به انبوه این همه درد
به انبوه این همه رنج
به انبوه این همه زخم
نگو که تقدیر است
تقدیر نیست عزیز من
هرگز تقدیر نبوده است
راهزنانی هستند
با دفتر و دستکی
با حساب و کتابی
با توپ و تانکی
و اما
سهم من
سهم تو
سهم ما
در حسابات آنان
جز درد و رنج و زخم فقر
چیز دیگری نیست
و تا وقتی که
دفتر و دستکشان را از آنان نگیریم
حساب و کتابشان را بر هم نزنیم
و توپ و تانکشان را در هم نشکنیم
سهم ما
جز درد و رنج و زخم فقر
هیچ چیز دیگری نخواهد بود
ناهید وفائی
۰۲٫۱۲٫۲۰۱۳