دانشگاه‏ها و جنبش دانشجوئی به‏مناسبت شانزده آذر

 سنتاً جنبش دانشجوئی، جنبش چالشی – اعتراضی‏ست؛ جنبش روشن‏گری و جنبش تبلغ و ترویج ایده‏ها و آرمان‏های انقلابی – کمونیستی‏ست؛ جنبش تقابلی‏ست و علی‏رغم پس‏روئی‏ها و عقب‏گردها، حامل پیش‏روئی‏ها و دست‏آوردهاست. پیشاپیش وظایف این جنبش نوشته شده و کمترین قرابت و هم‏سوئی‏ای با طبقات بالا و مدافعین رنگارنگ آن‏ها نه‏دارد. با این تفاصیل با درس‏گیری و با آموخته‏های به‏جاست که می‏توان، نارسائی‏ها و ناکامی‏ها را کنار زد و بر خلاقیت، و هم‏چنین بر شفافیت جنبش دانشجوئی افزود. پُر واضح است‏که شاخصه‏های هر جنبش پیش‏رونده‏ای را باید و می‏بایست در برنامه‏ها و شعارهای آن جستجو نمود. در این زمینه فراوان‏اند روزها و جوشش‏های رادیکال؛ بسیار و بسیاران‏اند جان‏فشانی‏ها و باز هم از یاد نرفتنی و ابدی‏اند، روزهائی که ورقِ تازه‏ای در تارخ‏چه‏ی مبارزات ضد امپریالیستی جامعه‏ی‏مان گشودند؛ جوانان و جنبش‏هایی که مولّد روزهای تاریخی و سرنوشت‏سازاند و راه را نشان دادند، بدون این‏که ترس و واهمه‏ای به دل راه دهند؛ به پیش رفتند و سرمایه را با مشکلات جدی‏‏تری مواجه ساختند، بدون این‏که از مرگ هراسی داشته باشند. براستی که یکی از این روزهای سرنوشت‏ساز، به شانزده آذر سی و دو بر می‏گردد. روزی که دیکتاتور زمانه و چند ماه بعد از کودتای امپریالیستی مرداد سی و دو، صفحه‏ی دیگری بر تاریخ خون‏بار خود اضافه نمود و توانست به یُمن ارگان‏های مسلح و حافظ بقای سلطه‏ی امپریالیستی، دانشگاه را به خاک و خون کشاند.

آری، شانزده آذر سی و دو بود و دانشجویان، این‏بار و علی‏رغم فضای تنگ و بسته‏ی بعد از کودتا، آرامش دل‏بخواه‏ی رژیم شاهنشاهی را در هم ریختند و به میدان آمدند و به حمایت از جنبش‏های اعتراضی، بر خواسته‏های لگدمال شده‏ی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده و دانشجویان پای فشردند. رژیم پهلوی هم به سیاق همه‏ی نظام‏های سرکوب‏گر و بنابه وظایف دیکته شده‏اش، فرمان آتش به دانشجویان معترض را صادر نمود و سنگ‏فرش دانشگاهِ تهران را با خون مخالفین و مبارزین شُست. سه کُشته و ده‏ها مجروح و ده‏ها دستگیری، ارمغان رژیم بعد از کودتای امپیریالیستی در درون دانشگاه بود.

در حقیقت هزاران صفحه‏ی سفید در وصف این روز، سیاه شده است. شعرها سروده شد و صدها متینگ و مراسم بیاد سه جان‏باخته‏ی شانزده آذر سی و دو، یعنی مصطفی بزرگ‏نیا، احمد قندچی و مهدی شریعت‏رضوی برگزار شد و امّا و هم‏چنان – و من‏حیث‏المجوع –، جنبش دانشجوئی و بویژه در سه دهه‏ی اخیر، از راه و از افق صحیح، و از راه و از افق شانزده آذر سی و دو باز مانده است؛ شانزده آذری که راهی دگر و اهدافی به‏مراتب متفاوت‏تر از اهداف اصطلاح‏طلبان و دگراندیشان بی‏مایه انتخاب نمود. به‏هر حال شانزده آذر سی و دو، سر مشق جنبش دانشجوئی و از تبار دیگری‏ست و تاریخ و ثمره‏ی مختص به‏خود را دارد؛ تاریخ و ثمره‏ای که نه قابل تحریف است و نه قابل تصرفِ این جناح و آن جناح حکومتی- دولتی و دیگر وابسته‏گان به سرمایه؛ تاریخی که با “پادگانی نمودن دانشگاه‏ها”ی ایران مخالف بود و ایستاد و مقاومت کرد و لت و پار شد و خون داد.

رژیم جمهوری اسلامی هم در این مدت تلاش بس زیادی نموده است تا از این روز بهره‏برداری‏های سیاسی خود را به‏نماید. تاریخ‏نویسان خود را به میدان فرستاد و توسط انجمن‏های دست‏ساز در درون دانشگاه‏ها به استقبال این روز رفت تا ماهیت جنبش چالشی – دمکراتیک و ضد سرمایه‏داری آنرا را تخریب نماید؛ امّا بعضاً دانشجویان و علی‏رغم حکمیت ایده‏های بغایت انحرافی در درون دانشگاه‏ها – و هم‏چنین به دلیل درک و شناخت از تعلق شانزده به طبقات فرو دست – از همان آغاز، حاکمان جدید را به مصاف طلبیدند و بر حقوق اولیه‏ی خود و قربانیان نظام امپریالیستی پای فشردند. بر مبنای چنین افق و نگاهی در میان بعضاً دانشجویان – بوده و – است که طبقه‏ی حاکمه و وابسته‏ی ایران، از چنین روزی دل‏خوشی نه‏دارد و در صدد کنترل و سرکوب کامل آن می‏باشد. چرا که پی بُرده است خمیر مایه‏ی آن، بر گرفته از رادیکالیرم، بر گرفته از ایستاده‏گی و جان‏فشانی دانشجویان مبارز و کمونیست در مقابل طبقه‏ی انگل‏صفت و زورگو است. با علم به چنین وضعیتی‏ست که رژیم جمهوری اسلامی – و به‏مانند رژیم گذشته – و از همان ابتداء و به بهانه‏های متفاوت، به دانشگاه‏ها یورش آورد و دانشجویان مخالف، مبارز و کمونیست را دستگیر، شکنجه و اعدام نمود تا مبادا روز و روزگاری، دانشگاه‏ها همان راه و متدی را بر گریند که دانشجویان شانزده آذر سردمدار آن بودند.

شکی در آن نیست که تفاسیر و تعابیر، پیرامون جنبش دانشجوئی سه دهه‏ی اخیر، یکی و سر راست نیست و گونه‏گونه می‏باشد؛ شکی در آن نیست که در درون جنبش دانشجوئی و به‏مانند دیگر جنبش‏های اعتراضی – دمکراتیک که محل تلاقی تناقض‏های طبقاتی‏ست، ایده‏های گونه‏گونه وجود دارد؛ تناقض‏هایی که در دُوره‏ای معین و به ده‏ها دلیل، این جنبش را به مسیر ناصحیح و به مسیر افکار عناصر، نهادها و ارگان‏های وابسته به حکومت سوق داده است و پویائی و بالنده‏گی این جنبش را گرفت؛ هم‏چنین شکی در آن نیست که به دلیل ناهوشیاری دانشجویان، جمهوری اسلامی و آن‏هم با حربه‏های گوناگون به درون دانشگاه‏ها رخنه نموده است و به کشف و به شناسائی دانشجویان مبارز و کمونیست پرداخت و پرچم سازمان سراسر جهل خود را در درون دانشگاه‏ها بر افراشت.
باری اگر، شانزده آذر سی و دو را می‏توان به‏عنوان یکی از جنبش‏های پر ثمر به حساب آورد و پذیرفت که در این روز صدها دانشجو، علی‏رغم حمل گرایشات متفاوت، در صفی واحد و یک‏صدا در مقابل سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ی رژیم پهلوی به میدان آمدند و اعلام نمودند که “دانشگاه پادگان نیست”؛ اگر شانزده آذر سی و دو را می‏توان به عنوان یکی از روزهای حساس و تاریخ‏ساز جنبش دانشجوئی نوشت و بر این موضوع اصرار داشت که باطناً و سنتاً، دانشگاه‏ها در تخالف با سیاست‏های ارتجاعی طبقات حاکم می‏باشد؛ امّا و به‏موازات آن‏ها می‏توان اذعان نمود که سهم جنبش دانشجوئی در این مدت و آن‏هم به‏عنوان جنبش نشر آگاهی، جنبش روشن‏فکری و جنبش توضیح ناملایمات و نابسامانی‏های سیاسی – اجتماعی درونِ جامعه، بسیار و بسیار محدودتر و بی‏ثمرتر از دیگر جنبش‏های اعتراضی بود و از سیاست روشن و هدف‏مندی پیروی نه‏نموده است.

به گمانی علل این‏موضوع در وحله‏ی نخست به فقدان سازمان رزمنده و کمونیستی در درون جامعه بر می‏گردد، و در ثانی به بی افقی جنبش دانشجوئی و آن‏هم به‏عنوان جنبش تشخیص و شناخت سیاست‏ها و تاکتیک‏های رژیم جمهوری اسلامی، چه در درون دانشگاه‏ها و چه در درون جامعه مربوط می‏شود. هم‏چنین تاکید بر این موضوع بنابه‏جا نیست که جنبش دانشجوئی علی‏رغم خاست‏گاه کمونیستی‏اش، جنبش سازمانی و جنبش تغییر بنیادی نظام سراسر سرکوب و غارت‏گر نیست. بلکه جنبشی‏ست که منفعت و ثمربخشی آن با تحرک سازمان‏یافته‏ی کمونیستی درون جامعه گره خُورده است و طبعاً و بدون حضور و وجود عملی، و روزانه‏ی مدافعین حقیقی کارگران و زحمت‏کشان در درون جامعه، در چنبره‏ی ایده‏های انحرافی و ناسالم گیر خواهد کرد و به‏مانند دیگر جنبش‏های دمکراتیک به اهداف پایه‏ای خود دست نه‏خواهد یافت. با این اوصاف و با علم به چنین شرایطی، بر هر عنصر دانشجوی آگاه و مبارز در درون دانشگاه‏هاست تا بر خلاف یاوه‏گوئی‏های این و آن -، مبنی بر این‏که جنبش دانشجوئی، جنبش تحول‏ساز و جنبش هدایت‏گر می‏باشد -، موقعیت و جایگاه حقیقی خود را در یابد و فارغ از بلند پروازی‏ها، و فارغ از تنیدن در دیگر نهادها و انجمن‏های وابسته به جناح‏های حکومتی – و آن‏هم به‏هر دلیل و به‏هر بهانه‏ای –، با هوشیاری و با درایت تمام سیاست مختص به منفعت دانشجویان و محرومان جامعه را انتخاب نماید و گام به‏گام فضای میادین دانشگاه‏ها را متغییر سازد. خلاصه این‏که رشد، گسترش و پی‏گیری افکار شانزده آذر سی و دو، منوط به تشخیص سره از ناسره از جانب دانشجویان آزاده و کمونیست می‏باشد؛ افکاری که در تاریخ جنبش‏های دمکراتیک جامعه‏ی‏مان هم‏چنان دارد از آن به نیکی یاد می‏شود و هم‏واره و هم‏واره، الهام‏بخش و نوید دهنده‏ی پیروزی‏ها و پیش‏روئی‏هاست.

۵ دسامبر ۲۰۱۳ ۱۴ آذر ۱۳۹۲