای کسب هژمونی طبقه کارگر در شرایط انقلابی، ضروری است  طبقه کارگر از درجه ای خاص از آمادگی  در عرصه های سیاسی و تشکیلاتی برخوردار باشد. هر چند که واکنش صحیح و انقلابی در شرایط انقلابی ضرورت پیشروی سیاسی و در نهایت هژمونی سیاسی است، اما اگر به درجات کافی جناح چپ جنبش کارگری پیشروی نکرده باشد، صدایی بسیار ضعیف خواهد بود که در طوفان بحران سیاسی شنیده نخواهد شد.

                                                              دسامبر ۲۰۱۳