به انبوه این همه درد / ناهید وفائی

به انبوه این همه درد
به انبوه این همه رنج
به انبوه این همه زخم
نگو که تقدیر است
تقدیر نیست عزیز من
هرگز تقدیر نبوده است
راهزنانی هستند
با دفتر و دستکی
با حساب و کتابی
با توپ و تانکی
و اما
سهم من
سهم تو
سهم ما
در حسابات آنان
جز درد و رنج و زخم فقر
چیز دیگری نیست
و تا وقتی که
دفتر و دستکشان را از آنان نگیریم
حساب و کتابشان را بر هم نزنیم
و توپ و تانکشان را در هم نشکنیم
سهم ما
جز درد و رنج و زخم فقر
هیچ چیز دیگری نخواهد بود
ناهید وفائی
۰۲٫۱۲٫۲۰۱۳